اهداف و اصول گرایش مارکسیست های انقلابی ایران (۲): حزب، انقلاب، برنامه (+شنیداری) / مازیار رازی

ادامه از بخش ۱

اهداف و اصول گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

گرایش تشکیلاتی است صرفاً برای افراد و گرایش هایی که خود را مارکسیست انقلابی می دانند. یعنی جریان هایی که از استالینیسم، رفرمیسم، اپورتونیسم و آنارکو– سندیکالیسم در گفتار و کردار برش قاطع کرده اند. و در عمل و بطور جدی حاضر به تلاش برای ایجاد حزب پیشتاز کارگری هستند. در نتیجه چنین طیفی بایستی پلاتفرم مشخصی نیز داشته باشد.

به اعتقاد ما پذیرش:

۱-مفهوم حزب پیشتاز کارگری (استراتژی و تاکتیک)

۲-انقلاب کارگری– سوسیالیستی

۳-برنامه انقلابی– انتقالی

۴- سوسیالیسم مارکسیستی

۵- نقش و مفهوم امپریالیسم

پیش شرط های حداقل توافق برنامه ای در  راستای همکاری با گرایش مارکسیست های انقلابی است.

سیاست های عمومی گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

سیاست محوری گرایش، جهت گیری مشخص به سوی کارگران پیشرو درایران است. به سخن دیگر، تماس گیری با رهبران طبیعی و عملی طبقه کارگر، در راستای ایجاد یک حزب پیشتاز کارگری.

در عین حال در خارج از کشور، امر تماس گیری به پناهندگان سیاسی کارگر و زحمتکش جدی تلقی خواهد شد. فعالیت و همکاری در اتحاد عمل های دراز مدت و کوتاه مدت با سایر جریان های سیاسی (اپوزیسیون چپ و میانه)، صرفنظر از اختلاف نظرها، یکی دیگر از سیاست های گرایش است.  این قبیل اتحاد عملها باید در ارتباط نزدیک و همراه با گروه های انقلابی کشورهایی صورت گیرند که در آنها فعالیت های ضدرژیمی صورت می گیرند.

سیاست انترناسیونالیستی گرایش

چنانچه قرار باشد امر تدارک ایجاد حزب پیشتاز کارگری در ایران جدی تلقی شود، امر تدارک ساختن یک بین الملل انقلابی  یعنی حزب پیشتاز انقلابی جهانی نیز باید پراهمیت قلمداد شود، زیرا که همانطور که در ایران چنین حزبی وجود ندارد، در سطح بین المللی نیز حزب انقلابی هنوز احیاء نشده است.

یکی از تفاوتهای اصلی بین طیف  مارکسیست انقلابی با سایر طیف ها در این است که اولی در راستای ساختن یک بین الملل انقلابی، به مثابه یک ضرورت واقعی برای غلبه بر سرمایه داری جهانی، همواره گام های تعیین کننده برداشته است. اما دومی در بهترین حالت، یا به آلت دست اردوگاههای سوسیالیستی» (مسکو و پکن تبدیل شدند)‌و یا تحت لوای همبستگی بین المللی جریان های بین المللی را به عنوان یک مؤسسه خیریه پنداشته و صرفاً  کمک یک جانبه از آنان طلب کرده؛ و یا صرفاً نام« انترناسیونال» را به منظور تبلیغات سیاسی با خود به یدک می کشند.

به اعتقاد ما، هیچ یک از این شیوه ها راه ساختن یک بین الملل کمونیستی نیست. انقلابیون در هر کشوری، در راستای ساختن چنین بین المللی بایستی بطور فعال و جدی در سطح نظری و عملی با همنظران خود در جنبش کارگری آن کشور دخالت داشته باشند. از این طریق هم تجارب جنبش کارگری آن کشورها به آنان منتقل  می شود؛ و هم همنظران خود را در عمل مبارزاتی همراهی و آزمایش می کنند. و همچنین خود را به عنوان یک نیروی جدی به آنها شناسایی خواهند کرد. این روشی است که گرایش مارکسیست های انقلابی اتخاذ کرده است.

اما، هر سازمان بین المللی ای که نام خود را چنین می نهد، الزاماً انقلابی عمل نکرده و نمی کند. بسیاری از سازمان های بین المللی در درون طبقه کارگر کشورهای خود دخالت چشمگیری ندارند و صرفاً در جستجوی گرایش های خرده بورژوا رادیکال هستند. برخی نیز درک صحیحی از ساختن بین الملل کمونیستی ندارند. یا دچار انحراف های خود– مرکز بینی شده و صرفاً سایرین را به الحاق به خود دعوت می کنند؛ و یا به شکل فدرالیستی «همه» را به سازمان بین المللی خود بدون توافق برنامه ای و عملی دعوت می کنند.

در نتیجه، گرایش بایستی متحدان بین المللی خود آگاهانه انتخاب کند. چنین سازمان هایی باید درک صحیح از ساختن یک بین الملل کمونیستی داشته و در کشورهای مختلف عمدتاً در درون جنبش کارگری فعالیت داشته باشند. و در سطح نظری دچار انحراف های اپورتونیستی نشده باشند. امروز در سطح جهانی برخلاف دوره پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷روسیه، که کمینترن (بین الملل سوم)  ایجاد شده بود، سازمانی که شایسته چنین نامی باشد و در عمل چنین اعتباری را در میان کارگران جهان کسب کرده باشد، وجود ندارد. اما این به این مفهوم نیست که چنین سازمانی هرگز به وجود نخواهد آمد. درست برعکس، هم اکنون نطفه های اولیه سازمان هایی که قصد احیاء یک حزب بین المللی را دارند در کشورهای مختلف ریخته شده است. امروز سازمان هایی وجود دارند که حداقل در کشور از اعتبار سیاسی در میان کارگران برخوردارند. گرایش، همزمان با مداخلات خود در ایران، با متحدان بین المللی خود همکاری های نزدیکی را آغاز خواهد کرد. همکاری های عملی و نظری در راستای تشکیل یک حزب پیشتاز انقلابی بین المللی.

حزب پیشتاز کارگری

انقلاب کار توده هاست. بدون شرکت و درگیری پیگیر و فعال توده های کارگر و زحمتکش در روند انقلاب هیچ رژیم سرمایه داری ای ریشه کن نمی شود. اما، بدون یک حزب پیشتاز انقلابی نیز، وسیع ترین جنبش های توده ای به پیروزی نهایی نخواهد رسید. چنین حزبی بایستی خصوصیات زیر را داشته باشد:

اول، حزب باید مسلح به استراتژی، چشم انداز و برنامه روشن، متکی بر واقعیت های جامعه، باشد. استراتژی ای که ضمن رد قاطع سازش طبقه کارگر با هر لایه ای از طبقات حاکم، واژگونی بی محابای سرمایه داری و استقرار دیکتاتوری بلاواسطه طبقه کارگر، برای تثبیت دستآوردها و آماده سازی شرایط تحقق خواسته های انقلاب کارگری، را در دستور کار خود قرار می دهد. چشم انداز و برنامه ای که باید راهنمای عمل توده ها باشد و مورد تأیید و توافق کارگران قرار گیرد. آن تشکلی واقعاً انقلابی است که برنامه خود را از درون مبارزات زنده طبقه کارگر و براساس تحلیل مشخص جامعه و با بهره گیری از تجارب جنبش کارگری بین المللی و ملی، تدوین کرده باشد. بر محور چنین تشکل و برنامه ای است که فعالین جنبش کارگری (رهبران عملی کارگران و سایر انقلابیون) می توانند متشکل شوند.

دوم، ترکیب این حزب باید کارگری باشد. به سخن دیگر، آگاه ترین، پیشروترین، متعهدترین و منضبط ترین عناصر طبقه کارگر بایستی در این حزب جای داشته باشند. اینها شامل رهبران عملی طبقه کارگر و پیشگام سازمان یافته آن است، که آزمایش خود را به جنبش کارگری پس داده و مورد اعتماد کارگران قرار گرفته باشند. نظریه رایج ورود مطلق آگاهی کمونیستی از خارج به درون طبقه کارگر توسط روشنفکران انقلابی صحت ندارد. تشکیل حزب پیشتاز کارگری بدون پیوند نزدیک با پیشروی کارگری، یعنی به قول لنین«طبقه واقعاً انقلابی که به صورت خود انگیخته به مبارزه برخاسته» امکان پذیر نیست.

بدیهی است که تشکیل حزب پیشتاز انقلابی صرفاً توسط پیشروی کارگری امری است عملی، اما این روند بدون «پیشگام سازمان یافته» آهنگی کند و پیچیده خواهد داشت. زیرا که پیشروی کارگری بایستی به سلاح تئوریک، برای مقابله با انحراف های موجود در جنبش کارگری، مجهز باشد. مبارزه قاطع با انحراف های رفرمیستی، آنارکو سندیکالیستی و آنارشیستی به تجارب تاریخی و تئوری انقلابی نیاز دارد. حزبی که قادر نباشد که با چنین انحراف هایی مقابله کند، در مبارزه علیه سرمایه داری دچار خطاها و کجروی های اساسی خواهد شد.

سوم، حزب پیشتاز کارگری گرچه در آغاز حزب کل طبقه کارگر نیست، اما با چنین هدفی ساخته می شود. در نتیجه حزب پیشتاز کارگری، در ابتدا و تا قبل از اعتلای انقلابی، از اقلیتی از بهترین عناصر کارگران پیشرو و پیشگام انقلابی بوجود می آید، که ضمن جدا نگاهداشتن خود از لحاظ تشکیلاتی از کل طبقه کارگر، در پیوند تنگاتنگ سیاسی با آن نیز هست. از یکسو، باید سازمان مجزائی باشد زیرا که درغیر این صورت آگاهی کمونیستی در آگاهی عمومی طبقه کارگرکه تحت تأثیر آگاهی  خرده بورژوازی و ایدئولوژی بورژوازی است تحلیل می رود؛ همچنین بایستی تشکیلات جدا و مخفی باشد، تا بتواند از ضربات جاسوسان رژیم و پلیس مصون بماند. از سوی دیگر، باید ارتباط تنگاتنگ با کل طبقه کارگر داشته باشد، زیرا که بدون چنین ارتباطی، نهایتاً منحط، بی خاصیت و بورکراتیک شده و نمی تواند بخشی از کل طبقه کارگر باشد.

چهارم ساختار تشکیلاتی درونی حزب براساس روابط اداری رئیس و مرئوسی نمی تواند بنا نهاده شود. اصول تشکیلاتی حزب پیشتاز کارگری بر مبنای روابط سیاسی است. زیرا که چنین حزبی، متشکل از بخش قابل ملاحظه ای از پیشروی کارگری است؛ و کادرهای آن، آگاه ترین بخش کارگران و زحمتکشان جامعه را تشکیل داده و از طریق انتقال آن به درون مبارزات روزمره خود آن را تکامل می دهند. برای اصلاح، ترمیم و یا تکمیل برنامه، این حزب به یک ساختار تشکیلاتی دمکراتیک نیاز دارد. درغیر اینصورت این تجارب نمی توانند مورد بررسی قرار گرفته و به تکامل برنامه کمک رسانند. جلوگیری از بحث های درونی، تحت هر عنوانی، رابطه ارگانیک اعضای حزب با توده ی کارگران و زحمتکشان را قطع کرده و حزب را به انحطاط می کشاند.

در عین حال، تجارب اعضای حزب، پس از یک دوره بحث های دمکراتیک و آزاد، باید به شکل یکپارچه در کنگره جمع بندی و سپس به اجرا گذاشته شوند. پس از فراهم آوردن امکانات بحث های کتبی و شفاهی و جمع بندی درس ها و تجارب فعالیت های متفاوت، نظر اکثریت، تا کنگره بعدی باید توسط کلیه اعضا به اجرا گذاشته شود. صرفاً تجربه واحد حزب در سطح جامعه است که صحت و سقم نظریات طرفین اکثریت و اقلیت را نشان می دهد. تنها نتیجه عمل است که نظر را به اثبات می رساند. البته اقلیت حق ایجاد گرایش و پیشبرد نظریات خود در درون تشکیلات را دارد. برای تبادل نظر و در جریان امور درونی قرار گرفتن، انتشار بولتن مرتب بحث و اطلاعات درونی، حائز اهمیت است.

همچنین ترتیب جلسات آموزشی درونی و انتشار نشریات تبلیغی و تهییجی و تئوریک در زندگی حزب نقش تعیین کننده دارد.

پنجم، استقلال سیاسی حزب از سایر جریان های موجود در جامعه از یکسو، و اتحاد در عمل مبارزاتی با سایر گرایش ها و تقویت جبهه ضدسرمایه داری از سوی دیگر، یکی دیگر از خصوصیات چنین حزبی است. از آنجائی که کارگران و زحمتکشان در جامعه سرمایه داری تحت تأثیر عقاید و نظریات متفاوت و نه الزاماً انقلابی قرار می گیرند، سازمان ها و گرایش های نظری متفاوتی پدید     می آیند. حزب پیشتاز کارگری تحت هیچ وضعیتی نباید استقلال سیاسی خود را تحت لوای ائتلاف با سایر حزب های رفرمیست، سانتریست و سندیکالیست کارگری، مورد وجه المصالحه قرار دهد.

از سوی دیگر، به علت پراکندگی جنبش کارگری، حزب بایستی همواره در راستای ایجاد جبهه واحد کارگری و اتحاد عمل ها با سایر گرایش ها و قشرهای  تحت ستم، با حفظ استقلال سیاسی خود، مبادرت کند.

همچنین، از آنجایی که اعضای حزب پیشتاز کارگری خود را بخشی از جنبش کارگری و مبارزات زحمتکشان دانسته، بایستی در هر تجمع و محفلی که کارگران و زحمتکشان به ابتکار خود سازمان می دهند، شرکت فعال داشته و از هر مبارزه ای علیه رژیم سرمایه داری حمایت کنند.

ششم، کوشش در راستای احیاء حزب پیشتاز بین المللی نیز یکی دیگر از خصوصیات چنین حزبی است. زیرا که پرولتاریا یک طبقه بین المللی است. انقلاب کارگری– سوسیالیستی نیز یک روند بین المللی را طی می کند. احیاء یک سازمان بین المللی، با همان خصوصیات حزب ملی، به اتکاء به تجارب مثبت سازمان های بین المللی انقلابی. بخشی مهمی از وظایف سوسیالیست های انقلابی است.

انقلاب کارگری– سوسیالیستی

وضعیت سیاسی ایران، طی سال های گذشته، نشان داده است که تضاد اصلی میان هیئت حاکم از یکسو، و کارگران و زحمتکشان از سوی دیگر، بر سر قدرت سیاسی است.کارگران پیشرو در هر رو در رویی با رژیم سرمایه داری، حتی چنانچه مبارزاتشان از مطالبات جزئی و صنفی آغاز شود، نشان داده اند که نه تنها خواهان براندازی رژیم آخوندی اند، بلکه به همان شدت خود را در مقابل یک نظام سرمایه داری نیز می بینند. تنفر و انزجار توده ی کارگر و زحمتکش در ایران از نظام آخوندی سرمایه داری موجود در هر حرکت مشاهده شده است. کارگران ایران بطور روزمره در مقابل قوانین ارتجاعی، محدودیت های ناشی از خفقان اجتماعی و سیاسی، حجاب تحمیلی، تحدید تفریحات عادی ماهواره، موزیک و غیره توسط حزب اللهی ها، قرار گرفته و می گیرند. رشد بی حد جمعیت شهرها و کمبود امکانات اجتماعی مدارس، دانشگاه ها، وسایل حمل و نقل، ارتباطات و غیره، تحمیل باورهای مذهبی، حضور ارگان های نظامی و دخالت در کلیه شئون زندگی مردم، ناتوانی در حل معضلات اقتصادی و غیره، به بی اعتمادی توده های زحمتکش از چنین رژیمی افزوده است.

چنانچه در دوره رژیم شاه، مبارزات کارگران عمدتاً خصلت ضداستبدادی پیدا کرد، در دوره اخیر مطالبات دمکراتیک سریعاً به خواسته های ضدسرمایه داری کنترل در تولید و توزیع کارگری در کارخانه ها، نظام شورایی و غیره پیش می رود.  ‪رود. کارگران ایران در تجربه روزمره خود به مطالبات ضدسرمایه داری رسیده اند.

برای مشخص کردن خصلت طبقاتی انقلاب آتی ایران سه نکته حائز اهمیت است: تکالیف انقلاب، ماهیت طبقاتی دولت فعلی و ماهیت طبقاتی دولت آتی.

تکالیف انقلاب آتی ایران

اقتصاد ایران به علت ادغام در بازار جهانی سرمایه داری، عقب افتاده باقی مانده است. به سخن دیگر، دچار یک بحران دائمی ساختاری است. در نتیجه، در ایران مناسبات کهن ما قبل از سرمایه داری همراه با مناسبات تولیدی سرمایه داری در کنار یکدیگر وجود داشته و دارند (در کنار گاوآهن ها، تراکتوری های مدرن دیده می شوند). اما، بقای مناسبات کهن نمایانگر وجود چند وجه تولید در کنار یکدیگر نیست. در ایران صرفاً یک وجه تولید وجود دارد، آن هم وجه تولید سرمایه داری است. لیکن، در درون آن وجه تولید، مناسبات تولیدی سرمایه داری، شبه سرمایه داری و ما قبل از سرمایه داری به شکل پیچیده ای به هم پیوند خورده اند. ترکیب این مناسبات تولیدی عمدتاً مالکیت بورژوایی بر ابزار تولید، با نیروهای تولیدی (ابزار تولید و نیروی کار) در تضاد افتاده اند. برای رشد نیروهای مولده در جامعه، این تضاد باید حل شود. به منظور حل این تضاد نیز یک سلسله تکالیف مرکب بایستی انجام گیرند. از یکسو، تکالیف دمکراتیک انقلاب مسئله ی ارضی، مسئله ی ملی، مسئله ی زن و مسئله ی رژیم دمکراتیک)؛ و از سوی دیگر تکالیف ضدسرمایه داری (استقرار اقتصاد با برنامه، اعمال کنترل کارگری بر تولید و توزیع و فراهم آوردن وضعیت مساعد برای استقرار خود– مدیریت کارگری.

در ایران به علت تحمیل سرمایه داری از بالا توسط امپریالیزم، بورژوازی نتوانسته و نمی تواند رشد عادی خود را انجام دهد. بورژوازی ایران همواره ناقص الخلقه و متکی بر امپریالیزم باقی خواهد ماند و هرگز قادر به حل تکالیف دمکراتیک انقلاب (مانند بورژوازی غرب)نخواهد شد. طبیعتاً تکالیف ضدسرمایه داری نیز توسط یک دولت سرمایه داری حل شدنی نیست.«صنعتی شدن» ایران هرگز در چارچوب مناسبات بحران زده ی سرمایه داری تحقق نخواهد یافت. بدون الغای مالکیت خصوصی بر تولید و بدون برقراری یک اقتصاد با برنامه، تحت کنترل خود تولیدکنندگان، نمی توان از تکنولوژی مدرن در ایران استفاده کامل برد. در نتیجه، جامعه ی ایران، جامعه ای است با تضادهای بهم پیوسته. و انقلاب ایران، انقلابی است با تکالیف مرکب دمکراتیک و ضدسرمایه داری. تضاد اساسی در جامعه ایران، تضاد کار و سرمایه است. البته تضادهای میان نیروهای مولده در حال رشد و مناسبات ما قبل از سرمایه داری نیز همچنان وجود دارند. به این علت، انقلاب در ایران به صورت بسیار انفجاری، توده ای و عمیق ظاهر می شود. این انقلابی است که باید تضاد بین رشد نیروهای مولده و مناسبات سرمایه داری را حل کند. به سخن دیگر انقلابی است که باید عامل تشدید کننده این تضاد (یعنی دولت سرمایه داری) را نابود کند. بنابراین انقلاب ایران با یک خواست مرکزی همواره روبروست: سرنگونی قهر آمیز قدرت دولتی.

ماهیت طبقاتی دولت فعلی ایران

دولت ایران درعصر کنونی همواره یک دولت سرمایه بوده است. زیرا که سلطه ی انحصارات بین المللی در اقتصاد ایران منجر به پیدایش یک دولت سرمایه داری شد. اما، برخلاف دولت های سرمایه داری غربی، دولت ایران ما حصل یک انقلاب بورژوا دمکراتیک نبوده، که محصول دخالت مستقیم امپریالیزم بوده است. نظام سرمایه داری توسط امپریالیزم، از بالا جایگزین یک نظام پیشا سرمایه داری شد.

از اینرو، دوران انقلاب دمکراتیک در ایران از لحاظ انتقال قدرت دولتی به بورژوازی و نه از لحاظ تحقق تکالیف دمکراتیک، سپری شده است. قدرت دولتی در دست بورژوازی است و هیچ بخشی از آن در انقلاب سهیم نخواهد بود.

ماهیت طبقاتی دولت آتی ایران

چنانچه ماهیت طبقاتی دولت فعلی، بورژوایی باشد و چنانچه این دولت قادر نباشد که تکالیف مرکب انقلاب را حل کند، پس بدیهی است که تنها طبقه کارگر قادر به حل نهایی مجموعه تضادهای جامعه است. در نتیجه، انقلاب آتی نیز یک انقلاب کارگری است. در ایران، علی رغم تعداد قلیل طبقه کارگر نسبت به سایر زحمتکشان، این طبقه تنها طبقه ای است که قادر به بسیج سایر قشرهای تحت ستم و تدارک انقلاب در راستای حل تکالیف آن تا به آخر است. بدیهی است که دولت آتی، پس از سرنگونی دولت سرمایه داری، تنها یک دولت پرولتری است. به سخن دیگر، «رهبری» در دست طبقه کارگر است. متحدان طبقه کارگر نیز در انقلاب آتی، صرفاً دهقانان فقیر و نیمه پرولترها و زنان و ملیت های تحت ستم هستند. اما، در دوره پیشا انقلابی می توان حول مسائل خاص عملی با سایر قشرها، با حفظ استقلال سیاسی، در اتحاد عمل ها علیه رژیم سرمایه داری شرکت کرد.

مفهوم رهبری کارگری در انقلاب نیز اینست که قدرت سیاسی بایستی در دست طبقه‌ی کارگر باشد اکثر آراء در دولت انقلابی از آن نمایندگان کارگران و دهقانان فقیر است–یعنی نظام شورایی. منظور از انقلاب کارگری نیز آغاز انقلاب سوسیالیستی است. پس از سرنگونی دولت سرمایه داری در ایران، طبقه کارگر و متحدانش متشکل در دولت کارگری، آغاز به حل تکالیف مرکب دمکراتیک و ضدسرمایه داری می کنند. دیوار چینی حل تکالیف دمکراتیک و ضدسرمایه داری را از هم جدا نمی کند.

اما، با آغاز انقلاب کارگری در یک کشور، جامع از لحاظ اقتصادیسوسیالیستی نخواهد شد. ساختن سوسیالیسم یک مسئله ملی نیست. سوسیالیسم صرفاً در سطح بین المللی قابل تحقق است. در یک کشور عقب افتاده مانند ایران، می توان ساختمان سوسیالیسم را پس از تسخیر قدرت،آغاز کرد اقتصاد با برنامه را مستقر کرد، اما نمی توان آن را در محدوده یک کشور به پایان رساند. سوسیالیسم صرفاً در مقیاس بین المللی و پس از انقلاب های سوسیالیستی، حداقل در چند کشور پیشرفته به پیروزی خواهد رسید. اما، این به این مفهوم نیست که باید امر تدارک انقلاب های سوسیالیستی را به تعویق انداخت. تسخیر قدرت توسط پرولتاریا باید در هر کشوری که شرایط ذهنی (رهبری انقلابی آماده ای داشته باشد، آغاز گردد. این خود پیروزی انقلاب ها را در سایر کشورها تسریع می کند. دوره کنونی، دوره طغیان های توده ای و انقلاب های کارگری است. در ایران نیز وضعیت عینی برای تسخیر قدرت آماده است. در نتیجه وظیفه سوسیالیست های انقلابی تدارک برای تسخیر قدرت توسط پرولتاریا و آغاز انقلاب سوسیالیستی است.

برنامه انقلابی– انتقالی

وظیفه سوسیالیست‪های انقلابی صرفاً محدود به تبلیغ و ترویج سیاسی نیست. آنان باید در مبارزه روزمره توده ها حول خواست‪های مشخص شرکت فعال و پیگیر داشته باشند و مبارزات آنها را سازمان دهند. سازماندهی مبارزات، اما نیاز به یک برنامه دارد– برنامه انقلابی. برنامه ای که:

اول، متکی بر تحلیل مشخص از شرایط مشخص تاریخی و طبقاتی باشد. برنامه ای که بتواند سیر مبارزه ی طبقاتی را نشان داده و مبارزات را بر آن اساس سازمان دهد.

دوم، بر اساس تحلیل از وضعیت فعلی، چگونگی رسیدن به هدف نهائی– یعنی سوسیالیزم– را نشان دهد. یعنی برنامه باید راهنمای مبارزه استراتژیک طبقه کارگر باشد.

سوم، به مسائل جاری واقعی مبارزات طبقه کارگر و کلیه زحمتکشان پاسخ دهد. برنامه انقلابی باید یک بخش عملی داشته باشد: برنامه عمل کارگران. بخشی که به مثابه ابزاری برای بسیج توده ای (با آغاز از آگاهی فعلی) در جهت تحقق هدف نهائی (تسخیر قدرت) بکار گرفته شود.

چهارم، براساس تحلیل از وضعیت بین المللی، باید بتواند چگونگی پیروزی انقلاب در سطح جهانی را نشان دهد. در عصر امپریالیزم، با بین المللی شدن وجه تولید سرمایه داری، برنامه پرولتاریای هر کشور باید با برنامه زحمتکشان سایر کشورها پیوند داشته باشد.

چرا روش برنامه “حداقل” مردود است؟

برنامه “حداقل” متعلق به دوران رفرمیزم بود– دوران قبل از امپریالیزم. در این دوران، سرمایه داری هنوز گرایش مترقی در خود داشت و در مجموع، تحول جامعه بسود مردم را مسدود نمی کرد (عمدتاً به علت منافع خود). احزاب کارگری، بدون آنکه خائن به طبقه ی خود باشند و یا ضدانقلابی، می توانستند حول یک برنامه حداقل در جهت اصلاح جامعه خود اقدام کنند و توفیق یابند.

اما، در عصر امپریالیزم، عصر احتضار سرمایه داری، رفرمیزم ورشکستگی کامل خود را نشان داده است. امروز دیگر سرمایه داری در سطح جهانی منحط شده و جایی برای اصلاح ندارد (چه سیاسی و چه اقتصادی). بنابراین صرفاً سرمایه داران هستند که از طرح برنامه “حداقل” سود خواهند برد و نه طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه. امروز سازمان هایی که هدف مستقیم خود را سرنگونی انقلاب دولت سرمایه داری و به قدرت رسیدن پرولتاریا قرار ندهند، بناچار به همکاری با ضدانقلاب کشیده خواهند شد. برنامه “حداقل” یعنی رفرمیزم، زیرا که سرنگونی دولتی سرمایه داری و نظام بورژوایی را هدف قرار نمی دهد.

تجربه انقلاب اخیر ایران نشان داد که بدون سرنگونی دولت بورژوایی هیچگونه بهبود دراز مدت در موقعیت طبقه ی کارگر امکان پذیر نیست. تمرکز نیروی طبقه ی کارگر پیرامون مبارزه برای برنامه حداقل و یا ترکیبی از مطالبات صرفاً حداقل نه تنها منطبق با وضعیت کنونی نیست که توجه کارگران را از هدف اصلی، یعنی سرنگونی دولت سرمایه داری، منحرف می کند.

برنامه عمل کارگران

تجربه انقلاب ایران همچنان اثبات کرد که خود کارگران در هر در رویی با رژیم از محدودیت برنامه حداقل فراتر رفته و مطالبات انتقالی را در دستور کار مبارزات روزمره خود قرار می دهند.مطالبات انتقالی، مطالباتی هستند که تحقق نهائی آنان مستلزم شکسته شدن چارچوب نظام بورژوایی است. هر مبارزه ای که از ابتدائی ترین و جزئی ترین خواست ها آغاز شده به سرعت به خواست های انتقالی و سپس عملی تبدیل شده و می تواند به سهولت تا رو در رویی با قدرت حاکم پیش رود برنامه حداقل و حداکثر در هم ادغام شده اند و طرح هر یک به تنهایی بی ربط به مبارزه ی طبقاتی است). وضعیت کنونی ایران، مجموعه مطالبات انتقالی به برنامه عمل انقلابی مبدل شده است. حول هر شعار مشخص و مرتبطی می توان، مبارزات عملی طبقه ی کارگر را، تا سرنگونی رژیم سازمان داد. برنامه عمل کارگران می باید بخش عمده برنامه انقلابی را تشکیل داده و جایگزین هرگونه برنامه رفرمیستی برنامه حداقل شود.

گسترش و تعمیق مبارزات کارگران ایران پیرامون مطالبات مشخص و مرتبط، قادر است وضعیت تدافعی فعلی را به سرعت به یک وضعیت تهاجمی مبدل کند. برنامه عمل باید از ابتدا شامل خواست های انتقالی منطبق با نیازهای عینی و در مبارزات کنونی باشد. باید در کنار خواست های حداقل، مطالباتی مانند افزایش دستمزدها متناسب با تورم، کاهش ساعات کار متناسب با افزایش بیکاری، باز کردن همه دفترهای دخل و خرج شرکت ها و کارخانه ها، حق وتوی کارگران در ارتباط با مسائل مربوط به سازماندهی در مراکز تولید، کمیسیون های کارگری برای نظارت بر قانون کار و طرح طبقه بندی مشاغل، تحریم کلیه نهادهای رژیم سرمایه داری، کنترل بر تولید و توزیع و غیره قرار گیرند. و باید در کنار مطالبات اقتصادی، خواست های عمده سیاسی نظیر آزادی کلیه زندانیان سیاسی، لغو حکم اعدام، آزادی بیان تجمع و تشکیل و غیره طرح شوند. مجموعه مطالبات مذکور برنامه عمل کارگران را برای سازماندهی مبارزات در راستای سرنگونی رژیم و تسخیر قدرت تشکیل میدهد.

برنامه عمل و پیشگام کارگری

برنامه عمل کارگران نمی تواند از بدون شرکت مستقیم پیشروی کارگری در تدوین آن به توده کارگر انتقال یابد. حلقه رابط بین برنامه عمل انقلابی و توده های زحمتکش، رهبران طبیعی و عملی کارگران هستند. پیشروی کارگری در بسیاری از موارد با اتکاء به تجربه انباشت شده از مبارزات دوره گذشته به درک دقیق تری از معضلات و مسائل سازماندهی مبارزه میرسد (در بسیاری از موارد نیز، سازمان‪های انقلابی از پیشروی کارگری عقب تر هستند).

در واقع، شرط توفیق نهائی یک برنامه انقلابی آزمایش شدن و نهایتاً پذیرش آن توسط پیشروی کارگری است. چنانچه طرح نهائی برنامه عمل کارگران با همکاری رهبران طبیعی کارگران تدوین نشود و توسط آنان در میان توده ها آزمایش نشود، آن برنامه صرفاً نوشته ای است بر روی کاغذ و از اعتبار سیاسی برخوردار نیست.

برنامه عمل ای که توسط پیشروی کارگری پذیرفته شده باشد و یا با همکاری آن تدوین شده باشد، می تواند حامل تأیید بخش قابل ملاحظه ای از طبقه کارگر باشد. چنین برنامه ای قادر است از طریق رهبران کارگران راهنمای عمل توده ای و در انطباق نزدیکتر با وضعیت مشخص مبارزه طبقاتی باشد.

ادامه دارد

بخش ۳

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران