«کارگران قدرتی بالای سر خود را بر نمی تابند!» پاسخ کارگران به دارودسته رضا پهلوی / مازیار رازی
در پاسخ به مضحکه دارودسته رضا پهلوی برای کسب «وکالت» یا قیومیت بر کارگران به منظور تدارک سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با رژیمی وابسته به دول امپریالیستی، بخشی از کارگران مبارز و اعتصابی شرکت چنین اعلام کردند:
«…امروز در پاسخ به هیاهوی کمپین”وکالت سیاسی” به این و آن محکم تر و استوار تر بر روی خواستهایمان اصرار داریم و بار دیگر و با صدای بلند اعلام میکنیم که اجازه نمیدهیم با چنین هیاهوهایی صدای ما کارگران و ما مردم را حاشیه ای کنید.
تصمیم گیرنده ما کارگران و ما مردم هستیم و همین جا همگان را به بند ششم بیانیه ۲۱ دی ماه خود جلب کرده و اعلام میکنیم:
ما هیچگونه اعمال قدرتی از بالای سر خود را چه در کار و چه در زندگی بر نمی تابیم. خواست ما اداره شورایی و جمعی جامعه است. اعلام این خواستهای حداقلی اولین قدم برای اعمال اراده جمعی ما مردم برای اتحاد و رقم زدن به سرنوشت و آینده مان است….» (۱)
در مورد مواضع مارکسیست های انقلابی در ارزیابی نقش محوری طبقه کارگر در وضعیت کنونی، یکی از سخنرانی های اخیر مازیار رازی در کلاب هاوس را برای توجه پیشتازان کارگری، انتشار می یابد.
**********
هدف اصلی و نهایی مارکسیستها بدون شک سرنگونی نظام استثمارگر سرمایهداری توسط دستان پرتوان تودههای وسیع به رهبری طبقه کارگر و نهایتاً استقرار نظام شورائی بوده تا بدین طریق ضمن زدودن پلیدیها و اسارت و بردگی از جامعه، آرزوی دیرینه تودهها یعنی گسست ازدخالت گریهای امپریالیسم و سیاستهای تحمیلی آن که از زمان رضا شاه، محمدرضا شاه، خمینی و خامنهای تا به امروز بر کشور تحمیل شده، تحقق یابد. بدون این شک این عناصر (چه ملی گرا و چه اسلامیست) مرتبط و وابسته به سرمایهداری بودهاند و طبیتعاً تنها راه رهایی از یوغ اسارت و دخالتگری امپریالیسم، سرنگونی نظام وابسته و ارتجاعی با اتکا به انقلاب سوسیالیستی خواهد بود. بحث کارل مارکس به طور کلی در مورد سازماندهی انقلاب همین نکته است؛ از آن جا که روابط آشتی ناپذیر بین طبقه سرمایهدار و طبقه کارگر مسئلهای لاینحل بوده، در تحلیل نهایی به منظور پیشبرد منافع تودهها و همچنین رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی و دموکراسی برای تمام جوامع در سطح بین المللی چارهای جز استقرار حکومت پرولتری وجود ندارد. این بحثی بود که مارکس حدود ۱۷۵ سال پیش مطرح و اعلام کرد که دوره حاکمیت سرمایهداری سپری شده و اکنون شرایط اقتضا میکند که طبقه پرولتاریا قدرت را به دست گرفته به بردگی و ستم و اسثتمار خاتمه دهد. بنابراین وجه تمایز مارکسیستها با جریانات بورژوائی در این نکته نهفته است که مارکسیستها صرفاً به تغییر رژیم (یا به اصطلاح رژیم چنج) اکتفا نکرده و خواهان از بین بردن مناسبات سرمایهداری و جایگزینی دولت سرمایهداری با دولت کارگری متکی بر شوراهای کارگری در ایران هستند. در نتیجه در شرایط فعلی و پیشاانقلابی، آمادگی طبقه کارگر و سازماندهی نیروهای انقلابی به موضوع محوری و کلیدی تبدیل میشود. در این زمینه دو نکته اساسی در کانون توجه قرار دارند.
مسئله اول، این که وقوع انقلاب و سازماندهی تودههای وسیع نیازمند تشکیل ستاد رهبری است که متأسفانه این عنصر در شرایط فعلی غایب است. با این حال فقدان ستاد رهبری بدین معنا نیست که نیروهای چپ باید درانتظار تشکیل این ستاد به سر برده و از دخالتگری غافل شوند بلکه میبایست از همین اکنون و تحت شرایط کنونی، تمام کوشش خود را در راستای شکل دهی و ایجاد این ستاد به کار گیرند و این امر در شرایط کنونی غیر قابل تحقق نیست.
مسئله دوم، این که مسلماً بدون ترویج و نشر آگاهی ضد سرمایهداری، تودهها هیچگاه انگیزه و هدفی جهت تدارک و برپایی انقلاب سوسیالیستی نخواهند داشت. درنتیجه مارکسیستهای انقلابی هم از نظر فعالیت عملی و هم در زمینه گسترش آگاهی سوسیالیستی و فعالیت نظری میبایست دخالتگری فعال و هدفمند داشته باشند. این دخالتگری همواره با توجه به شرایط جامعه و تحلیل از وضعیت موجود و همچنین با توجه به میزان آگاهی تودهها و درک ایشان از سوسیالیسم، برنامه ریزی میشود. به سخن دیگر، مارکسیستها میبایست آگاهی تودهها را از سطح فعلی به طور تدریجی و قدم به قدم به سوی آگاهی والاتر و فراتر از مطالبات دموکراتیک در چهارچوب نظام سرمایهداری برسانند تا تودهها به این باور برسند که دموکراسی را میتوان به طور مستقیم و از طریق برپایی انقلاب سوسیالیستی و نظام شورائی در جامعه برقرار ساخت. طرح شعارهای پرطمطراق و یا مطالباتی که با شرایط فعلی جامعه همخوانی نداشته باشند فاقد کارایی بوده و مورد توجه تودهها واقع نخواهد شد. لذا میبایست با توجه به شرایط عینی موجود فعالیت نمود. در وضعیت کنونی، از قضا مسئله کنترل کارگری با شرایط فعلی جامعه بی ارتباط نیست. برای مثال، در نظر بگیریم که در حدود ۴ سال پیش (۱۷ آبان ۱۳۹۷)، اسماعیل بخشی به عنوان سخنگوی کارگران هفت تپه چنین مطالبهای را مطرح کرد و با توجه به اینکه این دعوی میتوانست لطمه سنگین و مهلکی بر پیکره دولت وارد آورد جای تعجب نداشت که وی تنها ۱۰ روز پس از ایراد این سخنرانی توسط نیروهای امنیتی حکومت بازداشت و روانه زندان اوین شد. پس از آزادی نیز دخالتگری چندانی از وی مشاهده نشد که البته این مسئله نیز کاملاً قابل درک است. معهذا نکته قابل توجه این است که طرح مسئله خودمدیریتی و شورائی در مقابل مدیریت دولت سرمایه داری، از دل مبارزات طبقه کارگر ظهور کرد و نه صرفاً از میان کتاب های مارکسیستی. اسماعیل بخشی این مطالبه و آگاهی را بر اساس تجربات عینی در پروسه مبارزات کارگری کسب کرد و نه از طریق مطالعه مقالات فلان حزب و نه از کتابهای کارل مارکس، مارکسیستها و یا حتی افرادی که خود را مارکسیست مینامند. اسماعیل بخشی عنوان کرد که دو راه حل در پیش روی کارگران هفت تپه قرار دارد؛ یکی اینکه مذاکرات با هیئت مدیره کارخانه را ادامه دهیم و در نهایت هفت تپه مجدداً به بخش دولتی واگذار گردد همراه با نظارت کارگری. اما راه حل دوم و مورد تأیید او این است که هفت تپه را خود کارگران اداره کنند. وی که از طریق تجربه مبارزاتی به این سطح والای آگاهی رسیده بود اعلام کرد: ” کمیتهای تشکیل خواهیم داد و هفتتپه را به شکل شورائی اداره خواهیم کرد. نگران نباشید؛ تمام تخصصات لازمه را داریم. مگر تا به امروز هفتتپه را چه کسانی اداره کردهاند؟ البته که کارگران. اعتماد به نفس داشته باشد. به خود ایمان داشته باشید ما میتوانیم هفتتپه را خودمان اداره کنیم و این آرزوی من است…” دقت داشته باشیم که این بحث چهارسال پیش در جامعه ایران طرح شده و یک نظریه جدید و نوظهور نیست. متأسفانه به دلیل وجود سرکوبهای گسترده و خشن توسط دولت، آن نیروهای بسیار اندک ضد دولت سرمایه داری که از دل مبارزات بیرون آمدهاند – گرچه ممکن است به خودشان هم سوسیالیست نگویند اما دست کم ضد سرمایه داری هستند. اما شعار کنترل کارگری یکی از شعارهای اصلی کمینترن (حزب بین المللی کمونیستی) بود که بیش از صد سال پیش در سراسر جهان مطرح شد. این شعار مشی سیاسی و برنامه و چشم انداز تمام احزاب و گروههای کمونیستی در کشورهای پیشرفته و یا عقب افتاده را در بر میگرفت و در واقع تمرین حاکمیت برای طبقه کارگر در بطن جامعه سرمایهداری بود (پیش از سرنگون کردن این نظام و انقلاب سوسیالیستی). اداره شورائی بدین معناست که کارگران به شکلی دموکراتیک و شورائی، کنترل امور تولید و توزیع را به دست خواهند گرفت. اگر این مطالبه چهار سال قبل در هفت تپه صادق بود اکنون در سراسر ایران مصداق داشته و قابل تحقق خواهد بود. نکته قابل توجه و کلیدی این است که نباید از طرح این دعوی غافل شده و عقب نشینیم آن هم به این دلیل که تودهها هنوز به این باور نرسیدهاند که میتوانند به شکل شورائی امور را اداره کنند. در واقع هیچ گاه تودههای وسیع به طور همزمان سوسیالیست نخواهند شد و همواره در ابتدای امر یک بخش کوچکی از جامعه به این گرایش و آگاهی خواهد رسید. در میان جمعیت چهارهزار نفری کارگران هفت تپه فقط یک نفر به این آگاهی رسید اما همان یک نفر از رهبران اصلی جنبش هفت تپه بود و این مطالبه را جسورانه مطرح ساخت که البته بهایش را نیز پرداخت. بنابراین ما موظفیم این نوع شعارها را امروز در داخل ایران مطرح کنیم و از تجارت گذشته اعم از داخلی و بین المللی نیز بهره گیریم. این اشتباهی مهلک است که گمان کنیم چون تودههای وسیع و عموم مردم هنوز سوسیالیست نشدهاند پس در حال حاضر شرایط عینی برای انقلاب سوسیالیستی محیا نیست. ما نمیتوانیم با انبوه جمعیت و تودهها وارد بحث و گفتگو شویم بلکه باید سعی کنیم با کارگران سوسیالیست و پیشرو که در میدان مبارزاتی حضور دارند ارتباط برقرار سازیم. وظیفه مارکسیستها و کمونیستهایی که در خارج از کشور نیز حضور دارند ارتباط گیری، دخالتگری و دست کم راهنمایی این عناصر آگاه و پیشرو است. نباید منتظر ماند تا سوسیالیسم در حدی بسیار گسترده فراگیر شود؛ پر واضح است که در محیط آکنده از سرکوب و اختناق مجالی برای کسب آگاهی ضد سرمایهداری و بینش و چشم انداز روشن سیاسی دست نمیدهد. بدون شک فقط عده اندکی به این آگاهی خواهند رسید و مسئولیت ساخت ایجاد تشکیلات سراسری و ستاد رهبری بر دوش این عده قلیل خواهد بود. این موضوع ابداً دور از دسترس نیست و همان طور که میدانیم در شرایط اعتلای انقلابی تودهها یک شبه ره ۱۰ ساله را طی می کنند (اگر نگوییم ۱۰۰ ساله) و هم از جنبه نظری و هم از نظر فعالیت سیاسی به رشد و پیشرفت قابل توجهی دست پیدا میکنند. در نتیجه فضا و زمان مناسبی برای مارکسیستها پدید میآید تا با دخالتگری هدفمند به روشنگری و نشر آگاهی سوسیالستی در میان تودهها بپردازند. باز هم تأکید میکنیم که مارکسیستها نه چند گام جلوتر از تودهها حرکت میکنند و نه چند گام عقب تر از تودهها. یعنی نه خود را جدا از تودهها فرض کرده و به جای توده ها اقدام می کنند (انحراف اراده گرایانه)، و نه دنباله روی سایر جرایانات راست انقلابی حرکت میکنند (انحراف تقدیر گرایانه). وجود امثال اسماعیل بخشی و بخشیها ثابت میکند که این عناصر آگاه و پیشرو در جامعه امروز ایران حضور دارند (به طور حتم بسیاری از ایشان نتوانستهاند همچون اسماعیل بخشی نظرات خود را علناً مطرح کنند) و هنر مارکسیستها باید ارتباط گیری با این عناصر و تسریع این روند انقلابی باشد که با ارائه رهنمودهای لازم و انتقال تجارت انقلابی گذشته همراه خواهد بود. به عنوان مثال قدم بعدی میتواند اشغال کارخانهها توسط کارگران عنوان شود که از قضا پیشتر توسط اسماعیل بخشی نیر مطرح شده بود؛ یعنی اداره امور توسط خود کارگران و تمرین سازماندهی و خودمدیریتی ولو در محیط اختناق و سرکوب. این دعوی اسماعیل بخشی میتواند به یکی از شعارهای محوری در زمینه دخالتگری و سازماندهی انقلابی در نظر گرفته شود. این امر صرفاً به کارخانهها نیز محدود نمیشود بلکه تمامی تودههای زحمتکش اعم از کارمندان ادارات، پرستاران و کارکنان بیمارستانها، معلمین مدرسه و به طور کلی طبقه پرولتاریا میتوانند به اشغال محل کار پرداخته، مدیران و عاملین دولت را کنار زده و به تمرین خود مدیریتی و سازماندهی یا «اداره شورائی» بپردازند. متأسفانه هنوز برای طیف قابل توجهی از تودهها مسئله خودمدیریتی امری ناشناخته، مبهم و حتی دور از تصور در نظر گرفته میشود و عموم مردم همواره درانتظار یک آقا بالاسر و یا رهبر و ناجی به سر میبرند. لذا جای تعجب ندارد که هنوز حکومت جمهوری اسلامی سرنگون نشده، یک عده سواستفاده گر و فرصت طلب در خارج از کشور دولت بعدی را مشخص کرده و خواهان وکالت از توده ها یا آقا بالاسر برای توده های مردم شده اند. حتی مدعی رهبری جنبشهای کارگری نیز شده اند که خوشبختانه کارگران هفت تپه علیه این جریانات بورژوائی و مرتجع موضع گیری نمودند. این مسئله به وضوح گویای سطح بالای آگاهی این نیروهای پیشرو در فضای آکنده از خفقان ایران را نشان میدهد. اگر مارکسیستها در پی ایفای نقش مؤثر و دخالتگری هدفمند در جنبش کنونی ایرانی هستند می بایست قادر باشند این سطح از آگاهی در جنبش اعتراضی کشور ـ ولو عده قلیلی به این آگاهی رسیده باشند ـ را یک گام به پیش ببرند. قدم بعدی در این راستا را میتوان گسترش اعتصابات عمومی و ایجاد صندوقهای اعتصاب عنوان کرد تا بدین شکل کارگران و زحمتکشان تشویق شوند در کارخانهها، ادارت دولتی، بیمارستانها وغیره انحصارِ قدرتِ دولتِ بوروکراتیک را درهم کوبیده، تغییر اساسیِ روابطِ تولیدیِ استثمارگرانۀ موجود و خلع ید از سرمایه داران و دولتمردان را ولو برای یک روز هم که شده را تجربه نمایند. تودهها تنها از این راه میتوانند به این باور برسند که تنها راه استقرار دموکراسی کارگری یا دموکراسی شورائی، در هم شکستن ماشین دولتی است و دموکراسی شورائی تنها دموکراسیای است که در آن کارگران و زحمتکشان به طور مستقیم و عملی میتوانند ادارۀ امور دولتی و عمومی را به دست گیرند. مخلص کلام اینکه دخالتگری مارکسیستها در وضعیت فعلی نه تنها منوط به نشر آگاهی سوسیالیستی بلکه تشویق تودهها به در دست گرفتن امور توسط ستاد رهبری خودشان یعنی شوراهای کارگری باید باشد. مسلماً نه تنها نمیتوان گفت که تودهها آمادگی لازم برای پذیرش چنین افکاری را ندارند بلکه باید پذیرفت که مارکسیستها تا امروز نیز در این زمینه اهمال و غفلت ورزیدهاند و نباید منتظر پیدایش شرایط عینی باشند. ما نباید صرفاً به انتقاد از ستم موجود در جامعه اکتفا کرده و یا شعارهای پرطمطراق سردهیم بلکه میبایست تئوریها و نظریات و راه حلهای مناسب را به شرایط و وضعیت موجود مرتبط سازیم ولو از طریق همان اقلیت سوسیالیست و پیشروی حاضر در جامعه. همان طور که اشاره شد تجارب داخلی و بین المللی در حد وسیع در این زمینه وجود دارد که میتواند مورد استفاده جنبش کارگری ایران نیز واقع شود. اشغال کارخانه با رویکردها و نقطه عزیمت متفاوت سیاسی و اجتماعی تاریخاً در جنبش کارگری بین المللی جایگاهی خاص داشته است. طی چند دهه گذشته کارگران کارخانه در کشورهایی مانند ترکیه، یونان و به خصوص در آمریکای لاتین اقدام به اشغال کارخانهها نموده، و تولید را از سر گرفتند. البته این کنترل بر ابزار تولید و اقدام به منظور خودمدیریتی، نه با تکیه بر برنامهریزیِ از پیش تعیین شده و اصول تئوریک، بلکه در واکنش به منظور احقاق حقوق از دسته رفتهکارگران صورت گرفت. کنترل کارگری و تهییج کارگران به اشغال کارخانهها، یکی از مفاهیم کلیدی در تئوریهای مارکسیستی است و گامی مهم در راستای ارتقای آگاهی کارگران و زحمتکشان به منظور سرنگونی نظام سرمایه داری. شوراهای کارگری، کارگران را تشویق و ترغیب میکنند تا نه تنها دیگر نیروی کار خود را در چارچوب نظامی که منطبق بر منطق سود شخصی است نفروشند بلکه مدیریت صنعت و اقتصاد را از کنترل سرمایهداران خارج نموده و به دست کارگران بر پایه منافع عمومی بسپارند. بدون شک هر دولتی و بخصوص دولت جبار و متوحشی همچون جمهوری اسلامی به مقابله و سرکوب چنین جنبشی خواهد پرداخت همان طور که اعتراضات خیابانی را هم به خشنترین شکل پاسخ داد. اما اگر این جنبشها به طور سراسری و گسترده توسط تودههای میلیونی اعمال شود آن گاه از تداوم و قدرت کافی در برابر ماشین سرکوب دولتی برخوردار خواهد بود. مگر نه اینکه طی این ۴۴ سال کارگران و زحمتکشان تحت استثمار وحشیانه قرار داشتهاند و علیرغم وجود دیکتاتوری عنان گسیخته حاکم، همواره در صحنه مبارزه علیه سرمایهداران و دولتمردان حاضر بودهاند؟ بدون شک همین خفقان و دیکتاتوری حاکم بر جامعه عامل اصلی ممانعت از تشکلیابی کارگران و گسترش آگاهی سوسیالیستی در جامعه بوده. بنابراین مارکسیستها نیاز مبرم دارند تا صفحات مجازی را رها نموده و ضمن فعالیت عملی در قالب هستههای مخفی، برانتقال آگاهی سوسیالیستی و گامی به پیش بردن سطح آگاهی در میان تودهها تمرکز نمایند. هدف و منظور شوراهای کارگری صرفاً دستیابی به شرایطی بهتر و یا رفاه نسبی در چارچوب نظام سرمایهداری نیست. انگیزه و هدف اصلی تودههای تحت ستم ایران از خودمدیریتی و انقلاب، همانا ایجاد سازمانی خودگردان و با مدیریت و نظارت مستقیم بر امور اجتماعی و اقتصادی میباشد که نیازی به رئیس و مرئوس ندارند. مسلماً چنین شرایطی با نفوذ امپریالیستها و مزدورانشان و یا با اتکا به احزابی که خود را قیم طبقه کارگر میخوانند، فراهم نمیگردد. دول امپریالستی گرچه در ظاهر خود را مشغول چانه زنی و یا توافق بر سر برجام با جمهوری اسلامی نشان میدهند، اما در پشت پرده هدفی جز تبانی و سازش با این دولت ندارند. مارکسیستها با اتخاذ تاکتیکهای مناسب و کار آمد میتوانند مانع فریب خوردن تودهها از جریانهای امپریالیستی شده و همچنین با گسترش افکار سوسیالیستی، توان بالقوه استثمار شوندگان را در راه به زیر کشیدن استثمار کنندگان و حامیان آنان برای ایجاد جامعهای به دور از نابرابری و بی عدالتی را تسریع بخشند. تجربیاتی که از خود سازماندهی کارگران و مدیریت بر مکانهای تولیدی جمع آوری شده است، به نوبه خود گنجینهای عظیم در راستای سازماندهی سیاستهای رهایی بخش محسوب شده و همواره بر این موضوع تأکید می کند که دموکراسی پرولتری یا دموکراسی شورائی عالی ترین نوع دموکراسی است که در آن کارگران و زحمتکشان به صورت مستقیم و بلاواسطه میتوانند ادارۀ امور دولتی و عمومی و همچنین سرنوشتشان را در دست گیرند. دموکراسی شورایی یک رژیم سیاسی نیست بلکه در عوض روشی برای زندگی است و به عبارتی ساخت یک نظام و دنیای جدید را در نظر دارد.
سخنرانی مازیار رازی در کلاب هاوس
ویرایش: امیرحسین حدادی
۴ بهمن ۱۴۰۱
یادداشت ها:
(۱)شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت نماد و نماینده اتحاد و همبستگی همه بخشهای کارگران در صنعت نفت
https://t.me/shoranaft/664
آخرین دیدگاه ها