حزب پیشتاز کارگری کجا باید شکل گیرد: خارج یا داخل ایران؟ / مازیار رازی
مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
با تشکر فراوان از رفیق باسط که با دقت، علاقه و ابراز امیدواری این بحث را مانند گفتوگوی پیشین در این جلسه هم ادامه داد. تجربهای که در گذشته کمتر شاهدش بودیم. رفیق به دموکراسی درونی اعتقاد دارد که بسیار مایه خوشحالی و تقدیر ماست.
ما طی یکی دو سال گذشته تمام احزاب سیاسی موجود و جریانات مختلف، از جمله گرایش خودمان را به عنوان نمونه گرایش تروتسکیستی در ایران، مورد بررسی قرار دادیم و سابقه و دستاوردهای همه را نقد و تحلیل کردیم. ما از رهبران همه این جریانات دعوت رسمی کردیم که در این جلسات شرکت کنند و با وقت برابر به بحث و گفتوگو درباره گذشته بپردازند، اما متاسفانه همه امتناع کردند و هیچکدام حاضر نشدند. البته یکی دو مورد داشتیم که گرایشی مائویستی حاضر شد اما به جای گفتوگو دست به تخریب زد و در میانه جلسه ما را ترک کرد. بنابراین کاری که در این چند جلسه رفیق باسط آغاز کرد، هرچند قدمت درازی ندارد؛ اما از نظر ما قابل احترام است. در واقع اولین بار است که رفیقی آمده است و به شکلی برابر، با حفظ حد و حدود شخصی وعلیرغم همه اختلافاتی که ممکن است داشته باشیم، با هیجان بسیاری که امشب شاهدش بودیم نظر خود را مطرح میکند؛ از این نظر دفاع کرده و پیشنهاد میدهد.
همچنین شاهد هستیم که ایشان به مسائل سیاسی داخل ایران و تحولات جاری بسیار علاقهمند هستند که چنین دیدگاهی قابل تقدیر است. من ضمن تشکر مجدد بار دیگر خاطرنشان میکنم که اختلافات به هر اندازه که باشد، مهم نیست. روش کارِ ما میتواند متفاوت باشد این هم اشکالی ندارد، چون ما بر سر مطلبی بسیار مهم تفاهم نظر داریم و آن حفظ دموکراسی درونی و تداوم بخشیدن به این دموکراسیست. همین چند جلسه گذشته نشان داد که میشود بدون اتهامزنی و تخریب و فحاشی، بدون قهر و ترک جلسه بحث و تبادل نظر کرد، اختلافات را شناخت و کالبدشکافی کرد و به جمعبندیهایی رسید و نتایج را در اختیار عموم گذاشت.
من از قسمت آخر بحث رفیق باسط شروع میکنم. ما نکات مشترکی داریم. نکاتی در مورد تشکیل یک حزب و تشکیلاتی که بتواند همآهنگی ایجاد کند، نقش رهبریکننده تودههای وسیع را در ایران برعهده بگیرد و در جنبش تأثیرگذار باشد، آنهم در شرایطی که همه ما شاهد نوعی خلا سازمانی در داخل ایران هستیم و همه در جستجوی یک بدیل انقلابی میگردند.
اینها نکاتِ مشترک ماست. نکته دیگری که رفیق باسط اشاره کرد و ما نیز با آن موافق هستیم و کاملا درست است، وجود روابط دموکراتیک درون این حزب و تشکیلات است. رفقا برپایه خورد و بازخورد با تودههای وسیع هر لحظه افق تازهای از مبارزه را کشف کرده و روشنتر میکنند.
اما در مورد حزبی که باید ساخته شود، من موافق ساختن آن در خارج از کشور نیستم؛ نظری که رفیق باسط مطرح کرد. تجربه نشان داده است که احزاب خارج از کشور مکررا جدا از طبقه کارگر داخل ایران عمل کردهاند. این تجربه میگوید امیدی به ساختن حزبی با مشخصاتی قابل قبول در خارج از کشور امکانپذیر نیست.
از نظر ما حزب باید در داخل ایران ساخته شود؛ یک حزبِ پیشتازِ کارگری که از آگاهی طبقاتی برخوردار است. کارگران آگاه و پیشتاز کسانی هستند که حزب را داخل ایران میسازند. البته بسیاری با این نظر مخالف هستند و روش کار دیگری پیشنهاد میکنند. اما از منظر ما روشنفکران خارج از کشور تنها میتوانند نقشی کلیدی در تسهیل شکلگیری حزب بازی کنند، اما نمیتوانند سازندگان آن در خارج باشند. حزب، خارج از طبقه ساخته نمیشود. و چنانچه تشکیل شود همانند دهها حزب که در خارج طی ۴ دهه گذشته به نیابت از کارگران تحت عناوین پر طمطراق ساخته شده اند، همه در بحران عمیق فرو رفته و با سیلی صورت خود را سرخ نگهمیدارند!
رفیق باسط استدلال میکند که همه ما کارگریم و و برخی سالهاست که اینجا کارگری میکنند، اما این نشان نمیدهد که میتوانیم از خارج کشور پیوندها و روابط نزدیکِ لازم را بهخوبی برقرار کنیم. ما به عنوان مارکسیستهای بینالمللی در هر کشوری که زندگی میکنیم باید خود را به جنبش کارگری آن کشور مرتبط کنیم، از آن بیاموزیم و صدای کارگران ایران را در سطح بینالمللی بازتاب دهیم (گرایش ما چنبن کرده است)، اما حزب محقّقاً باید در ایران ساخته شود، مخفی باشد و از سوی پیشتازان کارگری شکل بگیرد.
این پیشتازان اطلاقی به عموم کارگران نیستند؛ بلکه مدِ نظر ما کارگرانی هستند که بهواسطه مبارزات روزمره خود طی سالها، تجربه و آگاهی ضدِ سرمایهداری یافتهاند. بعضیها جوانترند، مثلاً در محدوده سنی بین ۲۰ تا ۴۰، اما به هرحال اینها هم تجربه دارند. تجربیات کارگری و مبارزات کارگری این کارگران با تجربیات ما در خارج از کشور متفاوت است. اینجا ما اتحادیه داریم، اعتراض و اعتصاب میکنیم و به خاطر آن دستگیر و یا شکنجه نمیشویم. دستمزدهای کارکران سر وقت پرداخت می شود و غیره. این تجربیات برای کارگر داخل کاملا بیگانه است. ما هم با تجارب آنها بیگانه هستیم.
در بیشتر موارد، یک حزب خارج از محدوده جغرافیایی خاص، بهویژه اگر ارتباطات ارگانیک نداشته باشد، نمیتواند در لحظات حساس تصمیمگیری، تصمیم درستی بگیرد، چون آشناییهای اولیه ناچیز است. ما میتوانیم در زمان مناسب حمایت و کمک فراهم کنیم، اما نه در شرایطی که نمیدانیم تجربیات کارگران ایران دقیقاً چه بوده و کجا بوده؛ نمیدانیم چهطور میتوانیم همکاری کنیم و نظرات جالبی که مطرح کردهایم چهگونه به پیشتازان منتقل کنیم. در چنین شرایطی چهگونه میشود از ساختن حزب حرف زد؛ در حالی که هنوز این پیوند برقرار نشده است. در نتیجه یکی از کلیدیترین کارهایی که امروز باید ما «مارکسیست» ها در خارج از کشور انجام دهیم برقرار کردن همین ارتباطات اولیه است، . این مطلب دقیقاً مرتبط با بحث اولِ رفیق باسط است، که اشاره میکند؛ ما بدون ارتباط با یک جنبش زنده نمیتوانیم کاری انجام دهیم.
ما باید در تحلیلهایمان روشن کنیم که آیا در ایران پدیدهای به نام «پیشتاز کارگری» وجود دارد؟ و اگر وجود داشته باشد این پدیده چیست؟ و وظیفهاش چهگونه تعریف میشود؟
البته ما به عنوان گرایش مارکسیست های انقلابی معتقدیم که بله وجود دارد. شاهدش را هم دیدیم. یکی از آنها که ما بهدفعات نام بردیم، رفیق شاهرخ زمانی بود. او یک کمونیست ـ لنینیست بود و مانند هر روشنفکری مسائل را تحلیل میکرد. او مبارزه کرد، از رهبران پیشتازان کارگری و طبقه کارگر بود. او تا آخرین قطره خونش و تا زمانی که نفس در بدن داشت مبارزهاش را حتی در زندان ادامه داد. او شبها تا صبح از درون زندان تلفنی با رفقایی که در خارج از کشور هستند، صحبت میکرد. در آن زمان کمیته اقدام کارگری در ایران به وجود آمده بود و فعالیتهای مشترکی انجام گرفته بود و پیوندی میان بخشی از کارگران پیشتاز با بخشی از روشنفکران داخل و جریاناتی که در خارج بودند، ایجاد شده بود.
میبینید که این اتفاق افتاده بود و امروز هم در غیاب رفیق شاهرخ زمانی دارد میافتد. بنابراین، اگر ما میخواهیم در انقلاب آتی ایران نقشی ایفا کنیم، اگر معتقدیم وضعیت به گونهایست که میتواند منجر به تغییراتی شود، بایست قبل از نسخهپیچی عمومی توجه اساسی و اکید خود را بر ارتباطگیری با این پیشتازان متمرکز کنیم. ما باید قبل از گفتن اینکه: لازم است اینطور عمل شود تا فلان اتفاق بیفتد؛ اگر این کار را بکنیم آن نتیجه را میگیریم، یا تحلیلهای فلانی به ما چنین آموخت، و یا طراحی یک تشکیلات انقلابی در داخل ایران، باید ابتدا این ارتباطات اولیه را برقرار کنیم. همه دادههای ما از طریق این ارتباطات جمعآوری میشود و همه نظرات و تحلیلهای ما در اختیار همان ارتباطات قرار میگیرد
ممکن است روشنفکران انقلابی، چه در داخل و چه در خارج، نظرات خوبی با سمتوسوی کارگری ارائه دهند، اما این نظرات برای اجرا شدن نیازمند تشکیلات اولیه و ارتباطات نزدیک و تنگاتنگ است. تجربیات تاریخی نشان داده است که تلاش برای ساختن حزبی در خارج، بدون ارتباط واقعی با طبقه، مکررا شکست خورده و شکستها مفتضحانه بوده است؛ بنابراین امید به اینکه گروهی روشنفکر در خارج با نوشتن مقالات و کتابها و طرح تئوریهایی حتی بسیار وزین، بتوانند حزب بسازند و این حزب در ایران اعتبار پیدا کند، تقریبا بیهوده و بی ثمر است. مارکس به درستی میگوید: هر تئوری و تزی باید در عمل آزمایش شود؛ خودِ او در تزهای فوئرباخ بر این نکته تأکید میکند و این همان نکتهای است که رفیق باسط بهدرستی مطرح کرد.
روش درست این است که «روشنفکرـ کارگر»ها (افرادی مانند خودِ رفیق باسط که هم کارگرند و هم روشنفکر) و «کارگرـ روشنفکر«ها (مثل رفیق شاهرخ زمانی) به هم پیوند بخورند. زمینهسازیِ یک جمع روشنفکری خارج از کشور برای ساختن حزبی که در داخل اعتبار داشته باشد، بدون داشتن این پیوند، معنایی ندارد. تجربه نشان داد که احزاب و تشکیلات متعددی که در خارج شکل گرفتند به دلیل جدایی از طبقه دچاربحرانهای عمیق شده و پارهپاره شدند.
ما به عنوان مارکسیستها باید همیشه در صف مقدم مبارزات داخل ایران باشیم. مانیفست و آموزههای مارکس و انگلس نشان میدهد که فعالیت نظری روشنفکران زمانی شکلی سازنده به خود میگیرد که آنان دوشادوش و در کنار طبقه کارگر عمل کنند، خارج از طبقه چنین امری ممکن نیست.
اگر در ایران روشنفکری وجود داشته باشد که بیستوچهار ساعته در اتاقهای دربسته کتاب میخواند و ترجمه میکند، بیآنکه پیوندی با طبقه کارگر برقرار کرده باشد، فعالیت او بیثمر و وقت تلف کردن است. بهتر است وقت را صرف شناخت و پیوند با کارگرانِ پیشتاز کنیم تا تئوری را در عمل در اختیار آنان قرار دهیم. وقتی پیوندِ دوجانبه برقرار شود، یعنی «کارگر روشنفکران»، دسته دیگر «روشنفکر کارگران» را به رسمیت بشناسند و آن روشنفکران نیز پیشتازان را بپذیرند، آنگاه میتوان در مقام ساختن ستاد رهبری در داخل ایران و آمادهشدن برای انقلاب قرار گرفت. در غیر این صورت، همه این بحثها هرچند خوب، به جایی نمیرسند.
اینجا خطاب من مستقیم به رفیق باسط و رفقای صادق و با پشتکاری مثل ایشان است:
من از تجربه شخصی پنجاه سال گذشته و شناختی که از احزاب خارجساخته پیدا کردهام، نتیجه میگیرم که چنین احزابی اگر فرصتی بیابند اقدام به تخریب خواهند کرد؛ در این تردیدی نباید داشت. اگر گمان میکنید کسی واکنشی نشان میدهد و برای جلوگیری از تخریب قدمی پاپیش میگذارد، کاملا در اشتباهید؛ این یک توهم است. ما بارها این تجربه را داشتهایم؛ لطفاً از تجربه ما استفاده کنید تا با تکرار مجدد وقت شما تلف نشود. بیائید مستقیم برویم سراغ مسئلهای که اهمیت دارد، برقراری ارتباط با کارگران پیشتاز، و این کار را با هم پی بگیریم. یک مارکسیست انقلابی در خارج چنانچه ارتباط تنگاتنگ و روزمره با کارگران پیشتاز در ایران نداشته باشد، هرچند دلسوز و متعهد و دسترسی به «تئوری»های مارکسیستی و اعتقاد راسخ به جنبش کارگری و «اتحاد، حافظهٔ بازخوردیِ جنبش»، قادر به ادای سهم خود برای تدارک انقلاب سوسیالیستی نخواهد بود. پیوند روشنفکران خارج با پیشتازان کارگری داخل تنها روزنه آزمایش عملی و بازتجدید «حافظه بارخوردی» در جنبش کارگری است. در غیر اینصورت تمام نسخه پیچی های روشنفکران خارج از کشور راهی برای آزمایش این نسخه پیچی ها در ایران پیدا نخواهند کرد.
۲۰ مهر ۱۴۰۴
آخرین دیدگاه ها