در مورد مقابله با مذهب / مازیار رازی
گفتگو کوتاه* با مازیار رازی
رهایی:
شما در یکی از برنامه تلویزیونی اشاره کردید که با دین مردم نباید کاری داشت و دولت را باید مورد سوال قرار داد (۱). فرض کنیم حرف شما درست باشد، اما در ایران آنچه ما می بینیم این است که مردم مسایل دینی برایشان عمده است و تقدس سازی از رهبران روحانی می کنند. به نظر من این اشتباه است که دین را رها کنیم و باید از پایین به این موضوع بپردازیم. چون ریشه این دولت همین دین است. نظر شما چیست؟
مازیار رازی:
دین و مذاهب در حیات بشر پیشینهای چند هزارساله دارد؛ یعنی زمانی که علم و دانش انسان بسیار محدود و در مقابل، خرافات و اوهام بسیار رایج و معمول بود. لذا انسان در پی توجیه و استنباط چگونگی پیدایش آفرینش و حیات چارهای جز پدید آوردن دین نداشت. اما پس از پیدایش طبقات اجتماعی مسئله کمی تغییر پیدا کرد و از آن پس دین عموماً به ابزاری برای توجیه حق حاکمیت دولتمردان و حکام تبدیل شد و قشر روحانیت نیز به سبب این توجیهگری و خدمت به طبقه حاکم از امتیازات و جایگاه ویژهای برخوردار گشت. در ایران نیز از دوران باستان گرفته تا ظهور دولت سرمایهداری وابسته در عصر پهلوی و مشخصاً جمهوری اسلامی نیز روحانیت از مذهب شیعه (دین حاکم بر جامعه) به مثابه یک ایدئولوژی استفاده کرده است (۲). ایدئولوژی همان طور که میدانیم یعنی آگاهی کاذب و تحمیق تودهها به واسطه عقب افتادگی فکری و خرافات که از گذشته تا به امروز نیز حاکم بوده است. در واقع روحانیت و طبقه حاکم به تودهها گوشزد میکنند که رنج و محنت در این دنیا را به دلخوشی زیستن در دنیایی دیگر تحمل کرده و از قیام و طغیان پرهیز نمایید. این ایدئولوژی موجب میشود تا مردم از برپایی عدالت و زندگی توأم با آسایش در این دنیا ناامید شده و به طبقات حاکم اجازه دهند تا با خیالی آسوده به استثمار تودهها بپردازند. به عبارتی تسلیم دولت حاکم شده و از مبارزه برای برپایی آزادی و عدالت صرف نظر کنند. این روند مختص و محدود به ایران نیست و متولیان دین در اقصی نقاط جهان مشغول گسترش و تبلیغ این ایدئولوژی هستند و طبیعتاً در حکومتهای دینی همچون جمهوری اسلامی، روحانیت از اختیار و قدرت بیشتری برخوردار است. حتی در کشورهای اروپایی که روحانیت از قدرت برکنار مانده هم مذهب در اعماق وجود مردم نفوذ کرده و تأثیر به سزایی در زندگی ایشان ایفا میکند. به عنوان مثال مشاهده میکنیم که در هنگام سخنرانی پاپ در واتیکان، میلیونها نفر در سراسر جهان به دیدار وی میشتابند. حتی در حکومت پهلوی نیز قشر روحانیت ابتدا از طرفداران حکومت و نظام شاهنشاهی محسوب میشد (گرچه در مواری در مقابل برنامه های حکومت اعتراضاتی داشتند سرکوب شدند) و محمدرضا شاه نیز روحانیت را متحد سلطنت در برابر «کمونیسم» میپنداشت و در دهه پنجاه خورشیدی نشریات مذهبیون بیش از چند برابر کل نشریات دیگر به چاپ میرسید. به عنوان مثال در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، روحانیت یکی از عوامل طرفدار شاه محسوب شده و آیت الله کاشانی به شخصه نقش مهمی در پیروزی این کودتا ایفا کرد. اما وقتی در حکومتی همچون جمهوری اسلامی روحانیت در رأس قدرت قرار گرفت بیش از گذشته قادر به تحمیق و ارعاب تودهها شد. در واقع مادام که نظام سرمایه داری پابرجاست استفاده از دین به منظور فریب تودهها و جلوگیری از قیام مردم مورد استفاده قرار خواهد گرفت. استفاده از دین صرفاً مختص به جمهوری اسلامی و یا طالبان و یا کشورهای جهان سومی نیست و در سراسر جهان که همین نظام سرمایهداری حاکم است دولتها صرفاً به اشکال مختلف مانند پارلمانتاریسم، حکومتهای دینی و غیره حکومت میکنند. نباید فراموش کنیم که گرچه حکومت درکشورهایی مانند ایران یک حکومت دینی است اما اقتصاد این کشور اقتصاد سرمایهداری (وابسته) نامیده میشود و تنها زمانی که دولتهای غربی متوجه شدند حکومت پهلوی از ثبات لازم برای بقا برخوردار نیست، پشت پرده با دولت خمینی به توافق رسیدند، اما دولت سرمایهداری به جای خود باقی ماند. در افغانستان نیز هنگامی که دریافتند خواستههایشان با دولت اشرف غنی تأمین نخواهد شد مجدداً با طالبان ساخت و پاخت کردند. آن چه که مسلم است دولت سرمایهداری وابسته، خواسته حکومت دینی یا غیر دینی، از دین به عنوان حربهای به منظور تحمیق تودهها استفاده می نماید. بنابراین صرف از بین بردن دین موجب پیشرفت و توسعه کشور نخواهد شد و از استثمار و استعمار جلوگیری نخواهد کرد. البته که به کنار نهادن خرافات و دین در نهایت میتواند گامی مثبت در اعتلای فرهنگ و پیشرفت اجتماعی ایفا نماید، اما به عنوان مثال در دوره پیش در کشوری همچون آمریکا نیز که از نظر فرهنگ و توسعه اقتصادی جزء رتبههای اول دنیاست نیز شخصی مانند ترامپ با اتکا به مذهبیون افراطی در آمریکا به قدرت میرسد و افراد تحصیل کرده نیز نمیتوانند مانع چنین روندی شوند.
رهایی:
زمانی که در مبارزات ضد رژیمی با دوستان نزدیک مذهبی خود مواجه می شویم، باید چه کنیم؟ آیا نباید در ابتدا مذهب زدایی از آنها صورت گیرد و سپس به اقدام ضد سرمایه داری با هم مبادرت کنیم؟ چون اگر چنین نکنیم، زمانی که همقطاران مذهبی ما متوجه شوند ما به دین اعتقاد نداریم، احتمال قوی از ما دوری می گیرند و مبارزات مشترک منتفی می شود. نظر شما در این مورد چیست؟
مازیار رازی:
به نظر من سوالی که باید پاسخ داد اینست که در شرایط فعلی و با توجه به وضعیت امروز جامعه ایران، آیا واقعاً تضاد اصلی ما با دین و مذهب شیعه است؟ و یا با بنیان و اساس نظام سرمایهداری؟ آیا صرفاً با به کنار نهادن دین و یا مذهب ستیزی، جامعه به سمت توسعه اقتصادی و پیشرفت حرکت خواهد کرد؟ و یا اینکه مشکل اصلی نظام سرمایهداری بوده و مدعیان دین چه در جامه عبا و عمامه و چه با کراوات و کت و شلوار، صرفاً از دین به عنوان حربهای در جهت توجیه کردن استثمار و به بردگی کشیدن تودهها بهره میبرند؟
برای درک مطلب و یافتن پاسخ مناسب به این سوال نیازی به تئوریهای مختلف و یا پژوهش وسیع نداریم بلکه کافیست خود را مرتبط سازیم با جنبشها و وقایع داخل ایران؛ آیا در حال حاضر و به طور کلی طی ۴۳ سال گذشته شاهد بودهایم که جنبشها و یا اعتراضات و اعتصاباتی در کشور علیه دین و باورهای مذهبی شکل گرفته باشد؟ به عنوان مثال آیا کارگران هفت تپه طی اعتراضات خود مطالباتی علیه دین مطرح کردهاند و یا اینکه کارگران هفت تپه گرداگرد یکدیگر (فارغ از هر گونه باور و مذهب) متحد شده و مطالباتی اقتصادی و معیشتی را مطرح کردهاند؟ یقیناً مطالبات کارگران هفت تپه اقتصادی و در تضاد با دولتی سرمایهداری ولو با ظاهری اسلامی بوده است. از قضا مشاهده میکنیم که در چنین شرایطی، تئوریهای فریبکارانه و تفرفه افکن روحانیون و متولیان دین تا حد زیادی رنگ باخته و نتیجتاً کارگران اعم از شیعه، سنی و یا هر دین و مذهب دیگری در کنار هم گرد آمده و صرفاً بر مطالبات اقتصادی و حتی سیاسی تمرکز مینمایند. لذا مشاهده میکنیم که اعتراضات و اعتصابات همواره حول محور مسائل صنفی، سیاسی و اجتماعی شکل میگیرد. مثلا تودههای وسیعی از زنان گرد هم آمده و جنبش اعتراضی نسبت به مسئله حجاب تشکیل میدهند (امروز هم شاهد این اعتراضات هستیم). گرچه چنین مطالبهای بیارتباط به حضور یک نظام دینی نیست، اما نباید فراموش کرد که زنان در حکومت پیشین که حجاب اجباری نبود نیز جنبشهای اعتراضی تشکیل میدادند چرا که از حقوق برابر با مردان برخوردار نبودند. حتی در حال حاضر زنان در اروپا هم از مساوات کامل با مردان برخوردار نیستند و به عنوان مثال آلمان که به عنوان پیشرفتهترین کشور اروپایی شناخته میشود از نظر برابری زن و مرد در رتبه هفتم جهان قرار دارد. پس میبینیم حتی در کشورهای غیر اسلامی و سرزمینهایی که دین از سیاست جدا شده است نیز جنبشهای اعتراضی زنان برگزار میشود. در داخل ایران نیز اعتراضات و اعتصابات گرچه در اعتراض به حکومت جمهوری اسلامی برگزار میشود، اما بدین معنا نیست که کارگران و معلمان و غیره در اعتراض به دین تجمع کردهاند بلکه مطالباتشان جنبه سیاسی و اقتصادی داشته و دارد.
جنبه دیگر این است که آموزشهای دینی هرگز نتوانسته مبارزات کارگری و آزادی خواهی را متوقف سازد و به وضوح میبینیم که تودهها با وجود اینکه تحت تأثیر تبلیغات جمهوری اسلامی قرار گرفتند همواره به مبارازت و اعتراضات خود ادامه دادند. در پاسخ به این سوال که آیا اگر یک فرد مذهبی که تصمیم به مبارزه علیه حکومت گرفته پس از این که متوجه عقاید مارکسیستی ما شود از ما دوری خواهد جست، باید بگویم که اولاً نیازی نیست که ما بر علیه دین و مذهب تبلیغ کنیم و حتی بخواهیم عقاید شخصی دیگران را به چالش بکشیم. تمرکز ما میبایست بر روی مبارزات عملی و ضد سرمایهداری باشد نه عقاید دینی. حال اگر هم در موقعیتی قرار گرفتیم که با این مباحث مواجه شدیم عقاید خود را صراحتاً بیان نموده و حتی سعی میکنیم به افراد گوشزد کنیم که نظام سرمایهداری از دین به عنوان یک حربه برای ساکت نمودن تودهها بهره میبرد. اینکه ما اکنون بر مسئله دین تمرکز نداریم بدان جهت است که معتقدیم مسئله دین را نهایتاً رشد نیروهای مولده و پیشرفت صنعت و توسعه اقتصادی حل خواهد کرد. رشد فکری تودهها طی یک پروسه زمان بر و همراه با گسترش آموزش و تعلیمات اقتصادی، سیاسی و علمی میسر خواهد بود. نظام سرمایهداری ابداً چنین هدفی را دنبال نمیکند و در کنار توجه به کیفیت آموزش و پرورش، از تحمیق تودهها و دربند کشیدن مردم غافل نمیماند. به همین دلیل مشاهده میکنیم توده عظیمی از مردم انگلستان که حتی کارگران باسواد نیز در بین آنان حضور داشتند به پای صندوقهای رأی رفته و به یک کاندیدای دست راستی حزب محافظه کار یعنی آقای بوریس جانسون رأی دادند که موجی از افتضاحات را در پرونده خود داشت که مجبور به کناری گیری شد. در واقع نه فقط متولیان دین بلکه خیل عظیمی از تحصیلکردگان و روشنفکران نیز تودهها را تشویق به حمایت از دولتی حمایت میکنند که صرفاً حافظ منافع اقلیت ثروتمند است و نه اکثریت مردم. در ایران نیز مادامی که نظام سرمایهداری سرنگون نشود هیچ نوع پیشرفتی در رابطه با دین ستیزی صورت نخواهد گرفت و پس از سرنگونی نیز مبارزه با خرافات نیازمند طی یک پروسه قابل توجه خواهد بود و عقایدی که سالیان سال در تار و پود مردم ریشه دوانده بلافاصله قابل زدودن و اصلاح پذیری نخواهد بود. مخلص کلام این که درحال حاضر جدل با خرافات و مذهب نمیتواند به عنوان بحث محوری و پایه قرار گیرد. به عنوان مثال هرگز مشاهده نکردهایم که فرد یا گروهی که مشغول مبارزه با دولت حاکم باشد و با دوستان و همرزمان خود به بحث و جدل درباره دین و مذهب بپردازند. همان طور که پیشتر اشاره کردم تقریباً نیمی از کارگران هفت تپه از هموطنان عرب زبان و سنی مذهب هستند و به بهترین وجه ممکن با همکاران فارسی زبان و شیعه مذهب خود مشغول مبارزه سیاسی با هیئت حاکمه هستند چرا که تمرکز آنان بر سر مصائب و مشکلات اقتصادی است و نه مذهبی. حتی اگر عده قلیلی هم چنین مباحثی را مطرح کنند با واکنش رهبران خود مواجه خواهند شد. در واقع شاهد چنین رویدادی در هفت تپه هم بوده ایم که اسماعیل بخشی از آن عده اندک خواست تا مباحث ناسیونالیستی و مذهبی را به کنار نهاده و از نفاق پرهیز کنند. این عقاید تفرقه افکن ریشه در عقاید ناسیونالیستی و شوینیستی دارد و نه باورهای مذهبی. نیاز به تکرار نیست که هیچ یک از گروهها و یا احزاب آزادی خواه در طول این ۴۳ سال در تضاد با دین و یا با هدف مبارزه با دین شکل نگرفتهاند بلکه همواره کانون مبارزات خود را در حل مسائل و مشکلات اقتصادی و سیاسی بینان نهادند. اگر هم در میان اعضای پیشرو و به طور کلی در میان فعالان سیاسی اختلاف نظری در رابطه با دین و مذهب وجود داشته باشد و حتی بحثی نیز صورت گیرد هرگز به نفاق و جدایی منجر نخواهد شد. ممکن است افراد با همرزم یا همرزمان خود بر سر عقاید شخصی و مذهبی وارد مباحثه شوند، اما هنگام فعالیت سیاسی و تدارک اعتصاب و تظاهرات اینگونه بحثها را فراموش کرده و تمام توجه خود را در برطرف کردن مشکلات اقتصادی و سیاسی متمرکز مینمایند. در حقیقت فعالان و رهبران عملی کارگری و نیروهای پیشرو معمولاً افرادی هستند که از مطالعه و آگاهی کافی برخوردار هستند و کمتر گرفتار عقاید خرافی و حتی جدال بر سر مسائل مذهبی میشوند. در نتیجه روشنفکران کارگری نیازی نیست هنگام مواجهه و ارتباط گیری با کارگران روشنفکر نگران سطح فکری و میزان آگاهی این گروه باشند. اعتماد بین این اعضاء و به طور کلی میان فعالین کارگری و نیروهای پیشرو، در حین مبارزه رخ میدهد و نه صرفا در بحثهای تئوریک. وقتی افراد حول یک مطالبه سیاسی و اقتصادی گردهم آمده باشند به سادگی قادر خواهند بود عقاید شخصی و باورهای مذهبی یکدیگر را نیز تحمل کنند، بدون نیاز به هرگونه اختلاف و انشقاق. مضافاً این که هنگام مبارزه و شرکت در تظاهرات نیازی به مطرح کردن شعارهای ضد مذهب و امثالهم نداریم بلکه نوک پیکان حملات ما مسائل و مشکلات روز مانند بالارفتن قیمت ها، استثمار کارگران، رانت خواری ، فساد دولتی و غیره خواهد بود. در واقع کارگران معترض درایران طی این سالهای اخیر همواره حول مسائل صنفی گردهم آمده اند و نه باورهای مذهبی. در نتیجه میتوان گفت که باورهای مذهبی ابداً نسبت به مطالبات صنفی و یا جنبشهای انقلابی تقدم ندارد و ما نیاز نداریم ابتدا تکلیف خود را با ادیان روشن نموده و سپس به مبارزه طبقاتی بپردازیم؛ بلکه مبارزه طبقاتی همواره در جریان بوده و هست.
درباره این که میبینیم برخی افرادِ عمدتاً سکولار و سوسیال دمکرات و خرده بورژا رادیکال، با استناد به نقل قولهای کارل مارکس مدعی میشوند که به منظور مبارزه طبقاتی ابتدا میبایست دین را از میان برداشت باید اشاره کنم که مارکس چنین سخنانی را هنگامی که بسیار جوان بود و به کمونیسم گرایش پیدا نکرده بود مطرح ساخت و پس از سال ۱۸۴۳ یعنی از زمانی که کمونیست شد (مشخصا در بیانیه کمونیست) ابداً چنین مسائلی را مطرح نکرد و تمام تمرکز خود را حول محور مبارزات طبقاتی و انقلاب پرولتری متمرکز ساخت. افرادی که چنین مسائلی را عنوان میکنند بر این باور هستند که کافیست صرفا نظام آخوندی به کنار زده شده، اما دولت سرمایه داری پابرجا بماند و خود یا هم عقایدشان بتوانند بر مسند قدرت قرار گیرند. اینها معتقدند که قشر روشنفکر و نخبگان توانایی اداره کشور و برقراری دموکراسی را به بهترین نحو ممکن خواهند داشت و طبقه کارگر و تودهها میبایست پیرو آنان باشند تا به سعادت و رفاه و آزادی دست یابند! پس به تودهها گوشزد میکنند که تضاد با نظام سرمایهداری بی مورد است و فقط باید مبارزه با دین و «اسلام سیاسی» را در کانون توجه مبارزاتی خود قرار دهند. چنین تفکراتی عموما نخبه گرایانه بوده و در تلاش است تا قدرت را در دست اقلیتی خودشیفته سرمایه داران متکی به یک دولت سرمایه داری قرار دهد. اما آن چه که ما بدان باور داریم برقراری نظام شورائی و سپردن قدرت در دست اکثریت جامعه یعنی «اردوی کار»به رهبری طبقه کارگر است.
*متن پیاده شده گفتگو صوتی در تلگرام. ویرایشگر: امیر حسین حدادی
خرداد ۱۴۰۱
یادداشت ها:
(۱)
مارکسیسم و مذهب : مناظره با فرشید فریدونی
(۲)
وجه تولید آسیایی، مراحل امپریالیسم و سرمایه داری و نقش روحانیت در ایران / مازیار رازی
آخرین دیدگاه ها