اسطورۀ طبقۀ کارگر سفیدپوست و ارتجاعی
اسطورۀ طبقۀ کارگر سفیدپوست و ارتجاعی
اریک لاندن / برگردان: آرام نوبخت
در روزهای بعد از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری، حزب دمکرات و رسانهها تلاش کرده اند نتایج این انتخابات را به جهل و عقب ماندگی و تبعیض جنسیتی و نژادپرستی ذاتیِ «طبقۀ کارگر سفیدپوست» نسبت دهند.
تیتر مقالۀ روز چهارشنبۀ نیویورک تایمز این گونه آغاز می شد که «چرا ترامپ بُرد: سفیدهای طبقۀ کارگر». یا «چارلز بلو»، ستون نویس تایمز، پنج شنبه در یادداشتی نوشت: «من فقط می توانم فرض بگیرم که دونالد ترامپ آدم متحجری است. اما کاملاً امکان پذیر است که جامعۀ امریکا او را نه به رغم این ویژگی، که درست به آن دلیل انتخاب کرده باشد».
مطبوعات به اصطلاح «چپ» هم همین روایت نژادمحورانه را پیش برده اند. «مونیکا پاتس» در نشریۀ «ملت» با نیشخند و طعنهای نفرت انگیز می نویسد: «این فصل انتخاباتی کم شاهد ارائۀ تصاویر لطیف و دلواپسانه از طبقۀ کارگر سفید و گِله گزاریهای اقتصادیاش نبوده است…».
«پاتس» پیروزی ترامپ را از منظر هویت و نژاد و جنسیت توضیح می دهد. به گفتۀ او طبقۀ کارگر در اجتماعات روستایی «پول بیشتری نسبت به همسایگان فقیرش به دست می آورد» و این که «آنها فکر می کنند سختکوش اند، در حالی که دیگران- یعنی همسایگان شان، مهاجرین و امریکایی افریقاییها در “مراکز شهر”- چنین نیستند… هرچند وضع آنها می توانست بهتر از این باشد و قطعاً برای این هدف تقلا هم می کنند، اما هویت فرهنگیشان است که در این انتخابات اهمیت دارد… مسأله نه بر سر اضطراب و دلهره، که بر سر هویت بود».
این برداشتها از انتخابات روز سه شنبه بر مبنای «هویت»، روایتی کذب هستند که با ابتداییترین ارزیابی و تحلیل دادههای انتخاباتی نقش بر آب می شوند.
معنادارترین چیزی که در آمار انتخابات ۲۰۱۶ به چشم می خورد، افت شدید حمایتها از هر دو کاندیدای حزب دمکرات و جمهوری خواه است. هرچند آرای شمارش نشدۀ کالیفرنیا چه بسا قدر ناچیزی این ارقام را تغییر دهد، اما می بینیم که آرای هیلاری کلینتون تقریباً ۱۰ میلیون کمتر از چیزی بود که اوباما هشت سال پیش به دست آورد. ترامپ که «آرای عمومی» را باخت اما در «آرای الکترال» پیروز شد، کمترین آرای هر یک از نامزدهای هر دو حزب را از سال ۲۰۰۰ به دست آورد. این ارقام حتی قابل توجه تر هستند اگر افزایش تند رأی دهندگان واجد شرایط را در نظر داشته باشیم: ۱۸ میلیون از سال ۲۰۰۸.
بسیار بیش از آرای هر دو نامزد، آن ۹۹ میلیون رأی دهندۀ واجد شرایط هستند که یا از شرکت در انتخابات ۲۰۱۶ امتناع کردند یا به یک حزب سوم رأی دادند. این شاخصی است از نارضایتی اجتماعی و نه بیاعتنایی. به بیان دیگر در حالی که کلینتون و ترامپ هر یک ۲۶.۶ و ۲۵.۹ درصد از آرای رأی دهندگان واجد شرایط را به دست آوردند، ۴۳.۲ درصد هیچ کدام را انتخاب نکردند.
در بین کسانی که رأی دادند، ترامپ آرای تنها بیش از ۲۷ میلیون مرد سفیدپوست را به دست آورد (تقریباً برابر با ۲۷.۲ میلیون مرد سفیدپوست که سال ۲۰۱۲ به میت رامنیِ جمهوری خواه رأی دادند). تا جایی که به زنان برمی گردد، ۳۵.۵ میلیون نفر در سال ۲۰۱۶ به کلینتون رأی دادند که کاهش قابل توجهی نسبت به زنانی است که سال ۲۰۱۲ به اوباما رأی دادند (۳۷.۶ میلیون). قابل توجه است که تنها ۳۰ درصدِ زنان واجد شرایط امسال به کلینتون رأی می دهند، در حالی که ۴۷ درصد رأی ندادند.
آرای کلینتون در بین رأی دهندگان امریکاییِ افریقایی، لاتین تبار و جوان نیز دستخوش ضربۀ قابل توجهی شد. سال ۲۰۱۲ اوباما رأی ۱۶.۹ میلیون امریکایی افریقایی را به دست آورد، یعنی بیش از ۳ میلیون رأی بالاتر از آن چه کلینتون در این بخش به دست آورده است (۱۳.۷ میلیون). تنها بیش از ۹ میلیون لاتین تبار به اوباما و کلینتون رأی دادند، آن هم با وجود افزایش مشهود جمعیت رأی دهندۀ لاتین تبار در طول چهار سال گذشته. در گروه سنی ۱۸ تا ۲۹ ساله نیز کلینتون رأی ۱۳.۶ میلیون نفر را به دست آورد، یعنی تقریباً ۸ درصد کمتر از آرای اوباما (۱۴.۸ میلیون) در سال ۲۰۱۲، آن هم علی رغم رشد مشابه این گروه آماری.
در قیاس با سال ۲۰۱۲، امسال همۀ گروههای نژادی، بر حسب درصدِ آرای ریخته شده به صندوق، چرخشی به سوی نامزد جمهوری خواه داشته اند. با این حال رأی دهندگان سفیدپوست کم ترین چرخش را به سوی جمهوری خواهان نشان می دهند (۱ واحد درصد)، در حالی که این رقم برای امریکاییهای افریقایی ۷ واحد درصد، لاتین تبارها ۸ واحد درصد و امریکاییهای آسیایی تبار ۱۱ واحد درصد است.
محرک چنین چرخش هایی که در چهارچوب گسترده تر عدم شرکت در انتخابات صورت گرفتند، اساساً موضوعات اقتصادی بوده است. ۵۲ درصد رأی دهندگان اعلام کردند که وضعیت اقتصادی مهمترین موضوع انتخابات است، رقمی بسیار بالاتر از کسانی که اقتصاد را دومین موضوع مهم انتخابات می دانسته اند (۱۸ درصد). موضوعات نژادی و جنسیتی ثبت نشدند، در حالی که ۶۸ درصد رأی دهندگان گفتند که وضعیت مالیشان یا تفاوتی با چهار سال پیش نداشته یا بدتر شده است. ۳۹ درصد گفتند که به دنبال نامزدی هستند که «تغییر ایجاد کند» و از این تعداد ۸۳ درصد به ترامپ رأی دادند. این تقریباً معادل است با ۴۰ میلیون رأی یا دو سوم کل آرای ترامپ.
نشانۀ دیگری از این که ترامپ به چشم نامزد «تغییر» علیه وضع موجود نگریسته می شده، در این واقعیت نهفته است که از بین ۱۸ درصدِ رأی دهندگانی که از هر دو نامزد اعلام بیزاری کردند، ترامپ رأی ۴۹ درصد و کلینتون رأی ۲۹ درصد را به دست آورد. ۱۴ درصد گفتند که هیچ یک از این دو نامزد خلق و خوی مناسبی برای ریاست جمهوری ندارند، در این گروه ترامپ توانست کلینتون را با نسبت ۷۱ به ۱۷ درصد شکست دهند. قابل توجه است که ۵۷ درصد رأی دهندگان گفتند که ریاست جمهوری ترامپ برای آنها دلهره آور یا ترسناک است، اما ترامپ همچنان ۱۴ درصد آرای این رأی دهندگان را به دست آورد. این ارقام نشان دهندۀ عمقِ نفرتی است که نسبت به دستگاه سیاسی حاکم وجود دارد.
این انتخابات شاهد چرخش وسیع در میزان حمایت دو حزب اصلی در بین فقیرترین و ثروتمندترین رأی دهندگان بود. سهم آرای جمهوری خواهان در فقیرترین بخش کارگران، یعنی خانواده هایی با درآمد کم تر از ۳۰ هزار دلار، از سال ۲۰۱۲ به میزان ۱۰ واحد درصد افزایش یافت. در ایالتهای کلیدی مختلف غربِ میانه، چرخش فقیرترین رأی دهندگان به سوی ترامپ به مراتب بالاتر بود: ویسکانسین (۱۷ واحد درصد افزایش)، آیووا (۲۰ واحد)، ایندیانا (۱۹ واحد)، و پنسیلوانیا (۱۸ واحد).
چرخش به سوی جمهوری خواهان در بین خانواده هایی با درآمد ۳۰ الی ۵۰ هزار دلار، ۶ واحد درصد بود. خانواده هایی با درآمد بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار دلار، به نسبت سال ۲۰۱۲ به میزان ۲ واحد درصد از جمهوری خواهان فاصله گرفتند.
اقشار مرفه و ثروتمند با اختلافی فاحش در قیاس با آرای خود به نامزد دمکرات در سال ۲۰۱۲، این بار به کلینتون رأی دادند. در بین خانواده هایی با درآمد بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار دلار، کلینتون از چرخشی به نفع خود به میزان ۹ واحد درصد بهره مند شد. رأی دهندگانی با درآمد خانوادگی بالای ۲۵۰ هزار دلار نیز به میزان ۱۱ واحد درصد به سوی کلینتون چرخش کردند. شمار رأی دهندگان دمکرات در بین بلوک ثروتمندترین رأی دهندگان از ۲.۱۶ میلیون در سال ۲۰۱۲ به ۳.۴۶ میلیون در سال ۲۰۱۶ افزایش یافت (یعنی جهشی ۶۰ درصدی).
در نتیجه کلینتون قادر نبود با افزایش آرای خود از جانب ثروتمندان (۱.۳ میلیون)، کاهش آرایاش را در بین زنان (۲.۱ میلیون)، امریکاییهای افریقایی (۳.۲ میلیون) و جوانان (۱.۲ میلیون) که اکثراً از بین فقرا و طبقۀ کارگر می آمدند، جبران کند.
شکست انتخاباتی کلینتون رابطۀ تنگاتنگی دارد با ماهیت حزب دمکرات که ائتلافی است مابین وال استریت و دستگاه نظامیامنیتی با بخشهای ممتاز اقشار فوقاتی طبقۀ متوسط حول سیاستهای نژادی و جنسیتی و تمایل جنسی. در طول چهل سال گذشته حزب دمکرات هرگونه تظاهر به اصلاح اجتماعی را کنار گذاشته است، فرایندی که در دورۀ اوباما شدت گرفت. حزب دمکرات در همکاری با حزب جمهوری خواه و اتحادیههای کارگری، مسبب و مسئول تصویب سیاستهای اجتماعی است که بخشهای وسیعی از طبقۀ کارگر را فارغ از نژاد یا جنسیت به فقر کشانده است.
بزنگاه سیاسی فعلی، بیانگر مخاطراتی واقعی برای طبقۀ کارگر امریکا و جهان است. حکومت ترامپ ارتجاعیترین حکومت تاریخ امریکا خواهد بود. در عین حال، انتخاب دونالد ترامپ حاکی از دورهای ازالتهابات اجتماعی انفجاری و تازه است.
۱۲ نوامبر ۲۰۱۶
آخرین دیدگاه ها