پیوستگی تاریخی گرایشهای انحرافی در طول تاریخ مبارزات کارگری/مازیار رازی
مقدمه
امروزه در پی اغتشاشات تئوریک ایجادشده در چپ که با پدیده منشورنویسی ایجاد شده، برای کارگران سئوالاتی نیز پیش آمده است. سئوالاتی مانند اینکه: چرا این انشقاقات رخ میدهد؟ مگر ما همه کارگر و ضد سرمایهداری نیستیم؟ چهگونه است که این همه بلبشو راه میافتد و منشورهای مختلف رو به جنبش صادر میکنند؟ چه دلیلی دارد که رفقای داخل ایران، تنها بهصرف انتقادکردن از اینگونه منشورها مورد تهاجم روانی، اخلاقی و همچنین سیاسی قرار میگیرند؟
توضیحی که به این پرسشها میتوان داد این است که طبقه کارگر پدیدهای یکپارچه نیست، بلکه مانند سایر اقشار جامعه تحت تاثیر عقاید مختلف، حتا عقاید ضدِ کارگری قرار میگیرد. در نتیجه، این یکی از ویژگیهاییست که باید تشخیص داد تا بتوانیم به این سئوالها پاسخ دهیم. درحال حاضر، نباید انتظار داشت که طبقه کارگر آگاهیهای لازم را داشته باشد، بهویژه در شرایط کنونی که از یکسو در داخل ایران اختناق برقرار است و رژیم با استفاده از حربههای زور و تحمیق، تودهها را مورد تعدی قرار میدهد، و از سوی دیگر، تهاجمات ایدئولوژیک گرایشهای خارج از ایران که از طریق تلویزیونهای ۲۴ساعته و با صرف بودجههای عظیم امپریالیستی بهراه افتادهاند، مردم را مورد تهاجم قرار داده است. بیدلیل نیست که چنین برنامههایی را از طریق ماهواره در ایران پخش میکنند. این اعمال با اهدافی مشخص و بهمنظور تحمیق تودهها صورت میگیرد و طبعا تاثیرات خود را نیز بهجای میگذارد. مارکس برای نخستینبار این پدیده را در کتاب «ایدئولوژی آلمانی» مطرح نموده است. او میگوید: ایدئولوژی هیئت حاکم، ایدئولوژی قالب است و این بهمعنای آگاهی کاذبیست که بهجامعه تزریق میشود.
در نتیجه، طبقه کارگری که قرار است انقلاب کرده و نظام سرمایهداری را سرنگون کند، دست بهدامن دول سرمایهداری میشود! طبقه کارگری که قرار است مبارزات صنفی را به درجهای برساند که خود بتواند حاکمیت را بهدست گیرد، به چانهزنیهای کاسبکارانه قناعت کرده و بهدلایل و توجیهات مختلف، در جا میزند. مثلا، پیرو ذهنیتهایی مانند اینکه: “شرایط درحال حاضرآماده نیست و صرفا قدمی برداریم تا کاری کرده باشیم. امتیاز بگیریم تا زمینههای عینی آماده شود” قرار میگیرد، طبعا در چنین شرایطی شکافها و چنددستگیها نیز اتفاق میافتد. این پدیده جدید یا خارقالعادهای نیست و ما بایستی خودرا از قبل برای این مسائل آماده میکردیم. اگر آماده نیستیم یا بهعلت این است که تجارب کافی کسب نکردهایم، و یا ازعلم مارکسیسم برای شناخت جامعه استفاده نمیکنیم. زیرا، حتا اگر به تجارب تاریخی رجوع کنیم مشاهده میشود که این چنددستگیها از دوران خود مارکس تا امروز وجود داشته است.
سابقه تاریخی گرایشهای مارکسیست اروپا
بینالملل اول (دوران مارکس)
مارکس در بینالملل اول سرسختانه با دو گرایش انحرافی درون جنبش کارگری مقابله کرد و آنها را کنار گذاشت:
– گرایش نخبهگرا، که از سوی آنارشیستها -مشخصا «میخائیل باکونین»- مطرح میشد؛
– گرایش تخیل گرا، که جریانات رفرمیستی بودند؛
در آنزمان، این دو گرایش درون جنبش کارگری، رودرروی گرایش «کارل مارکس» قرار گرفتند ]۱۱[.
بینالملل دوم
در بین الملل دوم نظریه رایج و غالب، نظریه سوسیالدموکراسی آنزمان بود که اصولا برنامه انقلابی را از مبارزات روزمره کنار گذاشته بود. اینان دوگونه متفاوت از برنامه سوسیالیستی را مطرح مینمودند: برنامه حداقلی که به زمان حاضر و رفع و اصلاحات مشکلات فعلی نظر دارد، و برنامهای حداکثری که موکول به آیندهای بسیار دور میشد. غایت این برنامه حداکثری برقراری جامعه سوسیالیستی بود؛ “اما از آنجایی که چنین برنامهای درحال حاضر عملی نخواهد بود، در نتیجه آنرا درون یک صندوقچه بهصورت گنجینهای سربهمُهر نگاه میداریم تا زمانش برسد”. و اینها همگی خود را مارکسیست مینامیدند! جالب اینجاست، کسانی که امروز خود را مارکسیست میدانند در مورد منشورحداقلی نیز همین استدلالها را مطرح میکنند.
برنامه حداقلی: این برنامه شامل مطالباتی بود برای گرفتن امتیازات رفاهی بیشتر، امتیازاتی که از طریق فشارگذاشتن برروی دولت سرمایهداری میتوان آنها را بهدست آورد. اینجا هم دقیقا مشابه تمام بحثهایی است که امروزه از سوی مدافعین منشورحداقلی (منشور اول چپ) مطرح شده است]۱[.
این رفرمیسم حاکم در بینالملل دوم، علیرغم گرایشهای متفاوتی که آنرا نمایندگی میکردند، متاثر از نظرات «کارل کائوتسکی» و«ادوارد برنشتاین» بود.
بینالملل سوم و چهارم
پساز این دوران، بینالملل سوم (کمینترن) برپا شد که انعکاسی از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بهشمار میآمد. کمینترن بهطور قاطع از عقاید سوسیالدمکراسی گسست نمود و در رویارویی با رفرمیسم، «برنامهای انتقالی» را مطرح کرد: برنامهای نوین باهدف ایجاد پلی ارتباطی از شرایط کنونی به شرایط بعدی. متاسفانه استالین با الغای کمینترن هدیه بزرگی به امپریالیسم داد که ناشی از مماشاتجویی و تبانی او با امپریالیسم بوده است. بهدنبال الغای کمینترن، انقلابیون در سال ۱۹۳۸ دست به برپایی بین الملل چهارم زدند که در انطباق با برنامه انتقالی قرار داشت.
قرینههای ایرانی گرایشهای اروپایی
در ایران هم گرایشهای مشابه دورانهای سه گانهی فوق وجود داشتهاند. ولی این موضوع درارتباط با امروز نیست و بهبیست سال پیش بازمیگردد. ما در آنزمان در کمیتهی پیگیری فعالیت داشتیم و در نقدهای مختلفی که نوشتیم به سهم خود نقش قابل توجهی در مبارزه با این گرایشها ایفا کردیم. اکنون قصد داریم تا این تجارب را بهکارگران و جوانان ایران منتقل کنیم. در آن زمان دو گرایش انحرافی در ایران وجود داشت:
گرایش نخبهگرا
این گرایش از مارکسیستها (که بهگرایش «لغو کار مزدی» معروف است) خواهان آن است که برنامه حداکثری خود را از همین امروز به مرحله اجرا بگذارد. نمایندگی این گرایش را در آنزمان محسن حکیمی برعهده داشت. براساس تئوریهای وی “نیازی به حزب و تشکیلات برای تدارک انقلاب نیست، نمیبینید کار این احزاب موجود بهکجا کشیده است؟ پس، ما باید مستقیم وارد تجمعهای بزرگ ضد سرمایهداری شویم و …”. ویژگیهای این طرز فکر عبارتند از:
– کسی را قبول ندارد،
– بهجای طبقه کارگر سخن میگوید،
– گامهای بیشاز اندازه بزرگ برداشته و ارادهگراست،
– فرای مطالبات روزمره کارگران پرواز میکند،
– از سطح آگاهی فعلی جامعه بهدور میباشد،
– و مبارزات دمکراتیک و صنفی کارگران را بهرسمیت نمیشناسد.
اینان به کلیگوییهایی میپردازند که بیشتر انعکاس آرزوهای خودشان است، و هیچ آلترناتیو دیگری غیر از آن نمیشناسند. عباراتی ازقبیل اینکه “در آینده تشکلهای سیاسی ضد سرمایهداری شکوفا میشوند و بهاوج میرسند و شوراها پدید میآیند و نظام سرمایهداری سرنگون میشود”: تخیلات خردهبورژواییمابانه آقای حکیمی. امروز نیز ایشان یکی از امضاکنندگان «منشور آزادی، رفاه و برابری» است (منشور دوم چپ)]۲[. ایشان به احتمال قوی این منشور را در تطابق با اهداف بیست سال پیش خود تشخیص دادهاند. این گرایش بهطور مشخص یک گرایش شبهآنارشیستی، و درواقع همان گرایش نخبهگرای دوران مارکس است.
گرایش تقدیرگرا
نقطه مقابل آقای حکیمی، سندیکالیستهایی بودند که مواضع مماشاتجویانه درپیش گرفتند. یکی از آنها حسین اکبری بود که بعدها به رژیم پیوست. پساز او نیز آقای جعفرعظیمزاده همین تفکر سندیکالیستی را ادامه داد. اتفاقا ایشان نیز در منشور حداقلی همان بحثهای بیستسال پیش را بیان میدارند. بهعنوان مثال، ایشان از «گامهای عملی» در درون طبقه کارگر سخن بهمیان میآورد. ازنظر ایشان کارگران هنوز سازماندهی شده نیستند و برنامه سیاسی ندارند! در نتیجه باید از همین سطح آگاهی حرکت کرد و قدمهای عملی برداشت، یعنی تنها به بهبود شرایط صنفی – دموکراتیک جامعه کمک کرد تا گارگران به آگاهیهای ضد سرمایهداری رسیده و امکان عملیشدن فاز سوسیالیسم پدید آید. البته من نظرات منشور را نقل بهمعنا میکنم. ما در رابطه با تجزیهوتحلیل هردو منشور مقالات متعددی نوشتهایم.
ما بیست سال پیش به هردوی این جریانات نقد نوشتیم. یکی از این نقدها هم در روزنامه شرق منتشر شد. من در آنزمان بهپیشنهاد رفقای کارگر ایران با نام مهدی ریاضی در آن مقاله مینوشتم. دو مقاله طولانی “تشکل کارگری علیه سرمایهداری از چهنوعی؟” ، و “آقای محسن حکیمی، سنگ بزرگ علامت نزدن است” از جمله آنهاست که در نقد نظرات نخبهگرایانه و انحرافی این دوستان و در ارتباط با گندهبینیهای این نخبهگرایان نوشته شده است] ۳[. همچنین نقد به گرایش تقدیرگرا، تحت عنوان “کدام گامهای عملی؟” ]۴[ نوشته شد.
البته مطابق معمول پاسخی بهاین نقدها داده نشد، بهعلت آنکه تصور میکردند نقدنویسی مترادف با خصومت است. آنان نهتنها پاسخی ندادند بلکه ما را آماج اتهامزنیهای متعددی قرار دادند. عجیب نیست که امروز مشاهده میکنیم که منشور اول را آقای عظیمزاده بهعنوان سخنگوی «اتحاد آزاد کارگران» امضا کردهاند و امضای آقای حکیمی در پای منشور دوم دیده میشود. بهنظر من این امر ابدا اتفاقی نیست. این، همان ادامه نظرات انحرافی دو جریان نخبهگرا و مماشاتجو بوده است. علیرغم آنکه، این دوجریان برای دورهای خاموش بودهاند، اما بهمدد شرایط جدید اعتصابات و قیامهای مردمی، دوباره از زیر انبوهی از خاکستر سر بیرون آورده و خود را بهاین شکل بروز میدهند.
انحرافات مشابه در اپوزیسیون
اپوزیسیون در کلیت خود نیز تحت تاثیر این انحرافات قرار گرفته است. مشاهده میکنیم که همهی گرایشهای چپ سنتی و سازمانهای منشعب از آن، بهجز «سازمان فدائیان_اقلیت» ، و پارهای از خردهسازمانها و عناصر منفرد، پشتیبان منشور حداقلی هستند. منشوری که میتوان آنرا «منشور مماشات» نامید. (البته قصد توهین در میان نیست، چنین عباراتی در مبارزات تاریخی گذشته نیز استفاده شده است).
مماشات یعنی رفرمیسم، یعنی اصلاح وضعیت موجود، یعنی کسب یکسری امتیازات برای ایجاد رفاهی جزئی، “تا اینکه ببینیم بعدها چه میشود”. رفرمیستها چنین استدلالهایی مطرح میکنند، درنتیجه احتیاجی به تشکیلات مبارز مخفی نیست. “این منشورنویسان علنیکار هستند” ]۵ [.
در وهله اول، چهکسی گفته است که باید علنی بود؟ ما سی سال است که علیه این علنیکارهای درون طبقه کارگر مبارزه میکنیم: با درنظرگرفتن اختناق شدید حاکم در ایران، و ضربهپذیری و دستگیری کارگران و فعالان کارگری سوسیالیست، حتا اگر اتحادیه چندنفرهای برای امور سندیکایی تشکیل میدهید، این جمع باید حتما، تاکید میکنم، حتما مخفی باشد. این الفبای تجربه مبارزاتی در ۴۴ سال گذشته و حتی دوران حکومت شاه است.
علنیکاری یعنی کارکردن زیر نظارت مستقیم رژیم و دستگاههای سرکوب. هرزمان که تصمیم بگیرند دستگیرمان میکنند، هروقت که بخواهند شکنجهمان میکنند، یا مانند رفیق شاهرخ زمانی در زندان بهقتل میرسانند! همین دستگیریهای سالگرد خیزش ژینا را ببینید. علنیکاری مانند مددکاریست، حل امور سندیکالیستی. چنین روشی هرگز مسئله ریشهای ایران یعنی تدارک برای سرنگونی نظام سرمایهداری را حل نمیکند.
دراین میان، بهاصطلاح، مارکسیستهای ما هم که هنوز متوجه اصول نشدهاند، قصد دارند از طریق مماشات طبقه کارگر را صرفا به جایگاهی برسانند که وضعیت وی مقداری از حالت کنونی بهتر شود؛ بهجای اینکه به تودهها رهنمود دهند و براساس برنامه و چشم انداز کمینترن آنان را یک گام به جلو سوق دهند. آنها هم به دنبال این جریانات رفرمیستی بهراه میافتند که از بیست سال پیش همین بحثها را باز کردهاند. آنها از منشوری حمایت میکنند که در آن هیچ اقدام و یا نظری در ارتباط با تدارک انقلاب مطرح نشده است و هیچگونه مطالبهای در ارتباط با تجارب عینی جامعه طی یکدهه گذشته، در آن بهچشم نمیخورد. برای نمونه: گرفتن کنترل بهدست خود، اشغال و سازماندهی کارخانه، بازکردن دفاتر دخلوخرج کارخانه)]۷[. این دوستان راه اشتباهی انتخاب کردهاند و اگر بهحمایت از این منشور ا ادامه دهند، رژیم ۴۴ سال دیگر هم به حیات ننگینش ادامه خواهد داد!
از سوی دیگر، جریانات مارکسیستی نظیر «لغو کار مزدی» آقای حکیمی نیز دوباره همان بحثهای بیست سال پیش را، با شکلی تقلیلیافته، مبنی بر اینکه “ما باید تجمعات ضد سرمایهداری ایجاد کنیم و طبقه کارگر خود را برای روز مبادا آماده خواهد کرد” مطرح کردهاند، روز مبادایی که هرگز فرا نخواهد رسید!
صدور منشور دروهله اول مستلزم داشتن اعتبار در میان تودههاست. منشور را کسانی مینویسند که تاثیرات عمیقی در جامعه دارند و این تاثیرگذاری را ثابت کردهاند. خطاب ما به منشورنویسهای اول و دوم این است: همین فردا یکهفته، نه، یکروز، فراخوان اعتصاب عمومی بدهید تا ببینیم چند نفر بهآن گوش میدهند؟ صفر! چون این آقایان مارکسیست! پدیدهای جدا از مبارزات روزمره کارگران هستند. شما ظرف بیست سال گذشته چهزمانی رفتهاید و صبورانه در میان کارگران تعاونیها و هستههای مخفی ساختهاید و توسط یک نشریه کارگری بین آنها پیوند سراسری ایجاد کردهاید؛ بهجای آن یا علنی کار کردهاید، که آنهم در حوزه مطالبات صنفی و دموکراتیک بازخوردی متناسب با دستگیریها و شکنجهها و کشتار ها نداشت؛ یا اینکه مانند آقای حکیمی، که یک سری تئوریهای دنکیشوت مابانه کارگری آمریکا را قرقره میکنند.
منشوردادن یعنی رهنمود دادن، یعنی ارتباط داشتن. ارتباطی که دوطرف دارد. یکطرف منشور مینویسد، رهنمود میدهد و طرف دیگر، یعنی تودههای وسیع به آن گوش میدهند و در عمل به آزمایش میگذارند. اما اگر چنین نیست، باید گفت که مضحکه است (باعرض پوزش از تمامی منشوربازها). این انحرافات شرایط وخیم امروزی را بهوجود آورده است که به هر شکل ممکن، در مسیر تدارک انقلاب سوسیالیستی اخلال ایجاد میکند، حتی اگر بدونغرض و ناآگاهانه باشد. واضح است که ما بایستی با این انحرافات مبارزه کنیم: جادهای که در مسیر آن گام نهادهایم، پراز سنگ و کلوخیست که این جریانات انحرافی درون جاده میریزند. پس ما مجبوریم از طریق نقد سیاسی با آنها برخورد کنیم، حتی اگر متقاعد نشوند. ما باید این جاده را، هرچهقدر هم باریک، باز کنیم تا از آن طریق به مقصد خود برسیم.
نقد ما به این دو منشور دقیقا متکی بههمان روشیست که مارکس در بینالملل اول پیش گرفت؛ همان سیاستهایی که بهپیشنهاد لنین و سپس تروتسکی در کمینترن و بینالملل چهار بهمورد اجرا گذاشته شد. این روش از کار، متکی به تجربه غنی تاریخی صد وهشتاد ساله است و نمیتوان آنرا بهفراموشی سپرد و تمام امور طبقه کارگر را بهدست عدهای ماجراجو یا مماشاتطلب سپرد! بهعلاوه، انتظاری نمیتوان داشت که آنها دست از این منشوربازیها بردارند، چراکه بعضا، ایدئولوژی هیئت حاکم در میان کارگران تاثیر میگذارد، چه در نیروهای جوان و چه در سالمندانی که از این دیوانسالاری کارگری درآمدهاند و «تغییرپذیر» نیستند ] ۸ [.
سخن نهایی
ما پیشتازان کارگری نباید از این پشتخنجرزنیها تعجب کنیم. این بخشی از زندگی ماست؛ زیرا مبارزه ما تنها علیه دولت سرمایهداری نیست، بلکه با کلیه موانعیست که یا مستقیما به سرمایه داری وصل هستند، و یا ناآگاهانه و به دلیل انحرافات موجود درونشان، در خدمت سرمایهداری قرار گرفته و مسیر مبارزه انقلاب سوسیالیستی را مسدود میکنند.
پیشنهاد قاطع ما این است که از امروز ساختن هستههای مخفی را گسترش دهیم ]۱۰[ و سلسله مبارزاتی بر اساس مطالبات انتقالی را مطرح کنیم. ما این کار را بیست سال پیش کردیم و امروز هم تحت عنوان «برنامه اقدام کارگری» انجام میدهیم ]۶[. ما این تجربیات را در اختیار کارگران سوسیالیست داخل ایران قرار دادهایم که مورد استقبال هم قرار گرفته است، اگرچه هنوز تعداد این هستهها به دلیل سرکوبهای رژیم و بهعلت سلطه این دوجریان انحرافی اندک است؛ ولی هستههای کارگری سوسیالیستی کماکان ساخته شده و مبارزات جریان دارد. بازخوردهای تاکنون از طرف هستههای سوسیالیستی-کارگری داخل ایران نشان میدهد که کارگران بهراستی پیشرو و سوسیالیست با هیچ یک از این منشورها توافق ندارند و مفاد برنامه اقدام کارگری را ملموستر مییابند]۹[.
سخنرانی مازیار رازی در کلاب هاوس
ویرایشگر: آرویند رادمنش
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
پانوشتها
1- منشور اول چپ (حداقلی / رفرمیستی/ مماشات جو): https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=261981
2- منشور دوم چپ: منشور آزادی، رفاه، برابری (حداکثری/ نخبه گرا / شبه-آنارشیستی):
https://iran-tc.com/2023/04/30//
3- مجموعه نقد به محسن حکیمی
4 – نقد به جعفرعظیم زاده
5- مناظره ی رفقا مازیار رازی و بهروز فراهانی حول منشورمطالبات حداقلی در برنامه «کلوپ راهی نو»
بخش اول در یوتیوب
: https://www.youtube.com/watch?v=2dqvvWlb55g
و یا در تلگرام (صوتی)(کم حجم) : https://t.me/MarxistEnghelabi/7435
بخش دوم : در یوتیوب : https://www.youtube.com/watch?v=VF_FBh94JG4
و یا در تلگرام (صوتی)(کم حجم) : https://t.me/MarxistEnghelabi/7478
6 – منطبق با مطالبات انتقالی بین الملل چهارم و بر اساس مسائل ایران :در یوتیوب –
متن در تلگرام: https://t.me/ahvazijava/1258
7 – حداقلترین سطح مطالبات پیشتازان، در دستگرفتن امور کارخانه بهدست خود کارگران است (اداره ی شورایی):
https://www.youtube.com/watch?v=nX-nDxlePbw ویدئو
https://t.me/MarxistEnghelabi/7096صوتی در تلگرام
8 – برای درک پافشاری گرایشهای انحرافی برمواضع خود، مطالعه زمینههای روانشناسی بهدرک این مسئله کمک میکند:
https://fa.wikipedia.org/wiki/ سوگیری_تأییدی
9 – پس از درک این مقاله، توصیههای رفیق مازیار رازی حول «انتخاب راه انقلابی» را بشنوید (امروز نیاز مبرم این است که مبارزین ایران یکی از این سه گرایش مقاله کنونی را انتخاب کرده و ادامه بدهند):
ویدئو در یوتیوب : https://www.youtube.com/watch?v=LYRLlmTqccA
صوتی در تلگرام : https://t.me/MarxistEnghelabi/7562
10- راهنمای تشکیل ستاد رهبری انقلاب از طریق حزب پیشتاز لنینی: https://t.me/MarxistEnghelabi/6850
11- نقد برنامه گوتا (مطالعه اضافی) : https://militaant.com/?p=11503
آخرین دیدگاه ها