بازخوانی نظریات لئون تروتسکی برای هنر معاصر
نویسنده: امین ماسوری
هنرپژوه، منتقد، زندانی سیاسی سابق
بازخوانی نظریات لئون تروتسکی برای هنر معاصر
چکیده
مقالهی پیشِرو با بررسی نظریات لئون تروتسکی(1940-1879) دربارهی هنر و آزادیِ خلاقیت، به تحلیل کاربرد آنها در هنر معاصر میپردازد. تروتسکی با تأکید بر استقلالِ هنر از اجبارهای ایدئولوژیک و لزوم حفظ آزادیِ خلاق هنرمند، چارچوبی فراهم میآورد که میتوان آنرا برای نقد سلطهی بازار و همگِنی فرهنگی در جهان امروز بهکار گرفت. مقالهی حاضر نشان میدهد که از دیدگاه تروتسکی، هنرِ انتقادی و رهاییبخش نه حاصل تغییرات ناگهانی، بلکه نتیجهی یک روندِ تاریخیِ طولانی و پرچالش است. در پایان، بر اهمّیت بازخوانی اندیشهی تروتسکی برای مقاومت در برابر فرایندهای کالاییسازی و حفظ آزادی خلاقانهی هنری در جهان معاصر تأکید میشود.
مقدّمه
نظریات لئون تروتسکی در خصوص هنر و فرهنگ، بهویژه در اثر مشترک او با آندره بِرتون و دیهگو ریوِرا یعنی «بیانیهای برای یک هنر انقلابیِ مستقل» (1938)، یکی از مهمترین تلاشها برای پیوند سیاستِ انقلابی و استقلالِ خلاقیتِ هنری بهشمار میرود (Trotsky, 1924). تروتسکی با نقد نهایی ایدئولوژیهای رسمی و تاکید بر ضرورت استقلال هنر از اجبارهای سیاسی و ایدئولوژیک، تلاش کرد به هنرمندان یادآوری کند که در شرایط انقلاب، باید آزادی هنری حفظ شود تا هنر بتواند بهطور خلاق و مستقل از تحمیلهای بیرونی، به ابراز حقیقت بپردازد. از آن زمان تاکنون، با تغییرات فراوان در عرصهی هنر و فرهنگ، مفهوم و ضرورت استقلال هنر همچنان چالشی اساسی در برابر روندهای غالبِ سیاسی و اقتصادی بهشمار میرود.
این مقاله قصد دارد با بررسی دقیقتر نظرات تروتسکی، آنها را در چارچوبِ نقد و تحلیلِ شرایط هنری معاصر قرار دهد. در این راستا، بهمسائلی همچون سلطهی بازار، کالاییسازی هنر و تحولات فرهنگیِ جهانی پرداخته خواهد شد و تلاش روی آن است نشان دهد که چگونه اندیشههای تروتسکی میتوانند همچنان درک بهتری از هنر و نقش آن در تحولات اجتماعیِ امروز فراهم آورند.
۱- استقلالِ هنر و آزادیِ خلاقیت
تروتسکی یکی از مهمترین مسائل را در هنر، استقلال آن از ایدئولوژی و سیاستهای مستقیم میدانست. او بهویژه در سالهای ابتدایی انقلابِ روسیه، در مقام یکی از رهبران بلشویک، بهشدّت از کنترل هنر توسط دولت و تبدیل آن به ابزاری برای تبلیغ ایدئولوژیِ حکومتی انتقاد میکرد. او به هنرمندان میگفت که «هنر انقلابی نباید به ابزاری برای تحمیل یک ایدئولوژی خاص تبدیل شود، بلکه باید فضایی باشد برای ابراز حقیقتهای نوظهور انسانی» (Trotsky, 1924, p. 125). تروتسکی به این نکته تأکید داشت که آزادی خلاقانهی هنرمندان نهتنها در دورانهای آرام، بلکه در لحظات انقلابی و پرتَنش باید حفظ شود تا هنر قادر باشد بهطور مستقل از فشارهای بیرونی، به بیان واقعیات اجتماعی و انسانی بپردازد.
این دیدگاهِ تروتسکی در دنیای امروز، در مواجهه با سلطهی بازارِ جهانی، بهویژه در دوران سرمایهداریِ پیشرفته، میتواند ابزار ارزشمندی برای تحلیل وضعیت کنونی هنر باشد. همانطور که تروتسکی از خطر دخالت دولتها در هنر سخن میگفت، امروز هنر تحت فشارهای شدّید اقتصادی و بازارهای جهانی قرار دارد. دیگر اثر هنری تنها یک کالا در بازار نیست، بلکه به ابزاری برای افزایش سود، توجه و پویایی اقتصادی تبدیل شده است. این امر، هنرمندان را با چالشهایی مواجه کرده که در آنها باید میان بقا در بازار و حفظ صداقتِ هنری خود انتخاب کنند.
۱.۱- کالاییسازی هنر و کاهش آزادی خلاق
سلطهی منطق بازار، هنر را از یک فرآیند فرهنگی به یک کالای مصرفی تبدیل کرده است. در این فضا، اثر هنری دیگر برای زیباییشناسی یا انتقال مفاهیم جدید هنری ایجاد نمیشود، بلکه برای تولید سود و جذبِ بازارِ مصرف طراحی میشود. تروتسکی در همان زمان پیشبینی کرده بود که هرگونه تضعیف آزادی هنری به دخالتهای دولتی و بازار، منجر به کشتهشدن خلاقیتِ هنری خواهد شد. در دنیای امروز، این دخالتها به شکلی دیگر در قالب سلطهی اقتصادی و تجاریسازی اثر هنری ظاهر شده است.
۱.۲- هنر و سیاستهای ایدئولوژیک
تروتسکی با تاکید بر اینکه هنر نمیتواند به ابزاری برای تبلیغِ مستقیم ایدئولوژی تبدیل شود، در عینحال معتقد بود که هنر میتواند نقش مهمی در بازتاب تحولات اجتماعی و سیاسی ایفا کند. هنر باید بهگونهای باشد که واقعیتهای پنهان و مغفولماندهی جامعه را آشکار سازد و به نقدِ آن بپردازد. از اینرو، در شرایطِ اجتماعی امروز که هنرمندان با چالشهای زیادی در برابر فشارهای اقتصادی و سیاسی مواجهاَند، این سؤال مطرح میشود که آیا هنر امروزی میتواند همان نقشی را که تروتسکی برای آن قائل بود، ایفا کند؟ بهویژه وقتی که صنعتِ سینما،
موسیقی و هنرهای تجسمی در عرصهی جهانی بیشتر به ابزاری برای سرگرمی و مصرف تبدیل شدهاَند، تبیین و تحلیل چنین شرایطی از طریق آموزههای تروتسکی بسیار مفید است.
۲. هنر معاصر و بازتابهای نظریهی تروتسکی
هنر معاصر، بهویژه در بستر جهانیشدن و سلطهی بازارِ آزاد، مسائلی را پیش کشیده که بهطرز شگفتانگیزی با دغدغههای لئون تروتسکی دربارهی سرنوشتِ هنر در دوران گذار اجتماعی همخوانی دارد. در این بخش، با تحلیل برخی از ویژگیهای هنرِ امروز، تلاش شده، نشان داده شود نظریات تروتسکی چگونه میتوانند ابزاری برای نقد و فهم شرایط کنونی باشند.
۲.۱- سلطهی بازار و از خودبیگانگی هنر
یکی از ویژگیهای بارز هنر معاصر، ادغام عمیق آن در منطق بازارِ سرمایهداری است. آثار هنری به کالاهای لوکس بدل شدهاَند که ارزششان نه لزوماً بر پایهی کیفیت زیباشناختی، بلکه بر اساسِ جایگاهشان در نظامِ تبادلِ اقتصادی تعیین میشود. این وضعیت نوعی “از خودبیگانگی هنری” را رقم زده است؛ اَمری که تروتسکی نسبت به آن هشدار داده بود، هرچند در چارچوب ایدئولوژیِ دولتی. او معتقد بود که هرگاه هنر به ابزاری صرف برای اهداف خارجی (خواه ایدئولوژیک، خواه اقتصادی) تقلیل یابد، آزادی خلاقهی هنرمند نابود میشود (Trotsky, 1924, p. 125).
در دورانِ ما، فشارهای بازار نقشی مشابهِ فشارهای ایدئولوژیک ایفا میکنند: هنرمند ناچار است خود را با سلیقهی بازار، گالریها، حراجها و شبکههای اجتماعی وِفق دهد تا بقا یابد.
۲.۲- فرهنگ عامه، همگِنی و بحران خلاقیت
تروتسکی بر تنوعِ تاریخی و پویایی فرهنگ تأکید میکرد و هشدار میداد که هرگونه تلاش برای قالببندی هنر در اشکال رسمی و تثبیتشده به مرگِ خلاقیت میاَنجامد (Trotsky, 1924, p. 143). در هنر معاصر، سلطهی فرهنگ عامه (mass culture) و الگوبرداریهای تکراری از فرمهای موفق اقتصادی، بهنوعی همگِنی جهانی در تولیدات هنری منجر شده است. این فرآیند باعث تضعیف نوآوریهای رادیکال و تُهی شدن زبان هنری از معناهای انتقادی شده است.
در چنین فضایی، نقد تروتسکی علّیه تقلیلِ هنر به ابزار ایدئولوژیک را میتوان علّیه تقلیل هنر به ابزار مصرفی و سرگرمی نیز بهکار برد: همانگونه که تحمیل ایدئولوژیِ سیاسی خلاقیت را میکُشد، تحمیل الزامات بازار نیز آنرا خفه میکند.
۲.۳- هنر انتقادی و امکانهای رهایی
تروتسکی بهرغم تمام چالشها، به امکانِ پدید آمدنِ هنر انتقادی و پیشرو(آوانگارد) باور داشت. او تأکید میکرد که حتی در شرایط دشوار، باید آزادیِ خلاق برای هنرمندان حفظ شود تا بتوانند به شیوهای مستقل به نقد واقعیت بپردازند (Trotsky, 1924, p. 145). در شرایط امروز، این آموزه اهمّیت بیشتری یافته است. در میان سلطهی بازار، نمونههایی از هنرهای انتقادی که در برابر سرمایهسالاری، نژادپرستی، تخریبِ محیطزیست و نابرابری، مقاومت میکنند، نمودهایی از همان “آزادی خلاقانهی ضروری”اَند که تروتسکی بر آن اصرار داشت.
نتیجهگیری
مطالعهی نظریات لئون تروتسکی دربارهی هنر نشان میدهد که اندیشهی او با وجود گذشت چندین دهه، همچنان قدرتِ توضیحدهی و نقدِ شرایطِ معاصر را داراست. تروتسکی با دفاع سرسختانه از استقلالِ هنر و ضرورتِ آزادیِ خلاقیت، چارچوبی فراهم میآورد که میتوان با آن به تحلیل بحرانهای کنونی در عرصهی هنر پرداخت؛ بحرانهایی که ناشی از سلطهی منطق بازار، مصرفگرایی و همگِنی فرهنگیاَند.
در جهانِ امروز، هنر با خطرهایی مواجه است که همتراز با آن تهدیدهاییاَند که تروتسکی در برابر ایدئولوژی رسمی احساس میکرد. هنرمندان اکنون نیز باید میان بقا در بازار و حفظ صداقتِ خلاقانهی خود انتخاب کنند. بههمین دلیل، دفاعِ تروتسکی از آزادی هنر، امروزه بهصورت دفاع از هنر انتقادی و غیرتجاری در برابر سلطهی سرمایه تجلّی مییابد.
از سوی دیگر، باور تروتسکی به ضرورتِ یک فرآیندِ تاریخیِ طولانی برای دگرگونیِ فرهنگی، امروز نیز راهنمایی برای درک مسیرهای مبارزهی هنری فراهم میآورد. بهجای انتظارِ تغییراتِ فوری یا انقلابهای زیباشناختیِ ناگهانی، میتوان هنر انتقادی را بهعنوان بخشی از مبارزهی طولانیمدّت برای دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی دید. در نهایت، میتوان گفت که نظریهی تروتسکی دربارهی هنر، نهتنها میراثی تاریخی، بلکه ابزارِ تحلیلیِ قدرتمندی برای درک و نقدِ وضعیتِ امروزِ هنر در جهان سرمایهداری است. در جهانی که هنر بیشازپیش به کالایی در بازار جهانی تبدیل شده است، بازخوانی دیدگاههای او دربارهی آزادیِ خلاقیتِ هنری اهمّیت ویژهای مییابد.
تروتسکی به ما یادآوری میکند که هنرِ راستین، بدون آزادی اندیشه و تخیّل نمیتواند بالندگی یابد. در دورهی معاصر، هنرمند ناچار است در میان فشار بازار، سیاستهای فرهنگی و تغییرات اجتماعی، جایگاه خود را بازتعریف کند.
نظریات تروتسکی، با تأکید بر استقلال هنر از سلطهی ایدئولوژیک و اقتصادی، راهی برای مقاومت خلاقانه پیشِروی ما میگذارد. بازاندیشی این آموزهها میتواند به ما در فهم عمیقتر بحرانهای کنونی هنر و چشماندازهای رهاییبخش آن یاری رساند.
پانویس:
۱. بیانیهی “یک هنر انقلابی مستقل”
در این بیانیه، لئون تروتسکی، آندره بِرتون و دیهگو ریوِرا(شوهر فریدا کالو نقاش نامدار مکزیک) از هنر انقلابی و مستقل دفاع میکنند و تأکید دارند که هنر نباید به ابزاری برای تبلیغِ ایدئولوژیهای سیاسی خاص یا دولتها تبدیل شود. آنها هنر را بهعنوان یک فعالیت آزاد و خلاق میبینند که باید از هرگونه فشارِ سیاسی یا اقتصادی در اَمان باشد. در این بیانیه، آنها انتقاد شدّید از دخالتهای استالینایسم در هنر دارند و بر اهمّیت حفظ آزادی هنری تأکید میکنند.
برتون، که بهعنوان نمایندهای از جنبش سورئالیسم شناخته میشود، بر این باور است که هنر باید بهطور مستقل از همهی فشارهای بیرونی(چه دولتی و چه ایدئولوژیک) عمل کند و از این طریق میتواند به اصلاحات اجتماعی کمک کند. در این بیانیه، آنها همچنین نقدهایی به هنری دارند که به ابزارِ تجاری تبدیل شده و میخواهند هنر بهعنوان نیرویی انتقادی و رهاییبخش باقی بماند.
در نهایت، این بیانیه تأکید میکند که هنر انقلابی باید برخاسته از واقعیتهای اجتماعی باشد، نه فقط تابع ارادههای ایدئولوژیک، و هنرمند باید بتواند حقیقتهای پنهان جامعه را آشکار کند.
۲. “فرهنگ توده” یا “فرهنگ عامه”
– فرهنگ توده(Mass Culture): بیشتر به فرهنگ تولیدشده برای عموم مردم توسط صنایع فرهنگی مانند رسانههای جمعی اشاره دارد.
– فرهنگ عامه(Popular Culture): معمولاً بهعناصرِ فرهنگیِ رایج در میان مردم، اَعم از سنّتی یا مُدرن، اطلاق میشود.
منابع
Trotsky, L. (1924). Literature and Revolution. Ann Arbor: University of Michigan Press.
Trotsky, L. (1938). Manifesto: Towards a Free Revolutionary Art. In collaboration with André Breton and Diego Rivera.
آخرین دیدگاه ها