رژیم ایران در بحران: کارگران بر علیه نئولیبرالیسم و استثمار مبارزه میکنند!
اینک بیش از یکماه است که بالغ بر ۱۰۰۰۰۰ تن از کارگران صنایع گاز و نفت و پتروشیمی در بیش از ۲۰ استان ایران در اعتصاب بهسر می برند و علیرغم اخراج صدها تن از آنان دامنه این اعتصاب به ۱۱۵ مرکز نفتی دیگر گسترش یافته است. ما در اینجا گفتگویی داریم با رفیق مراد شیرین عضو گرایش مارکسیستهای انقلابی ایران و یکی از فعالان کارزار شاهرخ زمانی در دفاع از حقوق کارگران ایران. این مصاحبه توسط رفیق آندروس پاییآتوس، از رهبران سازمان «آغاز» (Xekinima) در يونان، و آتینا کاریاتی، از فعلان سازمان «چپ انترناسيوناليستی جديد» (NEDA) در قبرس انجام شده است.*
- رفیق مراد ما از سالهای ۲۰۱۵-۲۰۱۶ شاهد برآمد جنبش کارگران در ایران بودهایم. به نظر شما چه عواملی در شکلگیری این تظاهرات موثر بوده و شرایط شغلی و زندگی کارگران را چگونه ارزیابی میکنید؟
بگذارید از اینجا شروع کنیم که تنها راه خروج رژیم ایران از سقوط قریبالوقوع اقتصادی و افزایش ناآرامیهای اجتماعی برقراری ارتباط با امپریالیسم است. برای حصول به این منظور قرارداد منع و کنترل فعالیتهای هستهای (برجام) در سال ۲۰۱۵ بین ایران و کشورهای امپرياليستی اروپایی و آمریکا به امضا رسید و این قرارداد از سال ۲۰۱۶ به اجرا گذاشته شد. درست پنجروز پساز امضای قرارداد، و ماهها پیش از تائید آن توسط هيچ يک از پارلمانها و مجلسها ، زیگمار گابریئل، معاون آنگلا مرکل و وزیر اقتصاد آلمان، هیئتی مرکب از سرمایهگذاران آلمانی را روانه ایران نمود. از سوی دیگر حسن روحانی رئیس جمهور وقت ایران نیز در سفری به کشورهای مختلف اروپا در ژانویه همان سال موفق به عقد قراردادهایی با شرکتهای مختلف اروپایی، از جمله قراردادی برای خرید ۱۱۸ فروند هواپیمای ایرباس به ارزش بیست و پنج میلیارد يورو با شرکت مذکور شد. شرکتهای سرمایهداری اروپايی و آسیایی، و حتی شرکتهای آمریکایی مانند ژنرال موتور، بازدیدهایی از ایران داشتند و مقرر شد که رشته مراوداتها گسترش بیشتری پیدا کند.
در انگلستان دولت محافظهکار انگلیس نورمن لامونت را که در طرفداریش از دولت جنایتکار پینوشه کاملا شناخته شده است به عنوان سفیر تجاری به ایران فرستاد. لامونت اعلام کرد که “پس از سقوط روسیه در 25 سال پیش ایران بزرگترین بازار بالقوه در حال ظهور است”. سرمایهداران از هردوسو بسیار شادمان بودند.
اما کارگران و فقرای ايران از بهبود روابط تجاری هيچ منفعتی نبردند. آنان درمقابل آماج حملههای بیرحمانهتری از سوی سیاستهای نئولیبرالی سرمایهداری قرار گرفتند، از جمله قطع يارانهها و سوبسیدها، خصوصیسازی، تغییرات در قوانین کار و قوانین بیمه عمومی و همگانی، افزایش قراردادهای موقتکار (و حتی گاه امضای قراردادهای سفید) و غیره. این محدودیتها بر مسائل دیرپای دیگر مانند دستمزدهای ناچیز، عدم امنیت شغلی، شرایط سخت کار و عدم وجود معیارهای بهداشتی و ایمنی افزود؛ مسایلی که حتی پس از انقلاب ۱۹۷۹ و برقراری رژیم اسلامی همچنان به حیات خود ادامه می دادند.
یکی از ویژگی های غیرمعمول سرمایهداران ایران در دوران اين رژیم خودداری از پرداخت حقوق کارگران است. این عمل در واقع نقض قرارداد بین کارگر و سرمایهدار به شمار میآید، کارگر نیروی کارش را می فروشد اما مابهازایی دریافت نمیکند! معمولا کارگران دو تا سهماه حقوق معوقه دارند، اما این رقم به آسانی به دوازدهماه و حتی بیشتر هم صعود میکند. وقتی از عدم پرداخت حقوق صحبت می کنم منظورم تنها در صنایع خرد نیست که صاحبان آنان برای بقا خود و پرداخت حقوقها دستوپا می زدند، من عمدتا از صنایع و کارخانجات عظیم دولتی و خصوصی حرف میزنم، که بخش عظیمی از آنان به سپاهپاسداران تعلق دارد. این شرکتها از پرداخت حقوق سرباز میزنند، شرکتهای خصوصی که صاحبان آنان به خاطر پیوند شخصی با سران رژيم آنها را به قیمتی بسیار بسیار نازل، گاه باور نکردنی از دولت خریدهاند.
و همه اینها در زمانی اتفاق میافتد که کارگران شاهد واردات بیرویه کالاهای تجملی مانند لباسهای شیک زارا و آرمانی هستند و ماشینهای آخرین مدل مازاراتی و پورشه در خیابانها جولان میدهند.
همانطور که اشاره کردم عدم پرداخت حقوقها منجربه اعتصابات شد، کارگران برای دریافت حقوق معوقه دست به اعتصاب زدند اما در کنار آن مطالبات دیگری نیز مطرح شد از جمله افزایشحقوق در اعتراضات پرستاران و یا مخالفت با خصوصیسازی در صنایع کانی مانند معادن سرب و روی.
تحریمهای پیشاز مذاکرات هستهای برجام در کنار فساد گسترده مالی، سوءمدیریت نظام سرمایهداری و مخارج سرساماور ارگانهای سرکوب دولتی دست در دست هم تاثیرات فاجعهباری بر اقتصاد کشور گذاشت، به عنوان مثال آمار بیکاری را در نظر بگیرید. بنا به آمارهای موجود رسمی در ژوئيه ۲۰۱۵ نرخ بیکاری ۱۰.۶% اعلام شده (۸.۸% برای مردان و ۱۹.۷% برای زنان) بود. و نرخ بیکاری در میان گروه سنی ۲۴-۱۵، ۲۵.۲% بود (۲۱.۳% مردان و ۴۳.۸% زنان). البته آمارهای واقعی بسیار فرای این اعداد است. حکومت همیشه آمارهای بسیار پائینتری را اعلام میکند.
سپس ترامپ بهطور یکجانبه قرارداد برجام را لغو کرد و تحریمهای بیشتری اعمال نمود. تولیدات نفتی به زیر ۲۲۷۰۰۰ بشکه در ماه سقوط کرد، اقتصاد در سال ۱۸-۲۰۱۷، ۴.۹% کاهش یافت و تولیدات صنعتی سقوط بیسابقهای داشت. به عنوان مثال صنایع تولیدات مصرفی خانگی با قابلیت ۲۵-۳۰% توان واقعی خود تولید میکردند.
شیوه معمول حاکمیت مانند همیشه توسل به خشونت و حمله به طبقه کارگر بود. امروزه گسترش فقر در جامعه به حدی رسیده که حقوق بگیران و بازنشستگان ۸۹% از فقرای جامعه را تشکیل میدهند! نرخ رسمی اعلامشده تورم ۴۷.۶% است، اما در واقعیت اکثریت جامعه قادر به تهیه مایحتاج اولیه خود، مانند خوراک و پوشاک نیستند. رژیم بیرحمانه رنج کارگران و زحمتکشان را نادیده می گیرد و این مطلب در تمام سیاستگذاریهای آنان مشخص است؛ منجمله سیاستگذاریهای اخیر آن در زمینه مقابله با ویروس کرونا. شاید مسخره به نظر بیاید ولی اخیراً روحانی در پاسخ به اعتراضات مردم که میگویند قادر به خرید گوشت مرغ نیستند پیشنهاد کرده ماهی بخورند.
- در حال حاضر بیش از یکماه است که دهها هزار کارگر پیمانی در بیش ۱۱۵ حوزه نفتی ایران دست به اعتصاب زدهاند؛ این اعتصابات چگونه آغاز شد؟
درست میگوئید، بیش از ۱۰۰۰۰۰ کارگر در صنایع گاز، نفت و پتروشیمی در بیش از ۲۰ استان دست به اعتصاب زدهاند و علیرغم آنکه تا کنون صدهاتن اخراج شدهاند این اعتصابات همچنان ادامه دارد و به 115 مرکز تولیدی گسترش یافته است.
و مطالبات آنان شامل دستمزد بیشتر، افزایش تعطیلات به ۱۰ روز، شرایط بهداشتی و ایمنی بهتر، بویژه در موقعیت کنونی شیوع کروناست.
شرایط کار و زندگی در کنارههای گرم خلیج فارس بسیار طاقتفرساست، بویژه برای این کارگران که دور از زن و فرزندان خود زندگی میکنند. این مطالبات بسیار به حق هستند؛ اما رژیم از همه شیوههای ایجاد تفرقه استفاده می کند، به عنوان مثال پیشنهاد افزایش حقوق برای کارگران ماهر. اما خوشبختانه کارگران رسمی صنایع نفت و گاز هم در حال قدم گذاشتن به عرصه مبارزه هستند. آنها هم التیماتوم دادهاند که اگر به مطالبات آنان پاسخ داده نشود به اعتصابگران میپیوندند.
- چگونه کارگران خود را متشکل می کنند و مطالبات آنان چیست؟
ما میدانیم علیرغم آنکه قوانین دولتی تشکیل سندیکا را نفی نمیکند اما اگر فرد یا گروهی قدم پیش گذاشته و سندیکا یا اتحادیهای جدیدی اعلام موجودیت کند، و یا تلاش برای احیای آنچه در گذشته بوده بنماید، به سختی با آنان برخورد می شود؛ از جمله دستگیری، شکنجه و تهدید که حتی شامل حال خانواده آنان نیز خواهد شد. آنان به زندانهای طولانی مدت محکوم میشوند، برای ماهها در سلولهای انفرادی گذاشته میشوند و اگر باز هم پافشاری کنند به قتل میرسند.
اینگونه سیاستها به دستگیری و زندانی شدن شمار بسیاری از فعالان کارگری منجر شده، آنان حتی اگر آزاد شوند هنوز تحت تعقیب هستند و کلیه ارتباطات آنان زیر ذرهبین است. همین امر باعث شده که فعالیت بسیاری از این رهبران بالقوه کارگری در حد انتشار بیانیهها و اعلام مطالبات باقی بماند.
اما خوشبختانه همچنين در حالحاضر بسیاری از این رهبران خود را به صورت علنی مطرح نمیکنند. کمیتههای مخفی اعتصابات و مبارزات را سازماندهی میکنند. در آینده این تنها راه پیشبرد مبارزه توسط کارگران انقلابی و پیشرو است.
- ما در عرض 5 سال گذشته نه تنها شاهد اعتصابات در دیگر مراکز تولیدی بودیم، بلکه همچنین معلمان، بازنشستگان و دیگر اقشار جامعه را دیدهایم که دست به اعتصاب و اعتراض می زنند. کمی از این مبارزات برایمان بگوئید، آیا بین این مبارزات و مبارزات کارگری هماهنگیهایی وجود دارد؟
ما تنها در سال گذشته بیش از صدها اعتراض و اعتصاب از این دست داشتهایم: از معلمان، پرستاران، کارگران شهرداریها، پزشکان و کارکنان خدمات پزشکی تا کارکنان حملونقل (اتوبوسرانی، مترو، شبکه قطارها)، صنایع غذایی و حتی کارگران معادن مختلف، صنایع سنگین، نفت و پتروشیمی و غیره؛ بازنشستگان به طور منظم در یکشنبههای هر هفته اعتراض ایستاده برگذار میکنند.
همه این اعتراضات در پاسخ به وضعیت تیره وتار اقتصادی، فساد همهگیر، استثمار و نداریست. برخورد غیرمسئولانه و بیکفایت اخیر به مسئله شیوع کرونا و تخصیص واکسن به شماری نیز منجر به افزایش بیعدالتی اجتماعی شده است.
اما علیرغم همه این موانع جنبش کارگری دستآوردهای بزرگی نیز داشت که مهمترین آنان دستاورد اعتصابات چندساله کارگران نیشکر هفت تپه بوده است. آنان اعتصابات متعددی داشتند که آخرین آن در ۱۳ ژوئيه ۲۰۲۱ آغاز شد.
در هشتم نوامبر ۲۰۱۸ اسماعیل بخشی یکی از نمایندگان کارگران هفت تپه گفت که کارگران دو گزینه در پیش رو دارند.
” یکی این است که هفت تپه کاملا به دست کارگران اداره شود. کمیته ای تشکیل خواهیم داد و شورایی هفت تپه را اداره می کنیم. نگران نباشید. تمام تخصصها را هم داریم. مگر تا امروز چه کسی هفت تپه را اداره کرده؟ اعتماد به نفس داشته باشید. به خود ایمان داشته باشید. می توانیم هفت تپه را خودمان اداره بکنیم.” گزینه دوم تصاحب کارخانه توسط دولت بود. ” در این صورت اگر دولت قصد دارد که شرکت را بگیرد دیگر نه همچون گذشته، بلکه دولت باید صفر تا صد امور را زیر نظر شورای کارگری و زیر نظر عموم کارگران کار کند.”
بنابراین مطالبه کنترل کارگری یکی از مطالبات واقعی جنبش کارگری امروز ایران است، مطالباتی که از دل تجربیات تلخ چندساله گذشته سر برون آورده است.
متاسفانه به دلیل فشار و کنترل بیرحمانه رژیم هماهنگیهای اندک و گاه عدم ارتباط بین مراکز تولیدی مختلف وجود دارد. اما کارگران هفتتپه اعتراضات مشترکی با دیگر کارخانجات تولیدی استان خوزستان هماهنگ کردهاند، بویژه با کارگران فولاد اهواز. مسلماً این هماهنگیهای محلی روشیست که کارگران باید گسترش دهند. شیوهای که میتواند منجر به حرکت عظیمی مانند اعتصابات عمومی سال های ۱۹۷۸-۷۹ شود.
- عکسالعمل رژیم نسبت به اعتراضات و اعتصابات چیست؟
پاسخ معمول این رژیم سرکوب است، سرکوب جنبش کارگران یا دانشجویان، یا زنان، یا اقلیتهای ملی و یا هر قشر دیگری از جامعه. و تفاوتی هم نمیکند که مطالبات تا چه اندازه حقطلبانه و یا ابتدايی باشد. آنان میتوانند هر مطالبهای را با برچسبهایی نظیر “به خطر انداختن نظام” یا “اعلان جنگ بر علیه خدا” و یا ” تهدید بر علیه امنیت ملی” طبقهبندی کنند. حتی تظاهراتی با این مطالبه که دولت به قانون اساسی خود پایبند نیز باشد نتیجه زندان و شکنجه به دنبال دارد.
با تعمیق بحران سرمایهداری ایران در چند سال گذشته رژیم جمهوری اسلامی سیاستهای نسبتا معتدلتر خاتمی (۱۹۹۷-۲۰۰۵) را به کناری گذاشت و اینک تنها از شیوه خشونت وحشیانه سود میجوید.
بهعنوان مثال، ما میدانیم که بالغ بر ۱۵۰۰ نفر در تظاهرات بر علیه افزایش قیمت بنزین در آبان ماه ۹۸ (نوامبر ۲۰۱۹) کشته شدند. رژیم برای سرکوب تظاهرات از مسلسل و هلیکوپتر استفاده کرد. توصیه خامنهای به نیروهای امنیتی خود این بود که “برای ختم غائله هر چه لازم شد استفاده کنید”.
در حال حاضر اعتراضات به علت کمبود آب و برق در پارهای از نقاط ایران در جریان است. مردم بویژه در استان خوزستان پاسخ خونینی دریافت کردهاند. پیوند این اعتراضات مردمی به اعتصابات کارگری از اهمیت بالایی برخوردار است.
- شما در حال حاضر کارزاری بهنام کارزار شاهرخ زمانی به راه انداختهاید ، کارگر مبارزی که به علت “جرم” فعالیت سندیکایی دستگیر شده و سرانجام در زندان کشته شد. کمی درباره این کارزار و چگونگی راهاندازی آن برایمان بگوئید.
رفقای گرایش مارکسیستهای انقلابی همیشه از جنبشهای اجتماعی و زندانیان سیاسی حمایت کردهاند. ما در دوران رژیم شاه کمیتهای بر علیه اختناق داشتیم که مجدداً پس از تبیعد اجباری در دوران رژیم اسلامی بازسازی شد.
در سال ۲۰۰۱ برخی از فعالین کارگری پیشنهاد کردند که کارزاری مشخصاً در دفاع از جنبش کارگران ایران راهاندازی کنیم. شبکه همبستگی کارگری به کارزار بسیار گستردهای در حمايت از کارگران ایران تبديل شد. رفقای این کارزار تظاهراتی در مقابل سفارتخانههای جمهوری اسلامی از پاکستان تا اروپا، از جمله یونان و حتی تا مکزیک بهراه انداختند. این تشکیلات از همه مبارزات کارگری-اجتماعی و فعالین آن، جدای از نگرش سیاسی آنان دفاع می کرد. آنان از مبارزات رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی، سندیکالیستهايی که در سقز دستگیر شدند، از مبارزات هفتتپه و بسیاری دیگر از اعتصابات دفاع کردهاند. ما در این راه از تاکتیکهای مختلفی استفاده کردیم مانند جمعآوری امضا از رهبران کارگری-سندیکایی و یا فعالان سیاسی-اجتماعی کشورهای متعدد، ایراد سخنرانی در جلسات سندیکایی و درخواست نامهای مبنی برحمایت رسمی. ما از این شیوه در پارلمان انگلیس نیز سود بردیم.
هنگامیکه رژیم در سپتامبر ۲۰۱۵ شاهرخ زمانی، يک فعال کارگری شناخته شده، را در زندان رجایی شهر به قتل رساند، ما نیز به احترام و یادواره او نام شبکه همبستگی کارگری را به کارزار شاهرخ زمانی تغییر دادیم.
- چگونه فعالین اجتماعی و جنبش بینالمللی چپ میتواند همبستگی خود را با کارگران ایران به نمایش بگذارد؟
به نظر من اولین قدم ارسال پیام همبستگی برای کارگران اعتصابی نفت و پتروشیمی، همچنین خطاب به کارگران اعتصابی هفتتپه است. بیانیهای به امضای رهبران اتحادیهها مطمئنا باعث تقویت روحیه اعتصابیون خواهد بود.
اتخاذ اقدامات دیگر بسته به درجه رشد و آگاهی جنبش کارگری و ساخت سیاسی کشور حمایتکننده دارد.
- طبقه کارگر ایران چه دورنمایی برای آینده مد نظر دارد؟
اگرچه اغلب اعتصابکنندگان فعلی در جستجوی افزایش دستمزدها و بهبود شرایط کار هستند، اما نظام سرمایهداری حاکم در ایران قادر به پاسخگویی به این مطالبات کاملاً پایهای و حیاتی نیست. در نتیجه تضادهای طبقاتی بین کار و سرمایه روز به روز شدیدتر خواهد شد.
بخش اندکی از طبقه کارگر ایران به طور مشخص آلترناتیو کنترل کارگری را به عنوان بدیلی در مقابل خصوصیسازی و مالکیت دولتی مطرح کرده است. این نقطه آغاز درستی برای طرح سوسیالیسم انقلابی به عنوان یک جانشین در مقابل اشکال نئولیبرالی و یا سنتی سرمایهداریست. این وظیفه مارکسیستهای انقلابیست که محدودیتها و کاستیهای سندیکالیسم که در واقع شکلی از رفرمیسم بوده و چیزی به جز بهبود موقتی وضعیت اقتصادی را به همراه ندارد، نشان دهند.
وظیفه امروز طبقه کارگر تشکیل هستههای مخفی متشکل از کارگران پیشروست که میتوانند مبارزات کنونی کل طبقه را به هدف نهایی و استراتژیک سرنگونی سرمایهداری پیوند زنند. آنان با طرح شعارهای انتقالی و حرکت از آگاهیهای فعلی این امر را به پیش خواهند برد. هدف مبارزه تنها ضدحمله بر علیه حملات نئولیبرالیسم نیست. هدف سرنگونی کل مناسبات سرمایهداریست.
- آیا میتوانید به طور مختصر فعالیتها و اهداف گرایش مارکسیستهای انقلابی را بیان کنید؟
گرایش مارکسیستهای انقلابی تنها جریانیست که متعهد به اصل ايجاد حزب پیشتاز میباشد. این گرایش برخلاف دیگر جریانات چپ ایران معتقد است که تشکیل حزب و رهبری آن، از همان ابتدا، بر عهده خود پیشروان کارگریست.
گرایش برای تحقق عملی این چشمانداز در ۱۲ سال گذشته در کنار کارگران پیشرویی مانند شاهرخ زمانی قدم برداشته است. این همکاری تنگاتنگ منجر به راهاندازی کمیته اقدام کارگری (يک جبهه واحد ويژه) شده است که در حال حاضر هستههای مخفی آن در مراکز کارگری فعال هستند.
تشکیل پیشاپیش یک حزب راستین لنینیستی متشکل از کارگران پیشرو نتیجه برآمده از موقعیت انقلابی بعدی در ایران را تعیین خواهد کرد و تلاش در جهت سازماندهی هستههای مخفی کارگران پیشرو و روشنفکران کارگری شگرد اصلی رسیدن به این هدف است.
*این مصاحبه از انگلیسی به فارسی توسط رفیق رضا سپهر ترجمه شده است.
ترچمه به زبان یونانی
آخرین دیدگاه ها