تاثیرات جنگ ایران و اسرائیل بر جنبش کارگری/مازیار رازی
گفتار مازیار رازی در جلسه کلابهاوس
https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
احتمال وقوع جنگ از یکسو به وضعیت بسیار دشوار و خطرناکی در میان تودههای وسیع زحمتکشان، مشخصا طبقه کارگر ایران، دامن زده است، و از سوی دیگر موجب ایجاد یک اغتشاش نظری بسیار نادرست در میان تودههای وسیعی از جامعه گردیده. از آنجایی که سطح تنفر و نارضایتی عمومی از حکومت جمهوری اسلامی بسیار گسترده و وسیع بوده و خود را به اشکال متفاوت نشان میدهد، عدهای بر این باور هستند که گویا امروز نتنیاهو و دولت اسرائیل برای نجات ایران دست به اقداماتی، از جمله بمباران مراکز صنعتی وغیره خواهند زد و به اینترتیب ما از شر جمهوریاسلامی رها میشویم.
اینها نظرگاههای نادرستیست که از سوی افراد ناآگاه در درون جامعه اشاعه پیدا کرده و طی چندروز گذشته نیز مکررا در رادیووتلویزیونهای خارج از کشور پخش و تقویت شده است. اما در کنار این، ما شاهد هستیم که چهگونه برخی از کارگران شرایط دردناک فعلی را احساس کرده و درباره آن صحبت میکنند. من امروز نامهای دیدم و میخواهم آنرا برای شما هم بخوانم. این نامه از سوی برخی از کارگرهای جزیره خارک نوشته شده و در آن به مسائل کلیدی چندی اشاره شده است. ما بعداز خواندن این نامه به مسائل مربوط به جنگ میپردازیم تا ببینیم که اگر احیانا جنگی اتفاق بیفتد، دروهله نخست موضع پیشتازان کارگری، و سپس کل طبقه کارگر چه باید باشد، تا اشتباهاتی که در گذشته در مورد جنگ ایران و عراق مرتکب شدیم، دوباره تکرار نکنیم، و به دنبال دولتهای سرمایهداری که در ۴۵ سال گذشته مداوما جنبش کارگری را سرکوب کردهاند، نرویم؛ و قدمهایی درجهت تبدیل این جنگ بین گرایشهای کاملا راستگرا و ارتجاعی به یک جنگ طبقاتی برداریم.
این اساس بحث امشب ما خواهد بود. در ابتدا شروع میکنیم با این نامهای که ذکر کردم و در کانالهای مختلف انتشار پیدا کرده است:
«با درود. ما کارکنان شرکت پایانه نفتی خارک در جزیره خارک، سالها زحمت کشیدیم تا این پایانه عملیاتی شود و بتوانیم نفت کشور را صادر کنیم. اما میبینیم که با توجه به تهدیدات اسرائیل در مورد حمله نظامی به تأسیسات نفتی، مسئولان و مدیران این شرکت هیچ ارزشی برای جان پرسنل قائل نیستند؛ حتی برنامهای برای احتمال حمله در دستور کار قرار ندادهاند. نه پناهگاهی است و نه تجهیزاتی. کاتالوک دستورالعملی که در صورت وقوع حمله باید چکار کنیم، کجا برویم، چطور از جان خود محافظت کنیم، وجود ندارد، اینجا مردم را به امید خدا رها کردهاند و فقط ما را برای کار با حقوق کم میخواهند و التماس تفکر ».
پایگاه اطلاعرسانی مطالبات کارکنان رسمی صنعت نفت ایران
مهر هزاروچهارصدوسه.
«التماس تفکر» یعنی اینکه کلیه گرایشات کارگری در این مورد نظر بدهند، این اطلاعیه توسط اتحاد بازنشستگان انتشار پیدا کرده است.
این نامه مسئله کلیدی طبقه کارگر را نشان میدهد. راه حل چیست؟ واضح است که در شرایط کنونی راه حل مشخصی وجود ندارد. یعنی همین حالا طبقه کارگر باید چهکار کنند، بروند سرِ کار، نروند سرِ کار؟ امروز دوباره خبر رسیده که از دیروز تمام بهاصطلاح مؤسسات بارگیری نفت تعطیل شدهاند. یعنی کشتیرانی در منطقه کاملا متوقف شده است و باربری نفت صورت نمیگیرد. وضعیت کارگران در کارخانهها هم به همین ترتیب است. بنا بهگفته خود کارگران، همگی به امید خدا رها شدهاند و رژیم در مسیری قدم گذاشته که ابدا به رفاه، آسایش و سلامت تودههای وسیع داخل ایران اهمیتی نمیدهد و تنها کوس جنگ میزند. مشخص است که با اتخاذ یک سیاست درست میشد از ابتدا این جنگ و بهویژه حمله آخر آنرا بهتعویق انداخت، و یا اصولا از وقوع آن جلوگیری کرد.
علت اصلی اینکه خامنهای دست به چنین عمل ماجراجویانهای زد که در نتیجه آن دست یکفرد کاملا راستگرا و ارتجاعی بهنام نتنیاهو باز گذاشته شد تا با کسب حمایت دولتهای حامی اسرائیل، مقاصد اشغالگرانه نظامی خود را با برنامهریزی دقیق و تعیین زمان مناسب و انتخاب مکان مورد نظر عملی کند، نه ترور هنیه در تهران بود، و نه ترور حسن نصرالله در لبنان. مسئله حفظ آبروی نظام بود و جلوگیری از درهم پاشیدگی درونی خود نظام؛ وگرنه پاسخ به ترور هنیه که پشت گوش انداخته شده بود، یعنی اقدامی صورت نگرفت، تا اینکه رهبر حزبالله در لبنان کشته شد. پساز آن فشارهای خارج از ایران از سوی گروههای نیابتی، مشخصا حزب الله در لبنان، و همچنین در داخل ایران، در میان حزباللهیها آغاز شد. اعتراض شد که چرا جمهوریاسلامی کاری نمیکند. از ما استفاده کرد، ما را پیش انداخت و حالا پشت ما را خالی کرده است. این اعتراضات باعث فشارهای مضاعفی بر جمهوریاسلامی گردید که ناچار شد به هرشکل ممکن حملهای صورت بدهد.
رویهم رفته، این ندانمکاریها منجر به ایجاد شرایطی شده است که نتنیاهو و نظام کاملا ارتجاعی وی، که پاسدار منافع امپریالیسم در منطقه است، بهانهای برای حمله گسترده نظامی پیدا کنند. البته تودههای وسیعی در کشورهای مختلف به این کشتارها اعتراض دارند. مثلا امروز در لندن چندین هزار نفر اعتراض کردند، در کشورهای مختلف اروپایی هم بههمین ترتیب. در اغلب نقاط جهان تودههای وسیع در حمایت از مردم فلسطین و همچنین در مخالفت با این جنگی که آغاز شده و میتواند دامنه بیشتری پیدا کند و منجر به کشتهشدن بسیاری از مردم زحمتکش جهان بشود، تظاهرات کردند و میکنند.
بنابراین همانطور که گفتیم آغاز این جنگ، و این حمله نظامی اخیر ابدا ربطی به مردم ایران، و مشخصا به طبقه کارگر ایران ندارد و دقیقا در راستای حفظ نظام سرمایهداری مرتجع اسلامیست.
جالبتر از همه اینکه آنچه بهعنوان دلیل این حمله نظامی مطرح میکنند، یعنی ترور هنیه و حسن نصرالله، بنا به اخبارز درز یافته از درون خود حکومت، به ابتکار و حمایت و کمک جاسوسان اسرائیل در داخل ایران بوده است که عموما از سران و فرماندهان خود همین سپاه پاسداران هستند که در ازای گرفتن پولهای بسیار کلان در خدمت اسرائیل قرار گرفتهاند.
دو حملهای هم که طی دو سهماهه گذشته انجام شد از قبل پیامرسانی شده بود. به این ترتیبکه روز قبلاز حمله، محل و زمان موشکپرانی به اطلاع آمریکاییها رسانده شده بود. بنابرای این حملات نه آغاز یک جنگ بود و نه تداوم یک جنگ. بلکه شکل و حالت سمبلیک و نمادینی داشت که بیشتر بهدلیل سیاسی اتفاق افتاد، نه بهدلیل نظامی (یعنی یک جنگ سرد).
در حال حاضر اصولا جمهوریاسلامی در موقعیتی نیست که دست به حمله نظامی به هیچ کشوری بزند. امکانات نظامی ایران محدود است و در صورت وقوع یک جنگ موقعیتی نابرابری بهوجود خواهد آمد که خود دولت ایران هم به آن واقف است، بنابراین دست به این عمل نمیزند. شیوههای نمادینی در پیش میگیرد که بهاصطلاح اعتراضی کرده باشد، تبلیغاتی بکند که مثلا «ما جواب اسرائیل وآمریکا و غیره را دادیم»! از قبل هم اطلاع میدهد که کشتار به حداقل برسد که راه انتقامگیری باز نشود. در عمل هم این اتفاق افتاد. در حمله نظامی موشکی چند ماه پیش به اسرائیل تنها یک دختربچه روستایی زخمی شد و کسی کشته نشد؛ اینبار هم یکنفر کشته شد که آنهم فلسطینیالاصل ساکن اسرائیل بود. ظاهرا لطمات زیادی هم وارد نشده است.
این مسئله ماهیت واقعی رژیم را به طبقه کارگر نشان میدهد. متاسفانه هنوز در مورد این رژیم توهمات وجود دارد و در گذشته هم همیشه بوده است؛حتی در همین ماههای گذشته که اعتراضات زیادی در جنبش کارگری بهوقوع پیوست؛ هنوز پیمانکاران بهعنوان دشمن اصلی فرض شدهاند. تصور عمومی این است که آنچه بهسر کارگران میآید فقط از طرف پیمانکاران است؛ در صورتیکه پیمانکاران متصل به دولت سرمایهداری، به حاکمیت جمهوریاسلامی و به خود شخص خامنهای هستند. پیمانکاران بهعنوان بخشی از نظام استثمار، عمدتا متشکل از قشر الیگارشی حاکم، و بیشتر از میان فرزندان و وابستگان فرماندهان سپاه پاسداران هستند. مزایایی که این فرماندهان در مقابل حفظ نظام میگیرند، تامین مالی نزدیکانشان است. فرزندانشان میلیونر میشوند، در منطقه خطوط کشتیرانی میخرند، قاچاق میکنند و در ازای آن سپاه، این رژیم و رهبر آن را محفوظ نگاه میدارد. این بهاییست که خامنهای برای حفظ خود و رژیم جمهوریاسلامی پرداخت میکند. بهایی که از جیب طبقه کارگر دزدیده میشود. پیمانکاران، بهخصوص در خوزستان، مطالبات کارگران را نادیده میگیرند. با استفاده شیوههای مختلف استخدام، حجمی، قراردادی، پیمانی و غیره میزان پرداخت را به پایینترین حد ممکن میرسانند. درواقع، نوعی سیستم بردهداری ایجاد کردهاند. هر کاری دلشان بخواهد با کارگران میکنند و پاسخگو هم نیستند؛ حتی آن حقوقهای ناچیز هم بهموقع پرداخت نمیشود و اگر کسی به این وضعیت اعتراض کند، میگویند اگر حرف زیادی بزنید اخراجتان میکنیم. اگر نمایندهای از طرف کارگران سخنرانی و یا اعتراضی بکند، تهدید و دستگیرش میکنند؛ آخرین نمونهاش یاسر احمدینژاد بود که ما درباره ایشان جلسات متعددی داشتیم و در موردش صحبت کردیم. مسئله این است که اصولا این رژیم برای طبقه کارگر پشیزی ارزش قائل نیست.
ولی این آگاهی ضد دولت سرمایهداری در میان کارگران بطور همگانی و در سطح سراسری بهوجود نمیآید، اگرچه وقایعی که اتفاق افتاده باید چهره ضدکارگری رژیم را برای طبقه کارگرروشن کرده باشد. کارگران در تجربه در میابند که حتی برای گرفتن امتیازات پیش پاافتاده صنفی هم باید فقط با اتکا به نیروی خود اقدام کنند. آنها در عمل متوجه ارتباط خود با پیمانکارها بهعنوان خادمین رژیم و رابطه آنها با دولت سرمایهداری میشوند. درنتیجه رمز پیروزی طبقه کارگر، یا حداقل راه برونرفت از وضعیت کنونی، که در این نامه آمده، که چهکار کنیم، التماس تفکر شده است که از لحاظ فکری به ما کمک کنید. خب، راهش روشن است، راهش این است که ما دروهله نخست آگاهی را در درون خود طبقه کارگر، و مشخصا در میان پیشتازان کارگری به درجهای ارتقا دهیم که متوجه شوند تفاوتی بین پیمانکارها و رژیم وجود ندارد و مبارزه برعلیه یکی بدون مبارزه برای سرنگونی دیگری معنایی ندارد.
پیمانکاران پدیدهای جدا از رژیم و از دولت سرمایهداری نیستند که حملات ما متوجه یکی باشد و از دیگری غافل شویم. اتفاقا در اینجا آنها کاملا درهم تنیده شدهاند. آقاها، سردمداران سپاه و مجلس و دولت هستند و آقازادهها، صاحبان شرکتهای عظیم پیمانکاری، حملونقل و هولدینگها. این، آن مسئله کلیدیست که ما امیدواریم کارگران با پیبردن به آن متوجه دلایل وقایعی اتفاقات شوند و آگاهی لازم برای یافتن ابزار کار لازم را پیدا کنند.
تنها ابزاری که میتواند در پیشبرد مبارزه برای دستیابی به مقاصد و منافع طبقه کارگر پاسخگو باشد و کمک کند، اعتصاب است. هیچ چیز مهمتر از این ابزار وجود ندارد. اعتصاب تنها حربه طبقه کارگر برای محدودکردن فعالیتهای برونمرزی رژیم و جلوگیری از اقدامات تروریستی و بلبشویی است که آنان در منطقه بهراه انداختهاند.
اعتصاب یعنی بهدست آوردن تمام مزایایی که کارگران تاکنون نتوانستهاند بهدست بیاورند. رژیم در برابر اعتصاب عقبنشینی خواهد کرد. البته این اعتصاب باید سازمانیافته و دارای رهبری باشد؛ نیاز به تدارکات دارد و این بحثیست که ما سالهاست در درون جنبش کارگری انجام دادیم. امروز هم هستند هستههای سوسیالیستی که دارند از طریق انتشار بولتنها و تبادل نظرها همین بحث را دنبال میکنند. بحث در میان کارگرها که ما باید خودمان متشکل کنیم، طبقه کارگر باید اعتماد بهنفس داشته باشد، و نباید خودش را بهدست افرادی بسپارد که عملا میتوان گفت از زمره جنایتکاران هستند.
همین نامه را بخوانید متوجه میشوید که کارگران در داخل ایران در چه وضعیتی بهسر میبرند. آنها را وارد یک جنگ ناخواسته کردهاند. احتمال حمله نظامی اسرائیل هم هست، اما.حتی یک دستورالعمل هم انتشار ندادهاند که اگر جنگ شد شما چهکار کنید، امکاناتی بهوجود نیاوردهاند. اگر همین امروز کارگران مثلا بگویند ما خواهان اضافه حقوق هستیم؛ میگویند: بسیارخوب، اخراجتان میکنیم و از لبنان حزباللهیها را میآوریم تا بهجای شما کار کنند. این تهدید را در گذشته هم کردند. وضعیت اینگونه است و چنین وضعیتی بهترین موقعیت برای سازماندهی در درون جنبش کارگریست. ۳ شعار همیشگی ما از قرار زیر است:
سازماندهی، سازماندهی، و بازهم سازماندهی. این سازماندهی باید الزاما مخفی باشد تا دستگیریها به حداقل برسد. اصولا پیشتازان دستگیر نشوند که بتوانند به مبارزات تداوم ببخشند؛ و در محور همه فعالیتها نباید مسئله اعتصاب را فراموش کنیم.
اعتصاب عمومی سال ۱۳۵۷ نزدیکترین متحد امپریالیسم آمریکا، یعنی شاه را سرنگون کرد. اعتصاب عمومی دوماهه توسط همین کارگران شرکت نفت بود که رژیم را بهزیر کشید، هیچ نیروی دیگری نمیتوانست این کار را بکند. میلیونها نفر برای چند ماه در خیابانها بودند اما این بهتنهایی نمیتوانست تاثیری اساسی داشته باشد. اعتصاب طبقه کارگر، یعنی بستهشدن شیرهای نفت بود که تیر خلاص را زد . امروز هم اعتصاب میتواند تمام ماجرا را مختل کند. شریان حیاتی، یعنی کمکرسانی را متوقف کند. مبالغ هنگفتی که صرف سرکوب نظامی و ایدئولوژیک مردم میشود میتوان با اعتصاب متوقف کرد، مبالغی که صرف نیروهای نیابتی میشود میتوان متوقف کرد. جمهوریاسلامی در حال حاضر مخارج چیزی حدود هفده نیروی نیابتی و خانوادههایشان را تامین میکند. همه حقوقهای بالا میگیرند؛ که چهکار کنند؟ همین کاری که میبینیم بکنند، موشکی پرتاب کنند، تحریکی بکنند، بعد هم از آنجایی که اسرائیل امکانات مالی سرشار امپریالیسم را در پشت سر خود دارد وحشیانه مردم را کشتار کند.
دیدیم که چهگونه اسرائیلیها در تمام شریانهای اطلاعاتی حزبالله در منطقه رخنه کردهاند. در خود ایران نیز همه اطلاعاتی که اسرائیل کسب کرد از درون خود رژیم بوده است. عوامل بالای رژیم و همین فرماندهان سپاه پاسداران را خریداری کردند. همین ماه پیش احمدینژاد رئیسجمهور سابق اعلام کرد: شخصی که برای ایجاد یک شبکه ضداطلاعاتی برای جلوگیری از نفوذ اسرائیل انتخاب کرده بودند خودش جاسوس اسرائیل از آب درآمد، فرمانده ارشدی که قرار بود از درز اطلاعات جلوگیری کند خودش جاسوس بود. همین چندروز پیش مجددا احمدینژاد در مصاحبهای با CNN ترکیه با آمار و ارقام و جزئیات اعلام کرد که چهگونه این اتفاقات افتاده است. بسیاری از آخوندها هم این روزها اعتراض میکنند، و همین موضوعات را میگویند.
همه اینها نشان میدهد که رژیم در شرایط نامطمئنی قرار دارد و نمیتواند برای مدت مدیدی به حیات ننگین خود که تاکنون با استفاده از اعمال فشار و زور و تحمیق تودهها ادامه داده است، تداوم ببخشد، و میتواند متوقف بشود. اما این اتفاق بهخودی خود نمیافتد. تنها بهدست پر توان طبقه کارگر و با استفاده از حربهی اعتصاب است که میتوان آنرا متحقق کرد. تنها با سازماندهی ستاد رهبری که بتواند کل جامعه را بسیج کند، این اتفاق خواهد افتاد؛ و اتفاقا در شرایط کنونی که احتمال بروز جنگ وجود دارد، باید از این ابزار استفاده شود، ابزار سازماندهی اعتصاب، ابزار ایجاد کمیتههای مخفی و همچنین هستههای مخفی برای تدارک انقلاب آینده.
۱۵ مهر ۱۴۰۳
تاثیرات جنگ ایران و اسرائیل بر جنبش کارگری/ مازیار رازی
آخرین دیدگاه ها