وظایف کمونیست‌ها در خارج از کشور / مازیار رازی

وظایف کمونیست‌ها در خارج از کشور

مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیه‌وتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
این سؤال مهمی‌ست که من در بسیاری از موارد از پیشتازان شنیده‌ام، به‌ویژه به شکل اعتراض، که چرا شما کمونیست ها با هم کار نمی‌کنید؟ این چه وضعیتی است که هر کسی ساز خودش را می‌زند و همه هم خود را کمونیست، مارکسیست یا لنینیست می‌نامند، اما پراکنده‌اند؟ این پرسش را باید پاسخ داد.
از دید کسانی که از سنت جریانات انقلابی، کمونیستی و مارکسیستی بیرون آمده‌اند، موضوع افتراق پس از ۴۶ سال نه‌تنها کاهش نیافته، بلکه برعکس همچنان ادامه پیدا کرده و بیش‌تر و بیش‌تر شده است. در سال‌های نخست، یعنی زمانی که دوری از جنبش کارگری آغاز شده بود و این جریان‌ها تازه به خارج آمده بودند، اتحاد میان گرایش‌های کمونیستی بسیار بیش‌تر و بهتر بود و روابط کاملاً رفیقانه برقرار بود. اما به‌تدریج انشعاب‌ها، اختلافات، اخراج‌ها، تهمت‌ها و اتهام‌زنی‌ها فراوان شد تا امروز که چپ به دلیل جدایی از طبقه‌ای که یا قصد رهبری آن را دارد یا مدعی رهبری آن است، دچار بحران شده است. این نکته طبیعی است و در سال‌های اخیر شاهد رویدادهایی بوده‌ایم که نشان‌دهنده‌ی وجود این بحران است.
اولین نکته برای این‌که گرایش‌های انقلابی بتوانند به مبارزات و حتی تدارک انقلاب کمک کنند، این است که این بحران را شناسایی و سپس حل کنند. این مسئله به این شکل حل‌شدنی نیست که هراز گاهی عده‌ای دور هم جمع شوند و بگویند «جبهه بسازیم» یا «اتحاد کنیم» و…؛ بلکه باید ریشه‌ای حل شود. ما بارها پیشنهادهای عملی دادیم، اما با بایکوت، تحریم، افتراق و اتهام‌زنی مواجه شدیم و همین‌ها باعث از هم پاشیدن پیشنهادات شد.
یک‌بار حدود پانزده یا شانزده سال پیش، از طریق کمیته‌ای تحت عنوان «کارگران ایران تنها نیستند» تلاش کردیم بیش‌ترین گرایش‌ها را در حمایت از کارگران و زندانیان سیاسی کارگری متحد کنیم و به‌طور درازمدت این حمایت را ادامه دهیم. نپذیرفتند، ولی ما پیشنهاد کردیم حداقل یک ماه این کار را انجام دهیم. پذیرفتند. این یک ماه را اجرا کردیم و در این دوره بیش‌ترین تأثیر بین‌المللی را در حمایت از کارگران گذاشتیم. سفارت‌های جمهوری اسلامی را در چهار قاره‌ی جهان به‌طور همزمان مورد اعتراض قرار دادیم و حتی در برخی موارد اشغال کردیم و حمایت بین‌المللی سراسری برای کارگران ایران به‌وجود آمد. با این حال، دوستان حاضر نشدند این یک ماه را تمدید کنند و در نتیجه کار از هم پاشید.
بعد از آن، اتحادهای مختلفی شکل گرفت که آخرین آن «بلوک سوسیالیستی» بود که دیدیم کاملاً از هم پاشید و به جایی نرسید. اکنون پیشنهاد جدیدی مطرح شده که ما هم از آن استقبال کردیم: بیاییم دوباره یک سلسله کارها را با هم انجام دهیم.
پیش‌شرط حل این بحران یک مسئله‌ی بسیار ساده است: به رسمیت شناختن اختلاف نظرها، همین و بس. اگر کسی می‌خواهد با فرد دیگری که برنامه‌اش متفاوت است و هر دو خود را کمونیست و مارکسیست می‌دانند همکاری کند، باید طرف مقابل را به رسمیت بشناسد؛ نه این‌که اتهام بزند یا بکوشد او را حذف کند. حذف‌گرایی در میان کمونیست‌ها در خارج از کشور بیداد می‌کند. هر کسی با دیگری مشکل دارد، شروع می‌کند به بد و بیراه گفتن، اتهام زدن و حذف کردن او از اتحاد عمل. این رفتار بارها با خود ما انجام شده است.
حل این مسئله یعنی باور به دموکراسی سوسیالیستی، که بسیار والاتر از دموکراسی بورژوایی است. در حالی که دموکراسی‌ای که بسیاری از رفقا اکنون به آن پایبندند، بسیار نازل‌تر از دموکراسی بورژوایی است. تا وقتی به این درک نرسیم، بحران ادامه خواهد داشت و این جدایی هم به ضرر کسانی است که خود را مارکسیست می‌دانند و هم به ضرر طبقه‌ی کارگر ایران.

نظریه‌ها و تجربه‌های تکامل‌یافته در سطح بین‌المللی باید به جوانان داخل ایران منتقل شود؛ و این هم باید به‌طور جمعی انجام شود، یعنی تشکیل جبهه یا اتحاد عمل های ویژه همراه با رعایت اختلاف نظر و دادن فرصت صحبت به مخالفان سیاسی، بدون اخراج فوری آن‌ها.
مشکل، بدیهی و حتی کودکانه به‌نظر می‌رسد اما رعایت نمی‌شود. نتیجه این است که افتراق میان داخل و خارج بیشتر می‌شود. برخی حتی توجه نمی‌کنند یا انکار می‌کنند، ولی کسانی که از این رفتارها آسیب دیده‌اند، می‌دانند که تقریباً همه‌ی سازمان‌ها به چند شاخه تقسیم شده‌اند. برای مثال، حزب کمونیست کارگری، حالا چهار شاخه دارد و بسیاری هم منفرد شده‌اند اما همان برنامه را ادامه می‌دهند. این وضعیت به درد طبقه‌ی کارگر نمی‌خورد.
بنابراین اولین قدم برای حل این بحران رعایت دموکراسی است. دموکراسی یعنی به‌رسمیت‌شناختن حق گرایش. اگر کسی صحبت می‌کند و سندی وجود ندارد که او وابسته به رژیم یا وزارت اطلاعات است، هیچ‌کس حق ندارد به دلیل نظرش با او مخالفت کند و او را اخراج نماید و یا اتهام بزند. این حق مسلم هر گرایش انقلابی است. حتی در میان بورژوازی، مثل سوسیال‌دموکرات‌های ایرانی، این حداقل رعایت می‌شود ولی در چپ ما رعایت نمی‌گردد.
گروه‌ها موجود حذف‌گرایی می‌کنند و منفردین که تعدادشان در این سال‌ها به ۹۰ درصد چپ‌ها رسیده، اعتراض نمی‌کنند. آن‌ها باید بپرسند چرا یک گرایش یا فرد دیگر را راه نمی‌دهید؟ چرا بدون سند اتهام می‌زنید؟ اگر سندی دارید، باید یک کمیته‌ی تحقیق یا راستی‌آزمایی متشکل از افراد مورد اعتماد تشکیل شود. هرکس اتهامی دارد سندش را ارائه کند. اگر صحت داشت، کل جنبش آن فرد را طرد می‌کند؛ اما اگر معلوم شد اتهام بی‌اساس است و ریشه در اختلافات شخصی یا مخالفت سیاسی دارد، باید جلوی این کار گرفته شود تا بتوانیم زمینه‌ی همکاری را بسازیم.
این مسئله، موضوع اصلی چپ خارج از کشور است و ما از کارگران ایران بابت این وضعیت بحرانی عذرخواهی می‌کنیم. در حالی که جریانات راست و میانه مشغول اتحاد و فعالیت‌های خود هستند، چپ‌ها به جان هم افتاده‌اند و از کارگران و پیشتازان کارگری جدا و منزوی‌تر شده‌اند.
اگر این قدم اول را برداریم، یعنی اتحاد عمل سراسری با حفظ حق گرایش، حق نظر و بحث سیاسی، می‌توانیم هر هفته میزگردهایی برگزار کنیم، پنج یا شش نظر مختلف را کنار هم بیاوریم تا درباره‌ی مسائل کارگری بحث کنند. پیشتازان طبقه‌ی کارگر وقتی ببینند که چپ متحد شده و بدون اتهام‌زنی با هم گفت‌وگو می‌کند و هم‌زمان یک عمل مشخص هم‌سو سازمان می‌دهد، اعتماد می‌کنند.
بایست صدای کارگران ایران را به گوش متحدان بین‌المللی کارگران در سراسر جهان رساند. امروز، با وجود این همه رویداد، حتی یک شبکه‌ی مشترک برای ترجمه‌ی مطالب به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و دیگر زبان‌ها نداریم. باید حرکت‌های بین‌المللی در حمایت از کارگران ایران ایجاد کنیم، همان‌طور که در مورد فلسطین شبکه‌های بزرگ بین‌المللی شکل گرفته است.
اگر کارگری در ایران دستگیر می‌شود، باید صد هزار کارگر در کشورهای مختلف بسیج شوند و به خیابان بیایند. کارگران ایران کم آسیب ندیده‌اند؛ هزاران نفرشان کشته شده‌اند و جوانان‌مان را به قتل رسانده‌اند. برای این کار نیاز به شبکه‌ای منظم و غیر فرقه‌ای بین المللی داریم.
ما بایست هم در سطح بین‌المللی کسب حمایت کنیم و هم در سطح عملی بحث و تبادل‌نظر داشته باشیم، تئوری‌ها را به جنبش کارگری وصل کنیم.
حرف آخر من مجددا تاکید روی تشکیل هسته‌ها به عنوان یکی از وظایف کمونیست‌های خارج از کشور است. هر رفیقی که خود را مارکسیست، کمونیست یا سوسیالیست می‌داند، تلاش کند حتی اگر شده با یک نفر در داخل ایران ارتباط برقرار کند؛ کسی که مورد اعتماد باشد، تا هسته‌ای مشخص ایجاد شود و این هسته‌ها رشد کنند. بحران شاید مدت‌ها ادامه یابد، اما هر رفیق چپ و کمونیست باید خود را موظف بداند که مرتبطینی در داخل پیدا کند. جوانان تشنه‌ی نظرات و رهنمود پیشکسوتان خود در تبعید هستند.
این هسته‌ها باید شکوفا شوند. نمی‌شود صرفاً در کلاب‌هاوس ساعت‌ها بحث کرد. مطمئنم که پیشتازان چپ داخل ایران اصلاً به کلاب‌هاوس گوش نمی‌دهند، به‌ویژه این روزها که اینترنت محدود است. باید روی زمین کار کرد و افراد را پیدا کرد.
برای این کار راه‌های مختلفی وجود دارد. رفقا باید وقت بیشتری روی این مسیرها بگذارند و از بحث‌های تکراری و جنجال‌های بی‌ثمر بکاهند. باید به میان جوانان کارگر، زنان، فعالان ملیت‌های تحت ستم و دیگر نیروهای مبارز رفت و هسته‌ها را ساخت. این‌گونه می‌توان اتحاد میان داخل و خارج را ایجاد کرد و نهایتاً بحران را حل نمود.
توصیه‌ی من به رفقای منفرد این است که فعالانه در این مسیر کار کنند و در برابر اخراج یا حذف بدون سند دیگران اعتراض نمایند. اگر اتهامی بی‌اساس زده شد، واکنش نشان دهند. این کاری است که باید مشترک و همگانی انجام شود و ارتباطات با داخل نیز ایجاد گردد. به نظر من، این تنها راه‌حل پیش روی ماست.
۱۹ مرداد ۱۴۰۴

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران