کنترل کارگری: تجربه اشغال کارخانه لیپ در سال ۱۹۷۳

در حاشیه اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه

تجربه اشغال کارخانه لیپ در سال ۱۹۷۳

از: نشریه میلیتانت شمارهٔ ۱۰۱: ویژهٔ کنترل کارگری

در سال ۱۹۷۳ کارگران کارخانه ” لیپ ” به فرانسوی Lip)  (  يکی از کارخانجات مشهور فرانسه واقع در شهر بزانسون برای جلوگیری از طرح کارفرما برای تعطیلی کارخانه و اخراج کارگران، کارخانه را به اشغال خود درآوردند، این اشغال با پیروزی کارگران که از حمایت و همبستگی قاطع مردم آن منطقه و کارگران سایر کارخانه برخوردار بودند، متاسفانه پس از گذشت یکسال خاتمه یافت، در تمام این مدت کارگران نه تنها برای احقاق حقوق از دست رفته خود  بصورت مستمر و فعال مبارزه میکردند بلکه اداره کارخانه را نیز در دست گرفته بودند، یعنی امر تولید و فروش محصولات تحت کنترل و نظارت خود کارگران قرار داشت. هرچند این مبارزه تحت رهبری سندیکاها، از محدوده خواست بازگشایی کارخانه و کار برای همه کارگران لیپ فراتر نرفت، لیکن تجربۀ زنده ای از قدرت و توانایی بالقوه کارگران در کنترل امور کارخانه را به نمایش گذاشت، بطوری که قادر خواهد بود تا الگویی مناسب برای کارگران نسلهای امروزی که تحت سیطره و استثمار اشتهای سیری ناپذیر سرمایه دارن و کارفرمایان زیاده خواه  قرار گرفته اند باشد.

نوشته زیر، اقتباسی است از بولتن اطلاعاتی منتشره توسط کمسیون جلب حمایت لیپ به تاریخ ۲۹ اوت ۱۹۷۳.

***********

موسسه لیپ در سال ۱۹۳۱ با ۳۵۰ دستمزد بگیر تأسیس شد، تاریخچه آن لیکن به کارگاه ساعت سازی «لیپ مان» در ۱۸۶۷ بر میگردد. کارخانه جدید لیپ در سال ۱۹۶۰ در شهر بزانسون کار خود را آغاز کرد و تا سال ۱۹۷۲ تعداد پرسنل کاری آن قریب به ۱۲۲۲ نفر بود، با تولید ۶۰۰هزار ساعت در سال، این یکی از بزرگترین کارخانه جات ساعت سازی در فرانسه و عامل مهمی در اقتصاد منطقه ای بود. به علاوه در کارگاه های وابسته به آن وسایل و قطعات یدکی مورد نیاز خود را نیز تولید می کرد. اشغال کارخانه اما امری فی البداهه نبود، اولاً در یک زمینه کلی مبارزاتی طبقه کارگر فرانسه جای می گرفت و ثانیا بدنبال چند سال مبارزه خاص کارگران لیپ انجام گشت. از سال ۱۹۶۸ به بعد هر از چند گاهی، کارخانه صحنه مبارزات کارگری می شد، در این سال بطور مثال بدنبال یک سال اعتصاب کارگران حق برخورداری از تابلوی اعلانات را کسب کردند و امتیازاتی نیز برای حقوق بازنشستگی خود بدست آوردند. در سال ۱۹۷۰ برای اضافه دستمزدها و ادامه پرداخت سهم کارفرما به مدت یکماه اعتصاب کردند و به خواست های خود دست یافتند.  بالا خره بارها در مقابل تهدید به اخراج ایستادگی کردند. از جمله دستاوردهای این دوره آنان تغییراتی در تعیین پایه دستمزدها بود، یعنی بر اساس یک و نیم درصد افزایش هزینه زندگی، پرداخت دستمزدها باید بطور خودکار یک و ۲۵ درصد افزایش یابد و دیگر حق کسب تجمع یکساعت و نیمه، هر سه ماه یکبار برای کسب اطلاع از حقوق کارگری و سندیکایی بود، و این ساعات اطلاعاتی نیز جزء ساعت کار محسوب می گشت.

مبارزه چگونه آغاز گشت؟

بر طبق گفته های خود کارگران کارخانه لیپ شرح شروع مبارزه بدینگونه بود که:

نطفه های شروع مبارزه از زمانی آغاز شد که از گوشه و کنار اخباری دال برآن که ممکن است دستمزدها پرداخت نگردد و حتی این امکان نیز وجود دارد که مدیریت، طرح یک بیکاری عظیم را در دستور کار خود قرار دهد! اما تاکنون هیچی اعلام رسمی در خصوص اخبار ذیربط  از سوی مدیریت صورت نگرفته بود. از ۱۸ آوریل ۱۹۷۳ تصمیم گرفتیم که حداقل از برای دفاع از امنیت شغلی مان دست به اقداماتی بزنیم، اما نخست باید می دانستیم که با این اقدامات چه بر سرمان می آمد و یا به عبارت  دیگر باید اطلاعات دقیقی بدست می آوردیم. درآن دوران نه تنها مدیريت موقت کارخانه بلکه خود دولت هم به هیچ یک از سوالات ما جواب نمی دادند، یا اگر هم پاسخی دریافت می کردیم صحیح و قانع کننده نبودند!

این بود که ما یک کمیته دفاع تشکیل دادیم، نخست دفتر مدیریت را اشغال و نقشه تعطیلی کارخانه  و اسنادی مبنی بر حذف مزایای کارکنان و بیکاری غریب الوقوع ۴۵۰ نفر از کارگران را کشف کردیم، کمیته دفاع که کم کم به پنجاه نفر رسیده بود اکنون میبایست سایر کارکنان را نیز از این امر مطلع میساخت در چنین موقعیتی اعتصاب عمومی  تله ای بود که میبایست از آن احتراز می گشت.

لذا کمیته دفاع وظیفه داشت که تولید را نه متوقف، بلکه صرفا کاهش دهد، این کاهش عملی گشت و در بعضی بخش ها به ۹۰% درصد تقلیل تولید منجر گشت، به علاوه در حین اشغال دفتر مدیریت، مدیران را به گروگان گرفتیم. شب هنگام نیروهای ویژه پلیس برای آزادی آنها به محل استقرارمان حمله کرده و پس از مدتی درگیری و زدوخورد موفق به آزاد کردن آنها شدند، ما هم برای مقابله با حمله مجدد پلیس ساعت های تولید شده و آماده فروش را ضبط کردیم و آنها را به عنوان گروگان مالی به انباری خارج از کارخانه منتقل کردیم. سپس به این نتیجه رسیدیم که اگر بخواهیم مبارزاتمان مؤثر واقع شود باید از حمایت های گسترده مردمی برخوردار شویم، برای همین فعالیت پیگیری را برای رساندن اطلاعات به کل شهر، نطق و سخنرانی برای دیگر کارگران و کارخانجات  منطقه، پخش وسیع اعلانات، پلاکاردها و غیره را آغاز کردیم. البته طرح تعطیلی کارخانه باید به مساله کل منطقه تبدیل می شد، ماحصل این فعالیت های تبلیغی منجر به بروز ابتدا یک تظاهرات ۵ هزار نفری و سپس تظاهراتی ۱۵ هزار نفری در آن منطقه شد. مردم در کل مسیرهای راهپیمایی، ما را حمایت و تشویق می کردند، مغازه داران کرکره  های مغازه ها را به پایین کشیده و حتی شهردار شهر به تظاهرات ما پیوسته بود! شورو هیجانی به پا بود، ژاندارم ها تنها در لحظات پایانی تظاهرات به یک جمع پراکنده و متفرق شده تظاهرکنندگان حمله کرده و ۲۰۰ نفر را بازداشت کردند، این حرکت باعث خشم و حمایت بیشتر مردم از مبارزه ما شد!

ما شاهد کارخانه بدون کارفرما بودیم،

اما تا به حال کسی کارخانه ای بدون کارگر دیده است؟

این بود که دریافتیم تظاهرات  تنهایی کافی نیست و موثر واقع نمی شود، دشمن روی ضعف مالی ما حساب باز کرده بود. اگر دستمزدها متوقف می شد آنوقت چه اتفاقی می افتاد؟ ساعت های باقی مانده در انبار تنها کفاف دستمزد تقریبا ۴ ماه ما را میداد! آنها را به عنوان تضمین کنار گذاشتیم.

و به توصیه “کمیته عمل” وبا توافق کارگران تولید را از سرگرفتیم و ساعت ها را خودمان به فروش رساندیم. البته ناگفته نماند که خرید ساعتهای تولید شده خود نوعی حمایت از جنبش ما نیز بود.

اکنون دیگر کارخانه تماماً در دست خود ما بود، خودمان تولید و خودمان بفروش می رساندیم، جلسات کاری و کمیسیونها را برگزار می ساختیم و نمایندگانی را که به دیدارمان می آمدند همان جا می پذیرفتیم، تحت کنترل کمیسیون تولید بود که تولید ساعت ها را از سر گرفتیم، سر کارگرهای قبلی کنترل امور تکنیکی و هماهنگی بین بخش های تولیدی را به عهده داشتند، میزان تولید ساعت ها آنقدر بود که دستمزدها را تامین کند، کمکهای مالی فروش کارت پستال و غیره نیز برای تامین مخارج نگهداری کارخانه، پست مکاتبات مسافرت نمایندگان کارگران، امور تبلیغاتی و غیره به مصرف می رسید، بهرحال کلیه دخل و خرج مصرف روزانه توسط کمیسیون مدیریت که به مسائل حسابداری و مالی می پرداخت، روی تابلوی اعلانات کارخانه بدون هیچ کم کاستی نقش می بست.

نمایندگان کارگری و سندیکایی برای کسب اطلاعات بیشتر درباره مبارزه ما، اهداف و اشکال آن، برای خرید ساعت های تولید شده و اهدای کمکهای مالی بطور مرتب به دیدار ما می آمدند، سالن ورودی کارخانه همانند یک نمایشگاه مملو از تابلوها، جراید بریده شده، پلاکاردها، اعلانات و تلگرام هایی با مضمون جلب حمایت و غیره شده بود و همه را در جریان تحولات مبارزه قرار میداد و دفتر، جزوات و بولتن های خبری را نیز در همان جا توزیع می کردیم، مسئول تمامی این امور” کمیسیون  جلب حمایت مردمی” بود.

تمام کمیسیون ها- که چند تایی از آنها را در بالا ذکر کردیم، گزارش بیشتر کارها و یا مشکلات موجود را در مجامع عمومی کارگران که هر روز تشکیل می شد طرح می کردند و حول آنها بحث انجام می گرفت.

خلاصه این که کارخانه تماماً در دست خود ما بود، کارخانه ای بدون کارفرما، کارخانه ای که همه کارگران، کارمندان، متخصصان و مدیران بطور مشارکتی در امر تولید دست داشتند بدون آنکه حقی از کسی زایل شود. در همه جا صدای شور و شادی به گوش می رسید کارگران بیشتر از همیشه می خندیدند آنهم در فضایی که آکنده از مشارکت همگانی، تشریک مساعی و احترام به حقوق یکدیگر بود.

بطور قطع طبقه حاکم این وضع را تحمل نمی کرد! این بود که پس از چندی دادگاه حکمش را بدین مضمون صادر کرد:

ثبت و ضبط کلیه اموال و دارایی های موسسه لیپ توسط دولت!

پلیس زمان تعطیلات را برای حمله به مؤسسه انتخاب کرد، تاریخ ۱۴ اوت ساعت ۵ و نیم دقیقه صبح بوقت محلی زمان شروع عملیات تعیین گشت، نیروهای ویژه پلیس در زمان مقّرر به کارخانه حمله ور شدند و ۲۵ کارگری را که مسئول نگهبانی از کار خانه بودند به بیرون انداختند، در این حین سیلی عظیم از حمایت کارگران منطقه و حتی اعتصاب به منظور حمایت از ما براه افتاد، بعد از ظهر همان روز نیز تظاهراتی بزرگ براه افتاد، اما با تمام اینها کارخانه را بزور از دست ما خارج کردند، ما که انتظار این حمله را داشته و آن راپیش بینی کرده بودیم در یکی از سالن های ورزشی  شهرداری تجمع کرده و آنجا را به عنوان محل جدید فعالیتمان مبدل ساختیم، پس از مدتی یک کارگاه مخفی  ترتیب داده و تولید را دوباره به راه انداختیم.

دولت امّا نهایتا مجبور شد به مذاکره تن دردهد. در مارس ۱۹۷۴ توافقنامه موسوم به ” دل” به فرانسوی (Dole) یعنی حق دریافت مزایای بیکاری (بیمه بیکاری) امضاء گشت. سرانجام کارخانه به کار خود ادامه داد و پس از چندی همه کارگران به کار خود بازگشتند.

این موفقیت در درون یک جامعه سرمایه داری اگرچه موقتی بود و موفقیتی نسبی بیش نمی توانست باشد اما در نوع خود دستاوردی بزرگ محسوب می گشت، آن هم در بُرهه ای از تاریخ که نقطه اوج جنگ سرد، چنگ و دندان نشان دادن دو بلوک شرق و غرب به یکدیگر در اروپایی که تحت استیلای نظام سرمایه داری قرار داشت. چند سال بعد بیکاری دوباره به سراغمان آمد و کارخانه با تعداد بسیار کمی کارگر به تولیدش ادامه داد.

سیما پاشا

(از دفترهای کارگری سوسیالیستی شماره ۵- تیر ۱۳۷۰)

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران