روش دخالت‌گری مارکسیست‌ها در راستای تحقق انقلاب کارگری/ مازیار رازی

مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیه‌وتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری

واژه‌هایی که در بحث امشب توسط هر دو طرف استفاده شد شاید برای خیلی‌ها از جمله خود من، چنان آشنا نباشند، اما با توضیح اخیر، فکر می‌کنم منظور رفیق باسط از «حزب بازخوردی»، اگر کمی درست‌تر فهمیده باشم، یعنی ما نیاز به یک‌سری تدارکات تشکیلاتی برای رسیدن به یک تشکیلات و حزبی‌ داریم! که تدارکات انقلاب را فراهم می‌کند.
به زبان دیگر، منظور ایشان ساختن مستقیم حزب نیست، بلکه تشکیلاتی که تدارک انقلاب را می‌بیند؛ یا اگر اشتباه نکرده باشم، منظور خود عمل تدارکات و تشکیلات مربوط به آن، بدون وجود حزب است.
ایشان می‌خواهند سلسله بحث‌هایی را آغاز کنند تا رفقا هریک بتوانند به نتایجی برسند، سپس این نتایج را با یک‌دیگر در میان بگذارند، و در آینده به نظرات مشترکی دست پیدا کنند. اگر این موضوع درست باشد و من خوب درک کرده باشم، هدف رفیق باسط به زبان ساده راه‌اندازی یک بحث در میان‌ گرایش‌های مختلف کمونیست و مارکسیست خارج کشور به منظور روشن‌تر کردن مفهوم تدارکات انقلاب است، و بعد هم مقطعی که ما پس از رسیدن به یک توافق، آن را در عرصه عمل به آزمایش بگذاریم.
به نظر من در این‌جا مشکلی وجود دارد. خب ما در این رابطه تجربه‌ای تاریخی داریم. ما حدود ده سال پیش در ارتباط با تدارک حزب بحث‌هایی را مطرح کردیم، البته نه این‌که نظر بی‌ربطی داده باشیم، بلکه این پروژه‌ای بود خطاب به جریانات جنبش کارگری خارج. (من این پروژه و سند آن را برای رفیق باسط فرستادم و این‌جا هم بالای اتاق پین شده و رفقا می‌توانند در سایت میلیتانت هم پیدایش کنند). رفقا اگر این سند را مطالعه کنند می‌بینند ما دقیقاً همان کاری را کردیم که امروز رفیق باسط می‌خواهد آغاز کند، یعنی تدارک ساختن یک تشکیلات و از نظر ما یک حزب. این پروژه رو به تمام احزاب سیاسی موجود و منفردین و غیره طرح شد.
نام این طرح «پروژه احیای مارکسیستی» بود. پروژه‌ای برای شروع تبادل نظر در راستای تدارک انقلاب، اما تدارکاتی که جوانب مختلف را در نظر می‌گیرد، نظرات مختلف را منظور می‌کند، و مجموعه این بحث‌ها در خدمت برقرای ارتباط میان پیشتازان داخل ایران خواهد بود. در این طرح همچنین ساختن حزب مشخصی مطرح شد که تدارک انقلاب را ببیند، حزبی که بوروکراتیک نیست، و از بالا نیست، و اشتباهات دوران پایانی حزب بلشویک‌ را تکرار نمی‌کند. در این معنا ما در واقع تئوری حزب لنینی را تکامل دادیم.
این مطالب در سند‌هایی که رفیق باسط با دقت مطالعه کرده، درج شده است.
به اعتقاد ما زمانی که قدرت به دست شوراها می‌رسد دیگر نیازی به ادامه حیات حزبی که در قبل و برای تدارک انقلاب ساخته شده بود، نیست. البته اعضا و رهبران آن حزب می‌توانند توسط خود پیشتازان کارگری و یا شوراهای کارگری برای رهبری و شرکت در ساختن شوراها و تسخیر قدرت و همچنین تدارک دوران انقلاب سوسیالیستی، یعنی گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم انتخاب شوند و این وظیفه را به انجام برسانند، اما این به معنای تحمیل و کنترل حزبی نیست. ما معتقدیم عضویت در حزب پیشتازِ تدارکِ انقلاب، امتیاز ویژه‌ای برای اعضای آن فراهم نمی‌کند. سندهای این طرح موجود است و رفیق باسط مطالعه کرده.
خب اگر موضوع طرح شما، تدارک این حزب است، ما این کار را ده سال پیش با رعایت تمام پیش‌شرط‌هایی که شما ذکر کردید انجام دادیم. در آن‌زمان طرح با یک‌سری موانع روبه‌رو شد، موانعی مانند افتراق که اصولاً ناشی از بحران عمیق جریانات کمونیستی خارج از کشور است. حال شما قصد دارید بر اساس این پروژه جدید همه را دورِ هم جمع کنید؟
مشکل ما افتراق و سکتاریسم است مشکلی که ناشی از دور افتادگی از مبارزات طبقاتی ایران است. کمونیست ها ارتباط‌ مشخص و روزمره با فعالین کارگری را از دست داده‌اند و شناخت چندانی از فعالین کارگری، به‌ویژه نیروهای جدید و جوان نداریم. درواقع، جریانات خارج از کشور در این چند دهه منجمد شده‌اند. اگر محاسبه شما این است که بیائیم و تدارک حزبی را در خارج از کشور بریزیم، سخت در اشتباه هستید. ما ده سال پیش این کار را کردیم و پاسخ احزاب موجود امتناع از شرکت بود، و نه تنها امتناع، بلکه تخریب. ما دو کنفرانس با حضور عده‌ای از منفردین و همچنین تعدادی از احزاب متمایل به شرکت برگذار کردیم، اما تفرقه‌اندازی‌ها آغاز شد و نهایتا همه چیز از هم پاشید. البته این تنها تجربه نبود. اگر تحقیق کنید می‌بیند از پذیرش ما در این گردهمایی یا آن بلوک سوسیالیستی نیز خودداری کردند، دلیلشان هم این بود که ما انتقاد می‌کنیم و مخل آسایششان هستیم. به زبان دیگر، پایبندی به اصل مارکسیستی انتقاد و انتقاد از خود، که شما آن را «خورد و بازخورد» می‌نامید، جرم ما محسوب می‌شد.
انگیزه ما از طرح این پروژه همان انگیزه‌ای بود که امروز رفیق باسط به درستی توضیح داد، دامن‌زدن به یک سلسله تدارکات که ابتدا در خارج صورت می‌گیرد و سرانجام به ساختن حزب در داخل ایران ختم می‌شود. تجربه نشان داد که احزاب سیاسی موجود و تمام جریاناتی که بسیار رادیکال هم به نظر می‌آیند، و ازگذشته در داخل ایران تجاربی عملی کسب کرده بودند، که می‌شد از آن استفاده کرد، تمایلی به همکاری ندارند.
خب، پاسخ رفیق باسط به این موضوع چه است؟ رفیق در مورد تشکیل «حزب بازخوردی» صحبت می‌کنند، اما چه تضمینی وجود دارد که همان اتفاقات ده سال پیش دوباره تکرار نشود. ممکن است رفیق بگویند تجربه ده سال پیش را به همان ده سال پیش واگذار کنید؛ اخیرا هم مواردی داشتیم. برخی از دوستان تلاشی دوباره برای وحدت را شروع کردند و جریان قبل از آغاز، خوابید، تقریبا به همان دلایلی که ده سال پیش اتفاق افتاد. مشکل ما جداافتادگی از جنبش داخل ایران هست. به این باید پاسخی داد.
رفقای جوان‌تر ما باید تجربیات گذشته را در نظر بگیرند. پیشنهادی که رفیق باسط مطرح می‌کنند مال امروز و دیروز نیست؛ چهل سال است که دارد مطرح می‌شود. رفقای جوان بایست به این تجارب رجوع کنند. به نظر من بحث اصلی دریافتن چرایی بحرانی‌ست که کمونیست‌ها درگیر آن هستند. برای این بحران چه پیش‌نهادی می‌توان داد؟
پیشنهاد رفیق باسط بسیار عالی و قابل تقدیر هست، ایشان به فکر تدارک حزب و نهایتاً انقلاب هستند. ما پیشنهاد می‌کنیم به جای اجرای طرح رفیق در این فضا که ما مشخصاتش را در بالا گفتیم و نتیجه‌اش احتمالا سر به سنگ خوردن و ناامیدی خواهد بود، بیائید جهت‌گیری این طرح را متوجه داخل کنیم، طرح را مستقیم به پیشتازان کارگری ایران ارائه بدهیم.
این تغییر جهت‌گیری با همین مضمونی که رفیق باسط اشاره کرد، نیاز به یک سلسله تدارکات دارد. تدارکات ساختن حزب. اولین و مهم‌ترین بخش این تدارکات آن‌ست که نظریه‌پرداز حداقل با یک پیشتاز کارگری در صنایع خوزستان که بار اصلی و مهم انقلابات آینده بر دوش آنان خواهد بود، ارتباط داشته باشد. خب، هنگامی‌که این یک تماس ساده اتفاق نیفتاده، شاید آغاز کردن این بحث‌ها کمی زودرس باشد. ما در قبل هم گفتیم که پراکندگی ما ناشی از عدم ارتباط مستقیم با عینیت مبارزه و پیشتازانی‌ست که امروز در عرصه عملی فعال هستند. در چنین شرایطی طرح این پیشنهاد رو به جریانات موجود، نتیجه‌ای فراتر از ده سال گذشته ما به همراه نخواهد داشت.
البته شکی نیست که رفیق باسط می‌توانند این تجربه را بکنند. می‌توانند پیشنهاد مثلاً «حزب بازخوردی» و تدارکات ساختن چنین حزبی را با همه در میان بگذارند و برای تحقق آن فعالیت کنند. اما ما نیستیم. ما با صراحت می‌گوئیم نیستیم، چون نه یک‌بار، بلکه چندین بار این داستان را تجربه کردیم.
اگر این کار نشدنی‌ست که به نظر ما چنین است، بنابراین باید جهت‌گیری و بینش ما متوجه داخل شود. باید در تدارک ساختن سازمان‌ها و تشکیلاتی مانند هسته‌های سوسیالیستی و دیگر مدل‌هایی که در خود ایران طرح شده، باشیم.
اگراز من سئوال شود که برای یک روشنفکر خارج از کشور، نوشتن یک کتاب مهم‌تر است یا یافتن و ارتباط گرفتن با یک پیشتاز در داخل ایران؟ با توجه به اینکه من به‌هرحال از یک سابقه روشنفکری آمده‌ام، بی‌تردید می‌گویم به نظر من کتاب عمومی و روشنفکر پسند نباید بنویسیم، مقالات ننویسیم و راجع به کلیات زیاده‌گویی نکنیم؛ در ابتدا پا روی زمین بگذاریم. هر کدام‌مان فقط یک پیشتاز کارگری پیدا کنیم و آن وقت بر اساس نیاز پیشتازان داخل ایران بر سر مسئله یک سازمان یا «حزب بازخوردی» صحبت کنیم.
اتکای فعلی ما به احزابی کاملاً بحران‌زده است که اصولاً قابلیت این‌گونه بحث‌ها را ندارند، چه برسد به توانایی اجرای آن. ده‌ها انشعاب اتفاق افتاده، چندین «حزب کمونیست ایران»، حزب‌های مختلف «کمونیستی و کارگری» و غیره داریم، سازمان‌هایی با القاب دهان‌پرکن و حالا ما می‌خواهیم این‌ها را متقاعد کنیم کاری که ده سال پیش نکردند امروز دوباره از سر بگیرند. خب، این یعنی از تجارب چند دهه گذشته استفاده نکردن!
ما منکر درستی یا غلطی عقیده‌ای نیستیم، فقط می‌گوئیم این عقاید باید در پایه‌ها، در داخل ایران، آزمایش شوند. همین بحث‌های رفیق باسط بایست به زبانی نوشته شود که برای پیشتازان داخل قابل درک باشد، نه برای روشنفکرهای انقلابی خارج. اتخاذ روش‌های درست مهم است. مسائل پیشتازان کارگری باید به گوش تئوریسین‌ها و نظریه‌پردازهایی مثل رفیق باسط برسد و ایشان براساس نیاز فوری پاسخ بدهند، آن‌هم به زبانی قابل درک برای پیشتازی که می‌خواهد این تئوری را در عمل به اجرا بگذارد. پاسخ‌دهنده بایست از شرایط واقعی در میدان مبارزه آگاه باشد.
اگر قرار باشد به طور عمومی صحبت کنیم، کاری که در این ۴۰ ‌ساله انجام دادیم؛ تعدادی روشنفکر با اطلاعات سطح بالای دانشگاهی بنشینند و با هم پلمیک کنند، چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟ کسی به این مباحثات سنگین دانشگاهی گوش نمی‌دهد. رابطه‌ها قطع می‌شود و کسی صدای ما را نمی‌شنود. باید پا روی زمین داشت، هم از لحاظ تشکیلاتی، هم از نظر برنامه‌ای و مهم‌تر از همه از لحاظ تاکتیکی با بکارگیری زبانی و کاربرد ساده و قابل فهم واژه‌ها. زبان ما چه نوشتاری و چه گفتاری اسلحه ماست. ما باید بتوانیم به‌درستی از این اسلحه استفاده کنیم. زبان ما بایست قابل فهم و متقاعدکننده باشد. سپس بر اساس نیازی که از سوی پیشتازان احساس شده است مقاله تهیه کنیم، کتاب بنویسیم و انواع و اقسام بحث‌های سیاسی انجام دهیم. این تبادلِ نظر واقعی و رابطه تنگاتنگ بین کارگران پیشتاز و روشنفکرهای انقلابی خواهد بود. این مهم باید تحقق پیدا کند، در غیر این‌صورت همه تلاش‌ها بی‌فایده و اتلافِ وقت خواهد بود.
به همین دلیل ما به همه رفقایی که صداقت دارند، ایده و نظر دارند و مانند رفیقمان باسط در خارج کارگری می‌کنند، اکیدا توصیه می‌کنیم که از این روش استفاده کنند و جهت‌گیری به سوی کارگران پیشتاز داخل ایران را عمده کنند . این رفقا بایست ببینند شنوندگان این‌جا، کسانی که رفیق باسط می‌خواهد پروژه خود را با کمک آنان عملی کند چه کسانی هستند. البته این حرف به‌معنای تخریب و پیش‌داوری نیست. کاملا طبیعی‌ست وقتی می‌خواهیم عملی را با گروهی به انجام برسانیم آگاهی از گذشته همراهان، سابقه آن‌ها، میزان پایبندی و استمرار در عمل و این که آیا اصولا اهل عمل هستند یانه، مهم است. چنین شناختی سلامت پروژه را تامین می‌کند، در غیر این صورت یک سلسله بحث‌های فرسایشی برای تدارک حزب انجام می‌شود و بعد هم تمام، بدون نتیجه.
ممکن است رفیقمان باسط بگوید این هم بخشی از پروسه بازخورد است، با کمال احترام به نظر شما، یادآوری می‌کنم ما عمر نوح نداریم، زحمتکشان ایران هرروزه زیر بار طاقت‌فرسای کار و فشار اقتصادی خم می‌شوند، جامعه از حقوق اجتماعی محروم مانده و کودکان فردای ما به جای آموزش برای ساخت جامعه فردا، دارند سر چهاراه‌ها گل و فال حافظ می‌فروشند. باید این‌ها را در نظر گرفت. به نظر ما بسیاری از مدعوین شما اهل عمل نیستند، عمل‌گران واقعی را باید در کف کارخانه‌ها و اعماق جامعه جست‌وجوکرد.
رفقای صادقی مانند رفیق باسط باید نیروی خود را متمرکز کنند و تصمیم بگیرند که برای دخالت‌گری در جنبش کارگری و سازمان‌دهی انقلاب چه راه و روشی بایست پیش گرفت.
ما هم با نظر شما در مورد دموکراسی درونِ حزبی، پاسخ‌گویی، شفافیت، گردشی‌بودن و غیره موافق هستیم. اگر سری به سایت میلیتانت بزنید می‌بینید که ده‌ها مقاله در مورد این موضوعات نوشته‌ایم. ما هم با احزاب بوروکراتیک و از بالا دستور بده مخالفیم. ما با کیش شخصیت و بت‌ساختن از یک نفر صددرصد مخالفیم، حتی اگر لنین باشد، تروتسکی باشد یا هرکس دیگری. مسئله عاجل ما ضمن پرداختن به نیاز‌های نظری جنبش کارگری، مسئله تدارک انقلاب کارگری در داخل ایران هست و روش‌هایی که اتخاذ می‌کنیم مرتبطه به این موضوع است، نه بحث‌های روشنفکرانه بین چند دانشگاهی یا مثلاً استاد دانشگاه و غیره. این‌ها مسئله مبرم ما نیست. همکاری ما هم با کسانی خواهد بود که این جهت‌گیری را دارند. از کلی‌گویی‌های عمومی که ده‌ها سال شنیده‌ایم آبی گرم نمی‌شود.
اگر این مسائل و این جهت‌گیری مورد توافق قرار بگیرد، یعنی وارد فاز نوینی شده‌ایم. آنگاه می‌توانیم در مورد مسائل نظری مانند بوروکراسی حزبی و مشخصا حزب بلشویک و لنین و غیره به تفصیل صحبت کنیم؛ بحث‌هایی مستدل و براساس اسناد و مدارک، در جلساتی شبیه همین، تا روشن شود کجا باید انتقاد کنیم و کجا حمایت؛ از چه نظراتی باید دفاع کرد و چه نظراتی را کنار گذاشت. آن‌جایی که نیاز به نقد هست، جانانه نقد ‌کنیم حتی به لنین و به تروتسکی یا هرفرد دیگری. البته ما قبلا این کار را کرده‌ایم و اسناد نوشتاری آن موجود است.
ما پیشنهاد می‌کنیم که در ارتباط با تداوم کارها و ساختن حزب در داخل ایران جهت‌گیری باید متوجه برقراری ارتباط با پیشتازان کارگری داخل ایران باشد؛ کسانی که فعال هستند، کسانی که در حالِ حاضر در مراکز مختلف فعالیت می‌کنند و هسته‌های سوسیالیستی ساخته‌اند؛ بایست این‌ها را پیدا کنیم، با آن‌ها آشنا شویم، ببینیم نیازهای‌شان چیست و منِ روشنفکر خارج از کشور در پاسخ به آن چه می‌توانم بکنم؛ چه در سطح نوشتاری و گفتاری، و چه در سطح تحلیل سیاسی یا رهنمود تشکیلاتی. ببینیم چه‌گونه می‌‌توانیم به این جوان‌هایی که دارند در شرایط بسیار بسیار وخیم در کف کارخانه‌ها مبارزه می‌کنند، کمک کنیم.
شرایط کارگران داخل ایران کاملاً متمایز از شرایط یک کارگر در اروپاست. باید ببینیم در این شرایط چه قدمی می‌توان برداشت. ما می‌توانیم با وجود اختلافات و با حفظ استقلال فکری و تشکیلاتی، مشترکا و بر اساس یک سری اهداف و اصول عمومی با هم وارد کار عملی مشترک شویم. رفیق باسط زحمت کشید و این اهداف و أصول عمومی ما را نقد مثبت و مدون کرد. ما می‌توانیم همراه کسانی که علاقمند هستند درباره آن‌ها بحث کنیم وارد گفت‌وگو شویم و بر اساس همان اصل «بازخوردی» رفیق باسط، آن‌ها را ترمیم کنیم و حتی تغییر بدهیم.
۲۲ مهر ۱۴۰۴

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران