درس های هفت تپه: درحاشیه مصاحبه اخیر اسماعیل بخشی/ مازیار رازی
گفتار مازیار رازی
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
اولین نکتهای که درمورد سخنرانی اخیر و جدیدا منتشر شده اسماعیل بخشی باید گفت این است که همه فعالین جنبش کارگری از جمله خود ما و دیگر گرایشهای چپگرا و مارکسیست واقعا خوشحال هستیم که میبینیم فردی که پنج سال علنی صحبتی نکرده بود، پساز بازداشتها و شکنجههایی که بر او اعمال شد، و همچنین محدودیتها، اخراج و غیره، امروز صحبت میکند. این باعث خوشحالی همه ماست.
ما همچنین اعلام میکنیم که زجرها ودردهایی که او کشیده و کمکهایی که همراهانش کردهاند، همگی قابل تقدیر و ستایش هستند. اما هدف ما از این گفتار پرداختن به دو موضوعیست که شاید بهتر بود ایشان به آن بیشتر میپرداختند، اما بههردلیل پرداخته نشده و فعلا جای آن خالیست که امیدواریم در آینده این خلاء نیز پر شود.
موضوع مورد نظر ما درسآموزی سیاسی و تشکیلاتی از مبارزات کارگران هفتتپه است، البته میدانیم که مطمئنا محدودیتهایی وجود دارد که باید درک کرد. این گفتوگو بیشتر شکلی عمومی داشت و مشخصا وارد جزئیات و درسهایی که از این اتفاقات میشد گرفت، نشده است؛ ولی بههرحال، این صحبتها یک قدم مثبت بود در راستای همان کلیاتی که در سخنرانیهای گذشته ایشان نیز مطرح شده و مورد حمایت عمومی قرار گرفته است، از جمله مورد حمایت گرایش ما که جزوهای حدود ۸۰ صفحه دربارهاش انتشار دادیم (۱) و در ارتباط با آن مقالات و سخنرانیهای متعددی نیز در آن دوران داشتیم. از منظر ما درسهای برآمده از مبارزات هفتتپه در هردو عرصه سیاسی و تشکیلاتی اهمیت فراوانی دارد که امیدواریم در سایه این بحث، گفتوگوهای دیگری نیز صورت بگیرد و ارزیابیها از صحبت ایشان مطرح شوند که هم خود اسماعیل بخشی از این نقطهنظرها مطلع گردند و هم در بین فعالین کارگری بهبحث گذاشته شود.
شکی نیست که آگاهی سیاسی بر اساس مبارزات طبقاتی ارتقا پیدا میکند و این، آن مسئله کلیدی و اصلیست که ما در هفتتپه مشاهده کردیم و در صحبتهای اسماعیل بخشی هم مطرح شده بود. این ارتقا آگاهی مطلقا هیچ ربطی به کتابهای کارل مارکس و تروتسکیسم و لنینیسم و این جریانات ندارد و دقیقا از همین زاویه است که بحثهای آن در بینالملل چهارم مطرح شد و مشخصا در سند برنامه انتقالی انعکاس یافت. صحت این مطلب نیز در تجربه مبارزات هفتتپه نشان داده شد.
این سند مکتوب کرده است که کارگران بر اساس مبارزات روزمرهاشان به سلسله آگاهیهایی میرسند که شناخت ایشان را از موقعیت موجود فراتر میبرد. این کارگران سرمایهداری را مورد سوال قرار میدهند و خواستار برداشتن گام بعدی هستند. من مثال هفتتپه را آوردم. درست است که این صنعت از لحاظ حجم کارگران شاغل، قابل مقایسه با نفت، ارکان ثالث و یا فولاد اهواز و غیره نیست. محیط بسیارکوچکتر است و حدود چهار تا پنج هزارنفر در آنجا کار میکردند؛ اما در روند مبارزه و در سخنرانیهای روی سنگر نشان داده شد که سلسله گامهایی فراتر از وضعیت موجود برداشته شده است، یعنی فراتر از مطالبات صنفی رفتهاند.
این مهم است. این همان مسئله اصلی یا درس اصلیست که میتوانیم از هفتتپه بگیریم و به سراسر ایران گسترش بدهیم. هفتتپه نشان داد که میشود؛ کارگرها میتوانند فراتر از آگاهی فعلیشان بروند، یعنی فراتر از آگاهی صنفی، آگاهی دموکراتیک، آگاهی که مرتب در چهارچوب همین نظام سیر میکند و تکرار میشود. البته هفت، هشت سال پیشاز اینهم یکبار در کارخانه کشمیر چنین بحثی درگرفت، ولی آنرا هم خیلی سریع خاموش کردند. در آنجا هم صحبت این شد که امور کارخانه را بسپارید به دست خودمان؛ وامهایی که به سرمایهدارها میدهید، بدهید به خودِ ما، خودمان کنترل میکنیم خودمان تولید میکنیم و تولیدمان را توزیع میکنیم، و این اتفاق برای مدت کوتاهی هم افتاد.
یعنی این شعار قبلا هم در ایران مطرح شده. از لحاظ تاریخی و در سطح بینالمللی هم ما قدمت صد ساله در طرح این مطالبات داریم، یعنی ، مشخصا از دوران کمینترین، ۱۹۱۹ به بعد. کمینترن یک سازمان بینالمللی انقلابی بود که لنین و تروتسکی در دوران حیات خود در آن حضور داشتند و بسیاری از کمونیستهای کشورهای دیگر از جمله سلطانزاده از ایران؛ کسیکه نقش بسیار مهمی، حتی در سطح رهبری کمینترن بازی کرد، در آن بودند. درنتیجه ما چنین سابقهای داریم. اگر اسناد کمینترن را مطالعه کنیم میبینیم که مسئله کنترل کارگری بحث شده است، کنترل کارگری در هر کشوری که کارگران مبارزه میکنند.
اسناد کمینترن میگوید؛ و نه تنها میگوید، بلکه در عمل نیز ثابت میکند که طرح این مطالبات میتواند به ارتقا آگاهی کارگران تا سطح آگاهی ضدسرمایهداری کمک کند، میتواند آگاهی صنفی دموکراتیک فعلی را به آگاهی ضدسرمایهداری پیوند بزند. طرح این مطالبات موجب افزایش اعتماد بهنفس کارگرها میشود؛ از نظر سیاسی به آنها قدرت میدهد که از لحاظ تشکیلاتی امور را بهدست خودشان بگیرند؛ و نهایتا منجر به این میگردد که امور کل جامعه را از طریق سرنگونی نظام سرمایهداری بهدست خودشان بگیرند؛ یعنی شوراهای خودشان را تشکیل بدهند که قدرت آنان را در جامعه اعمال کند و به سمتوسوی یک جامعه نوین حرکت کنند.
ما این تجربه موفق را در هفتتپه مشاهده کردیم. این شعار از دل مبارزات خود کارگران بیرون آمد و از زبان یکی از کارگران روی سنگر اعلام شد که: «هفت تپه را پس می گیریم و خودمان مدیریت می کنیم! ما رفتیم و تجربه کردیم، رفتیم استانداری و فرمانداری، فلان رئیس و فلان آقا را دیدیم، وزیر دیدیم و وکیل دیدیم. اینها همه دست در دست همدیگر هستند، همه اینها مرتبط به همین پیمانکار، به همین آقای اسدبیگی هستند که امروز این جاست».
آنها فهمیدند که همه در ارتباط با همدیگر هستند. کارگران اینها را در عمل کشف کردند و از این آگاهی برآمده از مبارزات روزمره، مطالبه خاص خودشان، یعنی مطالبه گرفتن قدرت بهدست خود را استنتاج کردند. بهنظر من این دستاورد بسیار برجستهایست و برای همیشه برجسته باقی خواهد ماند. یک تجربه بسیار غنی که ما باید در سایر نقاط مختلف ایران حامل آن باشیم، بهویژه امروز که اعتصابات دوباره آغاز میشود، حداقل در خوزستان که ما هرروزه تلاطمات و اعتراضات را مشاهده میکنیم و بهنظرما، بیشتر هم خواهد شد. این مسئله مثبتی است که باید تبلیغ کرد،. اسماعیل بخشی هم همین تجربه را جمعبندی کرد. امروز هر اتفاقی که بیفتد. چه او بیاید سخنرانی بکند یا نکند؛ اتفاقی بیفتد یا نیفتد؛ ما به او و به این تجربه غنی ارج میگذاریم.
نکته دوم که در کنار این مسئله قرار دارد و باید از آن نیز درس گرفت این است که افراد هرچقدر هم تیزهوش بهفکر همه و با دلوجرأت و غیره باشند نمیتوانند بهشکل فردی رهبری جمع را حتی برای مدتی حفظ کنند، چون لطمه میخورند. مشکل هم نیست، خیلی ساده، وزارت اطلاعات رخنه میکند، دستگیر میکند، شنود میگذارد و غیره. میگیرند، همین بلایی که سر اسماعیل بخشی آوردند. همین چند هفته پیش سر یاسر احمدینژاد (حفاری) آوردند، و چون سنتی گذاشته نشده و مبارزه تنها قائم بهفرد بوده، پس از دستگیری او بقیه برمیگردند به خانه اول، نه اینکه مبارزه خاموش شود، دوبارهکاری دامن ما را میگیرد و مبارزه را بهعقب میاندازد. یا یکی میآید نادرست، و مبارزه را بهراه غلط میکشاند. و خیلی چیزهای دیگر.
پس بنابراین، یکی دیگر از درسهای اصلی که پس از این دوره، اسماعیل بخشی نوعی باید بگیرند و ما بهعنوان مدافعان جنبش کارگری باید بگیریم؛ که قبلا بحث نظریش را کردیم و حالا باید در سطح عملی بهکار بست، مسئله لزوم کار تشکیلاتی مخفیست. احتیاجی نیست رهبران شناخته شوند: چهرهاشان، شماره تلفنشان، آدرسشان و غیره، ابدا لزومی ندارد! در واقع اگر چنین اتفاقی بیفتد اشتباه است؛ چه در آن دوران، چه امروز و چه در آینده.
اشتباه است اگر کسانی بههمین ترتیب که سندیکالیستهای ما دارند مبارزه میکنند، ادامه بدهند؛ یعنی بیایند و عنوان کنند «ما ترسی نداریم»، اروپا را ببینید؛ اتحادیههای کارگری ساخته شده، ما هم میرویم و از حقوق خودمان دفاع میکنیم. و دو روز بعد میآیند و دستگیرشان میکنند و شکنجهاشان میدهند؛ مثلا رضا شهابی، یک سندیکالیست برجسته که خیلی هم مبارز است. بهمحض اینکه اتقافی میافتد ابتدا او را دستگیر و زندانی میکنند. رهبران معلمان نیز همینطور. در نتیجه، هر تشکیلات کوچکی هم که شکل میگیرد باید از همان ابتدای مبارزات از لحاظ سازماندهی مخفی باشد؛ باید تلفنهایشان را غیرقابل شنود کنند، یعنی باید خطهای تلفنی مطمئن از طریق خارج از کشور تهیه کنند؛ مواظب باشند با چهکسی صحبت میکنند و به همه اعتماد نکنند.
در هفتتپه بودند کسانی که طرف اعتماد شدند، اما چندی بعد معلوم شد وزارت اطلاعاتی شدهاند، مثل خنیفر. او اگر حتی در آنزمان هم نبود اما ظرفیتش را داشت، که باید تشخیص داده میشد. دیدیم که نتیجهاش چه شد، اینرا در پاسخ به آنهایی میگویم که میگفتند تاکتیکهای منعطف. چند نفر از اینها بودند. احتمالا از طریق همین آدمها اطلاعات و جزئیات بحثهای بخشی و دیگران به اطلاعات داده شد. او یکیدو روز بعداز آن روز بخصوص و پساز آن سخنرانی اصلی در مورد گرفتن کنترل بهدست خود دستگیر شد و نتوانست تا همین حالا، تا هفته پیش به شکل علنی صحبتی کرده باشد.
خب، بنابراین این، درس اساسی دومیست که ما انتظار داریم اسماعیل بخشی و یا سایر کارگرانی که امروز در زندان هستند، یا بههرحال تحت فشار هستند، بیاموزند و از این تجربهها درس بگیرند. یعنی، دوباره شیوه کار علنی را تکرار نکنند. سازماندهی مخفی باید صورت بگیرد تا دستگیر نشویم، کشته و اخراج نشویم و بتوانیم به مبارزاتمان ادامه بدهیم. این لم مخصوصی است که باید همه ما رعایت کنیم.
انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ براساس همین تجربه به پیروزی رسید. یعنی دقیقا بلشویکها در دل طبقه کارگر کار مخفی را سازمان دادند. آنها اعتصابات را سازمان میدادند بدون آنکه تزار و دارودسته پلیسش بدانند چه کسی این اعتصابات را سازماندهی میکند. آنها مستقیما بهمیان کارگران میرفتند و همراه آنان دست به دخالتگری میزدند؛ منتها تشکیلاتشان را کوچک، مخفی و کاملا منسجم نگه میداشتند تا دورهای که شوراها بهقدرت رسید.
خب، این تجربهایست که نمیتوانیم کنار بگذاریم و بگوییم اینها حرفهای «کمونیست»هاست. حرفهای هرکه میخواهد باشد، آیا به منفعت ما هست یا نیست؟هر اتفاقی که در جایی میافتد باید از آن درس گرفت. ما نهتنها از پیروزیها بلکه حتی از شکستها هم درس میگیریم. در مورد هفتتپه هم اینچنین است، یعنی از توفیقش، و از این آگاهی که بالا رفته درس میگیریم، تکرارش میکنیم، همهجا میرویم و میگوییم باید اینطوری عمل بشود.
از لحاظ تشکیلاتی هم درس میگیریم، که منفی بوده است، علنیکاری بوده است. باید این کار را دیگر تکرار نکنیم، باید هشیار باشیم، باید رهبران ما شناسایی نشوند، بحثهایما شنود نشوند. در مبارزه انواع و اقسام پیچیدگیها وجود دارند. بله، کار سخت و دشواریست. همه این احتیاطها کار را کند میکند. ولی کماکان باید اینرا رعایت کنیم. بهنظر من اگر بخشی در برنامههای آینده این آموزه را در نظر بگیرند و درباره آن صحبت کنند، عمل بسیار ارزندهای انجام دادهاند که برای همیشه در تاریخ مبارزات ایران ثبت خواهد شد.
او در واقع دارد تجربهای سیاسی و تشکیلاتی را به سراسر ایران منتقل میکند. اما اگر به هرعلت این کار نکند و یا نتواند. خب این تغییری در نقد ما از شیوه علنیکاری گذشته نمیدهد، نقدی بههرحال، رفیقانه و دوستانه بهشیوه سازماندهی و همچنین نبود تشکیلات مخفی. باید این نوع تشکیلات را مطرح کرد؛ چون هنگامیکه تشکیلات مخفی از جایی شروع میشود در ادامه خود گسترش پیدا میکند. در نهایت، آنچه که توفیق طبقه کارگر را تضمین میکند، ایجاد تشکیلات مخفی سراسری است، ایجاد حزب پیشتاز کارگری، حزبی که به ستاد رهبری طبقه کارگر تبدیل میشود و درمیان کارگرها اعتبار پیدا میکند. همانطور که گفتم لزومی ندارد اعضا و رهبران حزب شناخته شوند؛ آنها باید صرفا اعتماد کارگران را بهدست آورند. وقتی اعتماد کسب شد، وقتی در میان تودهها اعتبار کسب کردند، یک مداخله کوچک هم کافیست. مثلا، امروز پزشکیان کاندید میشود: به او رای نمیدهیم، بایکوت میکنیم، تحریم میکنیم، و دهها هزار نفر و صدها هزارنفر تحریم میکنند. امروز یاسر احمدینژاد را از کار بیکار کردند، یکروز تمام ایران اعتصاب میکنند تا او برگردد سرِ کار. اسماعیل بخشی نوعی را دستگیر کردند، دست از کار میکشیم، کل تولید را برای یک هفته در سرتاسر خوزستان متوقف میکنیم.
همه ما این تجربه را داشتیم که در یک گردهمآیی ناگهان صدایی در میان جمعیت شعاری میدهد و چون این شعار منطبق بر شرایط است همه تکرارش میکنند. برای اینکار احتیاجی به یک تشکیلات عریض و طویل سیاسی نیست. یک تشکیلات مخفی معتبر و مورد اعتماد کارگران میتواند چنین فراخوانی را بدهد و پاسخ هم میگیرد، بدون آنکه کسی بداند رهبر یا رهبران آن تشکیلات مخفیِ فراخواندهنده چه کسانی هستند. اما کارگران بهطور عموم با این تشکیلات بیگانه نیستند. این تشکیلات در گذشته و در مبارزات مختلف با شعارها و طرفدارانش در کف کارخانه در کنار آنان بوده است و آنها دیدهاند که این تشکیلات گامهای بعدی را بهدرستی معرفی کرده.
چنین فراخوانی را هرکسی نمیتواند بدهد. اگر قرار باشد هرکسی بدهد خوب میدهند، از خارجِ کشور مرتب دارند فراخوان اعتصاب و انقلاب میدهند، چهلو پنجسال است که فراخوان دادهاند و کسی توجهی نمیکند. در یک اتاق مجازی دورهم جمع میشوند و حرفهایی میزنند ولی آن تشکیلاتی که قرار است در ایران ساخته بشود، پایههای اولیهاش هم ریخته شده است که باید گسترش پیدا کنند، اسماعیل بخشیها هم باید در آن باشند. باید این تشکیلات مخفی بهوجود بیاید تا بتواند این اعتبار را کسب کند. اعتباری که وقتی یک فراخوان داد میلیونها نفر گوش بدهند. خب، این آزمایش یک حزب در داخل ایران است. اگر یک عدهای آمدند و این حزب و تشکیلات را حتی با تعداد کم ساختند و معتبر شدند و پیشتازان کارگری در درون این حزب تربیت شدند، و اگر این تشکیلات اعلام یک اعتصاب، حتی یک ساعته، داد و میلیونها نفر، یا دهها هزار دست از کار کشیدند، یعنی ما توفیق پیدا کردیم، یعنی اولین قدم در راه تدارک انقلاب کارگری را برداشتیم و این درسی است که حالا باید از هفتتپه بیاموزیم.
بهنظر من این دومورد موضوعاتی هستند که باید بر سر آن بحثهای بیشتری بشود و اگر لازم شد انتقاد، و اگر هنوز نا روشنی وجود دارد تبادل نظر، تبادل نظر کتبی، بحث، باید همه نوع تبادل نظر صورت بگیرد تا موضوع روشن شود. باید این دوکار را کرد: بالابردن آگاهی و مخفی نگاه داشتن تشکیلات. این لم یا هنر هر انقلابی کارگری است در هر موقعیتی که زندگی میکند. باتشکر
۳ شهریور ۱۴۰۳
در حاشیه سخنرانی اخیر اسماعیل بخشی/ مازیار رازی
یادداشت ها:
(۱) رستاخیز کارگران هفت تپه ۱۳۹۶-۱۳۹۷
https://militaant.com/wp-content/uploads/2018/12/پی-دی-اف-رستاخیز-کارگران-هفت-تپه-۱۳۹۶.pdf
آخرین دیدگاه ها