انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و انقلاب آتی ایران: مصاحبه رادیو کوچه با مازیار رازی – ۲ + لینک صوتی
سوال دوم و سوم: مصاحبه رادیو کوچه با مازیار رازی (صوتی)
سوال دوم: تبین شما از انقلاب و روند و امکانپذیری آن چیست؟
مازیار رازی: همانطور که میدانید یک مارکسیست هستم و درک خودم را هم از انقلاب بر اساس نظرات مارکس میگذارم. به نظر من انقلاب اصولن به دلیل انجام یک سلسله وظایف صورت میگیرد. مارکس به طور عمومی میگوید که در شرایطی که نیروهای مولده مثلن وضعیت کار و نیروی کار و وسایل تولیدی و غیره رشد میکند یک نیروی بازدارندهای در مقابلش قرار میگیرد به نام مناسبات تولیدی. اشکال این مالکیتی که در جامعه است یعنی مالکیت خصوصی سد راه پیشرفت این نیروهای مولده میشود. از این رو یک سلسله شرایطی به وجود میآید در سطح جامعه که تودههای خیلی وسیعی به خیابانها میآیند و خواهان یک سلسله مطالباتی که به نظرشان است میشوند و خواهان تحقق آن مطالبات میشوند. بنابراین انقلابها به دلیل انجام یک سلسله تکالیف که در مقابل جامعه است روی میدهد. اما این انقلابها به طور خود به خودی به پیروزی نمیرسند. نیاز به تدارکات ماقبل از آن، سازماندهی، عنصر آگاه و کسانی که کارشان کار انقلاب است و تجارب بین المللی و تاریخی انقلابها را مطالعه کردهاند دارد.
باید ببینیم تکالیف ما چیست. مثلن در ایران یکی از تکالیف مسالهی ارزی است، مساله ملی است، مساله زنان است آزادی، دموکراسی و انواع و اقسام مسایلی که مرتب به مسایل دموکراتیک ما وجود دارد. از سوی دیگر همزمان با این یک سری تکالیفی وجود دارد که در واقع کمک میکند به اینکه کارگران و زحمتکشان خودکفا شوند. یعنی اعتماد به نفس پیدا کنند. چیزهایی مانند کنترل کارگری، این که امور خودشان شرکت کنند، مدیریت بیاموزند، همهاش به نمایندههای سرمایهدارها و کسانی که از بالا میآیند و از طریق حکومتها برایشان تعیین تکلیف میکنند وابسطه نباشند. این هم یکی از مطالبات کارگران و زحمتکشان است. آنها خودشان باید بیاموزند که چگونه حکومت کنند. این مسالهی اساسی است که ما در مقابل خود به عنوان تکالیف انقلابی در آتیه داریم.
اما صرفن شناخت تکالیف انقلابی کافی نیست. یک عنصر دیگری را باید تعریف کنیم. و آن این است که این نیروی بازدارندهای که جلوی انجام این تکالیفی که در مقابل تودههاست میگیرد چیست؟ به عبارت دیگر باید ببینیم دولتی که در ایران است چه جور دولتی است؟ آیا دولت پیشاسرمایهداری است؟ دولت فئودالی است؟ در آن صورت یک سلسله کارهای مشخصی باید انجام دهیم. اگر این دولت سرمایهداری است باید یک سلسله فعالیتها و انگیزههای دیگری را مدنظر قرار دهیم. این عنصر دوم است.
عنصر سوم این است که نیروی سازندهی انقلاب کدام است؟ یعنی صفبندی طبقاتی چگونه است؟ نیرویی که میخواهد دولت را سرنگون کند چه چیز را جایگزین خواهد کرد؟ چه افراد و چه طبقاتی میخواهند در این انقلاب شرکت کنند؟ آیا اینها زحمتکشان و متحدینشان دهقانان و خرده بورژوازی شهری و غیره هستند یا سرمایهداری بخشی از آن را ذی نفع است؟
در مورد انقلابات بورژوادموکراتیک در گذشته، مثل انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب در کوبا، چین، یا انقلاب روسیه پس از آنکه شکست خورد، اینها انقلابهایی نبودند که آن انگیزهی اصلی که پایهی تودهای داشته باشند. و اینها هر کدام به درجات مختلف منحط شده، انحرافی شدند و از بین رفتند. ما خواهان انقلابی هستیم که خود تودهها در آن شرکت داشته باشند.
به نظر من دولت در ایران و در هر جای جهان دولت پیشاسرمایهداری و فئودالی وجود ندارد و امپریالیسم در تمام روزنههای جهان رخنه کرده و دولتهای سرمایهداری در آنجا اعمال کرده است. بنابراین دولتی که باید سرنگون شود دولت سرمایهداری است. و اینجا اختلافی وجود دارد بین نظر ما و بسیاری از افراد. در ایران بین شعارهای دموکراتیک و شعارهای سوسیالیستی مرزی وجود ندارد. ما باید خودمان را برای انقلابی که کل نظام را مورد سوال قرار میدهد آماده کنیم.»
سوال سوم_ سوالی که امروز مطرح میشود به خصوص تجربهی کوبانی که مورد بحث بسیاری از سوسیالیستهاست که آیا میشود گفت در آنجا یک قیام سوسیالیستی اتفاق افتاده است یا یک مقاومت سوسیالیستی است یا یک کمون سوسیالیستی است یا خیر. سوال این است آیا اگر یک انقلاب در جغرافیایی مشخص با مرزهای مشخص رخ دهد و انقلاب پرولتاری، کارگری یا سوسیالیستی باشد امکان بقای آن انقلاب یا شکست نخوردن آن وجود دارد؟
مازیار رازی: «تفاوتی باید قایل شویم بین انقلاب کارگری سوسیالیستی و ساختن سوسیالیسم از لحاظ اقتصادی. امروز به اعتقاد من اگر شرایط آماده شود یعنی شرایط بحرانی در جامعه باشد که هیات حاکمه قبلیت حکومت را از دست داده باشد، تودههای وسیعی در خیابانها باشند یعنی در حال مبارزه باشند و تدارکش از طرف حزب پیشتاز کارگری در قبل از این دوران خود را آماده کرده باشد و برنامهی مشخصی برای تدارک انقلاب و دوران پس از انقلاب ریخته باشد، به نظر من امروز در هر کشوری امکان انجام انقلاب سوسیالیستی وجود دارد.
بنابراین در داخل ایران هم ما برای انقلاب کارگری و سوسیالیستی تلاش میکنیم. امکان پیروزی این انقلاب وجود دارد به خصوص که طبقهی کارگر ایران و زحمتکشان ایران یک تجربهی بسیار غنیای دارند که هیچ کدام از کارگران کشورهای مجاور ندارند و آن هم سرنگون کردن نظام شاهنشاهی بود. شرایط انقلاب در داخل ایران آماده است. جرقههایی زده میشود یعنی آتش زیر خاکستر وجود دارد. این جرقهها میتواند از هر جایی شروع شود مثل همین داستان اسیدپاشی میتواند جرقهای باشد برای آغاز انقلاب.
اما وقتی انقلاب به پیروزی رسید مثل انقلاب اکتبر، ساختن سوسیالیسم یک پروسه و روند طولانی است و به این سادگی نیست یک شبه بتوانیم سوسیالیسم را در یک کشور یا کل جهان بسازیم. چون مسالهی انقلاب از نقطه نظر ما به خصوص انقلاب سوسیالیستی، این است که نیروهای مولده را رشد دهیم و انگیزهی تودههای وسیعی که به انقلاب روی میآورند این باشد و در عمل ببینند که در ازای کمتر کار کردن بیشتر درآمد داشته باشند. این انگیزهی اساسی انقلاب است که مردم کمتر کار کنند و درآمدشان بیشتر باشد. و برای این که این اتفاق بیفتد واضح است که ما باید صنایع را رشد دهیم. وسایل تولید، تولید کنیم ماشین آلات در داخل ایران به وجود آوریم که متکی به کشورهای امپریالیستی نباشد. خودکفا باشد. بنابراین ما یک دوران طولانی مدنظر داریم.
این انقلاب در داخل یک کشور میتواند رخ دهد اما به دلیل این که نظام سرمایهداری در سطح جهانی به هم پیوند خورده ما باید متکی شویم به یک بارآوری کار فراتر از جامعهی خودمان. مثلن انقلاباتی در کشورهای اروپایی و غیره تحقق یابند تا این انقلاب سوسیالیستی بتواند حتا در یک کشور پیروز شود. دوران گذاری پس از انقلاب پیش روی ما خواهد بود که بسیار حساس است و در این دوران گذار دولت خاصی باید مدنظر داشته باشیم. کار اساسی این دولت این است که نیروهای مولده را رشد دهد، کمک رساند به کشورهای دیگر در منطقه که انقلابها در جوامع دیگر رخ دهد، و به این ترتیب دورانی خود را نگه دارد تا این که شرایط برای انقلابات جهانی و ساختن سوسیالیسم در صحنهی بین المللی آماده آید. این دوران مثلن در ایران ممکن است صد سال هم طول بکشد، برای آن که بتوانیم خودمان را نگه داریم نیاز وافر و حیاتی برای اعمال دموکراسی سوسیالیستی داریم. یعنی دموکراسیای که ما در ایران اعمال میکنیم باید به مراتب عالیتر از دموکراسی بورژوایی که در غرب امروز در سوئد و نروژ و این کشورها میبینیم باشد. ضامن این گذار دموکراسی کارگری و دموکراسی سوسیالیستی است چون تمام اجزا تودههای مردم باید درگیر این ساختن باشند. تمام مردم. قدرت سیاسی باید همواره در دست تودههای وسیع و شوراهای کارگری در ابتدا باشد. خود شوراهای کارگری نمایندهی بخش قلیلی از کل جامعه هستند. در داخل ایران ما اقشار مختلفی داریم پرستارها هستند، معلمان هستند، دهقانان هستند، خرده بورژوازی شهری، بخشی وسیعتر از کل اجزای جمعیت کارگران ممکن است باشند. بنابراین ما پس از تسخیر قدرت توسط شوراهای کارگری باید تمام اجزای آحاد مردم را درگیر تصمیمگیری کنیم. یعنی حتمن باید رابطهی شوراها با کل مردم دیگر را تعیین کنیم. از روز اول ما باید تمام ابزار را آماده کنیم مجالس مختلف ایجاد کنیم که ملیتهای مختلف در ایران، ملت کرد، آذری، عرب و بلوچ، ترکمن، تمام اینها مراکز و مجالسی داشته باشند که خودشان تصمیم بگیرند برای موقعیت محلی خود و خواستها و مطالبات خود را جلو ببرند.»
سوال اول : مصاحبه رادیو کوچه با مازیار رازی (صوتی)