مقابله با مماشات‌جویی در جنبش کارگری

پرسش و پاسخ با علیرضا بیانی در جلسه کلاب‌هاوس
تهیه‌وتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری

باسلام خدمت همه رفقا و شنوندگانی که این بحث ها رو می شنوند، چه الان در جلسه و چه بعدا از طریق ضبط برنامه در آینده. بحث مماشات‌جویی و رفرمیسم یک بحث همیشگی در مباحث مربوط به جنبش کارگریه و هربار به‌شکل متفاوتی خودش رو نشون میده وهربار می‌تونه از یک زاویه‌ای مطرح بشه.
رفیق آرش دونکته و دوزمینه دخالت رفرمیسم رو مطرح کرد، ولی به‌نظر من یکی از با اهمیت‌ترین نوع دخالت‌های رفرمیسم دخالت نوع پلیسی رفرمیسم هست. یعنی این‌ها تا جایی که زورشون برسه در مباحث نظری دخالت می‌کنن، رفرمیسم رو از لحاظ نظری اشاعه می‌دن. اما وقتی زورشون نرسه دست به‌نوعی دخالت‌گری پلیسی می‌زنن.
یادم می‌آد وقتی زنده‌یاد شاهرخ زمانی در زندان بود شروع کرد به یک‌سری مباحثات و افشاگری‌ها در نقد همین رفرمیسم و سندیکالیسم. بعد یک فردی، که حالا از ذکر نامش صرفنظر می‌کنم، چون بحث در واقع مشخصا مربوط به این فرد نیست و فقط در رابطه با موضوعی که گفتم، یعنی موضوع دخالت پلیسی، یک مثال هست. تصورش رو بکنید، رفیق شاهرخ از داخل زندان در سخت‌ترین شرایط ممکن که بشه نظریه داد و بحث کرد و مقاله نوشت، با امکاناتی که در اون‌جا می‌شه به دست آورد، داره رفرمیسم بیرون از زندان رو نقد می‌کنه؛ مخاطب مشخص داره و این مخاطب مشخص با همه امکاناتش در بیرون زورش نمی‌رسه که بتونه به ایشون جواب سیاسی بده؛ برمی‌گرده می‌گه: اصلا چطور ممکنه، خوب دقت کنید رفقا، چطور ممکنه یک‌ نفر در زندان بتونه این مباحث رو بنویسه، این مطالب رو بنویسه؟ ایشون با این حرف در واقع یک کنایه چندپهلو می‌زنه: اول، این اصلا کار شاهرخ نیست، یکی دیگه داره می‌نویسه. دوم، یک زندانی نمی‌تونه این‌ها رو بنویسه، این مربوط به زندانی نیست. سوم، درواقع داره با این شکل به پلیس گرا می‌ده که این، چطور زندانیه شما دارید که زندانی از اون تو یقه ما رو گرفته داره نقدمون می‌کنه. بعداز این حرف زیاد طول نکشید که شاهرخ رو کشتند. این درواقع یک گرای سیاسی هست، گرا برای دخالت پلیس، یعنی یک عمل پلیسی که منجر به صدمه‌خوردن طرف مقابله‌کننده با رفرمیسم می‌شه.
اما رفرمیسم به‌طور عمومی، عبارت هست از انتقال ایدئولوژی بورژوایی به درون جنبش کارگری. ولی این فرق داره با این‌که آیا باید با رفرم موافق بود یا مخالف، رفرم قابل دفاع هست یا نیست، برای رفرم باید مبارزه کرد یا نکرد. بحث ما راجع به خود رفرمیست هست؛ یعنی کسی‌که در چهارچوب نظام بورژوایی سعی می‌کنه نگذاره جنبش‌ها پا از مرحله رفرم فراتر بگذارند و اگر بخواد درعرصه تشکیلاتی ابراز نظر کنه، تشکیلاتی درخور پیشبرد اهداف رفرمیستی رو مطرح می‌کنه. مثلا سندیکالیست کارش همینه، یعنی یک سندیکا رو، یک تشکیلات سندیکایی رو برای پیشبرد اهدافی که از چهارچوب رفرمیستی خارج نمیشه، مدنظر داره. هیچ سندیکایی نمی‌آد (ما‌ داریم از سندیکا به‌معنی روزش صحبت می‌کنیم) یک‌دفعه تدارک انقلاب ببینه، یا حتی بخواد وارد حوزه سیاسی مبارزه بشه؛ هرچند با همه تلاشی هم که می‌کنن، در جایی مثل ایران ناچار می‌شه وارد سیاست هم بشه؛ دست خودش نیست، اما از این‌جا شروع نمی‌کنه، از تلاش برای گرفتن دستکش و استحمام و صابون و از این چیزا شروع می‌کنه. سال‌ها مبارزه می‌کنه تا چنین چیزهایی رو به‌دست بیاره. بعد این‌رو به‌عنوان دستاورد مبارزات کارگری معرفی می‌کنه. حتی در شرایط یک دیکتاتوری مثل ایران هم باز اسم این رفرم هست: “ما توانستیم رفرمی انجام بدیم، یک‌جایی یک امتیازی گرفتیم”. رفرمیست در همین حد متوقف نمی‌شه. از اون‌ جایی‌که مسئله رفرمیسم مقابله نظری و نقد دیدگاهی طرف مقابل نیست، یا این‌که مقابله تشکیلاتی با آن‌ها؛ در جایی‌که گرایشات دیگری وجود دارند که درحال تلاش‌های جدی‌تری هستند، یعنی تلاش‌های انقلابی؛ به‌جای این‌که مثلا یک تشکیلات بدیلی در مقابل فرضا هسته‌های مخفی کارگری بسازه و بگه این از هسته مخفی کارگری کاراتر هست، بیش‌تر کارسازه؛ و به این شکل مقابله کنه، میاد و سعی می‌کنه له‌اش کنه، سعی می‌کنه اونو لو بده، حتی تلاش می‌کنه یک سری موانع پلیسی برای آن حرکت ایجاد بکنه.
ما تجربه این‌رو در نمونه هفت‌تپه هم دیدیم. در هفت‌تپه یک‌باره گرایشی تحت عنوان شورایی مطرح شد که درواقع بدیل حرکت سندیکایی بود. در آن‌جا سندیکا هم بود و طرفداران سندیکا بعدها انواع موانع در مقابل این بدیل ایجاد کردن و کار به جایی رسید که حتی شورایی‌ها رو دستگیر و زندانی کردن؛ سعی کردند آن‌رو متلاشی کنند. یعنی وقتی نمی‌تونستن از طریق بدیل تشکیلاتی مخاطبین کارگر رو جلب خودشان بکنن، سعی می‌کنن اون‌رو به این شکل حذف کنن.
این حد ازمبحث که تا اینجا طرح کردم می‌تونه مقدمه‌ای باشه که حالا به‌طور کنکرت وارد موضوعی بشم که در واقع اشاره اصلی این‌جا به اون هست. اخیرا در یکی از این کانال‌های تلگرامی که مربوط به کارگرهای هسته سوسیالیست کارگری‌ست، مباحثی طرح شد و یک‌فرد صاحب امضاء، صاحب نظر، دارای گرایش سیاسی تعریف‌شده به اسم اسد گلچینی شروع به تخریب پلیسی مخالفینش کرده.
من ازایشان اسم می‌برم و همین جا هم رسما ایشان رو به مناظره‌ای با وقت برابر دعوت می‌کنم، اگر خواستن همین جا، از همین تریبون می‌تونند از نظرات خودشان دفاع کنن و یا مناظره با وقت برابر داشته باشند. هرچند بسیار بعید می‌دونم که این افراد در این حوزه وارد چالش و جدال نظری بشن. اقدام این‌ها درواقع از دور سنگ پرت‌کردن و تخریب کردن هست. اما به هرحال, من ایشان رو دعوت می‌کنم و انتظار دارم که قبول کنند چون ما از ایشان نام می‌بریم و به‌همین نسبت هم این‌رو حق دمکراتیک ایشان می‌دانیم که بیان و از همین تریبون از خودشان دفاع کنند. اگرچه می‌دانیم این کار رو نخواهند کرد.
من شخصا فرض رو براین می‌گذارم که این‌کار رو نخواهند کرد. من با تجربه و شناختی که از این شیوه فکری، از این نوع گرایشات دارم، می‌دانم قبول نمی‌کنند. چرا که اگر یک میل و گرایش جدی سیاسی باشه، به روش سیاسی دخالت می‌کنه. مثلا یک موضوع رو در یک مقاله و یا چیزی شبیه این نقد می‌کنه، نه به شکل تخریب.
ایشان در آن کانال می‌نویسه: من مطلب رو عینا می‌خونم. میگه: “چرا سایت خبررسانی شما به‌یکباره اخبار اعتصاب رو کنار گذاشته و به تریبون نشریه فعالین سیاسی تبدیل شده؟” حالا این یعنی چی؟ یعنی مواضع نظری، سیاسی یک جریانی در این کانال درج شده. فرض کنید مثلا در مورد پزشکیان بین کارگرها توهماتی هست که آیا رای بدن یا ندن آیا او مثلا این کارها رو می‌کنه یا نمی کنه. نظراتی میاد که این‌ها رو رد می‌کنه. میگه این توهمی بیش نیست، می‌گه: پزشکیان این یا پزشکیان اون. خلاصه نظر سیاسیش رو می‌ده و دیدگاه مخالف رو که تا حدی بین خود کارگرها مطرحه، نقد می‌کنه. خب، این می‌شه نظر سیاسی دیگه، یک دخالت‌گری سیاسی که درواقع داره یقه دولت رو می‌گیره، می‌خواد توهم این بخش از کارگرها رو بشکنه.
ما همیشه شاهد این توهم‌ها بودیم تو هفت‌تپه هم کم ندیدیم. تو خیلی از اعتراضات و اعتصابات هستن یک عده‌ای، حالا یا حرفه‌ای یا به هرحال، ناآگاهانه، مثلا یک‌هو عکس خامنه‌ای رو میارن بالا، بنرهایی می‌زنن به در‌ودیوار که رئیس‌جمهور فلان گفته و بیسار گفته. بعضی‌ها می‌خوان مثلا به این وسیله برای خودشان یک پوشش دفاعی درست کنن. یعنی این‌که، ما کاری به این چیزها نداریم و از این حرفا. ولی به‌هرحال هر قصدی که تو کار باشه غلطه دیگه. حالا اگر یکی آمد این‌ها رو نقد کرد، چی باید گفت؟
خود من شخصا یادمه در هفت‌تپه این نظر رو دادم: یا کارگران در سیاست دخالت نکنن، ویا اگر دخالت می‌کنند چرا باید سیاست دولت باشه، چرا بخوان سیاست دولتی رو رواج بدن، یک‌عده بیان بالا سکوانواع و اقسام شعار به‌نفع رئیسی و اون‌ها رو بنویسن. خب، این می‍شه دخالت در سیاسته. اگه تو درباره این دخالت حرفی نداری، خب وقتی کارگرای معترض هم نظرات سیاسی‌شان رو مطرح می‌کنن، چرا اونجا میگی نه ما کارمان صنفیه، سیاسی نیست. اگر صنفیه پس اون شعارها چیه که در دفاع از دولت نوشته میشه؟ خب این یک تناقضه دیگه. پس حالا هم که کارگران می‌خوان طبق نگرش رفرمیست‌ها و مماشات‌جویان فقط در حوزه صنفی دخالت کنند، خب کسی نباید از پزشکیان دفاع کنه، این‌که حوزه صنفی نیست. هیچ‌ کارگری در دفاع از پزشکیان حرفی نزنه، اما وقتی حرف زد. یکی دیگه نظر می‌ده، مقابله می‌کنه، مخالفت می‌کنه. وقتی‌هم که این اتفاق افتاد نباید رفت یقه آن کسی رو که مخالفت می‌کنه گرفت که مثلا آی شما این کار رو ول کردی چسبیدی به اون کار.
اما آقای گلچین این کار رو می‌کنن. ایشون میان این‌جوری می‌نویسن، دوباره می‌خونم “چرا سایت خبررسانی شما به یکباره اخبار اعتصابات رو کنار گذاشته و به تریبون نشریه فعالان سیاسی تبدیل شده. این نوع کارها به شدت به کارهای شما لطمه خواهد زد”. ایشون تشخیص می‌ده! کدخدامنشانه تشخیص می‌ده! اونی که از صفر شروع کرده، بنیاد کاری رو ریخته و تا این‌جا رسانده، نمی‌دونه. حالا یک کدخدایی وارد میشه، بلده بگه کجا لطمه می‌خوره! شما اگر این کارها رو بلد بودی خودت می‌اومدی، از ابتدا و این مسیر رو خودت طی می‌کردی. کسی رو که تا این‌جای کار رسیده، چرا خراب می‌کنی؟
خب بله می‌تونه انتقاد کنه؛ می‌تونه راهنمایی کنه ولی این‌جوری که حکم می‌دی “به‌شدت لطمه خواهد زد”، یعنی آن‌چه که شما در نظر داری انجام بده، و اون چیه؟ تریبون نشریه فعالین سیاسی نشه و فقط خبرای کارگری بذاره که تازه این حرف هم درست نیست؛ تقریبا تابه‌حال هیچ خبری نبوده که اون سایت مطرح نکنه، درج نکنه؛ پس منظور این آقا اون بحث‌های سیاسی هست که مثلا فلان گرایش می‌کنه، یا فلان نظر رو داره. شما اونا رو دیگه نگید تا بشه اون چیزی که ایشون می‌خواد. “این نوع کارها به‌شدت به‌کار شما لطمه خواهد زد. درعین حال یک فعال سیاسی و یا نشریه یک گروه سیاسی باید تا چه اندازه به زندگی و مبارزات کارگران بی‌ربط باشد که به چنین تبلیغاتی در آوای نفت و گاز بپردازد و زمینه دخالت پلیس رو آماده کند”.
این همون دخالت‌گری پلیسی‌ست که می‌گم، یعنی داره اینا رو می‌ترسونه، داره اون کانال رو می‌ترسونه که شما اگر احیانأ خارج از همین محدوده صنفی و نان و پنیر و اینا حرفی بزنید زمینه دخالت پلیس رو فراهم می کنید. یعنی اگه مثلا یک سازمان پلیسی روی این کانال نظارت داشته باشه باید از این بابا یک تبریک یا تشکر هم بکنه و بگه ممنون که سخنگوی ما شدی. ما که نمی‌تونیم بریم اون‌جا و بگیم آقا حرف بزنی میام می‌گیریمت‌.
رفرمیسم اصلا کارش اینه، اون گوشزد می‌کنه، می‌گه اگه از این حوزه، صنفی و مسایل خبررسانی خارج بشی زمینه دخالت پلیس رو فراهم می‌کنی. حالا دخالت پلیس چیه، پلیس می‌یاد نظر بده؟ نه! سرکوبه. یعنی گفته باشیم، از طرف پلیس سرکوب می‌شی. خب اگر مثلا شنونده بپرسه چیکار کنیم که سرکوب نشیم، پاسخش این می‌شه که باید دهنش رو ببنده، بحث سیاسی نکنه، مواضع نظری سیاسی وگروهی رو طرح نکنه تا پلیس دخالت نکنه.
شما به ما بگو اگر این‌طوریه، شما که تمام عمرتون سندیکالیست بودید، كه فرمیست بودید و خیلی هم مراقب بودید که پلیس دخالت نکنه، کم دخالت کرده؟ اینا درهر شرایطی به هرحال دخالت کردن. می‌گه فقط اخبار اعتصاب رو انتشار بده، مواضع سیاسی فلان گروه رو نگو تا پلیس دخالت نکنه. خب، خود اعتصاب یه عمل سیاسیه، داره یقه کل دولت رو می‌گیره. ماهیت اعتصاب درواقع، یک عمل ضد سرمایه‌داریه و اگر شما در اون‌جا دستاوردهای اعتصاب رو به‌بحث بگذاری، مسایل مربوط به اعتصاب رو به‌بحث بگذاری، درواقع داری به عناصر سیاسی که منتج از اعتصابه می‌پردازی. اما چون ایشون داره تلاش می‌کنه سیاسی حرف نزنه، اعتصاب از نظر ایشون فقط یک اعتصاب صنفیه که تنها مسئله اقتصادی، صنفی رو دربر‌می‌گیره و نباید و نمی‌خواد فراتر از این بره.
به‌خاطر تحقق این مسئله 14-14، یعنی چهارده روز کار و چهارده روز استراحت یک اعتصاب رخ می‌ده. ولی اگر دستاورد فقط همین باشه که ارفرما رضایت بده، خب، درواقع یک دستاورد صنفی داشتیم. ولی اگر از این فراتر بره اون‌وقت در چهارچوب مبارزه ضد سرمایه‌داری قرار گرفته.
کارگر برای منافع صنفی و اقتصادیش به‌طور خود‌انگیخته وارد اعتصاب می‌شه. اما این پیشروی کارگری، فعال سیاسی انقلابی و پیشرو کارگری هست که باید قدم بعدی رو بهش نشون بده. درغیر این‌صورت، درحد همان دستاورد به‌ دست‌آمده باقی می‌مونه، متوقف می‌شه و بعدها در اثر هرگونه تغییری در توازن قوا، دوباره پس گرفته می‌شه. بنابراین در متن هر اعتصاب باید عناصر ضد سرمایه‌داری رو که اون اعتصاب از خودش بروز می‌ده، برجسته کنه. اون‌ها رو متبلور کنه. یعنی اعتصاب فقط برای اعتصاب که نیست. اما از نظر جنبش خود‌انگیخته، جنبش خود‌انگیخته‌ای که سندیکالیست‌ها به‌دنبالش هستن مشکل، حل مسائل صنفیه که در همان حد هم باقی بمونه. مبارزه دائم برای مسائل صنفی. یعنی به‌زبان، دیگه جنش برای جنبش.
اما از نقطه نظر گرایشات سوسیالیستی انقلابی، از نظر هسته‌های سوسیالیستی کارگری انقلابی، افق این جنبش مطرحه. این‌ها می‌خوان هر اعتصابی رو گره بزنند به حرکت بعدی، هر اعتصاب حلقه واسطی بشه بین اون اعتصاب و افقی که دارند، چشم‌اندازی که دارند. خب این رو کجا باید بگن؟
هسته کارگران پیشرو سوسیالیست می‌آد کانال می‌زنه، انواع امکانات رو ایجاد می‌کنه، نشریه و غیره، سختی‌ها رو تحمل می‌کنه اخراج و هزار مشکل دیگه که یک‌روزی به این‌جا برسه، بعد یک کدخدایی میاد این وسط، می‌گه “آقا فقط بیا صنفی‌ها رو حرف بزن. اگر مسایل سیاسی رو مطرح کنی زمینه دخالت پلیس رو ایجاد می‌کنی”. خود پلیس هنوز نیومده این‌رو بگه، به تو چه مربوطه؟ تو کجای بازی قرار گرفتی؟ اونی که داره این کار رو می‌کنه، پیه همه چیز رو به تنش مالیده، اخراج و نمی‌دونم دستگیری و همه چی؛ و با وجود این میاد دخالت سیاسی می‌کنه. حالا تو چرا می‌ترسونیش؟ تو چرا اومدی لولو سرخرمن شدی؟ واضحه مشکلی که ایشون داره ابراز نظر سیاسی هست، اون ابراز نظرسیاسی انقلابی. حالا اگر طرف ابراز نظر سیاسی می‌کرد، اما با یک سیاست رفرمیستی، دیگه زمینه دخالت پلیس فراهم نمی‌شد، دیگه از پلیس نمی ترسوندشون و می گفت همینی که گفتی درسته.
حالا اگه بخواهیم به این شخص بگیم بیا راجع به مثلا حزب حرف بزن، می‌خواد بیاد بحث‌های انکشافی هم بکنه، حزب سیاسی و فلان و این‌ها؛ ولی حتی پنج دقیقه هم نمی‌تونه با مفهوم لنینیستی از حزب، حرف قابل دفاعی بزنه. تو اگر واقعا چشم‌انداز حزب لنینی داری، اگر این نگاه و دیدگاه رو داری، چطور از هر فرصتی در جنبش خود‌انگیخته کارگری استفاده نمی‌کنی تا این‌که اون جنبش رو به سطح سیاسی ارتقا بدی؟ برعکس مانع‌اش هم می‌شی.
اما در یک‌جای دیگر، در یک‌روز بهاری آفتابی خیلی زیبا، با تریبون‌های روشن و آبجو و همه مخلفات در اطراف، و سمینارهای این‌جوری آزاد، حاضرند راجع به‌حزب برای شما سخنرانی‌های مشعشع داشته باشن؛ اما در متن جنبش، در پراتیک، از تشکیلات و نوع کارکردی حرف می زنند که هیچ‌چیز فراتراز سندیکالیسم نیست.
آقای گلچین از پیام سندیکا، نشریه پیام سندیکا. کدام سندیکا؟ اقلا این رو روشن کن. پیام کدام سندیکا؟ چرا این کلی‌گویی‌های عوام‌فریبانه رو به‌کار می‌برید؟ پیام سندیکای آفتابه‌سازها، سماورسازان، سوزنی، بافنده سوزنی؟ سندیکای کجا؟ هر سندیکایی براساس صنفش یک پیامی داره. پیام سندیکای شما پیام کی هست؟ مثلا داره حرف گنده می‌زنه، حرف خیلی مهمیه، پیام سندیکا. این حتی اگر پیام کارگران هم باشه باز یک پیام بسیار گل‌وگشادیه.‌ هزار نوع گرایش تو کارگرا داریم، پیام کدام کارگر؟ چه‌نوع گرایشی از کارگران؟ چه نوع پیامی؟
بعد، مگه تو ژورنالیستی؟ مگه تو روزنامه نگاری؟ پیام رسانی؟ تو اگر فعال سیاسی با مواضع سیاسی مشخصی هستی که ما‌به‌ازایی در جنبش کارگری داره، پیام بده که برای ارتقای جنبش از سطح کنونی تا سطح سیاسی و ضد سرمایه داری چه کار باید کرد. از اون پیام‌ها بده تا ببینم چی می‌گی. وگرنه هرخبرنگاری، حتی خبرنگارای انواع نشریات دولتی می‌تونن از این پیام‌ها بدن.
چی داری می‌گی؟ چه حرفی داری؟ خیلی سیاسی حرف زدی؟ یا خیلی صنفی حرف زدی؟ حتی روشن نیست پیام چه سندیکایی، چه صنفی. بنابراین این نوع رفرمیسم، یعنی آوانتوریسم انقلابی یا به زبان دیگه انقلابی‌گری خورده‌بورژوایی به‌معنی اخص کلمه، وقتی می‌خواد انقلابی‌گری بکنه، حرف‌های خیلی رادیکال و گنده‌گنده‌ای می‌زنه که خودش هم از مفهومش سر درنمیاره ، ولی وقتی رهاش کنی، بگی خب حالا برو ببینیم عملا چیکار می‌کنی، میاد پیام سندیکا منتشر می‌کنه؛ یا یک‌هو دخالت می‌کنه توی کانالی که هزاران بازدید‌کننده داره، اون‌هم برای تخریب. برای این‌که اون‌ها رو بترسونه. البته جواب مفصل‌اش رو از دست اندرکاران خود همان کانال‌ها گرفته. ولی وقتی‌که لولوی پلیس رو نشان میده، به‌جز ایجاد ترس و ارعاب چه هدفی می‌تونه داشته باشه؟ یعنی کارگران از دست پلیس سیاسی کم مرعوب می‌شن که حالا فعال سیاسی هم باید بیاد این‌ها رو از پلیس بترسونه: “هیچی نگو، بیا اخبار سندیکا رو، اخبار اعتصاب رو مطرح کن تا کاری با تو نداشته باشن”.
چرا کار نداشته باشن، با همون هم کار دارن، ولی مگه اینا روزنامه‌نگارند که اخبار سندیکا و اعتصاب رو پخش کنن؟ هر که می‌خواد می‌تونه اخبار اعتصاب رو پخش کنه؛ انواع کانال‌ها هست. بالاخره اگر یک گرایش سوسیالیستی ‌می‌خواد بیاد از نقطه‌نظر خودش به اعتصاب نگاه کنه؛ نقطه نظرات سیاسی خودش رو نسبت به اعتصاب بیان کنه، چی‌کار باید بکنه؟ شما رو کجا باید ببینه؟ باج بده به شما؟ چی بده که شما رضایت بدی تا اون حرفش رو بزنه؟.
این نوع رفرمیسم کارش درعمل مماشات با بورژوازیه، فقط طرف مماشات پیدا نمی‌کنه. یعنی کسی از بورژوازی حاکم اینا رو به عنوان آدم‌هایی که اگر با ایشان مماشات بکنه یه چیزی مثلا تغییر بکنه، قبول نداره، وگرنه می‌شینه و باهاش مذاکره می‌کنه. یعنی، این بابا درواقع، هیچ چیز نیست. ازنظر خودشان یک صفر باشکوه، هیچی بیش‌از این صفر نیست. وگرنه اگه تو تشکیلاتی داشتی، دم‌و‌دستگاهی داشتی، حتی همون دم‌و‌دستگاه رفرمیستی تو هم قابل اعتنا میشد؛ اما اونم نداری که اگر بخواهی مماشات کنی، بورژوازی مقابلت بدونه با کی می‌خواد مماشات کنه، چی امتیاز بده، چی بگیره؛ فقط این‌جوری پرت‌کردن پاره آجر این وسط، چه هدفی به‌جز تخریب داره؟ به‌جز آغشته‌کردن فضای سیاسی به یأس و ناامیدی؟ من نمی‌دونم این آدما با طرح این‌جور مسایل چی رو دنبال می‌کنن. البته اگر از جنبه روانی مسئله بگذریم که یک‌سری عقده‌گشایی‌هاست.
این همه زور زدید، انواع پیام و نشریه و فلان، نمی‌تونید یک کاری بکنید که یه‌جوری کارگرها، کارگران انقلابی از شما تاثیر بگیرن. اونا که الان نقدا دارند خیلی جلوتر از شما بروز می‌دن. شما که ادعای پیشروی حزب، حزب طبقه کارگر، حزب کمونیست کارگران و فلان رو داشتید، می‌بینید که خود کارگران چه‌قدر از شما جلوترند. شما داری مانع بحث سیاسیش می‌شی. تو داری اون‌ها رو از پلیس می‌ترسونی. اون خیلی جلوتر از توست.
بنابراین این عقب‌ماندگی، این پس‌ماندگی از کجاست؟ منشاء این به‌جز سرخوردگی، به‌جز سیاست‌زده‌گی، به‌جز بحران‌های درونیتون چه چیز دیگه‌ای می‌تونه باشه؟ به خودتون بیاین و بازبینی کنین، این کارنامه تاکنونی‌تون رو تا کجاها اشتباه رفتید که از جنبش کارگران خیلی عقب‌تر افتادید؟ شما با ادعای این‌که حزب طبقه کارگر هستید شروع کردید. تنها چیزی که به‌طور فشرده و در یک جمله می‌تونم بگم این هست که: ورشکستگی سیاسی خودش رو به این شکل بروز می‌ده. کسی نمیاد بگه آقا من ورشکست شدم، اعلام ورشکستگی سیاسی بکنه؛ بلکه با دخالت‌گری‌های این‌گونه هست که ورشکستگی بیان می‌شه، اون رو اعلام می‌کنه؛ و ما شاهد این هستیم. کسانی‌که یک‌زمانی از حزب پرطمطراق، بگیر‌و‌ببند، فلان می‌کنیم و بیسار می‌کنیم، صحبت می‌کردند، حالا به چنین سطحی از تنزل می‌رسند. کسانی که دعوت می‌کردند بیاید تو قسمت عمیق استخر، حالا درحدی تنزل می‌کنند که دخالت‌گری اونا مرعوب کردن کارگران از دخالت سیاسی فلان گرایش و فلان گروه سیاسی هست. کارشان شده ترسوندن کارگرها. خب، میتونید برید با خود اون گرایش مجادله کنین. به‌جای ترسوندن از لولوی پلیس، به خود اون نظر واکنش داشته باشید، نه این‌که پای پلیس رو بکشید وسط. رفیق مازیار به خوبی این ورشکستگی رو نشون داد.
حالا شما بگو دنبال چه‌نوع مماشات می‌گردی؟ بگو، ما همان کار رو بکنیم، اسمش رو بیار؛ واقعا، مشخصاتش رو بگو، ماهم بیاییم دنبال همان خط ت.، چه نوع دخالتی مانع از دستگیری و دخالت پلیس می‌شه؟ چیکار باید کرد؟ دیگه از این واضح تر که طرف بگه، مخلص خود رهبر و فلان ازاین چیزها، یعنی از اون‌ور بام بیفته. بعد بیان همون رو بیکار کنن، از کار بیندازنش بیرون. این دیگه چی باید نگه تا پلیس دخالت نکنه؟
می‌خواد نظرش رو درباره بحران سیاسی و اقتصادی که موجوده به زبان عامه‌فهم و خیلی شسته‌رفته و روان بگه، میان می‌گیرنش. خوب، حالا که قراره بگیرن، چرا نیایم دقیق‌ترین بحث‌های سیاسی رو مطرح کنیم؟ تو که می‌خواهی ما رو بگیری، تو که درهرحال دستگیر می‌کنی، درهرحال سرکوب می‌کنی، پس چرا کارگران رو تشویق نکنیم به دخالت سیاسی؟
تو اتفاقا باید فریاد بزنی: کارگر فقط نیا اخبار اعتصاب رو بگو، اون رو بسپار به روزنامه‌نگارها، ما این‌قدر روزنامه‌نگار بیکار تو طیف چپ و راست داریم، در همه طیف‌ها هستن. اینا که خوراکشون انتقال این اخباره. اون حوزه‌ای رو که روی زمین مونده و هیچ‌کس براش نیرو نمی‌ذاره بیار وسط. در این دخالت کن. بیا این رو تشویق کن. بیا کارگرها رو تشویق کن که بیایید ابراز نظر سیاسی کنید یا در مورد اعتصاب بحث کنید. آینده اعتصاب رو در نظر بگیرید، قدم بعدی رو. چه‌گونه می‌شه اعتصاب سراسری کرد. این مسایل رو مطرح کن. این‌ها رو بیار مطرح کن.
آقای اسد گلچینی به کارگرها توضیح بده، چرا باید یک کارگر رو بخاطر دخالت پلیس از نظردهی سیاسی بترسونی که زمینه دخالت پلیس رو فراهم می‌کنه؟ یعنی زمینه دخالت پلیس در شرایطی فراهم می‌شه که تو بیای ابراز نظر سیاسی بکنی. نقطه سرخط، از این واضح تر؟ ورشکستگی از این واضح تر؟ خود سندیکالیسم هم به‌جرأت نمیاد چنین کاری بکنه. شما از کجا به این‌جا رسیدی؟
درواقع، اون میل چپ‌روی کودکانه این‌جوری به راست‌روی مماشات‌جویانه تبدیل می‌شه. از اون‌ور بوم می‌افتن این‌ور بوم، و اتفاقا هر دوطرف هم موضوع قابل نقد، هردو طرف هم با پتانسیل بالای مماشات. یک رژیم سیاسی فهمیده، عاقل، متعارف و به منافع خودش کاملا آشنا باید ایشون رو پیدا کنه. بگه ممنون ازت که این‌ رو گوشزد کردی. باید ازش قدردانی کنه و بگه تو علی‌رغم هرگذشته‌ای که داری، واقعا دخالت خوبی کردی، باید واقعا این کار رو می‌کردی. چون اون‌ها باید بترسن که تو مسئله اعتصاب نفت نباید مباحث سیاسی مطرح بشه. اونا باید خیلی بترسن و تو هم اومدی و به بهترین شکل این‌رو گفتی.
اگر این ورشکستگی نیست پس چیه؟ چطوری می‌تونی سرتو بالا کنی و از مفاهیم کمونیسم حرف بزنی؟ همون پیام سندیکا رو بفرما، اونی که الان میاد رهنمود می‌ده پرهیز از دخالت سیاسی. خود اون داره با این حرف دخالت سیاسی می‌کنه. مشکل این‌ها، سیاست سوسیالیستیه، سیاست کارگریه، سیاست گرایش سوسیالیستی-کارگریه که ناراحتشون می‌کنه.
ایشون درواقع، پیشنهاد امتناع از این دخالت‌گری رو می‌ده و خود این‌عمل یک کار سیاسی دیگه. این که از سر صنفی‌گرایی نیست. حالا اگر یکی میومد صلوات می‌فرستاد، چندتا حمد و قل هوالله می‌خوند و بعد دوتا خبر هم می‌داد، ایشون صداش در نمی‌آمد، چون زمینه دخالت پلیس فراهم نشده. اتفاقا درست جایی صداش درمیاد که یک سیاست ضد سرمایه‌داری، یک سیاست سوسیالیستی مطرح می‌شه و ایشان از نوع سیاست راسته که با اون مقابله می‌کنه، سیاست در مقابل سیاست این‌جا، تقابل سیاست‌هاست.
حالا من نخواستم بحث رو بکشونم به جاهای خیلی خاص، چون جنبه پلمیک پیدا می‌کرد. ولی مختصر می‌گم: شما اگر دلتون برای دخالت سیاسی پلیس می‌سوخت و نگرانش بودید که اون بلا رو سر جنبش دانشجویی نمی‌آوردید. اون بلا سر دانشجوهایی که تو ایران فعالیت کردند؛ که اگر من بخوام در این زمینه بحث کنم و تمام اجزایش رو بگم حداقل دوساعت وقت می‌بره. چرا آقای اسد گلچینی! شما انتقادی نداشتید به آن گرایشی که اون بلا و زمینه دخالت پلیس رو فراهم کرد؟ اتفاقا شخصا خود من به شکل فیزیکی در یک تجمعی برای گرامی‌داشت مختاری پوینده بودم. من منتظر بودم که رهبرای دانشجوی اون گرایشی رو که قرار بود خودشون به‌تنهایی اعتراضات شانزده آذر رو اجرا کنن ببینم، و بنا به تجربه‌ام توصیه‌ای بهشون بکنم؛ و دیدمشون دو سه نفر، گفتم سال قبل شما یک حرکت‌هایی کردید که در بین دوهزار دانشجو بود که تحت پرچم تحکیم وحدت آمده بودن و شما لابلای اونا حرکت هایی کردید و تونستید کل ماجرا رو هم حالا به نام خودتون بکنید، که هرچه بود نوش جونتون، خوب بود، بد بود بماند؛ ولی امسال خطر دستگیری هست. پارسال مصون ماندید، چون لابلای آن دوهزار نفر بودید. ولی امسال می‌خواهید شانزده آذر رو در روز سیزده آذر برگزار کنید و اون‌هم تنهایی، خطر دستگیری خیلی بالاست.
شما آقای باتجربه گلچینی، کجا بودی که یه همچین پیشنهادی رو به این‌ها بدی؟ کجا بودی که به اصطلاح مانع از حرکت این گروه کوچکی بشی که براساس توهمی که از سال پیش داشتن، و تشویق شماها، افتاده بودن تو دام عسس بیا ما رو بگیر؟. اون‌جا مسئله دخالت پلیس و این زمینه، ممینه دستگیری‌ها به ذهن‌تون نمی‌رسید؟ برعکس تشویقشون هم می‌کردید. اصلا برای شما مهم نبود که این‌ها دستگیر بشن یا نه. بقیه ماجرا رو نگم که اون حرکتی که شد چه آسیب مهمی زد، چه ضربه‌ای زد، چه اعتماد به‌نفسی رو نابود کرد، چرا اون‌وقت یادت نبود؟
حالا اومدی همین مسئله رو می‌خوای به نوع دیگری در دخالت‌گری کارگری بکنی؟ با کدام پشتوانه؟ اصلا شما چه پشتوانه‌ای برای دخالت‌گری در عرصه نظری بحثت داری؟ به‌جز سندیکا چی داری برای گفتن؟ اگر طرفدار حزبی و تشکیلات حزبی، پس سندیکا چیه این وسط داری مطرح می‌کنی؟ تو که نباید سندیکا رو پیشنهاد بدی. نه این‌که حالا اگر یک کارگری رفت سندیکا ساخت باهاش مقابله کنی، نه، ولی اقلا پیشنهاد تو این نباشه. وقتی تو این پیشنهاد رو میدی، یعنی اون جمله‌ای که می‌گی شامل خودت هم می‌شه، “خیلی پرتی از مسائل سیاسی”، مسائل کمونیستی که اصلا نزدیکش هم نیستی. کاملا خارج از مدار مارکسیستی هستی.
اگر تو می‌خوای پیشنهاد‌کننده حرکت سندیکالیستی باشی، سندیکایی باشی، من هم به‌عنوان یک مخالف سندیکا حرف خودم رو می‌زنم. اگر کارگر بخواد سندیکا تشکیل بده، نمیرم باهاش مقابله کنم، که آی این چه کاریه کردی؛ بلکه اتفاقا از سطح آگاهیش و شونه‌به‌شونه‌اش سعی می‌کنم بکشونمش به مسیری که به‌نظرم صحیح هست. تقابل نمی‌کنم با سندیکا، اما پیشنهاد‌دهنده سندیکا نخواهم بود. من به کارگر نمی‌گم برو سندیکا تشکیل بده، این، یعنی مبارزه سیاسی رو بزار کنار، برو تو چهارچوبی که بشه مماشات کرد، اون ظرف رو پیدا کن.
شما چرا یک همچین بحثایی نمی‌کنید؟ حداقل تشکل مستقل کارگری. شما در آثار این‌ها یک جمله پیدا کنید که از تشکل مستقل کارگری حرف زده باشه. جایی هم که می‌خواد از تشکل عمومی کارگری حرفی بزنه، نتیجه می‌شه سندیکا؛ چیز دیگه‌ای به ذهنشون نمی‌رسه، تشکل سندیکایی، فقط همین.
بحثی که رفیق آرش می‌کن درسته. درواقع مداخلات سیاست رو واگذار میکند به خودشون، “ما ، حزب ما” که قرار است چه کار کند؟ قدرت رو بگیرد، حالا به شما کارگران بده یا نده، اون هیچ، “این دخالت سیاسی رو به ما واگذار کنید، الان شما برید یه‌جوری برخورد کنید، حرف بزنید که زمینه سرکوب پلیس رو آماده نکنید. به سیاست کاری نداشته باشید، اون کار ماست”. یعنی یک‌قدم تفاوت با برنشتاین، که سیاست رو هنوز قبول داره ولی واگذار می‌کنه به حزب خودش، حزب خودش چه می‌گه؟ سیاست چیه؟ سیاستی که به‌نام حزبش باشه، اینه که شما نیا زمینه دخالت گری پلیس رو آماده کن.
حالا اگر سیاست رو به تو واگذار کنه چه بلایی به‌سرش میاری؟ تسخیر قدرت رو به تو واگذار کنن تا کجا میری؟ سر کدام ایستگاه متوقف می‌شی؟ وقتی حالا این نظرتو هست جلوتر که واویلا، معلومه چی می‌شه دیگه!
چنین درکی که کار سیاسی رو به ما بسپار، این‌ها رو نیار که گرایشات سیاسی رو این‌جا بحث کنن، اون‌ها خیلی جاهای دیگر هم می‌تونن نظرشون رو بدهند؛ جوریه که انگار مثلا گرایش سیاسی فقط دنبال ابراز نظر می‌گرده و کار دیگری نداره. این درواقع نقطه نظر خودشونه، نظر دارند یک‌جا هم ابراز نظر می‌کنند، جاش هم پیدا می‌شه. در صورتی‌که هدف ما فقط اظهارنظرکردن نیست، مسئله دخالت‌گریه، اتفاقا جای دخالت‌گری همان کاناله که هزاران مخاطب داره ،‌هزاران مخاطب کارگری. چنین محلی جای دخالت‌کردنه.
و اگر آن دخالت سیاسی نیست پس چی باشه؟ چه سیاستی باید آن‌جا به‌کار ببریم که شما رو هم راضی کنه؟ و زمینه دخالت پلیس هم فراهم نکنه؟ خطرناکم نباشه؟ تا بشه مثلا اخبار کارگری گفت، خب تو برو اخبار کارگری خودت رو تو پیام سندیکا بگو مشکلی نیست؛ چی‌کار به‌کار این‌ها داری؟.
بله، رفیقمون آرش درست می‌گه، این‌ها دقیقا در واقع ادامه همان دیدگاهی هستند که نطفه‌اش رو در همان انترناسیونال دوم برنشتاین و هم‌پالگی‌هایش بستند.
مرداد ۱۴۰۳

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران