انقلاب مداوم در ايران: پيش گفتار مازيار رازی به کتاب «انقلاب مداوم» اثر لئون تروتسکی

انقلاب مداوم در ايران: پيش گفتار مازيار رازی به کتاب «انقلاب مداوم» اثر لئون تروتسکی PDF

در آستانه ی تحولات نوين کارگری در ايران  به ويژه اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه و سالگرد انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، مسأله ی ماهيت انقلاب کارگری آتی در دستور روز، کارگران سوسيالست انقلابی قرار گرفته است. «محققان» بورژوا و خرده بورژوا قصد دارند که چنين وانمود کنند که گويا انقلاب آتی ايران بنوعی «انقلاب دموکراتيک» است. بدين مفهوم که تکاليف بورژوا دموکراتيک عقب افتاده تنها توسط طبقه ی بورژوا قابل حل است. اما واقعيت انقلاب آتی ايران خلاف نظرگاه های اين «محققان» را نشان میدهد. انقلاب آتی ايران تنها میتواند يک انقلاب کارگری باشد. به عبارت ديگر انقلاب ايران يک انقلاب مداوم است. تداوم انقلاب به مفهوم حل تکاليف عقب افتاده «بورژوا دموکراتيک» و انجام تکاليف سوسياليستی در ادغام با هم؛ به رهبری طبقه ی کارگراست.

انقلاب آتی ايران يک انقلاب مداوم است زيرا سرمايه داری ايران به علت ادغام در بازار جهانی سرمايه داری و شکل ويژه رشد سرمايه داری، قادر به پيشبرد نيروهای مولده نبوده، نيست و نخواهد بود. در ايران توليد وسايل توليدی امکان پذير نيست. اين که بورژوازی در قدرت، «مستبد» باشد يا «دموکرات» تغييری در اين وضعيت عينی نمی دهد. در بهترين حالت توليد وسايل مصرفی (کارخانه های کفش سازی، لوله آهن، سيمان و غيره) مانند زمان شاه به رشد غير مؤثر و بحران زای خود ادامه خواهد داد -با اين تفاوت بازگشت اقتصادی به سطح توليدات اقتصادی نظام شاهنشاهی خود راه پُرمشقت و بلندی را برای بورژوازی ايران در بر خواهد داشت. در نتيجه، رشد نيروهای مولده در ايران در چارچوب مناسبات سرمايه داری همواره با بحران ساختاری مواجه است. برخلاف سرمايه داری غرب که سيکل های متناوب اقتصادی (شکوفايی، افت، رکود و غيره) مشاهده میشود، در کشورهايی نظير ايران همواره، پس از رشد اقتصادی محدود و غيرمولد، «رکورد» اقتصادی بوقوع میپيوندد. رکود، يکی از وجوه مشخصه ی سرمايه داری در ايران است. بورژوازی به هر شکل آن در ايران؛ حامل بحران ساختاری اقتصادی است. در نتيجه هر نوعی از حکومتهای بورژوايی، مجبور به استقرار نظام سرکوب و اختناق خواهد شد. در عصر سرمايه داری پسين، بورژوازی (بومی، ملی، عمامه به سر، تاج دار يا کرواتی) همه ارتجاعی هستند. ارتجاعی به اين مفهوم که به نيروی بازدارنده پيش رفت اقتصادی مبدل میگردند. تنها نيروهايی انقلابی و مترقی اند، که از نظام سرمايه داری (ملی و بين المللی) گسست کنند. کسانی که زير لوای دفاع از «ملی گرايی» (استناد به مقالات ۱۸۴۴ کارل مارکس) همسوی با بورژوازی بومی را توجيه و تبليغ میکنند، خود، خواسته و يا ناخواسته « در خدمت ارتجاع حاکم و امپرياليزم جهانی قرار میگيرند».

برخلاف نظريات «انقلاب دموکراتيک» (بخوانيد انقلاب بورژوايی)، انقلاب آتی تنها حول خواست های دموکراتيک شکل نخواهد گرفت؛ که کارگران برای به چنگ آوردن خرده نانی از بورژوازی مجبور به مسکوت گذاشتن مطالبات محوری خود گردند. کارگران و زحمتکشان ايران همراه با متحدان واقعی خود (دهقانان فقير، ملیتهای تحت ستم و بخشهای عمده ای از جوانان و زنان) مبارزات خود را پيرامون مطالبات دموکراتيک و ضد سرمايه داری، در راستای به رهبری گرفتن انقلاب برای انجام تکاليفی که مقابلشان است گام بر میدارند.

امروز، در واقع به غير از تکاليف دموکراتيک (که بورژوازی قابليت انجام آنرا از دست داده است) تکاليف ضد سرمايه داری نيز در دستور روز قرار گرفته است (کنترل کارگری بر توليد و توزيع، اقتصاد با برنامه، تدارک مديريت کارگری و غيره). بديهی است که بدون سرنگونی سرمايه داری و لغو مالکيت خصوصی بر وسايل عمده ی توليدی، زمينه لازم برای جهش تکنولوژيک، بوجود نخواهد آمد. بدون چنين جهشی، ايران هرگز صنعتی نخواهد شد و چهره ی «دموکراسی» را بخود نخواهد ديد . به سخن ديگر، بدون الغای مالکيت خصوصی و بدون اقتصاد «با برنامه» صنعتی شدن جامعه عقب افتاده ای نظير ايران غيرقابل تحقق است. تنها با برداشتن جهش تکنولوژيک، ايران قادر خواهد بود که سهمی از بازار جهانی را بخود اختصاص دهد. بدون چنين سهمی استفاده از تکنولوژی پيش رفته کارآيی ندارد. اقتصاد ايران برای پيش رفت تکنولوژيک بايد ابتدا از چنگال بازار تحميلی توسط سرمايه داری جهانی خود را رها سازد.

در نتيجه، برای رهاسازی اقتصادی، بايد تکاليف مرکبی انجام پذيرد: تکاليف لاينحل دموکراتيک (مسئله ی ارضی، ملی و دموکراسی و غيره) و همزمان با آن (بنا بر وضعيت مشخص) حل تکليف ضد سرمايه داری (اقتصاد با برنامه، کنترل کارگری بر توليد و توزيع، و مديريت کارگری و غيره). بنابر اين مجموعه اين تکاليف بايد انجام پذيرند. بدون رفع کليه ی اين تضادها، هيچ يک از تضادها حل نمی گردند. و فقط طبقه ی کارگر در مقام حل اين تکاليف مرکب قرار گرفته است- حتی چنان چه امروز آمادگی آنرا نداشته باشد.

ريشه ی نظری و تئوريک اين تحليل در تز « انقلاب مداوم» لئون تروتسکی نهفته است.

اساس تئوری انقلاب مداوم را تروتسکی يک سال پس از انقلاب ۱۹۰۵ روسيه در جزوه ی “نتايج و چشم اندازها” در زندان تزار تدوين کرد. پايه ی اين تئوری که با نگرش مارکسيستی با ويژگی های روسيه ی عقب افتاده و تجربيات انقلاب ۱۹۰۵ منطبق بود؛ تدوين شد. تروتسکی متکی بر اين نظريه ماهيت سوسياليستی انقلاب آينده ی روسيه را ترسيم کرد.

طبق اين نظريه گسترش ناموزون و مرکب تاريخی امکان میداد که انقلاب سوسياليستی در کشور عقب افتاده ای مانند روسيه زودتر از کشورهای صنعتی آغاز شود. در اوائل قرن بيستم با ظهور جنبش کارگری و سوسياليستی در روسيه، بحثی در ميان مارکسيست ها و انقلابيون آن کشور درباره ی ماهيت انقلاب در روسيه درگرفت. دو اثر اساسی که در اين مورد نوشته شده است يکی “دو تاکتيک سوسيال دموکراسی در انقلاب دموکراتيک” اثر لنين و ديگری “نتايج و چشم اندازها” اثر لئون تروتسکی است که در اين دو کتاب چشم انداز انقلاب در روسيه از طرف لنين و تروتسکی ارائه شده است. علاوه بر اين، اقليتی در سوسيال دموکراسی روسيه که به “منشويک ها” شهرت داشتند، نيز موضع سومی اتخاذ کرده بودند که با مواضع لنين و تروتسکی تفاوت اساسی داشت. تروتسکی در “نتايج و چشم اندازها” تئوری معروف خود را که به «انقلاب مداوم» شهرت يافته ارائه داد.

هنگام بروز انقلاب -که بزرگ ترين محک هر تئوری است- در سال ۱۹۱۷، لنين و تروتسکی عملا به موضعی مشابه که توسط تئوری انقلاب مداوم از قبل توضيح داده شده بود، دست يافتند و منشويک ها به ائتلاف با سرمايه داران و مخالفت با ايجاد يک دولت کارگری پرداختند. بدين ترتيب با موفقيت سياست بلشويک ها يعنی مبارزه ی مستقل از احزاب بورژوا و خرده بورژوا که در انقلاب اکتبر به نمايش گذاشته شد، تئوری انقلاب مداوم بعنوان يک راهنمای عمل استراتژيک، به يکی از دست آوردهای نهضت سوسياليزم انقلابی جهانی مبدل شد.

انقلاب فوريه ۱۹۱۷ و سپس انقلاب اکتبر کليه ی بحثهای گذشته ما بين لنين و تروتسکی را به آرشيو بحثهای سوسيال دموکراسی سپردند. بجای بحثها و اختلافات گذشته، اکنون لنين و تروتسکی در رهبری حزب بلشويک، انقلاب پيروزمند اکتبر را رهبری کرده بودند، بحثها و پيشنهادات جديد برای پاسخ گوئی به نيازهای انقلاب پيروزمند روسيه و گسترش انقلاب سوسياليستی به ساير کشورها، صورت میگرفت.

ولی پس از مرگ لنين، در دوران خيزش موج ارتجاع عليه انقلاب اکتبر، هنگامی که بوروکراسی استالينيستی در اتحاد شوروی و در حزب بلشويک به رهبری استالين پا به عرصه ی وجود گذاشت و در صدد تحکيم خود بود، اين بوروکراسی برای انتقاد از جناح انقلابی به رهبری تروتسکی، کليه ی آرشيوهای خاک خورده را بيرون کشيد تا ثابت کند که لنين همواره مخالف تروتسکی بوده است! علاوه بر آن با رد درسهای اساسی انقلاب اکتبر که صحت تئوری انقلاب مداوم را به بهترين وجه در عمل به اثبات رسانيده بود، راه را برای تجديد نظرطلبی خود و سپس خيانت آشکار به انقلاب در کشورهای ديگر هموار ساخت. بدين ترتيب بوروکراسی برای تثبيت و تحکيم خود، کليه ی نظرات و تئوری های انقلابی را زير باد حملات گرفت.

کتاب حاضر پاسخی است که تروتسکی به يکی از اين انتقادات درباره ی تئوری انقلاب مداوم داده است. پاسخ تروتسکی به يکی از نوشته جات کارل رادک است که خود زمانی در اپوزيسيون چپ در اتحاد با تروتسکی عليه استالين و يارانش مبارزه میکرد. ولی پس از تبعيد تروتسکی، رادک تسليم سياستهای استالين شد و در شرايط خفقان استالينيستی برای خشنودی استالين، نقدی بر “انقلاب مداوم” نوشت. با اين وجود رادک نيز سرانجام قربانی ارتجاع استالينيستی شد و در زندانهای استالين در گذشت.

خواندن اين کتاب، به تمام کارگران پيشرو توصيه میشود.

مازیار رازی

اسفند ۱۳۹۶

انقلاب مداوم در ايران: پيش گفتار مازيار رازی به کتاب «انقلاب مداوم» اثر لئون تروتسکی PDF

 

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران