بیست سال استثمار افغانستان توسط امپریالیسم و نتایج آن

حمله و تسخیر کشوری و سپس اعمال حاکمیت بلامنازع و مستقیم توسط کشور دیگر، به مفهوم کهن آن، به مفهوم استعمار، مال جوامع قبل سرمایه‌داری بود، و در حدی نیز در دهه‌های اولیه‌ی رشد سرمایه‌داری، هنوز وجود داشت. لکن سالیان متمادی می‌شود که این مفهوم “استعمار” دیگر کارایی‌اش را از دست داده است. به این دلیل، که دیگر نیازی به تسخیر و سپس حاکمیت مستقیم بر آن کشور نیست. اکنون، و مدت‌هاست که دولت‌های امپریالیستی، راهکار جدیدی در جهت چور و چپاول سرزمین‌های دیگر در دست دارند؛ و آن “استثمار سازماندهی‌شده”ی آن کشورهاست، از طریق حیله‌ها و بهانه‌های جدید. تعدادی از بورژوا دموکرات‌ها و لیبرال‌ها روی این پدیده اسم “استعمار نو” را گذاشته اند، این نام‌گذاری بیشتر به دلیل علاقه‌ی این گروهک‌ها به نظام‌های سرمایه‌داری و سرمایه‌داری دولتی صورت گرفته است که نشان می‌دهد آنها نمی‌توانند افشای ماهیت استثمارگر هرنوع سرمایه‌داری را تحمل کنند. این استثمار چگونه اتفاق می‌افتد؟؛ دولت‌های سرمایه‌داری امپریالیستی یا نیمه‌امپریالیستی، از طریق پیمان‌های اقتصادی با دولت‌های سرمایه‌داری نوپا، یا هم با بهانه‌های چون حقوق بشر و دموکراسی و تروریسم، ازطریق حمله‌‌های نظامی و استقرار نظام‌های نیم‌بند سرمایه‌داری، زمینه‌ی استثمار و چپاول آن کشور را فراهم می‌کند. در هردو مورد، دولت‌های امپریالیستی با استفاده از تفوق نظامی یا اقتصادی خویش، سعی می‌کنند از این کشورها مواد خام و منابع انرژیکی را با قیمت بسیار ناچیز به‌ دست آورند، سپس آنرا توسط تولید در کشور خود به کالاهای مختلفی درآورند، و سپس‌تر، همین کالاهای تولیدشده را به قیمت‌های بسیار گزاف به مردمان کشورهای تحت استثمار به فروش برسانند. این‌گونه، هم سود هنگفتی از دزدی “ارزش اضافی” کارگران کشور خویش به جیب می‌زنند و هم از سود حاصله از فروش کالا به کارگران و زحمتکشان کشور تحت استثمار. البته این دزدی و چپاول امپریالیستی با همکاری دوشادوشی طبقه‌ی حاکم بر کشورهای تحت استثمار محقق می‌شود. به همین دلیل آنها، مخصوصاً در کشورهای عقب‌افتاده، سعی می‌کنند گروهی از فاسدترین اشخاص و حلقه‌های بورورکراتیک را در قدرت نگه دارند تا چرخ دزدی‌ها و چپاول‌های آنها هرگز متوقف نگردد.
این دقیقاً همان سناریویی بود که توسط دولت‌های امپریالیستی با محوریت آمریکا در افغانستان انجام داده شد. کارگران و زحمتکشان افغانستان به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن، بیش از بیست سال تحت استثمار و چور و چپاول دول امپریالیستی با محوریت امریکا قرار داشتند. افغانستان کشوری است با ذخایر بزرگ مواد معدنی، همانند معادن سرشار لیتیوم، مس، سنگ آهن، و عناصر کم‌یاب خاکی. این مواد خام برای تولید بسیاری وسایل تکنولوژیکی و تسلیحاتی و کالاهای مصرفی به کار می‌رود. گزارش‌های متعددی از استخراج غیر قانونی این معادن توسط گروه‌های ساخت‌دست امپریالیسم در طی چندین دهه‌ی گذشته، همواره منتشر شده است که نشان می‌دهد صدها میلیون‌دلار سالانه توسط این عناصر استخراج شده است. این در حالی‌ست که هم‌چنین از استخراج مستقیم یورانیوم هلمند توسط آمریکا وجود داشته است. در کنار اینها و برعلاوه، سیل مواد مخدر افغانستان به سراسر جهان هجوم برد، که سالانه میلیاردها دلار از این بابت، باندهای بزرگ مواد مخدر وابسته به سرمایه‌داری جهانی عاید داشتند. در عین‌حال میلیاردها دلار تحت عنوان کمک به افغانستان هم توسط خود امپریالیسم و هم توسط باند خبیثه‌ی مربوط آن چور و چپاول گردید. بنابر گزارش نهادهای وابسته به خود امپریالیسم، سیگار، یک سوم این پول‌ها توسط گروهک‌های کلا‌ه‌بردار نظامی و غیر نظامی امریکا غارت شده است، در کنار آن، بخش عمد‌ه‌ی این پول‌های بادآورده نیز باعث ایجاد و رشد یک طبقه‌ی انگل سرمایه‌دار در داخل افغانستان شد. این طبقه‌ی انگل که امروزه بیشترین‌شان سرمایه‌داران دوبی‌نشین‌ را تشکیل می‌دهند. همه‌ی این کثافت‌کاری‌ها را زیر عنوان پایه‌ریزی دموکراسی انجام دادند و انگل‌های داخلی این چپاول بین ‌المللی را به نام آزادی توجیه کردند.
واقعیت این است که اکنون، استثمار هر ملتی توسط ملت دیگر، زخمی است برای آزادی هردو ملت. از یک جهت، ملت تحت استثمار، حتا با داشتن استقلالیت ظاهری، باز هم نمی‌تواند آزاد باشد، هم از آن‌رو که کارشان در بند استثمارِ سرمایه‌گذاران داخلی است و هم از آن‌رو که به‌گونه‌ی جمعی تحت استثمار سرمایه‌داران کشور‌های امپریالیستی قرار دارند و در جهت دیگر، مردمان کشوری که دولت‌های استثمارگر امپریالیست دارند، نمی‌توانند آزاد باشند، به این دلیل، که در نتیجه‌ی دزدی و بهره‌کشی دولت‌های‌شان از کارگران و زحمتکشان کشورهای تحت استثمار، فقر شدید آن‌ها را به‌بار می‌آورد، و این سبب مهاجرت سیل عظیمی از کارگران به کشورهای امپریالیستی می‌شود، این “مهاجران”(نیروهای ارزان کار)

روی‌هم‌رفته عامل بزرگ فشار بر کارگران کشورهای امپریالیست می‌شوند، چون آنها با مزد بسیار اندک، حاضرند چرخ ماشین‌هایی را به گردش بیاورند، که کارگران خود آن کشورها، بنابر اعتصاباتی، متوقف ساخته‌اند، و این کارگران مهاجر به‌عنوان “اعتصاب‌شکنان” سلاح بزرگ دولت امپریالیستی در برابر اعتصابات و اعتراضات کارگران بومی کشورهای مذکور شناخته می‌شوند، و بنابراین، نیروی کار ارزان این مهاجران باعث کاهش مزد کارگران بومی و در نتیجه باعث کاهش سطح زندگی آنها می‌شود. این خود، دلیلی بزرگی است برای محدودکردن آزادی کارگران کشورهای امپریالیستی.
در نمایشنامه‌های سرمایه‌داری، همه‌ی صحنه‌های اصلی در پشت پرده اتفاق می‌افتد و همه‌ی شخصیت‌های اصلی در پشت پرده قرار دارند. همه‌ی دزدی‌ها و چپاول‌گری‌ها و قاچاق‌های دولتی و جنگ‌های سازماندهی‌شده و سرکوب مخالفان، در پشت پرده اتفاق می‌افتد، اما در عین حال برای مردم چیز دیگری را نمایش می‌دهند؛ دموکراسی(!؟)، آدم‌های خوب صلح‌طلب، دفاع از حقوق بشر. ممکن است اینها مردم را احمق پنداشته‌اند. با گذشت زمان بسیاری از این پرده‌ها برداشته شده است و توده‌ها کم‌وبیش به ماهیت اصلی بورژوازی و نهادهای وابسته به آن پی برده اند. ولی اکنون چه؟ حالا که این بازی‌های دهشتناک سرمایه‌داری جهانی بار دیگر افغانستان را به لجن فقرِ از بالا سازماندهی‌شده کشانده است؟
سیل عظیمی از کارگران بیکار و گروه‌های متعددی که یکی پی دیگر به فقر شدید دچار می‌شوند، زنانی که از اولیه‌ترین حقوق انسانی محروم اند، این‌همه مردمانی که نمی‌توانند حقوق و آزادی‌های دیموکراتیک‌ پیش‌پاافتاده داشته باشند، اکنون به فکر راه‌چاره‌ اند. انقلاب دارد کم‌کم در اذهان مردم شکل می‌گیرد. شاید این اولین‌بار در چند دهه‌ی اخیر است که جنبش‌های اعتراضی آگاهانه، هرچند اندک، شکل می‌گیرد. حس انزجار و تنفر از طبقه‌ی انگل سیاست‌مداران بورژوا و ملاها-تاجران مذهبی(این دلقک‌های بهشتی) دارد در مغز استخوان مردمان آگاه راه باز می‌کند. آنها به فکر راه‌چاره استند. چه راه‌جاره‌یی؟ ما راه‌چاره‌ی مان انقلاب است. انقلابی که هم از یکسو دست امپریالیسم و سرمایه‌داری جهانی را از چور و چپاول افغانستان کوتاه سازد و هم از سوی دیگر دست طبقه‌ی حاکم انگل سرمایه‌دار و مذهب‌فروشان داخلی را از شاه‌رگ این ملت قطع کند. انقلابی که با اجتماعی‌کردن مالکیت، با تحت کنترل دیموکراتیک قراردادن و ملی ساختن معادن و منابع معدنی و ثروت موجود، با برقراری دموکراسی واقعی از پایین، با به‌رسمیت‌شناختن حقوق همه‌ی اقلیت‌ها، با به‌رسمیت شناختن همه‌ی آزادی‌ها و حقوق دیموکراتیک مردم، بنیاد این نظام طبقاتی را براندازد. پیش به‌سوی انقلاب سوسیالیستی!

گرایش مارکسیست‌های انقلابی افغانستان
۲۲ جدی ۱۴۰۰

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران