تداوم مذاکرات ترامپ و خامنه‌ای / مازیار رازی


مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیه‌وتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری

اگرچه، کارگران علی‌رغم مذاکرات و یا هیاهوی احتمال جنگ هیچ‌گاه مبارزات خود را متوقف نکرده‌اند و هم‌چنان برای احقاق حقوق صنفی خود مبارزه می‌کنند؛ اما سئوالات بسیاری برای توده‌های وسیع مردم از جمله طبقه کارگر و پیشتازان کارگری مطرح است که پاسخ به آن‌ها بسیار مهم است؛ از جمله: بالاخره قرار است در این مذاکرات چه اتفاقی بیفتد و روند پیش‌رفت آن به کدام سو است؟ آیا در آخرین دور، یعنی دور چهارم توافقاتی صورت گرفته که به نفع ما باشد یا به ضرر ماست؟ در کل، حال که دور چهارم به اتمام رسیده و دور پنجم آغاز می شود، ما چه دستاوردهایی داشتیم؟
تا این‌جا به نظر می‌رسد طرفین از توافقاتی که پشت پرده صورت گرفته راضی هستند. آن‌ها به یک‌دیگر تبریک گفتند و اعلام کردند مذاکرات پیش‌رفت‌هایی داشته است و قرار است دور پنجم مذاکرات این هفته صورت بگیرد، اما به دلیل اتفاقی که اخیرا افتاده و من توضیح می‌دهم که چه بوده و به چه علت اتفاق افتاده، شاید یک هفته‌ای به تعویق بیفتد.
اما پیش از بازکردن این بحث بایست خاطرنشان کنیم که این رژیم اسلامی در واقع حافظ منافع امپریالیسم است و از آغاز توسط امپریالیست‌ها به قدرت رسیده. روحانیت همیشه بخشی از هیئت حاکم بوده و از زمان نفوذ بریتانیا در ایران در ارتباط با آن نیز قرار گرفته است، به همین دلیل عجیب نیست اگر امپریالیست‌ها به ادامه حضور آن در منطقه تن بدهند. نیم‌نگاهی به تاریخ معاصر ایران این مطلب را اثبات می‌کند
در سال‌های ۵۶-۵۷ بحران عمیق اقتصادی دوران شاه باعث شد میلیون‌ها نفر از مردم شریف از جمله کارگران و زحمت‌کشان. در اعتراض به وضع موجود به خیابان‌ها آمده و خواهان حقوق دمکراتیک خود باشند. در آن زمان این امکان وجود داشت که تحولات به نوعی پیش رود که طبقه کارگر و زحمتکشان بتوانند قدرت را از آن خود کنند. از این روی امپریالیست‌ها در گوادالوپ تصمیم گرفتند مُهره شاه را با مُهره خمینی که از سال ۴۲ به علت درگیری با شاه شناخته شده بود، جایگزین کنند. این تخاصم سیاسی پس از انقلاب سفید شاهنشاهی و اصلاحات ناشی از آن آغاز شده بود. این اصلاحات از سویی منافع روحانیت را به خطر انداخته بود و از سوی دیگر منافع تجار بازار را تهدید می‌کرد. این تجار توسط انحصار کوچکی از وابستگان دربار به کناری رانده شده و منافع آنان به خطر افتاده بود. در واقع می‌شود گفت بخشی از هیئت حاکم به دلیل اجرای سیاست‌های مورد پذیرش امپریالیست‌ها که شاه به مورد اجرا گذاشت، کنار زده شدند، اما از بین نرفتند، بلکه موقتا در آب نمک خوابانده شدند. شاه پس از بلوای سال ۴۲ عکس‌العمل شدیدی نسبت به خمینی نشان نداد و توافق شد که او به نجف برود و شرایط خاص سال‌ها ۵۵تا ۵۷ چه در ایران و چه در مقیاس جهانی، دوباره توجه امپریالیست‌ها را معطوف نیروهای واپس‌گرایی مانند خمینی کرد.
شکست امریکا در ویتنام پس از سی سال اشغال و کشتار، بدنامی عمومی آمریکا به علت حمایت از دیکتاتورها و مداخلات آنان در کودتاهای شیلی، ایران، اندونزی، کنگو و بقیه نقاط جهان باعث شده بود آمریکا به نیرویی منفور در اذهان ملت‌های تحت ستم تبدیل شود. سیاستمداران آمریکایی برای مبارزه بر علیه نفوذ شوروی در دوران جنگ سرد ناچار بودند این چهره منفور را پاک‌سازی کنند تا بتوانند از نفوذ شوروی در کشورهای تحت سلطه جلوگیری کنند. بخشی از این پاک‌سازی سلب حمایت از دیکتاتورهایی مانند پینوشه، شاه، مارکوس و سوهارتو و …… بود. این پاک‌سازی می‌توانست وزنه قدرت جنگ سرد را دوباره به سمت آمریکا برگردانده و جلوی انقلابات احیانا کارگری و زحمت‌کشان را سد کند. این پروژه در منطقه تحت عنوان کمربند سبز – نیروهای واپس‌گرای اسلامی – به دور کشور شوروی کلید خورد. دولت کارتر در همین راستا دوباره خمینی را به جلوی صحنه راند و او از نجف به پاریس آمد و در مرکز توجه وسایل ارتباط جمعی جهانی قرار گرفت تا بتوان زمینه‌های ذهنی ورود او به ایران را فراهم کرد. اگرچه برخی از محاسبات آمریکا در مورد کنترل کامل دولت اسلامی غلط از کار درآمد، که آن نیز به علت مداخله و قدرت‌گیری نیروهای بدنه ۵۷ یعنی بسیجی‌ها و کمیته‌چی‌های مساجد اتفاق افتاد، اما در مجموع ارتباطات با دست‌اندازهایی ادامه داشت. آمریکا و اروپا تامین‌کنندگان اصلی تجهیزات نظامی در دوران جنگ‌ ایران و عراق بودند. ایران در آن زمان حتی از اسرائیل نیز اسلحه می‌خرید. خریدوفروش نفت ادامه داشت و کلیه نیروهای چپ و مترقی توسط رژیم به شکل وحشیانه‌ای نابود شدند. این ارتباط افتان و خیزان تا همین امروز نیز ادامه دارد. این دو حاکمیت با یک‌دیگر اختلاف اساسی ندارند. امروز هم جمهوری اسلامی تنها نیرویی‌ست که می‌تواند جنبش‌های اعتراضی را سرکوب کند و از تشکیل هر نهاد و ارگان حزبی، صنفی و یا حتی فرهنگی جلوگیری نماید. در نتیجه اگر این دو نیرو ظرف همین یکی دو هفته آتی با هم صلح کنند تعجبی نباید کرد. برخلاف همه شعارهای پرطمطراق ضد آمریکایی و مرگ بر این و آن که دارودسته خمینی و خامنه‌ای از همان روز اول به راه انداختند هدف در واقع کسب امتیازات بیش‌تر یا حداقل به رسمیت شناخته شدن، مانند سلف شاه از سوی امپریالیست‌ها بود، امتیازی که آمریکا نمی‌داد و جو ضد آمریکایی و ‌پرچم سوزی و غیره را دامن می‌زد.
حکومت ایران اختلاف خاصی با آمریکا ندارد که قابل حل نباشد، اختلافی از نوع طبقاتی، یا اختلاف بر سر شیوه تولید و استثمار. این‌ها صرفا خواهان گرفتن خرده نانی بیش‌تر هستند. می‌خواهند قدرت خود را حفظ کنند و برای احقاق همین خواسته بارها در کنار آمریکا قرار گرفتند. آن‌ها به اعتراف خودشان در عراق به کمک امپریالیسم آمدند؛ در مبارزه علیه تروریسم منطقه از نزدیک کمک‌رسانی و همکاری کردند، بنابراین از نظر ما اصلا تعجبی ندارد که این‌ها به مصالحه برسند، اتفاق خارق‌العاده‌ای نمی‌افتد و حالا هم که اعلام کردند دوره چهارم بسیار موفقیت آمیز بوده. این وسط می‌ماند موضع‌گیری‌های مختلف خامنه‌ای: او ابتدا گفت “ما صحبت نمی کنیم، این‌ها به ما ستم کردند، آمریکا فلان و بهمان است و ما را به رسمیت نمی‌شناسد و غیره”، خب این اظهار نظر به بحث‌هایی دامن زد؛ بعد گفت “مذاکره اشکالی ندارد” و کمی بعدتر “مذاکره غیرمستقیم باشد”. خب، این که یک شوخی بیش‌تر نبود. مذاکره غیرمستقیم همان باری را دارد که مذاکره مستقیم خواهد داشت. سرانجام هم آمدند و مصالحه کردند و در تحلیل نهایی امتیازات زیادی دادند. موضع ترامپ از ابتدا روشن بود “یا توافق و صلح می‌کنیم یا این‌که از نیروهای نظامی استفاده خواهیم کرد”. من گمان نمی‌کنم بخواهند از نیروی‌های نظامی خودشان استفاده کنند؛ کافی‌ست چراغ سبزی به اسرائیل نشان دهند. آن‌ها این چماق را بالای سر رژیم گرفته‌اند تا سرِ میز مذاکره حداکثر امتیازات را از رژیم بگیرند و این طور هم شد. همین چند روز پیش آقای علی شمخانی که به نظر من در همه این دوران‌ها نقش او حتی مهم‌تر از سلیمانی بوده و در شورای عالی امنیتی جای داشت و دو سال پیش به عنوان مشاور مستقیم خامنه‌ای انتخاب شد که نشان می‌دهد او جایگاه ویژه‌ای در مشاوره با خامنه‌ای در مورد مسائل سیاسی و امنیتی دارد، در مصاحبه‌ای با یکی از تلویزیون‌ها که به انگلیسی ترجمه شده و در تلویزیون‌های اروپایی و آمریکایی و رویترز و غیره پخش شد گفت: “ما حاضریم سازش کنیم و حاضریم هر چه می‌گوئید انجام دهیم حتی غنی‌سازی را کنار بگذاریم منوط بر این‌که شما هم فشارها و تحریم‌ها را متوقف کنید”. شمخانی کسی‌ست که همواره طرفدار هسته‌ای شدن ایران بود و در عینِ حال تلاش می‌کرد موضع بیطرفانه‌ای بگیرد. ایشان همین دو روز پیش این چنین گفتند و «ان بی سی» هم آن‌را پخش کرد، همان تلویزیونی که نظرات ترامپ را نیز بدون تائید یا تکذیب پخش می‌کند.
حالا چرا ممکن است دور پنجم روز یکشنبه صورت نگیرد. ترامپ در سفر اخیرش به کشورهای خلیج صحبت‌هایی در مورد عدم کفایت دولت‌مردان ایرانی کرد. او در سخنرانی خود گفت شما این‌جا ساختمان‌های عظیم ساختید و در ایران همه ساختمان‌ها نابود شد. خامنه‌ای هم بلافاصله پاسخ داد که این فرد کیست که چنین می‌گوید و غیره. پزشکیان هم پرخاش کرد که آمریکا توهین می‌کند و……. صحبت‌هایی که مطمئنا همه شنیده‌ایم. شاید این ماجرا چند روزی مذاکرات را به تعویق بیندازد. این‌ها قهر و آشتی زیاد داشتند؛ ولی به هرحال، وضعیت کماکان به شکلی پیش می‌رود که امکان سازش در دور پنجم با وجود همه اشکالات‌ محتمل‌تر است تا عدم سازش. سازش هم فقط یک مفهوم دارد: نوشیدن جام زهر توسط خامنه‌ای؛ فرمولش را هم پیدا می‌کنند؛ قبلا گفتند نرمش قهرمانانه؛ یعنی مثلا ما آمریکا راشکست دادیم، آمریکا پس رفت، زدیم توی دهانشان، این‌ها را به زانو درآوردیم و خلاصه از این مزخرفات تا مخاطبین و پایه‌های اجتماعی خودشان را قانع کنند.
همه دوگانگی‌های موجود در مواضع خامنه‌ای همین هدف را دنبال می‌کنند. این‌ها ناچار هستند به مطالبات حداکثری آمریکا تن بدهند و از طرف دیگر نمی‌خواهند پایه‌های منسجم ده درصدی سپاه پاسداران و بسیجی‌ها را که به ایشان رای می‌دهند و از قِبَلِ اینان به امتیازاتی رسیده اند، از دست بدهند و این‌ها سر به شورش بردارند یا کودتایی بکنند. همه دوگانگی‌هایی که مشاهده می‌کنیم از همین وحشت سرچشمه می‌گیرد. از یک طرف خامنه‌ای عربده می‌کشد که ما توی دهان آمریکا می‌زنیم و از طرف دیگر شمخانی، مشاور ویژه خودش را می‌فرستد که بگوید ما حاضریم تسلیم شویم؛ حاضریم هرچه می‌خواهید انجام دهیم فقط بگذارید ما به حیات خودمان ادامه دهیم. آقای شمخانی یک قول دیگر هم داده است که قبلش خود خامنه‌ای هم ذکر کرده بود: اگر شما با ما کنار بیائید ما حاضریم سرمایه‌دارهای آمریکایی و اروپایی را در ایران بپذیریم. این هم چراغ سبزی به سرمایه‌داران بزرگ آمریکایی. این‌ها می‌توانند مانند دوران خاتمی که آمدند، باز هم بیایند.
بنابراین ارزیابی جنبش کارگری داخل ایران و پیشتازان در شرایط حاضر این است که متوجه باشیم چه دارد می‌گذرد، نگذاریم توده‌ها دچار توهم شوند که گویا ترامپ آمده کمک به . سرنگونی این رژیم بکند. مزخرفاتی که سلطنت‌طلبان در عرض صد روز گذشته به طور دائم انتشار دادند،” بله، ترامپ آمده و به حساب این‌ها خواهد رسید. فعلا دارد مانور می‌دهد، اما برنامه سرنگونی‌ست”. تمام سلطنت‌طلب‌ها هم خوشحالند، صد روز گذشته و به نظر من اگر صد روز دیگر هم بگذرد چنین اتفاقی نخواهد افتاد. این‌ها تخیلات سلطنت‌طلبان است که رویای برگشتن فوری به ایران و پس گرفتن مال و املاکشان دارند. می‌خواهند طلب‌های‌شان را وصول کنند و دوباره برگردند خارج تا با خیال جمع و فراغ‌ِ بال بیش‌تری زندگی کنند.
همان‌طور که در بالا گفتم در شرایط فعلی امکان این مصالحه وجود داره، این امکان بسیار هم قوی‌ست؛ چون رژیم بدیل دیگری ندارد، یا باید تسلیم شود یا تمام منابعش را از طریق اسرائیل کاملا مختل می‌کنند و تمام برنامه‌های‌شان ده، پانزده سال عقب می‌افتد. رژیم خواهان این نیست؛ خامنه‌ای هم به سنی رسیده که باید در فکر جانشین خود باشد. پس از مرگ او اگر این سیاست‌ها را ادامه دهند مسلما درون هیئت حاکمه اغتشاش ایجاد خواهد شد. چنین اغتشاش و هرج‌ومرجی یا به کودتایی از طریق سپاه پاسداران منجر می‌شود و یا اغتشاش شکل خیابانی پیدا می‌کند و توده‌های وسیع معترضین به خیابان‌ها می‌ریزند و اعتصابات آغاز می‌شود و موقعیت انقلابی بوجود می‌آید که طبقه کارگر و پیشتازان بایست از پیش برای چنین موقعیتی اماده باشند. ما در آینده باز هم به این موضوع خواهیم پرداخت.
سخنرانی در کلاب هاوس ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران