مؤلفه های ستاد رهبری برای تدارک انقلاب سوسیالیستی / مازیار رازی
تنظیم و ویرایش: بنیامین و مرتضی
در رابطه با وجوه اشتراک و تمایز ما از سایر جریاناتی که صحبت از حزب و ساختن حزب میکنند لازم است که به چهار مولفه اصلی اشاره کنیم این چهار مولفه به قرار زیر است :
مولفه اول: ساختار حزبی
سوال یا ایرادی که از ما گرفته میشود این است که ما از حزب کارگران سوسیالیست صحبت میکنیم، پس تکلیف سایر اقشار مانند روشنفکران در این حزب چه میشود؟ آیا ما خواهان حذف روشنفکران هستیم؟ آیا میگوئیم که فقط کارگرانی که در کارخانجات هستند باید در این حزب باشند؟ در پاسخ باید بگویم: خیر، چنین فرضی نیست. ما در درون این حزب دو پدیده داریم که در وحدت با یکدیگر هستند و درهم ادغام خواهند شد. یکی کارگر – روشنفکران که منظور، کارگرانیست که مغزهای متفکر جنبش کارگری بهشمار میآیند و در عمل مبارزاتی به آگاهی سوسیالیستی رسیدهاند. آنان در نتیجه مبارزاتشان به آگاهی رسیدند و بعد بهدانش سوسیالیستی دست پیدا کردند؛ و گروه دوم افرادی تحت نام روشنفکر – کارگر، یعنی روشنفکرانی که نقطه آغاز آنان مطالعات و تحقیقات مارکسیستی و سوسیالیستی بوده و بهلزوم مبارزه طبقه کارگر و در خدمتگذاشتن تمامی امکانات فکری خود به این طبقه باور دارند، و نهتنها از سوی پیشروان کارگری بلکه از سوی کل طبقه کارگر بهرسمیت شناخته شده و مورد قبول قرار گرفتهاند. بنابراین، این دوپدیده، یعنی پدیده کارگر – روشنفکر بهمعنای رهبران عملی و رهبران طبیعی طبقه کارگر و مغزهای متفکر این طبقه کارگر درکنار روشنفکرانی که در عمل به جامعه و طبقه کارگر اثبات کردند که در مسیر آنان گام هایی برداشته و نشان دادند که در خدمت آنان هستند با هم تلفیق و ادغام میشوند و بنیانگذاران حزبپیشتاز کارگری خواهند بود. بنابراین واضح است که روشنفکران اینچنینی و با سابقه طبقه متوسط میتوانند وارد مبارزات طبقه کارگر شده و در حزب پیشتاز کارگری جایگاهی داشته باشند، اما همانطور که قبلا گفتیم آنان باید در عمل نشان داده باشند که قیمماب نیستند، و پساز دسترسی به چهار کتاب و مقاله خود را رهبر جنبش کارگری قلمداد نمیکنند، این باید در عمل نشان داده شده باشد. مطمئنا پیشتازان طبقه کارگر بهدرستی قادر به درک و انتخاب چنین روشنفکران خواهند بود.
مولفه دوم: دموکراسی حزبی
چنین حزبی باید کاملا یک حزب دمکراتیک باشد و این گفته صرفا جنبه تبلیغاتی ندارد و از شرایط عینی دخالتگری در جنبش کارگری نشات میگیرد. این حزب دارای یک برنامه است و خود را برسر برنامه مرکزی متمرکز کرده و هدفش تکامل مطالبات کارگریست. روشن است که اعضا این حزب درجریان انتقال برنامههای سوسیالیستی بهدرون طبقه کارگر، برنامههایی که خود در تئوری بهآن دست یافتهاند، باید بهصورت زنده و مستمر در درون مبارزات طبقه کارگر شرکت داشته و در تمام عرصهها دخالتگری کنند.این دخالتگریها موجب میشود که برآمد عمل مبارزاتی پساز چندی تغییراتی در برنامه از پیشتعیین شده ایجاد کرده و خود تبدیل به بخشی از برنامه این حزب شود، چراکه بخش عمده تئوری این حزب از دل جنبش کارگری بیرون آمده و به درون حزب آمده است. ما به یک برنامه ایستا و همیشهدرست معتقد نیستیم. برنامه در جریان عمل رشد کرده و منطبق با نیازهای بلافاصله طبقه تغییر میکند و این دقیقا در تمایز با تمام گرایشات و احزاب که به اسم کارگر و کمونیست اعلام موجودیت کردهاند، میباشد. مسلما ممکن است که این افراد در جریان دخالتگری به نظرات متفاوتی برسند،که کاملا طبیعیست. شما خطی را در جنبش کارگری پیش میبرید که ظاهرا کارائی و خوانائی ندارد و باید تغییر کند. بنابراین ، حزب مورد نظرما حزبی نیست که درآن شعارها و مطالبات از بالا تحمیل میشوند و کارگران تنها بهعنوان سربازان و خادمان رهبر و پیشوا ارزیابی میگردند، بلکه حزبیست که عقاید موجود در جنبش کارگری را بهبالا انتقال میدهد و کارگران درآن نقش تعیینکننده و تاثیرگذارندهای دارند. هدف این حزب تقویت و ارتقا مطالبات کارگری از حداقلی و دموکراتیک به سطح بالاتر مانند مطالبات انتقالیست و چنین امری تنها از طریق مبارزات زنده و صیقلدادن درخواستهای فعلی صورت میگیرد. بسیارخوب، اگر قرار است چنین اتفاقی بیافتد بنابراین حزب باید امکاناتی فراهم آورد که افراد و عقاید مختلف بتوانند بهراحتی و بدون احساس نگرانی اختلاف نظرات خود را بیان کرده و بهبحث بگذارند، درنتیجه، به رسمیتشناختن حق گرایش و به رسمیتشناختن حق جناح در درون حزب یکیاز اساسیترین و مهمترین ابزار ساختن چنین حزبیست. در غیاب وجود دموکراسی درونی و درصورت عدم امکان شکلگیری جناحهای مختلف که بتوانند عقاید خود را مطرح کرده و همرزمان خود را به پذیرش نظری جدید متقاعد کنند، این حزب بهسرعت ازهم میپاشد و منحل خواهد شد. بنابراین حزبی که ما در نظر داریم، حزبی کاملا دمکراتیک است. این حزب حق گرایش اعضا خود را بهرسمیت میشناسد و امکان آنرا فراهم میآورد که تجارب زنده طبقه کارگر به درون حزب راه پیدا کند. مطمئنا اگر این شرایط رعایت نشود حزب به سرعت مبدل بهجریانی بوروکراتیک و غیرکارگری خواهد شد.
مولفه سوم: لزوم فعالیت مخفی
حزب مورد نظرما حزبیست که نهتنها در مسائل روزمره طبقه کارگر شرکت میکند، بلکه فراتر از این نیز میرود. این حزب ضمن رعایت مسائل اکید امنیتی دست بهتشکیل کمیتههای مخفی عمل درکارخانهها میزند و با ایجاد یکنشریه سراسری مخفی کارگری با هدف سازماندهی کارگران و تمام زحمتکشان جامعه، مداخلهگری میکند، درعین آنکه اعضایش در مسائل روزمره هرکارخانه و هر محلکار فعالانه شرکت دارند. لازم نیست که بقیه کارگران بدانند که مثلا آقای ایکس یکی از اعضا حزب کمونیست است، اما همه او را کارگری علاقمند به بهبود وضعیت خود در محل کار میشناسند و بهوی اعتماد دارند. مداخلهگری این کارگران هدفمند و با سمتوسوی مشخصیست. آنان کمیتههای عمل مخفی را تعمیق میبخشند، و بهآن خصلت پایدار میدهند، یعنی کمیتهها در کارخانهها باقی میمانند و با جزرومدهای مبارزات از بین نمیروند. آنان کمیتههای کارگری را سراسری، متراکم و متمرکزتر میکنند، بین کمیتههای کارخانجات مختلف هماهنگی ایجاد میکنند، تا اگر درشرایطی یکیاز کارخانهها دست از کار برداشت، دیگر کارخانجات در همبستگی با آن کارخانه دست بهیک اعتصاب سراسری بزنند؛ و یا هنگامیکه یکیاز فعالین طبقه کارگر به زندان رفت، شرایطی آماده شود که بتوان یک اعتصاب سراسری در حمایت از آزادی وی را سازمان داد. این هماهنگیها رژیم را وادار به عقبنشینی میکند که در نتیجه باعث افزایش اعتمادبهنفس طبقه کارگر خواهد شد و از بغرنجی مسیر انقلاب میکاهد. این کمیتهها رادیکالیزم را رشد میدهند و مبارزه را بهپیش میرانند و طبقه را آماده میکنند تا بتواند در شرایط بحرانی سازماندهی سراسری کند، اعتصاب عمومی بهراه بیاندازد و رهبری تمام اقشار تحت ستم را بدست گیرد. این حزب در شرایط بحرانی قدرت دوگانه سازماندهی میکند و به تسلیح کلیه تودهها برای تسخیر قدرت کمک میرساند، و از این زاویه، حزبیست که هدفمند برای سرنگونی نظام تلاش میکند و در این راستا تدارکات میبیند.
مولفه چهارم: برنامه حزبی
این حزب باید متکی به یک برنامه باشد، برنامهای سوسیالیستی. اینبرنامه در واقع ستون فقرات حزب است. حزب بدون یک برنامه سوسیالیستی فاقد ارزش خواهد بود، زیرا یک برنامه سوسیالیستی، مسیر حرکت حزب و مسیر مبارزات طبقه کارگر را مشخص میکند. این نقشه راه نشان میدهد که قدمهای بعدی چه هستند و در چه برهه زمانی و مکانی باید برداشته شوند. این برنامه سوسیالیستی نشان میدهد که تسخیر قدرت باید چهگونه صورت گیرد و پساز تسخیر قدرت چه اقداماتی در دستور روز قرار میگیرد. بنابراین از آنجائی که انقلاب سوسیالیستی یک انقلاب آگاهانه است، یک انقلاب با برنامه و برنامهریزیشده است و متکی به علم شناخت جامعه و متکی به مارکسیسم میباشد، بنابراین همزمان با تشکیل این حزب باید برنامه دقیقی نیز ارائه شود.
مفهوم و مؤلفه های حزب پیشتاز کارگری / مازیار رازی
آخرین دیدگاه ها