استراتژی پنهانشده در پشت جنگ حماس و اسرائیل چیست؟
حمله ناگهانی وهمه جانبه حماس به اسرائیل و غافلگیرشدن دور از انتظار دولت اسرائیل سئوالات فراوانی را به ذهن متبادر میکند که شاید پاسخدادن بهآنها ابعاد واقعی این فاجعه را روشنتر کند.
– چگونه است که اسرائیل علیرغم همه امکانات جاسوسی و خبرگیری خود از چنین اقدامی باخبر نبوده و غافلگیر شده است، آنهم در مراسم جشنی بزرگ که معمولا ضریب خطر یک حمله تروریستی بسیار بالاتر است، و قبلا هم اتفاق افتاده، و تدابیر امنیتی شدیدتری را میطلبد؟
– شکی نیست که چنین حمله عظیم و برنامهریزی شدهای نیازمند تدارکات طولانی و جابهجاییهای فراوان نیروهای نظامی و شبهنظامی در امتداد مرزها بوده است. چهگونه است که ماهوارههای جاسوسی آمریکا، اروپا، ترکیه و عربستان متوجه این جابهجاییها نشدهاند و خطر را پیشبینی نکردهاند؟
– چهگونه میتوان پذیرفت دولتی که در تشکیلات حکومت جمهوری اسلامی حتی تا بیت رهبری نیز نفوذ کرده بود و بهادعای خودش در ۳۰ آوریل ۲۰۱۸ اسنادی محرمانه شامل ۵۵ هزار صفحه کاغذ و ۵۵ هزار فایل دیجیتال در قالب ۱۸۳ سیدی دربارهَ برنامهها و فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران را در قلب شهر تهران بهسرقت برده و زیر دماغ مقامات ایرانی از کشور خارج کرده، از فاجعهای که در چندکیلومتری کشور خودش در حال شکلگیریست بیخبر مانده باشد؟
– چرا نتنیاهو در مارس ۲۰۱۹ به اعضای کنست حزب لیکود خود میگوید “هرکسی که میخواهد تشکیل یک کشور فلسطینی را خنثی کند باید از تقویت حماس و انتقال پول به آنان حمایت کند. این بخشی از استراتژی ما است”. نتنیاهو از چه استراتژیی صحبت میکند؟ و آیا در راستای تحقق همین استراتژی بود که حیات شهروندان بیگناه اسرائیلی را نادیده گرفته و آنها را قربانی نمود و از اقدامات پیشگیرانه در مقابله با هجوم حماس خودداری کرد؟
بهنظر من این استراتژی بسیار دقیق و ماهرانه، و با هدف تغییر جغرافیای سیاسی منطقه، نهتنها فقط از سوی اسرائیل، بلکه از سوی همه حامیان سرمایهداری غرب وی طراحی و بهاجرا گذاشته شده است. نفوذ روزافزون چین و روسیه در منطقه و تصادم منافع سرمایهدارانه آنان با کشورهای اروپایی و آمریکا، این کشورها را برآن داشته که سلطه خود را از طریق دولتهای موافق و دستنشانده در منطقه تقویت کنند و بدینطریق از نفوذ بیشتر چین و روسیه در منطقه جلوگیری بهعمل آورند. و همانگونه که میدانیم، جنبش آزادیخواهانه مردم فلسطین و جنبشهای استقلالطلبانه ملت کورد منطقه تاریخا همیشه بهعنوان خارراهی در پیشبرد سیاستهای همگونسازی عمل کرده است. در نتیجه حذف فیزیکی این جنبشها یکی از اولین و مهمترین قدمهای تحقق این سیاست خواهد بود.
عجیب نیست که در بحبوحه حوادث جنگ اخیر و در سکوت کامل وسایل ارتباط جمعی، ناگهان بهخبر کوتاهی برمیخوریم که “طی چند روز گذشته آنکارا حملات هوایی خود را علیه اهداف شبهنظامیان کردتبار در شمال سوریه و عراق تشدید کرده و همزمان عملیات امنیتی در داخل ترکیه نیز قوت گرفته است”.
چرا دولت ترکیه ناگهان دست به چنین عملی میزند؟
بهنظر من دولت ترکیه با این حملات دوهدف را دنبال میکند. در ابتدا، نابودی جنبش استقلالطلب مردم کورد و محو کامل منطقه خودمختار روژوا از طریق حملههای نظامی که در توافق کامل با استراتژی همگونسازی و تغییر جغرافیای سیاسی منطقه قرار دارد؛ و سپس، کنترل و مقابله با فشارهای فزاینده تودههای مردم ترک از طریق اعمال همزمان عملیات امنیتی در داخل کشور. افزایش روزافزون فقر، بیکاری و تورم در چند ساله گذشته موجب گردیده است که اکثریت عظیمی از موافقان پیشین دولت اندکاندک از وی روی چرخانده و به گزینههای جدیدی بیاندیشند. اعتراضات خیابانی اخیر در شهرهای مختلف ترکیه و نتایج رایگیریهای شهرداریها نشان میدهد که مردم از وضعیت فعلی بهستوه آمده و خواهان برکناری دولت رجبطیب اردوغان هستند.
در عراق نیز وضعیت کوردها بهتر از سوریه و ترکیه نیست. دولت عراق پساز کوتاهکردن دست دولت اقلیم کوردستان از منابع نفتی کرکوک، اینک در پیمانی محرمانه با ایران دست این کشور را در حمله به اردوگاههای کورد در شمال و غرب عراق باز گذاشته و لشگر حشدالشعبی که توسط سپاه پاسداران سازماندهی و اداره میشود و نفوذ فراوانی در دولت عراق دارد، وظیفه پاکسازی مخالفان کورد و غیرکورد دولت دستنشانده عراق را برعهده گرفته است. سوریه نیز به بمباران اردوگاهها و روستاهای کردنشین دست زده است.
در اینمیان، دولت ارتجاعی اسرائیل با چشمبستن به حمله طراحی شده حماس و قربانیکردن تعدادی از شهروندان خود، به آنان اجازه میدهد که وارد خاک اسرائیل شده و تعرض خود را نسبت به مردم بیگناه اسرائیل آغاز کنند. تعرضی که انتشار گسترده ابعاد آن پرده سابری به روی حمات ترکیه، عراق، ایران و سوریه به مناطق کردنشین خواهد افکند.
مهرههای صفحه شطرنج بهخوبی چیده شده است.
هدف دولت اسرائیل از اتخاذ سیاست چشمپوشی از حمله، دقیقا با هدف موجه جلوهدادن برخورد انتقامی اسرائیل و تصرف باقیمانده خاک فلسطین و نابودی کامل این ملت خوانایی دارد. این حمله از سوی دیگر به دولت اسرائیل امکان آنرا میدهد که با عمدهکردن خطر دشمن خارجی و تقویت احساسات ناسیونالیستی و فاشیستی در کشور، جنبش اعتراضی مردم اسرائیل و مخالفان داخلی خود را که طی ماههای اخیر در اعتراض به اصلاحات پیشنهادی دولت در مورد قوه قضائیه شدت گرفته و اوج پیدا کرده بود، وادار به سکوت کرده و صفوف ارتجاعی دولت خود را مستحکمتر کند.
شکی نیست که نیروهای متحجر حماس در طی اینحمله مرتکب جنایات هولناکی شدهاند. جنایاتی که متناسب با اندیشههای ارتجاعی، عقبمانده و زنستیزانه آنان است. آنان مانند بردهداران کهن اسلامی در مقابل آزادی اسارتشدگان پول طلب کردهاند و احترام و حرمتی برای زنان، کهنسالان و کودکان قائل نیستند؛ اما آیا باید این جنایتکاریهای دولت را به حساب مردم ستمکشیده فلسطین گذاشت و کمر بهنابودی آنان بست؟ کاری که امروز دولت نتنیاهو میکند. بستن مسیر آب به نوار غزه، جلوگیری از ورود غذا به این منطقه و قطع برق چه کسی را هدف قرار میدهد؟ مردم یا حاکمان؟ حاکمان که همیشه پیشاز پایان ماجرا از صحنه میگریزند و مردم ستمدیده را بیدفاع باقی میگذارند.
پخش انبوه تصاویر و ویدیوهای وحشیانه قتل و جنایت توسط وحوش اسلامی حماس – که در کمال تعجب مانند تصاویر قتلعامهای ایران از صفحه مدیای عمومی حذف نمیشود – وجدان جهانی را بهراستی آزرده کرده است، ولی آیا هیچیک از این وجدانهای شریف تصویری از قتل، تجاوز و شکنجه کودکان و زنان و مردان فلسطینی طی ۸۰ ساله اخیر مشاهده کرده و آزرده شده است.
اسرائیل و همتایان غربیاش هدف دیگری را در سر میپرورانند: نابودی کامل جنبش فلسطین و برقراری سلطه کامل خود در منطقه. آنان وقعی به جان مردم، حتی شهروندان اسرائیلی خود هم نمیگذارند. همانگونه که حماس اعتنایی به زندگانی مردم بیگناه غزه ندارد و آنان را سپر انتقام جنایتکاریهای خود قرار میدهد.
دولت اسرائیل پاکسازی فلسطین را کامل میکند و دولتهای ترکیه، عراق، سوریه و ایران هم که وظیفه پاکسازی کوردها در منطقه را برعهده گرفتهاند. بهاینترتیب، جغرافیای سیاسی منطقه تغییر کرده و راه ورود و فعالیت سرمایههای غربی به کشورهای منطقه، از جمله ایران آسانتر خواهد گردید و جریان تولیدات نفت و صادرات آن بهغرب نیز افزایش خواهد یافت.
اما اگر حتی سناریو به اینترتیب هم پیش نرود و آنگونه که برخی پیشبینی میکنند دامنههای این جنگ توسط اسرائیل به ایران نیز کشیده شود بازهم تغییری در ماهیت ارتجاعی جنگ اتفاق نمیافتد. این جنگ متعلق به مرتجعین است و مطمئنا تاثیرات مخربی بر جریان جنبش اعتراضی کارگران و زحمتکشان ایران خواهد گذاشت و آنان نیز از صدمات این ضربه در امان نخواهند بود. کارگران و زحمتکشان نباید هیچگاه فریب اصطلاحاتی نظیر دفاع از وطن در مقابل دشمن، و ناسیونالیسم و شونیسم عظمتطلبانه را بخورند. میهن سرمایهداران با میهن زحمتکشان تفاوت دارد و هرگاه که آنان از چنین واژههایی در تبلیغات خود استفاده میکنند در واقع، به دنبال ایجاد تفرقه در میان کارگران و تودههای زحمتکش کشورها بوده و منافع سرمایهدارانه خود را تعقیب میکنند.
مردم در مقابل تهاجم نیروهای ارتجاعی و واپسگرا باید جبهه خود را تشکیل دهند. این برعهده همه نیروهای مترقی و کمونیست منطقه است که در اتحادی همهجانبه و در سطحی وسیع، منافع واقعی نهانشده در پشت این جنگ را برای تودههای ناآگاه عیان کنند و بهصدای بلند بگویند که جنگ مابین نیروهای مرتجع و ضدانقلابی بر سر منافع سرمایهدارانه هیچگونه ارتباطی با منافع تودههای مردم دو کشور ندارد و برای مردم تنها نابودی بهارمغان خواهد آورد.
“در جنگ سیاستمداران گلوله میدهند، و سرمایهداران نان میفروشند و فقیران فرزندانشان را میدهند. جنگ که پایان گرفت سیاستمداران بهگرمی دستهای یکدیگر را میفشارند، سرمایهداران قیمت نان را افزایش میدهند و فقیران بهدنبال گور فرزندان خود میگردند”
۲۰ مهر ۱۴۰۲
۱۲ اکتبر ۲۰۲۳
آخرین دیدگاه ها