غلبه بر عوامل بازدارنده تا پیروزی انقلاب / مازیار رازی
جامعه ما امروزه در وضعیت ویژه و بخصوصی قرار گرفته که همانا «موقعیت انقلابی» است. این واژه از آن رو ادا میشود که جامعه در شرایطی واقع شده که نه انقلاب صورت گرفته و نه وضعیت به روال سابق برقرار است. موقعیت انقلابی، اما میتواند به یک انقلاب منجر شود (از نظر ما انقلاب سوسیالیستی و تشکیل نظام شورائی*). رسیدن به چنین مرحلهای بی شک دارای عوامل بازدارنده است که تا تدارک غلبه بر آنها پیروزی انقلاب سوسیالیستی متحقق نمی شود. چنانچه هم این رژیم سرنگون شود، یک رژیم مدافع سرمایه داری دیگر با تزئینات نوین ظاهر و جایگزین آن می شود (همانطور که سرنگونی رژیم شاه با حفظ همان دولت سرمایه داری مرتبط به امپریالیسم با رژیم خمینی جایگزین شد).
عامل اوّل: بحران در حاکمیت
تغییر «موقعیت انقلابی» به انقلاب سوسیالیستی به این مفهوم است که حکام، قادر به ادامه حکومت نبوده و قدرت حاکمیت کردن را از دست داده باشند. این شرط تا پیش از اعتراضات خیابانی پدید نیامده بود و به نظر نمیرسید که حکومت در آستانه فروپاشی باشد. اما، در چند هفته گذشته علائمی دیده شده که شکاف ها یا رگه هایی هر چند کوچک در چهارچوبِ ساختار حاکمیت دیده شده است. نخست اینکه که سرکوب های و کشتار وحشیانه معترضین همه روزه خود منجر به انزجار بیشتر توده های مردم شد از حاکمیت شده و سران رژیم به شکل روزانه منفور تر و منزوی تر از دیدگاه توده ها می شوند. این امر توسط خود سران رژیم هم درک شده است. برای نمونه در یک فایل صوتی که اخیرا به دست بیبیسی فارسی رسیده که در آن یکی از معاونان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در نشست شورای تأمین استان یزد درباره اعتراضهای اخیر صحبت میکند، اذعان میشود که اعتراضهای اخیر، بر خلاف روایت رسمی، کار دشمنان خارجی نبوده و کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد برنامهریزی شده نبوده است. تزلزل و نوسان حکومت تا بدان جاست که شاهد بودهایم فردی همچون ابراهیم رئیسی از یک طرف دانشجویان را مورد اهانت قرار داده آنها را «مگس» خطاب میکند، اما، از سوی دیگر اژه ای صحبت از گفتمان و مذاکره به میان میآورد! دستگیری برخی از اصلاح طلبان سرشناس مانند فائزه رفسنجانی و مصاحبه انتقادی احمدی نژاد نسبت به مسئولان رژیم و غیره، همه نشان میدهند که بحران سیاسی در حاکمیت عمیق تر می شود، اما هنوز به مرحله فروپاشی نرسیده است. ناگفته نماند که وقایعی پیش بینی شده و یا پیش بینی نشده نیز میتواند معادلات را بر هم زند و یا روند انقلاب را تسریع نماید. به عنوان مثال مرگ خامنهای میتواند موجب تسریع فروپاشی نظام یا حتی به احتمال قوی منجر به چند دستگی در سپاه گردد و یا عواقبی دیگر به همراه داشته باشد. در چین شرایطی یکی از عوامل بازدارنده در مقابل انقلاب سوسیالیستی مرتفع می شود.
عامل دوّم: اعتصاب سراسری
شرکت میلیونی و گسترده تودهها به ویژه جوانان در خیابان ها، با از خودگذشتگی بی مانندی، همچنان تداوم دارد. این عامل بسیار مهمی است، این بار اعتراضات، دلایل سیاسی و اقتصادی را همزمان در بطن خود دارد. بر خلاف دورههای پیشین مانند آبان ۱۳۹۸ (که عامل اصلی گرانی بنزین بود) و یا دی ماه ۱۳۹۶ (که بالا رفتن مواد خوراکی خشم تودهها را برانگیخته بود)، این بار اعتراضات وارد مرحله سیاسی نیز شده با شعار رفع حجاب اجباری جرقه آن زده شد و به سرعت به شعار سرنگونی رژیم، مبدل شد. در واقع این مطالبه بهانهای برای ورود و هدایت اعتراضات به مرحله انقلابی بوده است. اما، عامل بسیار مهمی که در این بین غایب است، اعتصابات گسترده کارگری بوده که خوشبختانه از چند هفته پیش به صورتی محدود و عموماً بین کارگران پیمانی (که معمولاً رادیکال تر از سایرین هستند) صورت گرفت و امروز هم به سایر کارخانه ها از جمله ذوب آهن اصفهان از ۲۴ آبان ۱۴۰۱ گسترش یافته است. اما، بدون شک هنوز اعتصابات سراسری به ويژه در شرکت نفت و گاز و پتروشیمی به مثابه مهم ترین بخش اعتصابات کارگری، به مرحله سراسری شدن نرسیده است. و این عامل اصلی بازدارنده انقلاب سوسیالیستی باید مرتبع شود. اما به هر صورت آغاز این فرایند ولو به صورت محدود نیز نقطه قوت و امیدی خواهد بود در راستای تحقق و پیروزی انقلاب کارگری. باید خاطرنشان کرد که تجربه سرنگونی رژیم شاه نشان داد که که اعتصاب سراسری شرکت نفت بود که توانست تنها در مدت ۲ ماه ضربات مهلکی بر اقتصاد حکومت شاه وارد سازد و نهایتاً دول امپریالیستی برای رفع این معضل چاره کار را در کنار گذاشتن شاه و توافق پشت پرده با خمینی دیدند و این کار را عملی کردند. بنابراین، بر اساس تجربه تاریخی، شکلگیری اعتصابات سراسری در وضعیت فعلی یکی از مهمترین فاکتورهای تحقق انقلاب سوسیالیستی آتی است، به شرطی که اینبار قدرت سیاسی به دست اکثریت توده ها (اردوی کار) به رهبری طبقه کارگر باشد.
عامل سوّم: ستاد رهبری انقلاب
ایجاد پیوند بین این اعتصابات و مبارزین حاضر در اعتراضات خیابانی، نیاز به یک ستاد رهبری کننده دارد. که متاسفانه ما هنوز فاقد این ستاد سراسری رهبری کننده هستیم. با رفع این نقص و ایجاد یک رهبری منسجم با تکیه بر نیروهای پیشرو است که امکان شکلگیری یک انقلاب کارگری ـ سوسیالیستی را میسر می کند. به طور حتم این حکومت که اکنون به شدت نیز متزلزل شده زمینه سرنگونی را در بطن خود داشته و جمیع آحاد ستمدیدگان جامعه و در رأس آنان طبقه کارگر (و متحدانش ملیت های تحت ستم، جوانان و بخصوص زنان)، قابلیت رهبری این جنبش را خواهند داشت. شایان ذکر است که متاسفانه این امر به خودی خود به مرحله انجام نمیرسد و نیازمند دخالتگری آگاهانه و رهبری هوشمندانه است. مسلماً سوسیالیستهای انقلابی و پیشروان کارگری که از خودگذشتهترین و آگاهترین اقشار طبقه ستمکش نیز محسوب میشوند به خوبی توانایی هدایت و رهبری این جنبش خودانگیخته را دارند و اکنون نیز وظایف و مسئولیت ایشان سنگینتر از هر زمان دیگری است تا بتوانند روند انقلاب را تسریع بخشند.
ما نیز به نوبه خود پیشنهاداتی را در این زمینه خطاب به سوسیالیستها که در بین اقشار مختلف جامعه اعم از کارگران، دانشجویان و غیره حضور دارند، طرح کردهایم. جای انکار نیست که سوسیالیستها در وضعیت کنونی با توجه به اختناق لجام گسیخته و بحران خود سازمان های چپ، یک اقلیت کوچک در جامعه هستند. اما، پیشتازان کارگران و جوانان پتانسیل بالایی در جهت هماهنگی و پیوند میان اعتصابات کارگری و اعتراضات خیابانی داشته، به شرط آنکه از نیروی سازمانده و منسجمی برخوردار باشند. فی الواقع حل مسئله فقدان رهبری منوط به ایجاد هستههای مخفی سرخ کارگری و جوانان و ارائه نظریات رادیکال در میان تودهها است. سراسری شدن این هسته در مرحله بعدی پایه اولیه یک ستاد رهبری کننده را می تواند بوجود آورد.
پیشنهاد ما به جوانان ایران و علی الخصوص گرایشات ضد سرمایه داری از جمله سوسیالیست ها و مارکسیست ها اینست که: ساختن هستههای مخفی سرخ کارگری و جوانان به منظور دخالت گری هدفمند و آگاهانه و نفوذ در میان تودههای به پا خواسته، هر چه زودتر آگاهانه و با برنامه تحقق دهند. خوشبختانه خبر تشکیل هستههای سوسیالیستی دانشجوی در چند شهر مشاهده شده است. این هستههای سرخ مخفی اقدامات علنی و سازماندهی شدهای را نیز سازمان داده اند. به سخن دیگر، با مطالبات و شعارهای از پیش تعیین شده وارد تظاهرات عمومی شده تا بلکه بتوانند با جهت دهی به این تظاهرات نقش رهبری و هدایت گر ایفا کنند. در مورد هستههای کارگری نیز روال به همین شکل است و خبر مسرت بخش در ۱ مهر ۱۴۰۱تشکیل هسته سوسیالستی کارگران خوزستان بود که، نیز بیانیهای صادر نموده و موجودیت خود را اعلام کرد.** بدین ترتیب انتظار میرود هستههای مختلف و متعددی شکل گیرد، مانند هستههای زنان سوسیالیست. هستههایی که بتوانند در میان زنان تحت ستم و بپاخاسته تاثیر گذاری داشته و در میان تظاهرات و شعارها دخالت کرده و ضمن پذیرش و تأیید شعارهایی مانند «زن، زندگی آزادی» قادر باشند این شعارها را تکامل داده تا آگاهی والاتر ضد سرمایه داری در میان توده ها گشترش یابد. برای نمونه: این شعار دمکراتیک را به شعار «زن زندگی آزادی ، اداره شورائی» و غیره مبدل کنند. بدین ترتیب هستهها قادر خواهند بود ضمن بالابردن آگاهی مطالباتی توده ها، مسیر و جهت این شعارها و مطالبات را نیز به سمت ساختن هستهها و ستاد رهبری کننده انقلاب و نهایتا شوراهای کارگری هدایت کنند. اخیراً نیز شاهد بودهایم که جمعی از کارگران با صدور بیانیه و اطلاعیه، بر مسئله ایجاد تشکیلات سراسری کارگری انگشت گذاشتهاند. در نتیجه میتوان گفت که گامهای اولیه در راستای حل بحران رهبری برداشته شده است. لذا بهترین موقعیتی برای پیشروهای کارگری و مارکسیستهای انقلابی فراهم شده تا بتوانند با دخالتگری هدفمند و آگاهانه، میان اعتصابات کارگری، تودههای حاضر در خیابان، جنبشهای زنان و دانشجویی و غیره وحدت ایجاد نموده و روند انقلاب را تسریع دهند و بدین شکل مقدمات رهبری طبقه کارگر را نیز فراهم کنند. در واقع طبقه کارگر از هم اکنون میتواند ضمن پیشبرد اهداف انقلابی و مبارزه با دیکتاتوری سرمایه داری موجود، به افشای طبقات و گروههای به ظاهر انقلابی و یا جریانهای اصلاح طلب و سوسیال دمکرات، مماشاتجو، سندیکالیست و یا گروههایی بپردازد که مسئله رهبری و بخصوص رهبری طبقه کارگر را نفی میکنند. طی صد و هفتاد سال اخیر هر زمان طبقه کارگر به جای تکیه بر بخش انقلابی جنبش همگانی، به حمایت و یا اتحاد با سایر بخشها غیر انقلابی و مدافع نظام سرمایه داری پرداخته، نهایتاً به قربانی دردناک این بخش ضد انقلابی جنبش تبدیل شده است (در بهمن ۱۳۵۷ توهم توده های کارگری به خمینی این سناریو را تقویت کرد). طبقه کارگر ضمن اتحاد عمل در جنبش انقلابی علیه دیکتاتوری موجود، به نقد و مقابله با افراد و گروههایی میپردازد که سد راه انقلاب سوسیالیستی هستند. کارگران سوسیالیست و علی الخصوص زنان، و دانشجویان و دانش آموزان غیور، فراموش نکنند که زمان چندانی برای تشکیل این هستههای کارگری باقی نمانده و متأسفانه همواره شاهد بودهایم که جبنش خود به خودی از احزاب و افراد پیشرو و انقلابی جلوتر بودهاند. متأسفانه نبود رهبری، یا روند انقلاب را کند ساخته و یا به بیراهه میبرد. اگر شمار هستههای کارگری افزایش یافته، در میان تودهها از نفوذ کافی برخوردار باشند و در نهایت با یکدیگر مرتبط و متحد شوند، به طور حتم رهبری انقلاب صورت پذیرفته و شرایط و زمینه سرنگونی حکومت سرمایه داری و رژیم آخوندی، فراهم خواهد آمد. تودههای وسیع مردم بدون شک شعارهای هدفمند و مطالبات و رهنمودهای این رهبری را بدون پاسخ نخواهند گذاشت. اما شوربختانه بدلیل نبود رهبری تا امروز شاهد بودهایم که نه تنها جنبش مردمی در سطح جامعه همواره به شکلی پراکنده و غیر منسجم شکل گرفته، بلکه حتی نقش پر اهمیت طبقه کارگر به شکلی سراسری دیده نشده است. طی چند دهه اخیر دولت حاکم همواره در تلاش بوده تا میان اقشار مختلف و همین اطور اقوام ایرانی اختلاف و تفرقه ایجاد کند و امروز این شکاف و انقطاع، تأثیر مهمی در عدم انسجام و همبستگی میان قشرهای مختلف جامعه داشته است. اما خوشبختانه این سدها به تدریج توسط برخی از جوانان شکسته شده است: شعارهای «کارگر نقت ما، رهبر سرسخت ما»، «کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد» و همستگی بین تمام ملیت های ستم دیده کرد، عرب، بلوچ و آذری و غیره شنیده می شود. امروز در میان کارگران نیز شعارهایی در راستای همبستگی اقوام و ملیتهای مختلف نیز سر داده شده و در واقع سرنگونی حکومت و استقرار حاکمیت طبقه کارگر مستلزم همبستگی تمام اقشار جامعه بوده و هست. در شرایط اعتلای انقلابی حاضر، جمعیت وسیعی از تودهها و کارگران که پتانسیل انقلابی بالایی نیز دارند همانند نیروی بخار عظیم و سوزان در حال پراکندگی است و تنها یک حزب پیشتاز انقلابی به مثابه ستاد رهبری کننده انقلاب است که میتواند همانند یک پیستون، این بخارعظیم را به یک حرکت هدفمند و نتیجه بخش تبدیل کند. حزب پیشتاز انقلابی متشکل از نیروهای پیشرو و مورد اعتماد تودهها قادر خواهد بود تا هستههای مخفی را متشکل و سراسری کرده و جنبش عظیم تودهای را به سمت یک انقلاب سوسیالیستی هدایت کند و اجازه ندهد همچون گذشته دوباره دولتی سرمایه داری جایگزین شده و استثمار و استعمار و سرکوب از سر گرفته شود. این به معنای عدم پندآموزی از گذشته و در نتیجه شکست مجدد انقلاب و به هدر رفتن و پایمال شدن خون عناصر انقلابی و از جان گذشته است. بنابراین در قدم اول کارگران میبایست هر چه سریعتر درصدد تشکیل و سازماندهی هستههای مخفی برآیند و پیشروان کارگری نیز از نفوذ در بین تودهها و نهایتاً تشکیل حزب پیشتاز انقلابی ـ که صرفاً متکی بر نیروهای پیشرو در داخل کشور باشد (و نه روشنفکران و احزاب خودساخته خارج از کشور) غافل نشوند. گروههایی که مشغول پرستش و بت سازی از فلان یا بهمان شخص به عنوان «لیدر» و پیشوا هستند همواره در تلاشند تا قدرت را در دست اقلیتی خودشیفته و منفعت طلب قرار دهند. اما آنچه که ما بدان باور داریم، برقراری نظام شورائی و سپردن قدرت در دست اکثریت جامعه یعنی خود کارگران و زحمتکشان است.
مازیار رازی
https://linktr.ee/mazraz
۲۵ آبان ۱۴۰۱
یادداشت ها:
*
مؤلفه های انقلاب سوسیالیستی کدامند؟ و نقش دولت
** هسته کارگران پیشتاز سوسیالیست خوزستان (لوله سازی)
آخرین دیدگاه ها