سگ زرد برادر شغاله: تحریم فعال انتخابات / مازیار رازی
مسعود پزشکیان و سعید جلیلی قرار است در «انتخابات» نمایشی ۱۵ تیر ۱۴۰۳ به عنوان کاندیدهای ریاست جمهوری علی خامنه ای در مقابل هم صف آرایی کنند. بدیهی است که هر کدام از این دو نفر (نمایندگان اصولگرایان و اصلاح طلبان ) به مقام رئیس جمهوری دوره بعد انتخاب شوند، هیچ تغییری در وضعیت طبقه کارگر و سایر قشرهای اجتماعی تحت ستم، بوجود نخواهد آورد.
کارگران شریف خوزستان پاسخ خود را از طریق اعتصابات و تجمعات برای مطالبات به حق خود در این هفته گسترش داده اند. در ۱۰ تیر ما شاهد اعتصاب همکاران پروژه ای در بیش از ۱۱۴ مرکز نفت و گاز بودیم که تا امروز دامه یافته است. این است پاسخ کارگران شریف ارکان ثالث نفت و گاز و حفاری به این «انتخابات » نمایشی و فرمایشی.
به مناسبت «انتخابات» اخیر سخنرانی رفیق مازیار رازی در کلاب هاوس در زیر انتشار داده می شود.
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
************
در شرایط فعلی از یکسو شدتگیریِ تناقضات طبقاتی و افزایش اختلافات درونی رژیم و از سویدیگر اعتراضات و اعتصابات کارگری در داخل ایران و بهطور کلی، نارضایتی تودههای میلیونی نسبت به این انتخابات دوران حساسی را رقم زده است، بنابراین تمرکز اصلی ما در این شرایط برروی مسئله مشخص نقش طبقه کارگر است.
در هفته گذشته شاهد بودیم که علیرغم لغو تجمع ۲۲ خرداد کارکنان ارکان ثالث و تعلیق استخدام یکی از سخنگوهای ایشان، یاسر احمدی نژاد، بهدلایلی واهی، باتصور اینکه از طریق این تهاجم مسئله تجمعات خاتمه پیدا میکند، اما پس از ان تجمعات وسیع و اعتصابات کارگری آغاز شده است. حدود ده هزار نفر کارگر در یکروز تحت عنوان کمپین ۱۴ـ۱۴، یعنی چهاردهروز کار و چهاردهروز مرخصی و در اعتراض بهشرایط شاق اقلیمی و گرمای طاقتفرسای کار در خوزستان دست از کار کشیدند. البته شعارهای دیگری نیز مطرح است، از جمله کوتاهکردن دست پیمانکاران دزد و کلاش که توجهی بهخواست و مطالبات کارگران ندارند، ازدیاد حقوقها و دستمزدها، بهبود شرایط کار و زندگی و غیره. یکی دیگر از درخواستهای ابتدایی مطرحشده از سوی کارگران، بخصوص کارگران قراردادی که در یکسال گذشته مرتب به آن اشاره شده و درمرکز مبارزات آنان قرار دارد و ایشان خواهان اجرای آن هستند، مسئله همسانسازی باکارگران دائمی و کارگران رسمی میباشد.
این اعتصاب که در همان روز اول به بیش ۱۰۰ مرکز مختلف صنعتی کشیده شده درواقع جواب دندانشکنیست به برخورد کارفرماها، اطلاعات و حراست ارکان ثالث که بهجای پاسخگویی به درخواستها، دستور لغو تجمع را میدهند و یکی را اخراج و تهدید میکنند، و حالا اینهم نتیجهاش؛ اعتصابی با چنین عظمت، آنهم یک هفته بعد؛ آنهم در شرایطی که ما یک هفته دیگر انتخابات ریاستجمهوری را در پیشرو داریم. البته بهتر است بگوئیم انتصابات، چون چندنفر را منتصب کردهاند و به بقیه میگویند بیائید و به اینها رای بدهید. یک پیشوا، یک دیکتاتور آن بالا نشسته و تعیین تکلیف میکند و بقیه هم گوش بهفرمان او هستند.
در چنین شرایطی مشخص است طبقه کارگر که رزمندگی خود رانشان داده است و همچنین پیشتازان آنها باید به طرح مطالباتی بپردازند که بتواند آگاهی فعلی طبقه کارگر رابه سمتوسوی آن چشمانداز نهایی که خود طبقه کارگرحاکمیت را بهدست بگیرد، ارتقا دهند. امروز هم یک سلسله پیشنهادات و نظراتی مطرح شده و کارگران پیشتاز در حال بحث حول آن نظرات و همچنین پیشبرد این مقاصد هستند. اما در عین حال آنان باید به مسائل پیش رو نیز پاسخ بدهند و مسئله امروز این انتخابات است. انتخاباتی کاملا مهندسیشده و فرمایشی.
اینبار اصلاحطلبهای مغضوب، یا بهتر است بگوئیم بخش اعظم آنها برای نجات نظام و گرمکردن فضای انتخابات وارد کارزار شدهاند، البته تحت نظارت و کنترل همان رهبر کبیر و خودشان هم اعتراف میکنند که مهمترین وظیفه آنها اجرای بهتر و دقیقتر فرامین پیشواست. چنین برخوردی عمق ابتذال سیاسی اصلاحطلبها را نشان میدهد و بار دیگرثابت میکند که اینها به هیچوجه قصد تغییر بنیادین این رژیم را ندارند و صرفا دست به لفاظیهای عمومی میزنند؛ اما در خدمت همین نظام دیکتاتوری سرمایهداری هستند. درنتیجه حضورشان بخشی از ترفندهای رژیم برای گرمکردن تنور انتخاباتیست. خوشبختانه پساز ماجرای خیزش ژینا در سال گذشته، تودههای میلیونی توهم خود نسبت به این رژیم از دست دادهاند و دیگر توجهی به این قبیل قولوقرارها ندارند، اما متاسفانه در بخشهایی از طبقه کارگر، علیرغم همه این اعتصابات واعتراضات، هنوز زمزمههایی میشنویم که شاید شرکت در انتخابات لازم و یا ضروری باشد. شاید اگر کارگران در انتخابات شرکت کنند رئیسجمهور لایقتری بیاید و درنتیجه مدیران لایقتری انتخاب شوند و تغییراتی ایجاد شود.
متاسفانه این طرز تفکر حتی در میان بخشی از کارگرانی که امروز دست به اعتصاب زدهاند وجود دارد. علت وجود این ماجرا نیز نیروهای بازدارنده و اصلاحطلب کارگری هستندکه در میان تودهها وجود داشته ومتاسفانه امروز هم وجود دارد. اینها علیرغم تمامی اجحافات صورتگرفته هنوز نقش دولت و ماهیت دولت را بهدرستی درک نکردهاند تا با آن مبارزه قاطعی انجام دهند. علت این امر دقیقا عدم وجود آگاهی ضد سرمایهداری در میان تودههای کارگریست.
این سندیکالیستها، در تحلیل نهایی معتقدند که همین نظام با یکسری تغییرات داخلی میتواند بهشکلی خواستههای ما را برآورده کند منتها باید صبروحوصله داشته باشیم. پارهای وقتها تجمعاتی میگذاریم و اعتراضی میکنیم، اماخواهان بهزیر سوالبردن این رژیم نیستیم؛ یعنی در واقع لزومی هم ندارد، قصد افزایش حقوق است و بهبود شرایط که سر آن چانهزنی میکنیم. کار ما چانه زنیست نه انقلاب. اگر هم وضع بهتر شد، مثلا اگر تمام قراردادیها رسمی شدند، برمیگردیم سرکار، ما دیگر مشکلی با این رژیم نداریم.
این گرایش نظری درواقع جاده صافکن رژیم در درون طبقه کارگر است. ممکن است بعضیها بگویند لحن بدی انتخاب کردهام، اما این ماهیت واقعی رفورمیسم و اصلاح طلبی درداخل جنبش کارگریست: چانهزنی را ادامه بدهیم منتها رژیم را مورد سئوال قرار ندهیم. رئیسجمهور که رفت در انتخابات شرکت میکنیم، بهترش را انتخاب میکنیم تا وضعیت ما را بهتر کند. اینها به اینترتیب به دولت سرمایهداری کمکرسانی میکنند تا شاید خرده نانی هم نصیب آنها شود. کاری به مسائل دیگر ندارند؛به اینکه رژیم صدها هزارنفر را در خیابانها قتلعام میکند، به زندانها میفرستد، خود کارگرها راشلاق میزند و ۴۵ سال است که دارد اینکار را میکند و هنوز تغییری بهوجود نیامده، کاری به این حرفها ندارند، هدف بهبود شرایط زندگی و دستمزد کارگران است که البته ما هم به آن معتقدیم اما میگوئیم بهبود واقعی زمانی اتفاق خواهد افتاد که کل سیستم نابود شود. البته اگر منصف باشیم سندیکالیستها هم گاه ناچار میشوند تحت فشار عمومی کارگران که در گیر مبارزات روزمره خیابان میشوند و کسوکار خود را از دست میدهند، در مقابل کشتارها نیز موضع بگیرند، اما بهمحض آنکه صحبت از اتصال مبارزات صنفی به خواستههای سیاسی و هدف قراردادن سیستم مسئول این حوادث پیش میآید، سندیکالیستها تحت عنوان مبارزه ما را سیاسی نکنید پاپس میکشند و به نصایح حکیمانه در مذمت سرکوب ادامه میدهند بدون آنکه مطرح کنند چگونه میتوان سرچشمه این ظلم و ستم اقتصادی و سیاسی را خشکاند.
در نتیجه اینها سد راه هستند. یعنی درواقع باید از اینها عبور کرد و خوشبختانه پیشتازانی در درون جنبش کارگری، مشخصا در خوزستان هستند که درعین افشای ماهیت رژیم با رفرمیسم درون جنبش کارگری نیز مبارزه میکنند. البته این کار سادهای نیست که عدهای قلیل بتوانند از پس این ماجرا برآمده و بهسرعت قال قضیه را بکنند. اینها ریشهای طولانی در مبارزات جنبش کارگری دارند. باید با آنان بهشکل نظری و مستمر مبارزه کرد. این مبارزه نیازمند ارتقا آگاهی فعلی تودهها ست. باید افشاگری کرد. باید ماهیت نیازها و وضعیت واقعی را به تودهها نشان داد. بههمین جهت ما خواهان اتحاد عمل همه کارگران در مبارزه بر سر مسائل و مطالبات صنفی – دمکراتیک هستیم. مطالباتی که نیاز هرروزه کارگران است. اما در عینحال لحظهای از نقد سیاسی متحدان خود غافل نمیشویم، چرا که معتقدیم شرکت در مبارزات روزمره و نقد روشها در بوته عمل درستترین و بهترین روش ممکن برای پیشبرد مبارزه به مراحل عالیتر میباشد. ما منتقد روش مماشاتجوها هستیم که میخواهند بههر ترتیب که شده خردهنانی از این رژیم بگیرند. ما در جریان دیالکتیکی مبارزه، اتحاد میکنیم اما ممکن است به روشهای متحدین خود نقد هم داشته باشیم. به اینترتیب اتحاد ومبارزه با جریانات رفرمیستی در درون جنبش کارگری حائز اهمیت فراوانی خواهد بود چراکه درستی یا غلطی اندیشه را در بوته عمل به آزمایش میگذارد.
اینک در همین راستاست که با اعلام انتخابات ریاستجمهوری ما نیز وارد یک سلسله مبارزات با سندیکالیستهایی که توصیه شرکت در انتخابات را میکنند، میشویم. خوشبختانه این بخش از سندیکالیستها وزن چندانی ندارند و کارگران بهطور عمومی و بهتبعیت از اکثریت جامعه انتخابات را تحریم کردهاند. ما نیز بهعنوان سوسیالیستها درون جنبش کارگری، بهخصوص در بخش خوزستان که اینک در حالت اعتصاب و اعتراض هستند، خواهان تحریم فعال این انتخابات هستیم. منظور از تحریم فعال این استکه از هماکنون که بیشتر از یکهفته، وقت باقی نمانده، این چندروز آتی را صرف تبلیغات برعلیه انتخابات بکنیم. به کارگران شریف مبارز بگوئیم که در این رایگیری شرکت نکنند و نهتنها خودشان رای ندهند بلکه سایرین را نیز تبلیغ به رایندادن بکنند. در بین خودشان،خانوادههایشان، دوستان و تمام گرایشهای موجودی را که میشناسند. مسئله تحریم فعال را مطرح کنند و به اینترتیب با جریانات رفرمیستی که میگویند برویم رای بدهیم، برویم شاید یکی بیاید و اوضاع بهتر از این شود، به آنهایی که میگویند دلیلی ندارد که با این رژیم خصومت کنیم، ما حاضریم برای این نظام و رهبر جان بدهیم، مقابله کنیم.
باید با استفاده از همین مسائلی که هرروزه مقابل ما هستند این سد را شکست، سد رفرمیسم را. امروز مسئله تحریم انتخابات مطرح است، مبارزه میکنیم برای اینکه جا بیفتد، حداقل بخش بیشتری از تودههای کارگری آگاهی پیدا کنند و به اینترتیب میتوانیم مبارزات را به جلو ببریم، حتی یک قدم. ما میتوانیم مبارزه تحریم انتخابات را به این درجه از آگاهی برسانیم که رژیم کاملا ارتجاعی و ضد کارگری که طی چهلوپنج سال به هیچوجه تن به پذیرش خواستهها و مطالبات کارگری نداده و ما درتمام طول این مدت آنرا تجربه کردهایم، امروز هم با یک انتخابات فرمایشی از این رو بهآن رو نمیشود. در نتیجه کارگران پیشتاز باید برای عموم کارگران روشن کنند که چرا نباید دراین انتخابات شرکت کنند وآنرا تحریم کنند. اگر بتوانند در مراکز رایگیری حاضر شوند و به مردم بگویند که چرا نباید رای داد، تا آرای عمومی کارگران پایین بیاید، باید اینکار را کرد. این میشود یک مبارزه برعلیه دولت و برعلیه رفرمیستهای درون طبقه کارگر که در عینحال آگاهی عمومی کارگران را یکقدم بهپیش برده است.
در این موارد اشکال دیگری هم هست که میشود از آن استفاده بهینه کرد. اگر کارگری به هر دلیلی میخواهد سر صندوق رای حاضر شود اما خواهان این حکومت نیست میتواند رای سفید بدهد، یا نام یکی از کارگران زندانی را بدهد، یعنی درواقع، بگوید این فرد کاندیدای ماست. ما خواهان آزادی فلان کارگر هستیم، این کارگری که الان در زندان است رئیس جمهور ماست، نه شما پنج، ششنفری که درواقع منتخب نظام و خامنهای هستید. ما کاندیدهای خودمان را داریم. ما این فرد را انتخاب میکنیم که در برگه رای خود نامش را نوشتهایم. این خود حرکتی کاملا فعالانه در راستای تحریم انتخابات است.
بحث دیگر مطالبات است، مطالباتی که امروز در میان کارگران مطرح است، اینکه پیمانکاران باید بروند. این یکیاز مطالبات اصلی حدود هفت، هشتهزار نفر کارگر اعتصابیست. اما ما بهعنوان سوسیالیستهای منطقه باید فراتر از این برویم. ما میخواهیم این پیمانکارهایی که توسط شما، یعنی دولت معرفی شده و همیشه مورد حمایت شما هم هستند دفترهای دخلوخرج خود را علنی کنند. اولا، این پیمانکارها چه کسانی هستند، فرماندهان سپاه هستند یا سرمایهدارهای مستقل از شما؟ دوم، درآمدشان در این کارخانه چهمقدار است؟ سوم، مخارج اینها چهقدر است؟ چهارم، بودجههای عظیمی که اینها بهنام سرمایهگذاری در کارخانه میگیرند، چهگونه سرمایهگذاری میشود؟ و سرانجام، این پولها توسط چه کس یا کسانی کارسازی میشود، دولت یا بانکها؟ اینها باید شفاف به اطلاع ما کارگران برسد و اگر شما از این امر ابا میکنید چه ماجراهایی پشت پرده جریان دارد که ما محرم نیستیم؟
به اینترتیب ما تلاش میکنیم شعارهای صنفی موجود را یکقدم بهجلو سوق دهیم تا آگاهی تودهها نسبت به رابطه پیمانکار و دولت که ادعای بیطرفی میکند، اندکی افزایش یابد و توهم تودههای ناآگاه و کسانی که بههرحال توهماتی نسبت به این رژیم دارند از طریق سئوالاتی ساده و قابل درک مانند “چرا دفترهای دخلوخرج پیمانکاران راباز نمیکنید”، ریخته شود.
روشن است که رژیم هرگز به چنین مطالباتی تن نخواهد داد. این شعارها و این مطالبات با نام مطالبات انتقالی شناخته شدهاند. طرح اینگونه مطالبات یک تاریخچه ۱۵۰ ساله دارد و روشیست که در سطح بینالمللی امتحان خود را پس داده و درداخل ایران هم در برنامهای بهنام “برنامه اقدام کارگری” انتشار پیدا کرده. در این برنامه این نوع مطالبات طرح شده و بهتفصیل توضیح داده شده است که چرا باید از طرح این نوع مطالبات استفاده کرد و چگونه این مطالبات باعث پیشرفت آگاهی فعلی تودهها به یکقدم جلوتر در راستای هدف نهایی خواهد بود. این برنامه توضیح میدهد چگونه هنگامیکه دولت سرمایهداری مورد سوال قرار میگیرد مسئله یافتن یک بدیل، یک جایگزین نیز بهراحتی جا افتاده و مورد مداقه قرار میگیرد.
متاسفانه،یکی دیگر از مشکلات ما در شرایط کنونی عدم وجود یک ستاد رهبری در داخل ایران است که بهعلل مختلفی تاکنون تشکیل نشده است. بنابراین همزمان با کارزار مبارزات طبقاتی و ضد سرمایهداری که درحال حاضر حداقل بخش کوچکی وارد این کارزار شدهاند، و همزمان با دخالتگریهایی که برشمردم باید درفکر تدارک یک ستاد رهبری باشیم. یک ستاد رهبری که بتواند در شرایطی مانند شرایط کنونی، به تودهها رهنمود بدهد؛ ستادی که متاسفانه امروز وجود ندارد؛ درنتیجه هر کارگری بنا بهنظر فردی عمل میکند و کسانی هم که از لحاظ نظری غالب هستند رفرمیستها هستند. این رفرمیستها هم تحت تاثیر ایدئولوژی هیات حاکم قرار گرفتهاند. اعتراضات حقوقی مثل سال پیش انجام میگیرد، تودههای وسیع میلیونی به خیابانها میآیند، اما اعتصابات و اعتراضات همزمانی ندارد و افتراق بهدلیل عدم وجود رهبری کاملا مشهود است. بنابراین پیشتازان کارگری ضمن مبارزه درعرصههای دیگری که ذکر کردم، باید قدمهای اولیه در راستای ایجاد ستاد رهبری را نیز بردارند. اتحاد عملها با گرایش های مختلف صورت بگیرد. حق نقد در این اتحاد عملها بهرسمیت شناخته شود و همه این اعمال با رعایت کامل و اکید مسایل امنیتی صورت بگیرد. این ستاد رهبری باید تشکیل شود تا در دورانی که ما وارد یک بحران اجتماعی میشویم بتوانیم برنامهمند و آماده وارد عمل شویم.
یکی از این بحران ها که چندان هم دور بهنظر نمیرسد بحران ناشی از مرگ خامنهایست . فعلا تا زمانی که تا خامنهای زنده است قدرت یکپارچه باقی میماند اما پساز مرگ خامنهای میتواند امکان انشقاقاتی بوجود بیاید که این خود بحران رژیم را دامن میزند. اینها برای کسب قدرت بهجان هم خواهند افتاد. تجربه نشان داده که پساز مرگ هر دیکتاتور باید انتظار چنین انشقاق و بحرانی را داشت، مهم، داشتن جایگزینی پس از مرگ رهبریست. آنها جایگزین خود را دارند، کارگران جایگزین ندارند. بحران رهبری مسئله کلیدی جنبش کارگریست و باید حل شود. ما در تجربه دیدیم که شرایط بحرانی فرا میرسد، میلیونها نفر به خیابابانها میآیند اما آن رهبری که بتواند خیابان و کارخانه را هماهنگ کرده و بههم متصل کند وجود ندارد؛ همانطور که در طی چند سال اخیر اتفاق افتاد. میلیونها به خیابانها آمدند اما قدم بعدی مشخص نبود. در نتیجه ما احتیاج به آن ستاد رزمندهای داریم که بتواند در شرایط اعتلای انقلابی پیروزی طبقه کارگر را بهثمر برساند. وظیفهای که امروز در دستور کار کارگران پیشرو قرار میگیرد.
آخرین دیدگاه ها