هفتم اکتبر ۲۰۰۱، تجاوز لیبرال‌امپریالیسم بر افغانستان

حدود بیست و دو سال قبل در چنین روزی؛ پس از آنکه پنج سال از برقراری رژیم تروریستی طالبان می‌گذشت، رژیمی که در پی جنگ‌های داخلی خانمانسوز میان جبهه‌های مختلف جنایتکار همچون سازمان‌های نظامی‌تروریستی جمعیت، حزب اسلامی، وحدت، جنبش و … به قدرت رسیده بود، این جبهه‌های تروریستی که در پی ظلم و جنایت گروهک‌های خلق و پرچم و مائویست، از طرف امپریالیسم جهانی به رهبری لیبرالیسم‌های پرمدعای امریکایی و اروپایی تقویت شده بودند. حدود بیست و دو سال پیش در چنین روزی، طی توافق دو جانبه‌ی گروهک‌های جهادی غیر طالبانی با امپریالیسم جنایتکار امریکا، افغانستانِ تحت سیطره‌ی رژیم تروریستی طالبان توسط بلوک سرمایه‌داری جهانی به رهبری امپریالیسم امریکا مورد اشغال قرار گرفت.
این تجاوز پس از حمله‌ی سازمان‌یافته‌ی ۱۱ سپتامبر صورت گرفت، حمله‌یی که توسط عوامل خود امپریالسم امریکا سازماندهی شده بود. هدف فوری این تجاوز، تٲمین امنیت ملی امپریالیسم امریکا خوانده شد، امنیتی که انگار نه انگار توسط سازمان‌های تروریستی مثل القاعده که توسط خود امپریالیسم امریکا شکل گرفته بود، مورد تهدید قرار گرفته بود. بلوک سرمایه‌داری غرب به رهبری امپریالیسم امریکا در دوره‌ی جنگ سرد، در رویارویی با دولت منحط کارگری شوروی، اقدام به ایجاد ده‌ها گروه تروریست اسلام‌گرا کرد، که یکی از وحشی‌ترین آن سازه‌ها، گروه تروریستی طالبان است. اما اشتیاق بی‌محابای امپریالیسم برای حضور در صحنه‌ی چور و چپاول منابع دست‌نخورده‌ی افغانستان و استثمار مستقیم مردمان این کشور و رقابت با غول‌های سرمایه‌داری چین و کنترل کشورهای آسیایی، دست به دست هم دادند و پای این امپریالیسم را به خاک افغانستان کشاند.
تخمین زده می‌شود که طی بیست‌سال حضور امپریالیسم امریکا در افغانستان چیزی حدود سه‌صد تا چهارصد هزار نفر کشته شده‌اند. تعداد بی‌شمار زخمی‌ها و آواره‌گان داخلی و خارجی را رقم زدند. چیزی حدود یک میلیون معتاد سر هم کردند. و فقر که از مدت‌های مدید وجود داشت، گسترش یافت. امپریالیسم امریکا برای پیشبرد اهدافش شکسته‌ریخته‌ترین و فاسدترین نوع ممکن دموکراسی قلابی و سرمایه‌داری ناقص‌الخلقه‌ی مضحکی را در افغانستان شکل داد. و دولت‌مدارانی را در افغانستان روی‌کار آورد که هرآنقدر ممکن بود به چور و چپاول، به دزدی و غارت، به قلدری فساد دست زدند. در روی دیگر سکه نیز، نوعی دموکراسی نیم‌بند و زیرساخت‌های فکری متزلزلی را شکل داد که به موازات اضمحلال نظام تحت حمایه‌اش، از هم پاشید، آن نظامی که توسط باندهای قلدر دزد و استثمارگر، در هم‌خوانی با منافع امپریالیسم کنترل می‌شد.
به‌سان حضور تجاوزگرانه و بی‌شرمانه‌ی بیست‌ساله‌ی امپریالیسم در افغانستان، خروج معامله‌گرانه‌اش نیز منجر به ازدیاد ظلم و جنایت در افغانستان شد. و نه‌تنها به آن اکتفا نکرد، که طی ننگین‌ترین معاهده‌ی این دهه، رژیم پوشالی دست‌پرورده‌ی خودش را با لیبرال‌دموکراسی نیم‌بندش دو دسته طی معاهده‌ی دوحه به یکی از وحشی‌ترین گروه‌های تروریستی، به طالبان تقدیم کرد. و این روز در حالی فرا می‌رسد که مردم ستمدیده‌ی افغانستان، به‌خصوص زنان افغانستان، زیر دو سنگ آسیاب رژیم تروریستی طالبان و ادامه‌ی معاملات امپریالیستی جهان سرمایه‌داری به رهبری امریکا و دخالت شبه‌امپریالیست‌های چین و روسیه ساییده می‌شوند. و این روز در حالی فرا می‌رسد که گرایش‌های روشنفکرانه‌ و مترقی‌مآب افغانستان هم‌چنان چشم به جیب امپریالیسم و دل به حرف‌های حق‌به‌جانب‌مآبانه‌ی لیبرال‌دموکراسی غرب بسته اند. لیبرال‌دموکرات‌های پروژه‌گیر ما عادت کرده‌اند که فقط برمبنای مناقع شخصی‌شان از شعار‌های پرطمطراق لیبرالانه تا سکوت بی‌شرمانه و حتا تا چرندیات مدافعانه از رژیم طالبان را نشخوار کنند.
در حالی‌که ما نمی‌توانیم توقع چندانی از جریان‌های دهان‌پرکن وابسته به دولت‌های سرمایه‌داری مخصوصا غرب توقعی داشته باشیم، نیروهای چپ، نیروهای به‌اصطلاح چپ، و گرایش‌های کم و بیش مترقی و انقلابی، هم‌چنان در یک سردرگمی استراتژیک به‌سر می‌برند. بسیاری از مواقع نیز گرایش‌های وجود داشته‌اند که فراخوان‌های اتحاد را چون تیری به هوا زده‌اند. به این دلیل که خودشان نیز برنامه‌ی مشخصی از راه پیشرو، از چگونگی سازماندهی مشخص نیروهای انقلابی، تا پیروزی، نداشته‌اند. در حالی‌که کماکان مخالفت در برابر این رژیم تروریست در سراسر افغانستان وجود دارد. در حالی‌که اعتراضات ضد این رژیم ستمگر نیز به‌شکل پراگنده‌یی برپا می‌شود. و زنان، این نیروهای سچه‌ی انقلابی در زمان کنونی، بازداشت، زندانی، و شکنجه می‌شوند.
“جبر انقلاب” در شرایط کنونی خواهان سازماندهی نیروهای چپ و انقلابی است. یک سازماندهی مخفی و مداوم مشترک نیروهای چپ و انقلابی. مردم زحمتکش و ستمدیده‌ی افغانستان نیز که چندین دهه قربانی جنگ اعمال‌شده از طرف امپریالیسم و باندهای سرمایه‌داری داخلی بوده اند به شدت علاقه دارند تا اوضاع به نفع توده‌های تحت ستم دگرگون شود.
گرایش مارکسیست های انقلابی افغانستان از چندین سال بدینسو در پی زمینه‌سازی برای اتحاد عمل میان نیروهای انقلابی و مترقی بوده است. اکنون نیز در پی سازماندهی اتحاد عمل با گرایش‌های چپ انقلابی، و حتا نیروهای دموکرات مترقی و روشنفکر برای سرنگونی رژیم تروریست طالبان و به‌دنبال آن براندازی کل نظم طبقاتی مبتنی بر استثمار یک انسان توسط انسان دیگر است. ما از گرایش‌های مذکور می‌خواهیم درین زمینه با ما همگام شوند. این اتحاد عمل مبتنی بر استقلالیت سازمانی و در موجودیت گفتمان دموکراتیک برای سازماندهی حرکت‌های مختلف در داخل و خارج از افغانستان خواهد بود. ایجاد یک ستاد سازمانده مشترک برای دنبال‌کردن و به‌اجرا-درآوردن تصمیم‌های گرفته شده نیز از نخستین اقداماتی خواهد بود که باید صورت گیرد. جریان‌هایی که با ما هم‌نظر استند، برای طرح این اقدام مشترک با ما ارتباط بگیرند.

پیش به‌سوی براندازی رژیم ستمگر طالبان!
پیش به‌سوی ایجاد دولت کارگری انقلابی و دموکراتیک!

سنگ‌تراش
گرایش مارکسیست‌های انقلابی افغانستان
۷ اکتبر ۲۰۲۳

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران