بهای ناپختگی: چگونه ضعف فرهنگی، انقلاب پرولتاریا را به بوروکراسی فروخت؟
نویسنده: امین ماسوری
انقلابها در طول تاریخ با وعدهی تحول بنیادین متولد میشوند، اما کمتر پیش میآید که این تحول، بقای خود را تضمین کند. تراژدی پرولتاریای روسیه نیز از همینجا آغاز شد؛ نه در میدان نبرد، بلکه در جبههی پنهان فرهنگ و آگاهی. این مقاله، به کاوش در این پارادوکس تاریخی از منظر لئون تروتسکی میپردازد.
آیا میتوان یک انقلاب را پیروز شد، اما در حفظ دستاوردهای آن شکست خورد؟ این پرسش دردناک، هستهی اصلی تحلیل لئون تروتسکی از سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی است. در حالیکه پرولتاریای روسیه به رهبری بلشویکها موفق به سرنگونی تزار و طبقات حاکم شد، تروتسکی استدلال میکند که این طبقه به دلیل یک نارسایی عمیقتر، یعنی «ناپختگی فرهنگی»، نتوانست قدرت را در دستان خود نگه دارد و بهتدریج آنرا به یک کاستی جدید و قدرتمند(بوروکراسی استالینیستی)، واگذار کرد. این تز، در واقع یک هشدار جدی است؛ هشداری که هر پیروزی سیاسی بدون یک انقلاب فرهنگی پایدار، محکوم به فروپاشی از درون است.
بخش اول: پرولتاریای «نابالغ» در منطق توسعه ناموزون
تروتسکی، برخلاف مارکسیستهای سنتی اروپای غربی، انقلاب روسیه را در چارچوب تئوری «توسعه ناموزون و مرکب» تحلیل میکرد. این تئوری بهنوعی کلید درک ناپختگی است که چگونه یک کشور میتواند همزمان مدرنترین ساختارهای صنعتی و سیاسی را داشته باشد، در حالیکه در تار و پود اجتماعی خود، عمیقاً عقبمانده باقی بماند؟
تروتسکی استدلال میکرد: روسیه به لحاظ سیاسی با جهشی بزرگ، به دیکتاتوری پرولتاریا رسید، اما توده عظیمی از کارگران و دهقانان همچنان در سطح پایین سواد، عادات عقبماندهی زندگی (مانند خرافات، فردگرایی و فقر شدید فرهنگی) و فقدان تجربه دموکراسی طبقاتی به سر میبردند. انقلاب اکتبر، ابزاری بسیار مدرن (دولت کارگری) را در دستان یک طبقه از نظر فرهنگی عقبمانده قرار داد. این تضادِ ریشهای، فشار عظیمی برای بازگشت به عقب و انحراف از آرمانهای سوسیالیستی ایجاد کرد.
بخش دوم: بحران بقا و ناتوانی در اداره
تروتسکی در کتاب مشهور خود، انقلاب خیانت شده، به صراحت توضیح میدهد که ناپختگی پرولتاریا در چه شرایط مادی به بحران تبدیل شد. این مسئله، یک بحث صرفاً فلسفی نبود، بلکه یک معضل بقای عملی بود،
فرسودگی طبقهی پیشرو. سالها جنگ داخلی، قحطی و فرسودگی اقتصادی، پرولتاریای پیشرو، آگاه و سازمانیافته را از بین برد. بسیاری از کارگران فعال یا در جبههها کشته شدند یا برای مدیریت دستگاه عظیم دولتی جذب شدند.
طبقه کارگر جدیدی که برای پر کردن جای خالی به شهرها آمد، اکثراً دهقانان دیروز بودند؛ افرادی فاقد سابقه مبارزاتی و مهمتر از آن، فاقد «عادتهای دموکراتیک کارگری» لازم برای مدیریت جمعی، جایگزین فرهنگی شدند.
رفتهرفته پرولتاریای خسته و کمسواد دیگر توانایی یا انرژی لازم برای نظارت مستمر و دموکراتیک بر شوراهای خود و دستگاه دولتی را نداشت. از نظر تروتسکی، «یک کارگر خسته پس از ساعتها کار، ترجیح میدهد مدیریت به عهده کسانی باشد که وقت و سواد لازم را دارند.» این شرایط، که همان ناتوانی در نظارت بود، خلأیی ایجاد کرد که بوروکراسی با کمال میل آنرا پر کرد.
بخش سوم: بوروکراسی به مثابه جایگزین «ناپختگی»
تروتسکی، بوروکراسی استالینیستی را یک کاستی جدید و انگل میدید که مستقیماً بر ضعف فرهنگی پرولتاریا سوار شد. بوروکراسی از طریق فرآیندی که تروتسکی آنرا «سلب قدرت از شوراها» مینامد، در سه مورد ذیل جایگزین پرولتاریای نابالغ شد:
۱. انحصار سواد و مهارت: بوروکراتها(مدیران، تکنوکراتها، و مقامات حزبی) کسانی بودند که بهدلیل سواد، تحصیلات و مهارتهای اداری خود توانستند کار مدیریت را به دست بگیرند. آنها در واقع «نیاز ناگزیر» جامعهای عقبمانده برای نظم و مدیریت بودند.
۲. حفاظت از امتیازات: پس از تحکیم قدرت، بوروکراسی برای حفظ موقعیت خود، آگاهانه فرآیند رشد فرهنگی و سیاسی پرولتاریا را متوقف ساخت. حذف بحثهای آزاد، سرکوب احزاب اپوزیسیون و حاکمیت تکصدایی، همگی برای جلوگیری از رسیدن پرولتاریا به «پختگی» و مطالبه کنترل مجدد بر ابزار تولید بود.
۳. فساد فرهنگی: بوروکراسی با نهادینه کردن امتیازات و فساد، خود به یک طبقه انگل تبدیل شد و با از بین بردن ارزشهای اخلاقی و مدنی انقلاب، به ناپختگی دامن زد و آنرا عمیقتر کرد.
بخش چهارم: ضرورت انقلاب فرهنگی
در دیدگاه تروتسکی، تنها راه برای نجات انقلاب، یک انقلاب فرهنگی بود. این مفهوم بسیار فراتر از آموزش سواد پایه بود و دربرگیرنده تغییر در کل سبک زندگی بود.
تروتسکی بر ضرورت بهبود عادات روزمره تأکید میکرد: بهبود بهداشت، استفاده صحیح از زبان، نظم در محل کار، و احترام متقابل، از جمله آن موارد بودند. او تاکید داشت که «آگاهی طبقاتی واقعی» در توانایی کارگر برای سازماندهی دموکراتیک زندگی خود، خانواده و جامعهاش نمایان میشود.
تروتسکی در ناپختگی فرهنگی پرولتاریا معتقد بود این طبقه وقت ندارد تا منتظر ایجاد یک «فرهنگ پرولتری» کاملاً جدید بماند. بلکه باید بهسرعت و بهصورت انتقادی، بهترین دستاوردهای فرهنگ بورژوایی گذشته را جذب کند تا سطح خود را برای مدیریت یک دولت سوسیالیستی بالا ببرد.
نتیجهگیری: درس ناپختگی برای امروز
اگر بخواهیم این تحلیل تروتسکی از ناپختگی فرهنگی را مشق تحلیلمان کنیم، در واقع باید آنرا به مثابه یک عبرت تاریخی بزرگ دانست: پیروزیهای بزرگ سیاسی و اقتصادی بدون پشتیبانی از یک «پایهی فرهنگی نیرومند» و «توانایی اداره» محکوم به زوال هستند. ناپختگی فرهنگی طبقه کارگر جهانی، حتی در جوامع پیشرفتهتر، خود را در قالب «بیتفاوتی سیاسی»، «فردگرایی مفرط» و «پذیرش ایدئولوژی مصرفگرایی» نشان میدهد. تروتسکی به ما هشدار میدهد، تا زمانی که تودهها از نظر فرهنگی آماده حکومتداری و نظارت دموکراتیک نباشند، قدرت همیشه به دست یک طیف کوچک از مدیران، بوروکراتها یا تکنوکراتها خواهد افتاد، حتی اگر پرچم انقلاب برافراشته شده باشد. مبارزه برای رهایی طبقاتی، در نهایت، مبارزهای برای ارتقاء آگاهی و فرهنگ است.

آخرین دیدگاه ها