نظریهپردازی مارکسیستی همگام با دخالتگری مستقیم / مازیار رازی
مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
موضوع این یادداشت پیشنهادها و دستورالعملهاییست که در مورد چگونگی پیشبرد امر مبارزه در ایران از سوی جریانات و افراد مختلف مطرح میشود. البته نظر دادن مشکلی نیست و هر کس محق است نظری داشته باشد؛ اما تاکید ما بر چگونگی محک زدن درستی این نظرات است. چون به هرحال ما که نظر را به صرف گفتن مطرح نمیکنیم. بلکه خورد و بازخورد عملی آن مد نظر ماست.
ما اخیرا با همین دیدگاه سلسله بحثهای مکتوبی با جمعی از رفقای عزیز داشتیم که نظرات خاص یا نقدهایی به ما دارند. آنجا هم گفتیم که درستی یا غلطی یک نظر در بوته عمل آزمایش میشود. این مسئله کلیدی بسیار مهمیست. متأسفانه بسیاری از روشنفکران ما دچار انحراف نسخهپیچی هستند، منظور من این است که آنان سلسله تحلیلهایی از کتابها یا نمونههای عملی از اقصی نقاط جهان دارند و تلاش میکنند آن را با جنبش ویژه ایران تطبیق دهند. البته این رفقا زحمت میکشند، مطالعه میکنند و مقاله مینویسند اما وقتی بدون توجه به شرایط ایران این مقالات را به عنوان راهحل مشکل ارائه میدهند، مطلب سئوال برانگیز میشود.
این رفقا میتوانند به ما انتقاد کنند که شما نیز همین روش را در بررسی انقلاب اکتبر به کار میبرید. ایشان درست میگویند اما تفاوت در تطبیق است. از نظر ما همسانیهای بسیاری بین شرایط روسیه و ایران وجود دارد.
اولا کارگر و کارفرما دو طرف تضاد هردو جامعه قابل شناساییست و در هردو بهرهکشی در شرایط بسیار غیرانسانی در جریان بوده و هست.
آنجا هرگونه اتحادیه و سندیکا ممنوع بود و به هر تلاشی در رابطه با تشکلیابی به وحشیانهترین شکل ممکن پاسخ داده میشد. در ایران نیر ماجرا همین است و سرمایهداری در اینجا حتی به مراتب هارتر و وحشیتر از دوران تزار است.
بلشویکها در آنجا تدارک انقلاب را از طریق هستههای مخفی و حزب مخفی سازمان دادند و ما نیز پس از این همه سرکوب چنین روشی را پیشننهاد میکنیم.
حال در مقایسه با پیشنهاد ساختن «تعاونی»ها و «شوراها» در این مناسبات به شدت پلیسی و امنیتی وقتی ما میگوئیم «هستههای مخفی» این تنها یک تقلید ناشیانه نیست، طبیعیست که در چنین جامعهای نمیشود «تعاونی» و «شورا » ساخت، چون امکانش وجود ندارد، اما ساختن هستههای مخفی در هر شرایطی قابل اجراست.
ما میگوئیم: هنگامیکه دستورالعملی بدون توجه به شرایط صادر میشود ،ما نقش یک «آموزگار» را پیدا میکنیم که تئوریهای ما از عینیت عمل ناشی نشده و خودمان در عرصه عمل تئوری خود را آزمایش نکردهایم.
مارکس در بخشی از نقد به فویرباخ میگوید: شما خودتان که مربی هستید وفکر میکنید آموزگار تئوری هستید، کجا تعلیم دیدهاید؟ در کدام صحنه عملی مبارزاتی این آموزشها را دیدهاید که خودتان را معلم معرفی میکنید؟ این خطاب مارکس در واقع به نوعی خطاب به جوانان امروز ماست جوانانی که مارکسیست هستند، احزاب سیاسی که وضعشان روشن است؛ مخاطب اصلی من بیشتر رفقای جوانی هستند که با ما ارتباطاتی دارند و بین ما مباحثاتی در جریان است.
با توجه به نظر مارکس، وقتی ما خود را مارکسیست میدانیم، اولین قدم مبارزه مارکسیستی محک زدن نظرات در عمل است. ممکن است رفقا بگویند در خارج هستند و امکان تجربه عملی ندارند؛ مشکل است و غیره، اما راهحل دارد. رفقا بایست خودشان را به پیشتازان داخل ایران متصل کنند . پیشتازان تفاوت بین کسانی را که رفتهاند و به جای پیشتازان کارگری حزب و سازمان ساختهاند ودر حال معرکهگیری هستند و پیشوا انتخاب کردهاند ودستورالعملهای حزبی صادر میکنند با آنهایی که بدون ادعای رهبری و چشمداشت به سهمبری از قدرت تلاش خود را مصروف کمک به پیشبرد مبارزه میکنند، تشخیص میدهند. پیشتازان ظرف این چهل وپنج سال به طرف هیچکدام از جریانات پیشساخته نرفتند. اگر میرفتند ما حداقل میتوانستیم یک نمونه یک ساعته یا پنج دقیقهای از اعتصاب عمومی یا اعتصاب سراسری مشاهده کنیم که توسط این احزاب سازمان داده شده بود. واقعیت اینست که اینها ارتباطی با جنبش کارگری ندارند.
اما بحث امشب در مورد احزاب نیست، بلکه در مورد جوانانی است که خود را «مارکسیست» میدانند، یعنی با درجهای از آگاهی، مطالعات و استفاده از دنیای مجازی، هوش مصنوعی وغیره به حدی از معرفت مارکسیستی رسیدهاند ویک سری بحثهای عمومی میکنند. بحث ما بر سر درست بودن یا غلط بودن نظرات هم نیست، تاکید روی آزمایش این نظرات در عمل است. این نظرات بایست روی زمین، در کف کارخانه، آزمایش شوند؛ چه در ایران باشند، چه در خارج از کشور؛ بایست ارتباطاتی پیدا کنند و نظرات خود را مطابق توصیههای ارتباطات که در عمل اجتماعی کار شرکت دارد ارائه دهند. این راهِ درست اجتناب از برخوردهای معلممآبانه است.
پیشتازان داخل ایران فرق بین کسانی که میخواهند برایشان نسخهپیچی کنند یا آموزش از بالا بدهند با کسانی که در کنار پیشتازان قرار میگیرند، تشخیص میدهند، وجه تمایزی وجود دارد، بهخصوص در داخل ایران. دوران کلی گوییهای گروههای چپ، سوسیالیست و مارکسیست به پایان رسیده و دیگر کسی به این کلیگوییها توجه نمیکند. حالا هم که در اتاقهای کلابهاوس مینشینند و از صبح تا شب بحث میکنند، اما در ایران کسی گوش شنوایی ندارد که بر اساس این بحثها اقدامی بکند.
پیشتازان کارگری در ایران منتظرند. میخواهند ببینند این جوانان مارکسیست و کسانی که نسخهپیچی میکنند و راه نشان میدهند خودشان تا چه اندازه و در کجا آموزش دیدهاند و آیا قادر هستند در سطح عملی وارد ماجرا شوند؟ ما مخالف این نیستیم که رفقای روشنفکر مقاله ترجمه کنند یا هر چندگاه مقالات طولانی بنویسند، یا در اتاقهای کلاب هاوس تحلیلهای سیاسی بکنند، بحث ما با این رفقا این است که بعد از همه این صحبتها چند نفر واقعاً متقاعد شدهاند که این کارها را در میدان عمل تجربه کنند؟ یا خودتان چه کارهایی کردهاید که این اقدامات در صحنه مبارزات آزمایش شوند؟ هیچ تئوریای بدون تجربهِ میدانی و بدون اینکه در صحنه مبارزه آزموده شده و نتایج عملی آن دیده شود، به درد مبارزات عملی نمیخورد. متأسفانه، اینها بیشتر به درد اتاقهای روشنفکری میخورند؛ گروهی مینشینند، مطالعه میکنند، مطالب نظری مطرح میکنند و هرچند نظریه تئوریک دارند، اما این تئوری هرگز به مرحله عمل نمیرسد. اگر قرار است انقلاب کنند و شوراهای کارگری به قدرت برسد، لازم است حداقل یک کارگر پیشتاز پیدا کنند که متقاعد شده باشد این نظرات را در عمل آزمایش کند. اگر این اتفاق نیفتد، یعنی کاری صورت نگرفته و این افراد هم اضافه شدهاند به صدها و هزارها روشنفکر انقلابی پرمدعای مارکسیست که از صبح تا شب مینشینند کتاب میخوانند وگپ میزنند و از این و آن ایراد میگیرند. خب چهلوشش سال کافیست؛ دیگر خسته شدیم. تا کی منتظر بنشینیم که از طریق این روشنفکران انقلابی انقلاب صورت بگیرد که تا به حال نگرفته.
بنابراین یکی از معیارهایی که ما مطرح می کنیم، معیاری که در ضمن موعظه نیست که به سایرین توصیه کنیم، بلکه خودمان هم به آن عمل میکنیم و حداقل در دو دهه گذشته این کارها را انجام دادهایم؛ پیدا کردن کارگران پیشتاز انقلابی در عرصه مبارزه و فعالیت عملی و در کنار آنان بودن است. یکی از رفقایی که از طریق همین فعالیت عملی شناختیم و هفته پیش مراسم سالگرد به قتل رسیدنش را در همینجا برگذار کردیم، رفیق شاهرخ زمانی بود. امروز دهها شاهرخ زمانی در ایران هستند و دارند خط انقلابی را در میان پیشتازان کارگری جلو میبرند. روشنفکران خارج از کشور اگر میخواهند مؤثر باشند، اگر می خواهند سازماندهی انقلاب بکنند بایست با این کارگران پیشتاز ارتباط برقرار کنند، اما اگر میخواهند فقط گپ بزنند وخودشان را راضی نگاه دارند، آن بحث دیگریست. هر کسی مختار است هرکار میخواهد بکند اما نگوئیم اگر کارگران بر اساس این دستورالعمل رفتار کنند شوراها به قدرت می رسند! این بیربط است. هرچهقدر هم این رفقا تئوریسین های برجستهای باشند، تا این نقطه نظر پا روی زمین عمل نداشته باشد، به انقلاب آتی ایران بیارتباط است، به جایی نمیرسد.
البته ما انتظار نداریم که پس از تجربه چند هفته گفتوگو با برخی از رفقای جوان و نظریهپرداز به توافق کامل برسیم؛ اما میتوانیم به این نتیجه برسیم که اختلافات نظری به جای خود، فعالیتهای عملی را ـ اگرمورد نظرهست ـ باید ادامه داد. این فعالیتهای عملی همراه با همین رفقا در حمایت از کارگران خواهد بود که ما قبلا انجام دادهایم خواهیم داد. مهم امادگی است؛ بایست از اتاقهای دربسته بیرون آمد و دستکم با اتحادیههای کارگری کشوری که در آن زندگی می کنیم، با احزاب سیاسی ارتباط برقرار کرد. بایست در تظاهرات میلیونی حمایت از مردم فلسطین شرکت کرد و با دیگران ارتباط برقرار نمود. این رفقا افراد آگاهی هستند و باید بتوانند خود را به سازمانها و اتحادیههای کارگری متصل کرد و آنان را در دفاع از کارگران ایران بسیج نمایند.
اینها اگردر سطح نظری معتقدند حزب فایدهای ندارد، باید شوراها ساخته شوند و اگر هم حزبی نیاز بود پس از انقلاب ساخته خواهد شد؛ بسیارخب، بروند و این تئوری را در عمل اجرایی کنند.
ما این روش را قبول نداریم و روش دیگری اتخاذ کردهایم که براساس دادههای یک انقلاب پیروزمند انتخاب شده است. اگر رفقا اعتراض دارند و فکر میکنند روش ما درست نیست، بسیارخب، بروند و طرح خودشان را پیاده کنند. در داخل ایران پا رو زمین داشته باشند، و در میان پیشتازان تماس پیدا کنند و رهنمودهای لازم را بر اساس نیاز بدهند. پیشتازان آنان را هدایت میکنند و خواستههای جنبش را با آنان در میان میگذارند.
با کمال احترام باید بگویم اگر این رفقا تاکنون فکر میکردند کار انقلابی انجام دادهاند، خیرکار انقلابی نکردهاند، نشستن پای کامپیوتر و استفاده از دنیای مجازی و مقاله نوشتن و دستورالعمل صادر کردن کارانقلابی نیست! حداقل کار کارل مارکس این نبود، او در پستو ننشست تا فقط کتاب بنویسد. او در مبارزات عملی طبقه کارگر شرکت داشت. او همزمان با نوشتن کاپیتال در بریتیش میوزیم (موزه بریتانیا) لندن، همراه چارتیستهای مبارز در تظاهرات خیابانی شرکت میکرد. اگر رفقا مارکس را قبول دارند از او بیاموزند. جوهره تمام تزها و نظریات مارکس اثبات آن در عمل مبارزاتی بود.
لنین هم درارتباط با انقلاب روسیه بارها اشاره میکند که تئوری در واقع چکیده عمل است، تئوری بدون عمل برای مبارزین انقلابی معنایی ندارد. البته بعد از انقلاب دانشگاهها و مراکزی برای بحثهای تئوریک ایجاد خواهد شد که آن نیز وظیفه تجزیه و تحلیل عملکرد انقلاب و بازخورد آن به انقلاب را دارد اما حالا وقت این حرفها نیست. اینک زمان ملحق شدن به مبارزات مردم ایران و کمک به تشخیص سره از ناسره است.
جریاناتی مانند رضا پهلوی و دارودسته وابسته به اسراییل و امریکا، یا همین رژیم، یا ترکیبی از این دو برای حفظ نظام سرمایهداری هرکاری میکنند.اینها دستبردار نیستند. باید با این مسئله مبارزه کرد؛ بایست خط سوم را مطرح کنیم: نه دارودسته سلطنتطلب هوادار اسراییل، نه رژیم ملاها یا زائدههای اصلاحطلب آن، بلکه حکومت کارگری، باید تحت این شعار وارد عمل مبارزاتی شویم.
انقلابیون واقعی که خواهان تغییر وضعیت موجود هستند، باید فعالیت خود را بر ارتباطگیری و پاسخگویی به نیازهای برآمده از تودههای کارگری متمرکز کنند. به عنوان مثال اگر مقاله ترجمه میکنید، جستجو کنید و از ارتباطات خود با پیشروان طبقه کارگر بپرسید که نیاز امروز آنان برای پیشبرد مبارزه چیست و سپس در همان راستا بنویسید و ترجمه کنید، آنهم به زبانی قابل فهم و به دور از مغلقگوییهای روشنفکرانه. به طور عمومی و بر اساس ذوق خودشان ننویسید؛ ببینند نیاز چیست و نوشته شما کدام گره کور مبارزین داخل ایران را باز می کند
ما در چهلوپنج سال گذشته یا درگیر احزاب قیمماب بودیم یا روشنفکرانی که تئوریهای به دور از واقعیت میبافند. واقعیت این است که عقب افتادهایم. کاروان انقلاب میرسد، دقالباب میکند و ما باز مانند گذشته شرایط را از دست میدهیم. نمیتوان به انقلاب گفت منتظر بمان، اما میتوان به رفقای جوان مارکسیست تاکید مکرر کرد که روش کار خود را تغییر دهند و خود را به مبارزات عملی موجود پیوند بزنند. یافتن تئوریها ونظریههای زنده در این ارتباط و پیوند آن با تجارب بین المللی، آن حلقه گمشده و مسئله کلیدیست که ما را به وضعیت کنونی مرتبط میکند.
۷ مهر ۱۴۰۴
آخرین دیدگاه ها