انقلاب اکتبر ۱۹۱۷: مصاحبه رادیو کوچه با مازیار رازی – ۱ + لینک صوتی
انقلاب اکتبر ۱۹۱۷: مصاحبه رادیو کوچه با مازیار رازی (صوتی)
مازیار رازی:« انقلاب اکتبر ١٩١٧ به نظر من یک انقلاب موفقیتآمیزی بود، از این لحاظ که برای نخستین بار در جهان انقلابی صورت گرفت که کم و بیش با نظریاتی که در پیش خود کارل مارکس آن را تدیون کرده بود منطبق بود. یک نظام سرمایهداری مستبد را توانست سرنگون کند و یک سلسله تکالیفی که در مقابل تودهها قرار داشت را توانست به اجرا بگذارد. اصولن انقلابها واضح است که همانند انقلاب روسیه از نقطهنظر کارل مارکس برای انجام یک سلسله تکالیف و وظایفی که در مقابل جامعه قرار گرفته است صورت میگیرد. یعنی اینکه مثلن در ایران هم ببینیم ما یک سلسله وظایفی در مقابل خودمان داریم و تکالیفی هست که تودههای مردم مایل هستند به آن برسند. مثلن کار داشته باشند، زندگی مرفهی داشته باشند، و همچنین آزادی داشته باشند و انواعواقسام مطالباتی که امروز دارند میخواهند از طریق انقلاب تحقق پیدا کند. از این لحاظ برای این انقلاب ما میتوانیم بگوییم که انقلاب پیروزمندی بود. انقلاب با موفقیت انجام گرفت. واز زاویهی دیگر انقلاب کار تودههاست، در تحلیل نهایی ما به عنوان مارکسیستها اعتقاد داریم که رهایی طبقهی کارگر و زحمتکشان و تمام آحاد تودهها باید به دست خودشان صورت بگیرد، نه از طریق منابع و تشکیلاتی از بالا به جای آنها. و ما کاملن با جایگزینطلبی بسیاری از جریاناتی که به نمایندگی از تودهها میخواهند امور و قدرت را در دست بگیرند مخالف هستیم.
برای نخستین بار در تاریخ بشریت انقلابی صورت گرفت که نظام سرمایهداری و تمام این اجحافاتی که با نظام سرمایهداری مرتبط است سرنگون کند و یک نظام شورایی، نظامی که متعلق به اکثریت تودههای عظیم مردم بود به جای آن بگذارد. یعنی اگر بخواهیم یک سری نمونههایی از انقلاب اکتبر بدهیم و وسعت این پایههای تودهای را در نظر بگیریم، یک چیزی در حدود ده میلیون نفر از کارگران در شهرهای بزرگ همانند پطرزبورگ و مسکو شرکت داشتند. در این انقلاب شرکت فعال داشتند، رای دادند، نمایندگی انتخاب کردند به اینکه شعار بلشویکها را مورد تایید قرار دهند. چیزی در حدود ده میلیون سربازهایی بودند که اصولن اینها از خانوادههای دهقانی بودند. یعنی در واقع انقلاب که در اکتبر صورت گرفت یک انقلاب تودهای بود. یک انقلابی بود به دست خود پرولتاریا و زحمتکشان صورت گرفت برای خواسته و مطالباتی که برای خودشان بود. از این لحاظ من تاکید میکنم که این انقلاب پیروزمند بود و اولین و تنها انقلاب سوسیالیستی و کارگری بود که در جهان رخ داد.
این انقلاب برای ما در داخل ایران درسهای بسیاری دربردارد. یکی از درسها این هست که ما در ارتباط با وضعیت خود ایران هم باید از این درس استفاده بکنیم و آن هم این هست که انقلابهای سوسیالیستی امکان دارد در کشورهای عقبافتاده هم رخ دهد. روسیه آن زمان به مراتب از لحاظ اقتصادی و از لحاظ فرهنگی و از لحاط تجارب کارگری عقبتر از ایران امروز هست. بنابراین یکی از تئوریهایی که مدنظر بود و مورد بحث از طرف رهبران و کسانی که درگیر مبارزه در داخل روسیه قرار گرفت این بود انقلابهای دموکراتیک تاریخش سپری شده است. این بحثهایی هم هست که خود مارکس در بحثهای ١٨۴٨میکند. هر جامعهای در جهان امروز با سرمایهداری بینالمللی مرتبط شده است، از این نقطهنظر پیچیدگیهایی در جوامع ما ایجاد شده است که دیگر آن دوران انقلابهای بورژوا دموکراتیک یا بورژوازی که مثلن اصلاحطلبها اول قدرت را در دست بگیرند و پس از آن یکسری رفاهیات و غیره ایجاد شود سپری شده است. تودههای وسیع مردم که مجبور هستند نیروی کار خود را برای امرار معاش بفروشند میتوانند قدرت سیاسی را در دست بگیرند. تجربهی انقلاب اکتبر این را به ما نشان داد که این مساله امکانپذیر هست. ما دیگر لازم نیست به بخشی از سرمایهدارها متکی شویم، یعنی یک بخش از اصلاحطلب سرمایهدار در مقابل یک بخش اقتدارگرا. انقلاب اکتبر نشان داد که این دوران سپری شده است.
بنابراین خواستههای ما با وجود اینکه خواستههای دموکراتیک هست یعنی خواهان آزادیهای دموکراتیک هستیم و خواهان بهتر شدن وضع هستیم با خواستههای ضدسرمایهداری ادغام شده است. یعنی ما نیازی نداریم که از مراحل مختلف عبور کنیم. این یکی از درسهای عمدهی انقلاب اکتبر بود که میتوانیم از آن استفاده کنیم.»
بهرنگ زندی:« مسالهای که شما در مورد به سرآمدن انقلابهای بورژوا دموکراتیک بیان کردید جای یک مقدار تامل برای شنوندگان دارد. انقلاب اکتبر به گفتهی شما ثابت کرد که دورهی انقلابهای بورژوا دموکراتیک به سر آمده است. ولی ما بعد از انقلاب اکتبر میبینیم که در طول قرن بیستم انقلابهای بورژوا دموکراتیک به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم رخ میدهد. چرا این روند متوقف نشد؟»
مازیار رازی:« انقلابهای بورژوا دموکراتیک به نظر من رخ نداده است. انقلابهای تحت عنوان انقلابهای مخملی و انقلابهایی که اخیرن ما مشاهده کردیم انقلابهای بورژوا دموکراتیک نیستند. کاری که امپریالیسم کرده این است که سراسر جهان را تحت قیمومیت خودش درآورده است و تمام اجزا کشورهای مختلف را وابسته به خودش کرده است و دولتهای سرمایهداری ایجاد کرده است. در خود ایران هم میبینیم که از زمان صفویه دولتهای سرمایهداری از طریق امپریالیسم و از بالا حفره شد بر جامعه و نهایتن در زمان رضاشاه دولت سرمایهداری مدرن ایجاد شد و در دوران خود شاه هم اصلاحات ارضی به وجود آمد و تمام اینها بر اساس سیاستهای امپریالیستی متمرکز بود که دولت سرمایهداری را ایجاد کرد. اما اتفاقی که افتاده این هست که حکومتها تغییر کردند. یک تفاوتی ما باید قایل باشیم بین دولت و حکومت و رژیم. بنابراین در ایران هم ما شاهد این هستیم که دولت سرمایهداری از زمان صفویه تا به امروز باقی مانده است، اما رژیم شاه تغییر کرده و یک رژیم شاه به جای آن آمده است. در مصر، تونس و در لیبی که اخیران این اتفاقاتی که افتاده است، دولت پابرجا ماند. دولت سرمایهداری که وابسته به امپریالیسم هست باقی ماندند. اینها رژیمهایی که به دلایلی سرکشی کردند یا مشکلاتی را ایجاد کردند با توسط آمریکا یا تودهها آمدند با حمایت جریاناتی که وابسته به غرب هستند واژگون کردند و یک رژیمهای دیگری را جای اینها گذاشتند و به اینها نمیتوان انقلابهای بورژوا دموکراتیک گفت. اینها تغییر رژیم از بالا هستند و چه بسا میبینیم که هیچ تفاوت عمدهای در این جوامع رخ نداده است. ما در کشورهای اروپایی وقتیکه انقلابهای بورژوا دموکراتیک رخ میداد تحولات بنیادین در جامعه رخ میداد. فئودالیسم به کنار میرفت و انواع و اقسام بازار ملی به وجود میآمد، روابط و مراودات اقتصادی تغییر اساسی میکرد، آزادی به وجود میآمد، پارلمان ایجاد میشد. هیچکدام از اینها را ما در این دوران نمیدیدیم. و اتفاقی که افتاده است اتفاقن برعکس وضعیت بدتر شده است.
وضعیت عراق و لیبی و مصر را ببینید. تمام اینها بازگشت به عقب هست. به هیچوجه نمیتوان به اینها انقلابات بورژوا دموکراتیک گفت. اینها دولتهای سرمایهداری هستند که این دولتهای سرمایهداری را امپریالیسم واژگون نخواهد کرد، اینها را تودهها باید تغییر دهند. برای اینکه ما به خواستهها و مطالبات خود برسیم باید دولت سرمایهداری را سرنگون کنیم و دولت زحمتکشان، کارگران، دهقانان و گرایشهای خردهبورژوایی که در جامعه هستند اینها بتوانند قدرت سیاسی را در دست بگیرند و خودشان را از این سیستم سرمایهداری جدا کنند و سیستم وابستهای که به امپریالیسم هست.
درس دوم این هست که برای تدارک انقلاب نیاز به تشکیلات داریم. تشکیلات هم در داخل انقلاب روسیه ایجاد شد. حزب کارگران سوسیالیست، حزب پیشروان کارگری و زحمتکشان و روشنفکران انقلابی که این حزب تدارک انقلاب را دید. بیست سال پیش از سرنگونی دولت تزار این حزب شروع کرد از پایه کار کردن در درون مردم، در درون کارخانهها، در محلات کارگری، در محلاتی که کارگران مسایلی داشتند. اینها با صبر و حوصلهی بسیار زیادی فعالیت داشتند. چیزی حدود شانرده هزار حوزههای مختلف مخفی کارگری از طرف همین حزب بلشویک که قدرت را آماده کرد برای شوراهای کارگری وجود داشت. بنابراین یک کار مستمر و یک کار طولانی برای سرنگونی نظام سرمایهداری لازم هست. و این تشکیلات مرکزیترین نکتهی این موضوع هست. یعنی ساختن یک حزبی که بتواند این امور را به تدریج انجام دهد. همانطور که میبینید اتفاقات زیادی در جهان رخ داده است. طغیانهای مختلفی ما در ایران در اسلامشهر و همین چند سال پیش هم در انتخابات میلیونها نفر به خیابانها آمدند. منتها نتیجهی این به دلیل اینکه تدارکات پیشین ریخته نشده است و حزب کارگری وجود ندارد که بتواند کارهای تودههای مردم را متمرکز کند نتیجهاش این بود که دوباره شکست خورد و به عقب رانده شد.
درس سوم هم ما در ایران تجربه کردیم. در شرایطی که بحران سیاسی در جامعه ایجاد میشود، در شرایطی که تودههای خیلی وسیعی به خیابانها میآیند تشکیلات و خودسازمانی تودهها به نام شوراهای کارگری شکل میگیرد. این شوراهای کارگری ما در ایران و در انقلاب ۵٧ تجربهاش کردیم و در انقلاب روسیه هم چنین بود. اما این انقلاب اکتبر نهایتن به شکست انجامید و شکست آن ضربات زیادی در سطح بینالمللی به بدنهی پیشروان کارگری در سراسر جهان زد. هنوز هم ما لطمات این شکست را میبینیم.»
ادامه در بخش دو
آخرین دیدگاه ها