ادامه‌ی اشغال امپریالیستی، ادامه‌ی تروریسم و کشتار!

در نتیجه‌ی توافق صلح گروه تروریستی طالبان با امپریالیسم امریکا که یک سال از آن سپری می‌شود، بهبودی حاصله از آن به نفع تروریست‌های طالب، امپریالیسم امریکا و دولت مورد حمایت آن چرخیده است.

پیامدهای این‌چنین توافقات ننگین، ادامه‌ی اشغال و جنگ‌افروزی‌ست، که در آن هم دولت سرمایه‌داری حاکم و گروه‌های تروریستی چون طالبان و داعش و هم امپریالیسم امریکا بیشتر دخیل هستند.

دولت سرمایه‌داری افغانستان در بحران عمیقی فرو رفته و دیگر ناممکن است از بحران خلق‌شده‌ی خود بیرون شود و یک مسیر سعادت را برای توده‌های زحمتکش به‌خصوص کارگران که از ستم‌دیده‌ترین قشر جامعه هستند، به‌بار بیاورد.  دولت برای پذیرفتن “حکومت موقت”،  هم از سوی کشورهای امپریالیستی به نحوی زیر فشار است و هم از طرف طالبان و حتا می‌توان گفت که هیئت حاکم از سوی نزدیکان قدیمی و  فعلی رژیم زیر  فشار قرار دارد تا طرح “حکومت موقت” را بپذیرد. رژیم نیز برای رد این طرح به هر سو دست دراز کرده تا بر سر قدرت باقی بماند.

طرح “حکومت موقت” که از طرف نهادهای وابسته به خودِ دولت و حتا کشورهای امپریالیستی و طالبان با روش های گوناگونی در ماه‌های اخیر تبلیغ می‌شود. امپریالیسم امریکا بانی این دولت فاسد و بحران‌زده‌ی سرمایه‌داری ناقص‌الخلقه‌ی  ۲۰ ساله در افغانستان با فراهم‌آوری تسهیلات مالی و نظامی برای رژیم، قسماَ نمی‌خواهد به‌صورت یکباره وارد چنین معامله‌ای شود؛ که این دولت با دستاوردهایی از بالا اعمال‌شده بر توده‌های زحمتکش با رنگ و بوی «دیموکراسی صوری امپریالیستی» را دو دسته تسلیم گروه تروریستی طالبان نماید. اما در نهایت، برای امپریالیسم امریکا مهم نیست که چه کسی به چه «ابا و قبا» بالای توده‌های ستم‌دیده‌ی این کشور حکومت کند. برای امپریالیسم امریکا مهم‌تر از همه‌چیز منافع سیاسی، نظامی و مالی و سرمایه‌داری آن است.

امپریالیسم امریکا که پس از سقوط ‌دادن رژیم ارتجاعی طالبان در سال ۲۰۰۱، گروه ارتجاعی مجاهدین را بر گرده‌های مردم حاکم ساخت و به این ترتیب، کارگران و زحمتکشان و مردم تحت ستم این سرزمین را با بحران بی‌پیشنه‌ای متقابل ساخت، گروهی که در  بیست سال گذشته جیب‌های خود را از ثروت مردم زحمتکش پر کردند و سبب گسترش فقر، فلاکت، بیکاری و جنگ و کشتار روز افزون شدند. استراتیژی امپریالیسم در ادبیات کلاسیک مارکسیستی متفکرینی مثل مارکس و لنین و تروتسکی به کرات برای جنبش کارگری جهانی افشا شده است، که باید طبقه کارگر ماهیت این جنایت‌کار را بشناسند و بر اساس آن سیاست‌های ضد امپریالیستی شان را برای درهم‌شکستن ماشین دولت‌های سرمایه‌داری در سراسر جهان در دستور کار قرار دهد، آن‌چنان؛ که طبقه‌ی کارگر روسیه در یگانه انقلاب سوسیالیستی(انقلاب اکتبر) در برابر رژیم سرمایه‌داری و نیمه مستعمراتی آن زمان روسیه و سپس در برابر حملات گسترده‌ی کشورهای امپریالیستی در دفاع از انقلاب اکتبر انجام دادند. از اینجا نتیجه می‌شود که امپریالیسم امریکا قیافه‌ی صلح‌خواهانه‌ای از خود، برای توده‌های زحمتکش می‌تراشند، چنین نیست؛ امپریالیسم امریکا می‌تواند به روش‌های مختلف برای حفظ منافع امپریالیستی خود حتا با ارتجاعی‌ترین گروه تروریستی مثل طالبان به توافق برسد. با در نظر داشت پارامترهای متذکره، می‌توان مدعی بود که حتا امریکا در شرایطی، می تواند رهبران گروه تروریستی داعش را هم در این کشور بالای کارگران و زحمتکشان افغانستان، برای حفظ منافع خود حاکم بسازد. در بیست سالی که مجاهدین در قدرت قرار داشتند، کارگران و زحمتکشان با صدها بحران دست و پنجه نرم کردند. شمشیر زنی‌های امپریالیسم امریکا با طالبان و دولت سرمایه‌داری افغانستان باعث بیشتر شدن وضع نکبت‌بار می‌شود.

دورنمای صلح‌طلبی امپریالیسم در طول تاریخ نظام سرمایه داری در جهان به وضوح دیده شده است که صرف جنگ و بحران است. دولت‌های سرمایه‌داری حتا با ادعای پیشرفت و ترقی در درون کشورهای خود نتوانستند اولیه‌ترین مطالبات کارگران و توده‌های تحت ستم شان را تا امروز، از بدو پیدایش نظام‌های سرمایه‌داری و امپریالیستی حل بسازند. در کشورهای عقب‌مانده‌ی نظیر افغانستان هرگز نمی‌توانند بحرانی را که در بیشتر از ۵۰ سال گذشته خلق کرده‌اند را حل کنند.

نتیجه‌ی توافق دوحه بین طالبان و امریکا؛ که طالب مدعی است که پس از این توافق با امریکا دستاوردهای خوبی در عرصه‌ی بازدارندگی از جنگ شده، در حالیکه جنگ و ترور و قربانی‌گرفتن از کارگران و زحمتکشان و توده‌ها بیشتر شد، طالبان ادعا دارند که جنگ را مدیریت کردند. این در حالی‌ست که این گروه ارتجاعی تروریستی با وجود توافقی که با امپریالیسم امریکا به امضا رسانده،  بالای مردم افغانستان اقدامات تروریستی‌ را افزایش داده اند.

تروریسمِ پرورده‌شده‌ی دست امریکا، هرگز از کشتار مردم افغانستان دست‌بردار نیست و دولت سرمایه‌داری فاسد حاکم نیز هیچ‌گونه برنامه‌ای برای دفاع از توده‌های تحت ستم این کشور ندارد و اراکین بلندرتبه‌ی دولتی به‌گونه‌های مختلف در عیش و عشرت و برنامه‌های ضد مردمی به‌سر می‌برند.

بحران موجود در دستگاه نظام سرمایه‌داری افغانستان سبب شده تا تهدید زیادی از سوی گروهک‌های مافیایی و مسلح متوجه زندگی توده‌ها باشد. از طرفی، تبلیغ افراطیت در منبرها و مسجدها بیشتر شده است. طرف‌ها و جریانات مختلفی، دولت سرمایه‌داری حاکم را تهدید به سقوط می‌نماید. شرایط این‌چنینی نشان.دهنده‌ی اوج بحران در درون دولت سرمایه‌داری است.

اگر قرار باشد دولت سرمایه‌داری کنونی از سوی این گروه‌های افراطی و حتا جریان‌های منتقد رژیم در یک موقع سرنگون شود، یک حکومت دیگر نیز که اگر روی کار بیاید، باز هم ستم طبقاتی و بحران سرمایه‌داری پابرجا خواهد ماند. گروه‌های اسلام‌گرایی که نفی این رژیم را برای استقرار یک دولت «اسلامی به‌صورت عام و تام» تبلیغ می‌دارند، در هیچ قد و قیافه‌ای با ماهیت این دولت سرمایه‌داری موجود تفاوت ندارد.

از سویی هم فرضیه‌ی تغییر رژیم و استقرار یک رژیم جدید توسط گروهک‌ها و باندها و جریان‌های مختلفِ متمایل به سرمایه‌داری یا رژیم اسلامی، نمی‌تواند کوچک‌ترین تفاوتی در دستگاه نظام سرمایه‌داری، که بتواند راه حل واقعی را برای زحمتکشان و به‌خصوص کارگران، که از وسیع‌ترین قشر این کشور را تشکیل می‌دهد، به‌بار بیاورد.

راه حل تمام بحران موجود، گرفتن ابتکار عمل توسط طبقه‌ی کارگر است. طبقه‌ی کارگر افغانستان مجبور است با وظیفه‌ای که روی شانه‌دارد، برای رهایی تمام جامعه این‌را به‌دوش گرفته و در برابر کل نظام سرمایه‌داری با تمام دار و دسته‌اش، صف‌آرایی کند. این صف‌آرایی طبقه‌ی کارگر افغانستان باید در قدم اول با سازماندهی هسته‌های فعال ضد سرمایه‌داری آغاز شده و تداوم این هسته‌سازی برای تدارک و سازمان‌یابی برای ایجاد «حزب پیشتاز کارگری» که حزبی با ماهیت «لنینیستی» است، پیوند بخورد. سعادت و بهبودی شرایط زندگی پُر از بحران کنونی زحمتکشان و کارگران و توده‌های بلا کشیده در افغانستان، از سازمان‌یابی و مبارزه‌ی روزمره و یک برنامه انقلابی و ضد سرمایه‌داری طبقه‌ی کارگر افغانستان آغاز می‌شود.

تا زمانیکه دولت سرمایه‌داری به اعمال ستم خود ادامه دهد و  کارگران، این نیروی اکثریت، در برابر استثمار در درون کارخانه‌ها و سایر محلات کارگری قد علم نکنند، شرایط اسف‌بار موجود، ادامه می‌یابد. اینجاست که ضرورت مبرم و فوری به طبقه‌ی کارگر افغانستان محسوس می‌شود، که برای تغییر شرایط موجود، خودشان را هر چه زود تر آماده بسازند.

از گذشته بدینسو، که بدیل انقلابی توسط طبقه کارگر افغانستان وجود نداشت، یک گروه ارتجاعی طالبی رفت و گروه دیگر ارتجاعی مجاهد بالای مردم زحمتکش افغانستان حاکم شد. اگر یک بدیل انقلابی ضد سرمایه‌داری و امپریالیستی، که همانا طبقه‌ی کارگر افغانستان است، طی این سالیان وجود می‌داشت، شرایط به نفع توده‌ها می‌بود. از اینجا باید نتیجه‌گیری شود که کارگران افغانستان باید به یک طبقه‌ی سیاسی و ضد سرمایه‌داری برای سرنگونی کل نظام سرمایه‌داری در افغانستان و ایجاد یک دولت دیموکراتیک کارگری خود را آماده بسازند. این آمادگی‌ها از مبارزات روزمره‌ی کارگران درون کارخانه‌ها و محلات کارگری آغاز یافته و بر هسته‌سازی سازماندهی‌شده و تدارک حزب پیشتاز انقلابی، که از اصلی‌ترین ابزار برای یک انقلاب سوسیالیستی به رهبری کارگران است، تکیه می‌کند. طبقه‌ی کارگر در افغانستان یگانه نیروی رهایی‌ساز تمام رنج‌کشیدگان و نیروی متوقف‌ساز جنگ و بحران‌های موجود است. طبقه‌ی کارگر افغانستان با تحقق این هدف می‌تواند علیه نظام سرمایه‌داری در مبارزه قرار گیرد و هم‌چنان علیه کشورهای امپریالیستی با متحدین زحمتکش و جنبش منطقه و بین‌المللی کارگران علیه امپریالیسم یکجا مبارزه کنند.

گرایش مارکسیست‌های انقلابی افغانستان در کمیته‌ی اقداماتیِ به اسم کمیته‌ی اقدام کارگری افغانستان،  برای نیل به این هدف ضد سرمایه‌داری، فعالیت‌های خود را به پیش می‌برد و با فعالیت‌های ضد سرمایه‌داری شان خواهان ایجاد پیوند تنگاتنگ با کارگران پیشتاز درون کارخانه‌ها بوده تا بتواند برای تحقق این امر ضروری در کنار شان قرار بگیرد و گام به گام علیه این نظام سرمایه‌داری و گروه‌های ارتجاعی در حرکت باشد.

حوت ۱۳۹۹

گرایش مارکسیست های انقلابی افغانستان

 

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران