وجه تولید آسیایی، مراحل امپریالیسم و سرمایه داری در ایران – ۱۱/ مازیار رازی (نوشتاری و شنیداری)

وجه تولید آسیایی، مراحل امپریالیسم و سرمایه داری در ایران-۱۱

بخش سوم

پیدایش سرمایه داری ایران

بقیه از قسمت ۱۰

اگرچه وجه مشخصه دوران سرمایه داری رقابت آزاد؛ نابودی تدریجی صنایع سنتی کشورهای پیرامونی و کنترل گردش کالاها دربازارهای آنان بود، اما هنوزامکان روندهای مستقل انباشت سرمایه وجود داشت؛ اما درعصرامپریالیسم، برخلاف دوران  گذشته، روندهای مستقل انباشت سرمایه درکشورهای پیرامونی کاملاً متوقف شده و پیشه وران ورشکسته به عنوان کارگران ارزان به خدمت صنایع  اهدایی امپریالیست ها درآمدند. طبعاً وضعیت نوین منجر به تشدید عقب ماندگی درکشورهای پیرامونی و تقویت بخش های عمده اقتصادی درکشورهای متروپل شد. دراین  دوران، سرمایه داران بومی استقلال خود را ازدست داده و به خدمت امپریالیسم درمی آیند و به علت عدم وجود پایه های مادی اقتصادی برای توسعه سالم سرمایه داری، به کلاهبردارانی شیاد و گانگسترهای نزول خوارمبدل می شوند.

درنتیجه ظهورامپریالیسم دراین کشورها نه تنها منجربه سعادت وخوشبختی نشد، بلکه، ازیکسو مناسبات کهن را حفظ کرد و از سوی دیگرعقب ماندگی را تشدید نمود. در واقع، استقرار و تقویت واپس گرایی دراین کشورها با پیوند اقتصادی آنان با کشورهای متروپل گره خورده بود. آنان دولتی از کلاهبرداران را برای حفظ منافع خود دررأس قدرت قرار دادند و برنامه ریزی درراستای تحول اقتصادی کشورهای پیرامونی، یا بهتراست بگوئیم، تحمیل مناسبات سرمایه داری از بالا به منظور بهره برداری ازاقتصاد متلاشی  آنان، دردستورکار امپریالیست ها قرارگرفت. ازاینرو؛ دراین دوران، نیاز امپریالیسم دیگر تنها  ازطریق غارت وچپاول و یا صدورکالاهای مصرفی تأمین نمی شود، بلکه آنان مجبورهستند که برای حل بحران های سرمایه داری درکشورمتروپل، بازسازی اقتصادهای کشورهای پیرامونی، و برنامه ریزی اقتصادی ـ اجتماعی آنان را مجدداً و براساس الگوی جدیدی طرح ریزی کنند. طبیعی است که غارت مواد خام و توسعه دخالتگری اقتصادی دراین کشورها با حفظ مناسبات پیشین عملی نخواهد بود. برای نمونه درایران؛ گسترش شیوه های مدرن حمل و نقل مانند راه آهن وجاده های شوسه و شاهراه ها ویا ایجاد اسکله های مدرن، سرعت دسترسی واستخراج منابع نفتی وحمل آن به مراکز صدورضروری بود. اما تحقق این امردرصورت سلطه مناسبات کهن خان خانی و ملوک الطوایفی تقریبا غیرقابل امکان به نظرمی رسید،  اگرچه این مناسبات کهن کماکان درسیستم جدید به حیات لاک پشتی خود ادامه می دادند.

امپریالیسم برای کنترل کامل بازارداخلی کشورهای پیرامونی، نیاز به کنترل قدرت سیاسی دولت های محلی نیزداشت واین نیاز حضور دائمی نیروهای نظامی برای تضمین وابستگی  دولت های محلی وامنیت بازارداخلی را ضروری می کرد. حضوراین نیروها دسترسی وکنترل برمنابع ومواد خام را تضمین می کرد.

این دوران همچنین مصادف است با دوران تشدید رقابت های بین المللی بین دول امپریالیستی برای دسترسی به بازارها ومواد خام کشورهای پیرامونی. دوران تشدید جنگ های امپریالیستی برای دسترسی وکنترل منابع مواد خام به کمک  دولت های وابسته، به سخن کوتاه دوران تقسیم مجدد بازار است. علت دو جنگ بزرگ جهانی نیز همین رقابت مابین دول اروپایی بود. سرمایه های متراکم بین المللی نیاز به تقسیم مجدد بازار داشت. درنتیجه، اختلافات و رقابت های انحصارات بین المللی برسرتقسیم بازارجهان به صورت اختلافات و جنگ  بین دول امپریالیستی چهره نشان داد. همه جنگ های منطقه ای، کودتاها و توطئه های سیاسی علیه هرگونه جنبش اعتراضی نیزعوارض این رقابت های امپریالیستی بودند. الیگارشی های قدرتمند مالی و تراست های سرمایه داری درسطح ملی شکل می گیرند و دولت هابه خدمت آنها درمی آیند.

دخالت های امپریالیستی درکشورهای پیرامونی باعث شکل گیری جامعه ای ویژه، غیرعادی و پیچیده دراین کشورها گردید. جامعه ای پیچیده متشکل ازمناسبات تولیدی پیشاسرمایه داری، شبه سرمایه داری و سرمایه داری که نیروهای مولده ان ازطریق ارتباطات مبادلاتی سرمایه داری جهانی به آن پیوند خورده وتحت کنترل وسلطه بازارجهانی سرمایه داری به زیست خود ادامه می دهد. این موقعیت متزلزل و شکننده مداوما منجربه بحران های اقتصادی ودرنتیجه بحران های دائمی اجتماعی وسیاسی می شود. به همین جهت، شاخص این حالت غیرعادی، وجود دیکتاتوری های نظامی برای سرکوب انفجارهای توده ای است که مبارزاتشان نه تنها حول مطالبات دمکراتیک بلکه زیرسئوال قراردادن کل نظام سرمایه داری علیل وبحران زای موجود است.

مرحلهٔ چهاّرم

احتضارسرمایه داری انحصاری وپیدایش سرمایه داری پسین

تولید کالاهای مصرفی دربازارهای پیرامونی

دوران کلاسیک امپریالیسم باجنگ جهانی اول خاتمه یافت و دوران جدید احتضارسرمایه داری انحصاری؛ یا به گفته ارنست مندل، «سرمایه داری پسین»، پس از آن آغاز شد. از آن زمان تاکنون نظام جهانی سرمایه داری با بحران عمیقی روبرو بوده است. وجه مشخصه بحران نظام جهانی ظهور انقلاب ها وجنگ های خانمانسوزاست. جنگ های اول و دوم جهانی؛ انقلاب های روسیه، چین و  کوبا و اعتصاب های کارگری گسترده درسراسرجهان؛ طغیان های کارگری در اسپانیا و ایتالیا و فرانسه درسالهای۱۹۱۷-۱۹۲۰همه نشانگر انحطاط دراین سیستم جهانی بود. تمامی تضادهای نظام امپریالیستی دراین مرحله برجسته تر از پیش می شود.

علت اصلی این جنگ افروزی ها پاسخ به بحران دائمی اشباع تولید و سرمایه است که سرمایه داری پسین با آن روبرو می باشد. این وضعیت رقابت برای کسب سودهای افزونه انحصاری را شدیدتر ازپیش می کند. اگر زمانی امپریالیسم  تمامی بحران ها و جنگ ها را به دول شوروی و اروپای شرقی نسبت می داد و ندای صلح و آرامش جهانی پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق را سرداده بود؛ جنگ افروزی گسترده سال های اخیرثابت نمود که این سیستم بدون جنگ افروزی وکشتار مردم سایر نقاط جهان قادر به ادامه حیات اقتصادی خود نیست. تهاجمات نظامی به کشورهای یوگسلاوی، افغانستان، عراق، سوریه و غیره، ازاوایل دهه نود تاکنون و تهدیدات نظامی در سراسر دنیا، همه نمایانگرمرحله انحطاط این نظام جهانی است.

دراین مرحله، برخلاف عصرکلاسیک امپریالیسم، علیرغم عدم تغییر قوانین حرکت و تضادهای موجود سرمایه داری جهانی؛  شیوه عملکرد آن در رابطه با کشورهای پیرامونی تغییر می کند. اگر در عصرکلاسیک امپریالیسم؛ دخالتگری سرمایه، به صورت صدور آن به کشورهای پیرامونی، چه از طریق خرید مواد خام وچه بوسیله فروش مصنوعات مصرفی غرب بود؛ در دوره جدید؛ تمرکز اصلی بر صدور ماشین های تولیدکننده کالا و سازماندهی تولید سرمایه داری درکشور مصرف کننده است. بدین ترتیب مخارج ساخت یک واحد تولیدی، با استفاده ازامکاناتی نظیرنیروی کار ارزان، کمترشده و نرخ ارزش اضافی به شدت افزایش می یافت. اما این تغییرعملکرد موجب عقب ماندگی بیشترکشورهای پیرامونی می شد.

دراین مرحله، سرمایه خارجی همراه با بورژوازی بومی بخش های مهم بازار را به خود اختصاص دادند. رشد فوق العاده صنایع مونتاژ در این دوره نمایانگراین تحولات نوین است. همزمان با تولید کالاهای  مصرفی در کشور پیرامونی، مبادله نابرابر میان این کشورها با کشورهای متروپل نیز تشدید شد. آنان مواد خام را به قیمتی بسیار نازل خریداری کرده وسپس فرآورده های آن را با قیمتی بسیارگران تر در اختیار فروشنده همان مواد خام قرارمی دادند. پرداخت این تفاوت قیمت در واقع شکلی از انتقال ارزش ازکشورهای عقب افتاده به کشورهای متروپل به حساب می آمد. علاوه براین، نظام جهانی امپریالیستی میزان تساوی سود درسطح بین المللی را همیشه به ضررکشورهای عقب افتاده  تغییر می داد که در نتیجه آن  وابستگی اقتصادی آنان هرچه بیشترشدت می یافت.

دراین دوره عامل دیگری نیز  به عوامل بالا افزوده شد که شدت انباشت سود سرمایه را چند برابر کرد. سرمایه داری پس از خرید مواد خام اولیه به قیمت ارزان و تبدیل آن به مواد خام مصنوعی (الیاف مصنوعی؛ لاستیک، پلاستیک و دیگر فراوده های نفتی)  مجدداً  آنرا با قیمتی بسیار گران تر به کشور پیرامونی می فروخت تا آنان با استفاده از آن، ماشین هایی را که با توجه به انقلاب تکنولوژیک مداوم در غرب، از رده خارج شده  به این کشورها صادر شده بودند، راه اندازی کرده و تولیدات مصرفی که بازار نیاز دارد، تولید کنند. بازاری که به علت رشد سریع طبقه متوسط پر درآمد و مصرف کننده از جذابیت ویژه ای برخورداربود.

بقیه در قسمت ۱۲

 فایل پی دی اف   (متن کامل نوشتاری جزوه در ۴۹ صفحه)

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران