افغانستان: تداوم جنگ و حمله بر ولایت غزنی، شکست دیگر دولت سرمایه داری!

یک چشم انداز مارکسیستی به حوادث اخیر و راه حل انقلابی

در چند روز گذشته توده های زحمتکش غزنی زیر بار سنگین شدیدترین جنگ و حملات گسترده تروریستان طالب بودند. حملات تروریستی و تهاجمی طالبان که در غزنی صورت گرفت، سنگین ترین خسارات جانی و مالی را عمدتاَ بر کارگران، زحمتکشان و توده های تحت ستم غزنی به بار آورد.
مردم غزنی در روزهای جنگ نمی توانستند به بازار بروند و برای خانواده های خود خوراک و غذا تهیه کنند. از هر سو بمب، راکت و انفجارات بود که هم از سوی نظامیان رژیم بر علیه تروریستان صورت می گرفت و هم متقابلا از طرف تروریست ها آتشبار سنگین جریان داشت.
تلفات اصلی در این جنگ چند روزه در غزنی، بیشتر متوجه غیر نظامیانی بود، که همانا کارگران و توده های بی دفاع هستند.
هم چنین در سطح رسانه ها تصاویر دست به دست می شد که موترها با تعداد زیاد از تابوت های خالی روانه شهر غزنی بودند. این نشان دهنده بار سنگینی از کشتار عام مردم است. آنچه که به صورت غیر واقعی از سوی رسانه های رژیم مخفی نگه داشته شد. در اثر این جنگ بخش بزرگی از تاسیسات رژیم و هم چنین بیشتر نقاط شهر غزنی که بدست گروه تروریستی طالب سقوط کرد به آتش کشانده شد. اجساد قربانیان جنگ در روی جاده ها به روزها باقی مانده، در خلاص می توان گفت که شهر غزنی از این جنگ به یک ویرانه کامل مبدل شده است.
سقوط غزنی و آتش کشیدن این شهر به دست تروریستان «نشان دهنده شکست دیگری نظام و دولت سرمایه داری افغانستان زیر لوای وحدت ملی است.»
ولایت غزنی، یکی از بزرگترین و مرکزی ترین ولایات افغانستان است. یک گروه تروریستی با سازماندهی تروریستانه تمام دولت را در یک شهر ساقط میکند و دولت هم برای دفاع از توده های میلیونی این ولایت با وجود امکانات لازم اصلاَ نمی تواند اقدام به کاری کند. این از ضعف و شکست و بحران سازی عمدی «دولت سرمایه داری» در قبال حفظ منافع اقلیت مفت خور حاکم و بویژه امپریالیسم امریکا است.
امپریالیسم امریکا در طی نزدیک به ۱۷ سال است که بالای دولت های دست نشانده خود در افغانستان در جهت نظامی هزینه های هنگفت را به مصرف می رساند، تجهیزات و تمویل نظامی پیشرفته را در اختیار دولت قرار داده است. اما با اینحال دیده شد که در طول سال های اشغال افغانستان توسط کشورهای امپریالیستی بزرگترین شکاف امنیتی و کشتار عام توده های کارگر و زحمتکشان پابرجاست. مردم زحمتکش افغانستان هر روز در آتش این جنگ و حملات تروریستی گروه های تروریستی داعش، طالب و صدها گروه دیگر قربانی می شوند.
چنین نیست، که استخبارات سرکوبگر رژیم از چنین حملاتی، هم در گذشته هم در این جنگ غزنی آگاهی نداشته اند، اما بنابر سنجش های تا کنونی، ایجاد بحران برای تداوم حضور نظامی امپریالیسم امریکا و متحدین آن باید در هر نقطه افغانستان با جنگ های گسترده جریان داشته باشد.
امروز اگر جنگ در غزنی متوقف می شود برای این نیست که این جنگ و وحشت بار دیگر آمدنی نیست، بلکه بدین منظور است که شعلۀ آتش جنگ به یک ولایت دیگر کشیده شود. قسمی که بنابر گزارشات اخیر آتش جنگ در غزنی فروکش کرد و در عوض در ولایت بغلان شاهد حملات گسترده طالبان بر پاسگاه های رژیم بودیم. همچنین غزنی فقط در این روزهای اخیر نیست که شاهد کشتار عام کارگران و زحمتکشان و توده ها است بلکه در جلال آباد و پکتیا، هم بزرگترین کشتار مردم که شامل ده ها کشته و زخمی می شود بودیم. و همین امروز هم در شهر کابل بر مرکز آموزشی «موعود» در ساحه دشت برچی بالای دانش آموزان حمله تروریستی صورت گرفت که باعث کشته شدن بیشتر از ۵۰ تن و زخمی شدن ده ها تن از دانش آموزان شد. این سلسله کشتارها که عمداَ توسط دستگاه امپریالیستی و عامل اصلی آن نظام سرمایه داری صورت می گیرد همچنان ادامه دارد.
امپریالیسم امریکا که در سال ۲۰۰۱ بر افغانستان حملات اشغالگریانه را آغاز کرد و تروریستان طالب که ۹۹ در صد از خاک افغانستان زیر سلطه شان قرار داشت در مدت ده یا بیشتر از ده روز سقوط و همه را تصفیه کرد و زمینه قدرت گیری دوباره گروه های ارتجاعی مجاهدین که از مزدوران امریکا هستند را مساعد ساخت؛ چطور نمی توانند این گروه های تروریستی را با این همه تجهیزات پیشرفته که در پایگاه های مثل قوماندانی عمومی ناتو در کابل، میدان هوایی بگرام، میدان هوایی کابل، میدان هوایی قندهار، میدان هوایی کندز، میدان هوایی هرات، و سایر نقاط وجود دارند، و این همه ترورییست و هراس افکنان را شناسایی و دست حملات شانرا از کشتار عام کارگران و زحمتکشان افغانستان کوتاه سازند. با آنکه زیر لوای مبارزه با تروریسم این کشور را اشغال کرده اند، اما هرگز امپریالیسم امریکا که تمام امور دولت سرمایه داری را توسط مزدوران خود در چارچوب ارگ ریاست جمهوری و پارلمان اجرا می کند نمی خواهد چرخ های ماشین برنامه های کشتار و حضور اشغالی خود را که همان تروریسم، نا امنی، فقر، آواره گی، مهاجرات، جنگ، بی سوادی،… و هزاران بحران دیگر است را دور کند.
نقش دولت با ماهیت سرمایه داری به عنوان نماینده امپریالیسم امریکا، حرکت در مسیر هدایت شونده امریکا و شرکا می باشد. فرق ندارد که در راس دولت کرزی ، غنی یا عبدالله باشد، و یا هر مزدور دیگر. سیستم از قبل توسط امپریالیسم تعریف شده است و باید اجرا شود.
بحران افغانستان، بعنوان یک کشور تحت تسلط دولت دست نشانده امپریالیسم امریکا، تنها در یک بحران درون کشوری نمی گنجند. این بدین معنی است که شرایط جغرافیه ایی افغانستان زمینه را مساعد ساخته است که امپریالیسم امریکا از بسیاری سال های پیش باید روی گروه های ارتجاعی برای توجیه حضور خود سرمایه گذاری می کرد و در یک مقطع اقدام به اشغال میکردند، که چنین هم کرده اند.
امپریالیسم امریکا با رویا رویی با اتحاد شوروی گروه های تروریستی ارتجاعی مجاهدین را تقویت کرد و امروز در یک موقع گروه های طالب را از طُرق مختلف حمایت کرد و امروز زیر نام مبارزه با تروریسم (طالب و داعش…) افغانستان را اشغال کرده است. و این موضوع در اینجا خاتمه نمی یابد. امریکا از این درگیری ها و قرار دادن هزینه در اختیار یک دولت دست نشانده از یک طرف مردم را قناعت میدهد که این حضور ما است که برای جامعه و مردم افغانستان دیموکراسی، آزادی و ایجاد فضای امن برای تحصیل و کار و سرمایه گذاری آورده است، (البته این تبلیغات امپریالیسم هم چنان از سطح رسانه های مختلف برای تحمیق توده ها تبلیغ میگردد). از طرف دیگر زمینه سازی تهاجمات، حملات تروریستی، درگیری های گسترده در نقاط مختلف افغانستان که صحنه هایی از وحشت است را برای توده های کارگر به تصویر می کشد تا نشان دهد که اگر حضور امپریالیسم نباشد این جنایات گسترده خواهد شد و همه بدست همین وحشی ها کشته خواهند شد.
بار تبلیغاتی دولت و امپریالیسم بسیار گسترده است و نمی توان تاثیرات آن در کند کردن رادیکالیسم توده ها را نادیده گرفت.
اگر توده های کارگر و زحمتکش برای دادخواهی اعتراض و اقدام می کنند، از سوی نیروهای ارتجاعی مورد مورد حملات انتحاری قرار میگرند، اما این جز از تاکتیک دولت برای سرکوب جنبش های اعتراض است و باعث کاهش دادن توان رادیکال توده ها میگردد، که این خود باعث شده تا توازن قوا بیشتر به نفع رژیم تثبیت شود. مثلا ما شاهد ده حمله تروریستی بالای کاروان های اعتراضی و اعتصابی از زحمتکشان بودیم که خونین ترین نتایج را در پی داشته اند و بعداَ مسکوت شده اند.
سرمایه داری جهانی امپریالیستی بنابر تضاد هایی که در خود ایجاد میکند ضرورت می بیند تا تقابلات را با دیگر رقبا در سطح جهانی برای تصاحب بیشتر منابع و بازارها و امثال این که حیات امپریالیسم را تضمین می کند داشته باشد. از اینرو امپریالیسم مبنی بر همین ماهیت وحشیانه برای گسترش نفوذ خود در کشورهایی که در این منطقه آسیا قرار گرفته اند باید حضور داشته باشد. باید نقش چین را بکاهد، نقش ایران را زیر نظر داشته باشد. بویژه کشورهای شمال افغانستان که تحت تاثیر روسیه و خود روسیه هستند را زیر نظر داشته باشد. و یا حتی بتواند در آنجا حضور نظامی و اشغال داشته باشد. از این جهت میتوان نتیجه گرفت که بحران و جنگ و تروریسم یک ابزار برای اعمال سیاست های امپریالیستی و اجرایی کردن آن توسط دولت های دست نشانده خود امپریالیسم است.
امپریالیسم امریکا با حضور ۱۷ ساله و به همراه متحدین امپریالیستی خود در قالب سازمان ضد بشری «ناتو» در حد ۴۲ کشور تا کنون نتوانسته اند با تروریسم مبارزه کنند؛ از این بعد هم مردم زحمتکش افغانستان و کارگران افغانستان این را بدانند که دیگر نمی شود به دولت های دست نشانده سرمایه داری باور کرد، حتی که اگر به این صورت در بیایید که امپریالیسم در راس آن پاک ترین شخص و صادق ترین شخص را بگمارد. امپریالیسم امریکا و شرکا هرگز نمی خواهند چیزی برای کارگران و زحمتکشان افغانستان انجام دهد، همانطوری که پول های دزدی کرده از جیب (کیسه) کارگران امریکا را در جنگ و افزایش تروریسم در این منطقه، بخصوص در افغانستان به مصرف میرساند. امپریالیسمی که نمی خواهد برای کارگران و توده های کشور خود کاری انجام دهد برای کارگران افغانستان چه کاری انجام خواهد داد؟ جز تولید جنگ، فقر، کشتار، معلول، معیوب، بی سواد و هزاران بحران و مشکلات دیگر هچ چیز دیگری به بار نخواهد آورد. بر طبق آمار دهی از طرف خود همین نهادهای امپریالیستی نشان میدهد که بیشتر از ساحات افغانستان زیر نفوس و تصرف تروریستان قرار گرفته است. یعنی در آن مناطق توده های زیر سلطه نیروی های ارتجاعی قرون وسطایی قرار دارند اما هیچ اقدامی از طرف دولت یا امپریالیسم صورت نمی گیرد. این مناطق تصرف شده جاهای امنی است که سازماندهی حملات تروریستی بالا شهر از آنجا صورت میگرد.
از طرف دیگر این حوادث اخیر و جنگ جاری و بخصوص آتش کشیدن ولایت غزنی در هنگامی که افغانستان در آستانه ۹۹مین سالگرد استقلال خود از امپریالیسم انگلیس قرار دارد.
شکست امپریالیسم انگلیس در سال ۱۹۱۹ توسط جنبش «امانیه» که در راس آن امان الله خان قرار داشت درس های بسیار ارزنده ای را برای توده های و بخصوص طبقه کارگر افغانستان به همراه دارد.
ماهیت امپریالیسم، هم در ۹۹ سال قبل و هم در عصر کنونی یکسان است. این تنها کارگران هستند که مانع و خار چشم سرمایه داری و امپریالیسم هستند. حال آنکه زمان جنگ های ملی رهایی بخش و استعمار گذشته است. برای مبارزه و رهایی وظیفه بر دوش طبقه کارگر گذاشته شده است و این طبقه بعنوان یگانه طبقه برای رهایی خود و جامعه نقش ایفا می کند.
مبارزه با امپریالیسم انگلیس در نزدیک به یک قرن در افغانستان حامل درس های مهمی برای جنبش کارگری افغانستان است، هر چند که جنبش امانیه داری مشکلات خود بود اما یک جنبه مترقی و رادیکالیسم داشت که یک تجربه بارز برای توده های تحت ستم و اشغال امپریالیسم در عصر کنونی است و آن باید در قسمتی از برنامه مبارزه ضد سرمایه داری توسط جنبش کارگری افغانستان گنجانده شود.
کارگران و متحدین کارگران چه باید کنند؟
لئون تروتسکی در عنوانی یک مقاله که در ۱۹۳۱ نوشته آورده است که «تنها کارگران قادر به توقف جنگ هستند!».
تحلیل های بسیار روشنفکرانه و بی ربط را رسانه ها از آدرس تحلیل گران مزد بگیر و حامی بورژوا و ارتجاعی برای برون رفت از این جنگ و وحشت و بحران به پیش میکشند. اما هرگز کارگران و توده های زحمتکش شاهد این نیستند که بدانند آخر چه نیرویی وجود دارد تا بتواند کل جامعه را از این بحران ایجاد کرده توسط دولت دست نشانده امپریالیسم رها سازد. هیچ نیرو و جریانی وجود ندارد تا راه حل را تعریف کند. همه خواهان تمامیت ارضی، منافع ملی، بسیج ملی، وفاق ملی، وحدت ملی، قانون اساسی و … هستند. این گونه مسایل هست که خود همین دولت سرمایه داری از این فاکتورها حتی به جدیت و بیشتر از همین احزاب و سازمان ها که چنین تحلیل گرانی برای رسانه ها می فرستند دفاع میکند و سرسختانه هم دفاع میکند. اما نیرویی که یک تفاوت اساسی بین شان وجود داشته باشد لازم است که جامعه را از همین بحران گذار بدهد.

• نتیجه می شود که برای رهایی از ستم طبقاتی، رنج و فقر و جنگ یگانه نیروی مبارز علیه سرمایه داری و امپریالیسم جنبش سوسیالیستی به رهبری طبقه کارگر است.
• کارگران برای این که در مبارزه علیه سرمایه داری مسلح شوند باید به صورت فوری تشکلات و هسته های سازمانده خود را در درون کارخانه ها شکل بدهند.
• کارگران سوسیالیست می توانند برای گسترده کردن فعالیت های مبارزاتی ضد سرمایه داری و مبارزه برای سرنگونی نظام سرمایه داری و امپریالیسم به صورت فوری اقدام به تدوین برنامه سوسیالیستی کرده و آنرا در چارچوب یک «حزب لنینی» که متشکل از کارگران پیشتاز و روشنفکران سوسیالیست هست و پیگیری شعارهای ضد سرمایه داری و سوسیالیستی در سطح جامعه با کل جنبش های اجتماعی وسعت ببخشد.
• کارگران در کارخانه ها نیاز به ایجاد تشکل ها و کمیته های کارخانه و هسته های مخفی سوسیالیستی دارند تا بتوانند وظایفی که برای سازماندهی اعتصابات عمومی، ایجاد حزب پیشتاز انقلابی دارند را عملی سازند.
• کارگران، باید خود سازماندهی اعتصابات اولیه تا اعتصابات عمومی که کل نظام سرمایه داری و دولت سرمایه داری را فلج می سازد را در دستور کار و فعالیت های مخفی و نیمه مخفی خود قرار دهند.
• کارگران برای سازماندهی اعتصاب عمومی در طول مبارزه خود نیازمند اتحاد با سایر جنبش های اجتماعی و اعتراض در سطح جامعه هستند.
• سایر جنبش ها و تشکلات اجتماعی ضد رژیم که مدعی تشکل های دیموکراتیک و انقلابی هستند باید اقدام به اتحاد عمل هایی کنند تا جبهه ضد دولت تقویت یافته و توده ها به یک اعتماد به نفس بالایی برسند.
• دولت سرمایه داری حاکم با سرکوب کردن اعتراضات و اعتصابات پراکنده که از سوی جریانات شکل میگرد توازن قوا را به نفع خود چرخانده است. که این می شود با ایجاد اتحاد عمل هایی در سطح جامعه میان احزاب و سازمان های مترقی و دیموکراتیک خنثی شود. در این اتحاد عمل حضور کارگران کارخانه های پارک های صنعتی و سایر محلات کارگری و معادن ضروری است.
• کارگران با آموزش های نظری در متن مبارزه روزمره می توانند درس های لازم را بیاموزند که برای رویارویی با دولت سرمایه داری آماده تر گردند.
• کارگران نیازمند ایجاد هسته های سوسیالیست مخفی هستند.
• کارگران ضرورت به سازماندهی اعتصابات ضد سرمایه داری دارند.
• کارگران ضرورت به ایجاد حزب لنینی و تدوین یک برنامه سوسیالیستی دارند.
• کارگران نیاز دارند تا مبارزات ضد سرمایه داری را با مطالبات سوسیالیستی در سطح جامعه با جلب حمایت سایر سازمان ها و جنبش های اجتماعی را گسترده کنند.
• گرایش مارکسیست های انقلابی افغانستان، به عنوان یگانه نیروی و پرچمدار بلشویسم در افغانستان و با برخورداری از تجربه دو صد ساله جنبش کارگری جهانی، بخصوص تجربه سازماندهی یگانه و تنها انقلاب سوسیالیستی «اکتبر در روسیه» گام به گام با طبقه کارگر افغانستان و سایر جنبش های مترقی اجتماعی در راستایی عملی شدن هر چه زودتر این اهداف و راه حل ها همه روز حرکت کرده و آن را در دستور فعالیت خود قرار داده است؛ و با فعالیت های عملی ضدسرمایه داری آن را رو به توده های کارگر و زحمتکشان به اثبات رسانده و این را وظیفه اصلی خود میداند.
• پیش بسوی ایجاد هسته های سوسیالیست مخفی کارخانه ها!
• پیش بسوی توقف جنگ با یک انقلاب سوسیالیستی!
• پیش بسوی تدارک و ایجاد حزب پیشتاز انقلابی!
• پیش بسوی مبارزه با جنگ به رهبری طبقه کارگر!
• پیش بسوی اتحاد کارگران با سایر جنبش های اجتماعی!
• پیش بسوی اعتصاب عمومی!
• پیش بسوی مبارزه ضد جنگ!
• پیش بسوی ایجاد کمیته های دفاع مردمی!
• پیش بسوی اتحاد کارگران افغانستان با کارگران منطقه و جهان!
• پیش بسوی مبارزه کل کارگران جهان علیه امپریالیسم!
گرایش مارکسیست های انقلابی افغانستان
۲۴ اسد ۱۳۹۷

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران