«سانترالیسم دمکراتیک» از دیدگاه مارکسیستی /مازیار رازی
مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
پاسخی به نقدهای «پروژه فراخوان برای همکاری» (بخش سوم)
وقتی از سانترالیسم دمکراتیک صحبت میکنیم به این مفهوم است که ما برای اینکه سیاستی را اتخاذ بکنیم، آن جمعی که هستند، جمع شورایی باشد، جمع یک حزب انقلابی باشد، یا دوران گذاری که اشاره کردم در این دوران باشد. یعنی در واقع یک جمع بندی از مواضع مختلف سیاسی میشویم. اما این جمبندی صرفاً مربوط یا محدود به حزب نیست، حزب اعضایش در واقع در درون طبقه کارگر هستند، دارند فعالیت میکنند یعنی امروز ما وقتی صحبت از یک هسته در ایرران می کنیم ( یعنی هسته مخفی سوسیالیستی)، این هسته امور تشکیلاتی و سازماندهییش مخفی است اما اعضای این هسته مثل کارگرهای عادی در میان کارگرها هستند یعنی در واقع حتی اگر یک هسته مخفی سوسیالیستی را که در صدد سازماندهی اعتصاب است و قصد دخالتگری در میان کارگران را دارد، در نظر گرفته شود، این هسته با انتشار بولتن ها آن خط دخالتگری را میان کارگران تبلیغ می کند. و بدیهی است در مورد همین خط سیاسی، در میان توده ها نظرات مختلفی شکل میگیرد، این اختلاف نظرها در مورد پیاده کردن یک خط سیاسی، از طریق ناقلین تشکیلاتی آن حزبی که وجود دارد (یا آن هسته ای که وجود دارد) به درون این تشکیلات آورده می شود. بنابراین سانترالیسم یک موضوع دو طرفه، دو جانبه است یعنی سانترالیسم در مورد جمع بندی بحث های درون تشکیلاتی از یک سو، هم اینکه آن بحث هایی که در میان توده ها هست آنها هم کانالی پیدا میشه برای ورودش به درون تشکیلات، بنابراین یک رفت و شدی میان حزب پیشتاز و توده های وسیعتر صورت می گیرد و یکی بر دیگری تاثیر می گذارد تا خط مداخلاتی با توافق توده ها و حزب به اجرا گذاشته شود و در سطح کلان آزمایش شود و در هر رفت و شد این خط مداخلاتی صیقل می خورد. این مفهوم صحیح مفهوم «سانترالیسم دمکراتیک» از نقطه نظر ما است.اما برخی از سازمان های سیاسی چپگرا برداشت نادرستی از این واژه دارند. به محض اینکه بروز یک اختلاف حتی کوچک در حزبشان و یا اینکه برخی از کارگران چه درون حزب و چه بیرون از حزب خطایی در خط رهبری مشاهده می کنند و یادآوری می کنند، توسط «پیشوایان» حزب کاملا این کارگران و یا اعضای حزب کنار گذاشته می شوند و یا به سخن دیگر «خفه» می شوند. این پیشوایان سانترالیسم دمکراتیسم را به مفهوم تصمیمگیری خود پیشوایان می پندارند. تصمیم گیری آن حزب و بعدشن تصمیم گیری آن رهبری که آن بالا نشسته (پیشوای قوم) حتی با وجود مخالفت برخی در اعضای حزبشان و یا توده های کارگری در سطح جامعه کنار گذاشته می شوند زیرا به زعم آنها بالای حرف آن «پیشوایان» نباید حرف دیگه ای زده شود. در صورتی که مفهوم سنترالیسم دمکراتیک از دیدگاه ما، این است که ندای و صدای کارگرانی که قرار است این خط سیاسی را دنبال کنند به درون حزب باید راه پیدا کند و جایگاهی برای خط مخالف یا متفاوت در نظر گرفته شود. به سخن دیگر در درون حزب «حق گرایش» باید به رسمیت شناخته میشود. یعنی در واقع یک عده میتوانند دور هم جمع بشوند، این حق را داشته باشند در مقابل اکثریت اعضای حزب مقابله کنند و نظرشان را بدهند و سایرین را متقاعد کنند به خط خودشان کنند، و آرایی که جمع میشود در اکثریت قرار بگیرد و آن خط اکثریت پیاده شود. در واقع این حزب باید دمکراسی درونی داشته باشد، تشکیلاتی که دمکراسی درونی ندارد به این مفهوم است که حق گرایش را به رسمیت نمی شناسد. کسی که، جریاناتی که حق گرایش را به رسمیت نمیشناسند یعنی محکوم به شکست هستند، یعنی یه جریان منحط هستند، یک پرچم دروغین هستند به قول لنین. در واقع یک چنین حالت هایی هست، احزابی که با نام های پرطمطراق «کمونیست» و «کارگری» می بینیم سر یک اختلاف کوچک همدیگر را اخراج می کنند، فحاشی و اتهام زنی وغیره یعنی این ها پرچم های دروغین بالا بردند اند، این ها تشکیلات کارگری نیستند، هیچ ارتباطی هم به کارگران ندارند، هیچ کسی هم اینها را در واقع جدی تلقی نمی کند حداقل در میان پیشتازان کارگری که ما در این چهار دهه گذشته. این عده در تصورات خودشان در حال سیر هستند و سانترلیسم دمکراتیسم این ها یک مفهوم کاملا بروکراتیک و از بالا دارد، حالتیست که برای پیشبرد نظرات آن «پیشوا». در صورتی که سانترلیسم دمکراتیسمی که ما در موردش صحبت میکنیم از اساس و بنیاید به این نوع برخوردهای غیر دمکراتیک تفاوت دارد.
مفهوم مارکسیستی «سانترالیسم دمکراتیک» (در حاشیه بحران تشکیلاتی حزب کمونیست ایران)
آخرین دیدگاه ها