سیل اخیر: فهم دوباره‌ ی خصلت جامعه طبقاتی و امکان های حاضر

وقوع سیل اخیر و خسارات ناشی از  آن آماج موج سواری احزاب، گرایشات و جناح های مختلف چپ و راست قرار گرفت. آنهایی که در ماهی گرفتن از آب گل آلود دستی بر آتش داشتند شتابزده به عرصه آمدند تا سهم خویش را از سیلاب نیز برگیرند. اما بالطبع شتاب زدگی مخاطراتی را در بر میگیرد.

در وضعیت فعلی نخستین مخاطره به خصوص برای صفوف چپ، همسان شدن نوع ادبیات با دیگر گروه هاست. طبیعی است که عدم کارایی دولت سرمایه داری در جبران صدمات چنین فاجعه ای جو مناطق سیل زده را رادیکالیزه نموده، و در چنین شرایطی است که جناح هایی که انتقال آگاهی انقلابی_پرولتری را در دستور کار دارند لازم است روی سخن خویش با زحمتکشان این مناطق را بر همین محور تنظیم نمایند. اما آنچه همواره در این میان پر رنگ تر ظاهر شد عجز و لابه از عدم مدیریت، عدم وجود امکانات و باز هم دم زدن از فساد فلان ارگان و بهمان نیرو بود. تکرار مکرراتی که اگرچه بخشی جدایی ناپذیر و مسلم از دولت حافظ سرمایه است اما در شرایط امروز نه تنها حامل پیام و یا پیشنهاد عملی سریع و قطعی نیست بلکه دستاویزی است جهت تطهیر نظام سرمایه داری، به گونه ای که در آن نه قلب دولت بورژوایی بلکه شکل و کالبد  حال حاضر آن که به عنوان “جمهوری اسلامی” تجسم یافته است مورد هدف قرار میگیرد.  این نوع قلم فرسایی ها در خصوص غارت و فساد  چندین گام عقب تر از تجربه مردمان خود این مناطق است. چرا که خود آنها در مواجهه مستقیم با این بازو های اجرایی و همچنین روند کار آنان هستند. درحالیکه مسئله در چنین شرایط مشخصی نه عقب حرکت کردن و گزارش نویسی به سبک ژورنالیست ها بلکه ارائه راهکار و برنامه عملی است.

نخست باید اذعان داشت که از منظر مارکسیستی حتی حوادث طبیعی از خصلتی طبقاتی برخودار اند. چرا که ناتوانی بخش اجرایی در برابر این بحران ها نه به دلیل فرم و یا شکل دولت بلکه نشات گرفته از منطق معمول جامعه طبقاتی یعنی همان منطق سود در این رابطه است. اگر زلزله و یا طوفان و سیل به راحتی خانه های زحمتکشان را در هم می کوبد و آنان را ناگزیر می سازد تا برای ترمیم آن ساعات طولانی تری را به فروش نیروی کار خود صرف کنند امری مستقل از شیوه تولید حاکم در جامعه سرمایه داری نیست. در جامعه طبقاتی به رغم تبلیغات گسترده ای که در خصوص تجلیل از ایده های پیشتازانه و نوآورانه در زمینه های مختلف صنعت، تکنولوژی و… به عمل می آید همواره نیرو های مولده در انقیاد روابط تولیدی هستند. به بیانی دیگر در جوامع طبقاتی رشد نیرو های مولده همانند بسیاری از دیگر روابط به گونه ای مسخ شده است. و رهایی آن در گرو یک عامل  و آن هم پیکار طبقاتی طبقه کارگر و خلع ید از بورژوازی است. در این میان باید ذکر نمود که این مسخ شدگی تنها محدود به تولید نبوده و ساحت توزیع را نیز در بر میگیرد. اختلافات و نابرابری های موجود در بطن جوامع کاپیتالیستی نشات گرفته از ساحت توزیع و تقسیم کار آنها در حوزه تولید است. توزیع کار در جامعه طبقاتی مترادف با سهم اشخاص از ثروت اجتماعی است. ثروتی که انباشته شده از نیروی کار طبقه کارگر و ماحصل استثمار روزمره آنان است. حال با بروز فاجعه ای طبیعی سهم افراد در میزان خسارتی که به آنان وارد شده و میزان ساعت کاری که باید صرف کنند تا زیان ناشی از ان بلایا را جبران کنند  بیانگر جایگاه طبقاتی آنان خواهد بود.

با چنین وصفی واضح است که یاوه گویی های بورژوازی(چه بورژوازی در قدرت و چه جناحی از اپوزیسیون بورژوایی) مبنی بر عدم وجود امکانات جهت جلوگیری از صدمات عوامل طبیعی جعلیاتی بیش نیست. بورژوازی جهت ثبات چرخ های سرمایه و همچنین امنیت روند انباشت سود  و مضافا عدم اختلال در چرخه استثمار نیروی کار همواره تمام نیرو و منابع خود را به کار می گیرد و اگر سرمایه اش را حتی در معرض کوچک ترین تهدیدات ببیند، تکامل یافته ترین ابزار ها و به روز ترین طرح ها و نقشه ها را به کار می گیرد و تا منتهی علیه تلاشش را جهت حفاظت از شاهرگ های حیاتی اش انجام می دهد.

یکی از گام های اساسی در جهت تدارک انقاب کارگری، تشکیل هسته ها و کمیته های محلات است. هسته هایی متشکل از افراد و به خصوص جوانان پیشتاز که امر خطیر کار و فعالیت مخفی  و همچنین پیوند با اعضا و رهبران طبقه کارگر در مواقع سلطه تمام قد حاکمیت را عهده دار می گردند. در چنین دورانی افراد حاضر در هسته ها همگام با طبقه کارگر و نبرد روزمره آنان بوده و از دل تجربیات آنان درس هایی را فرا خواهند گرفت.

در مواقعی که نظم معمول جامعه بر اثر تکانه های اجتماعی یا حتی عواملی طبیعی بر هم خواهد خورد، اهمیت و  تاثیر تداخلگری هسته های مخفی و یا کمیته های محلات  به چشم خواهد آمد. اما مسئله اساسی این است که در اثر فقدان وجود حزب پیشتاز انقلابی و ایفای نقش رهبری چنین حزبی، آگاهی طبقاتی و به موازات آن تشکل یابی امری عمومیت یافته در میان زحمتکشان و اقشار تحت ستم نیست.اما گاها ضرورت وضعیت زحمتکشان را ناگزیر می کند تا توجه ای ویژه به این امر مبذول دارند.

سیل اخیر در برخی از مناطق ایران همچون زلزله کرمانشاه اگرچه زندگی طبقه کارگر و زحمتکشان  را با مشکلاتی گسترده مواجهه کرد. اما باری دیگر اثبات نمود که مردم همانگونه که خود در بیشتر گزارش هایشان اعلام می دارند”کسی را به جز خود ندارند” و در همین راستا است که می توان دید مردم با متشکل شدن در کمیته های محلاتی در حال بازسازی دوباره محلات و مناطق آسیب دیده زندگی خود هستند. زحمتکشان دریافته اند اقدام مستقل آنان است که مشکلات فعلی را مرتفع خواهد کرد و نه کمک های کور و بدون سازمان دهی ارگان های دولتی. صدمات ناشی از سیل اخیر نه مشکلی مستقل، بلکه باری مضاعف بر گرده زحمتکشان مناطق سیل زده است. آنچه در قامت صدمه های این بلایای طبیعی رخ می نماید ارمغان سلطه سرمایه است. و به همین دلیل است که بقای هسته ها و کمیته هایی که اکنون جهت ساختن دوباره و یا همیاری به هم طبقه ای ها جهت ترمیم خرابی ها به وجود آمده است در دوران پسا بازسازی نیز الزامی است. چرا که روحیه ی تعاونی  که از رهگذر این اقدام مشترک ساخته شده نا کارآمدی طبقه مسلط بر جامعه را تماما درک کرده است. ناکارآمدی ای که نه فقط محدود به این عرصه بلکه قابل تعمیم بر تمام روابط اجتماعی دیگر نیز بوده. و به همین خاطر است که وظیفه مبارزه با آن تا زمان خلع ید و بر پایی حاکمیتی از جنس همین روحیه تعاون و همکاری مشترک بر دوش زحمتکشان است.

احمد آزادی جو

۲۵ فروردین ۱۳۹۸

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران