چرا از لئون تروتسکی دفاع میکنم؟
امین ماسوری | هنرمند، منتقد و زندانی سیاسی سابق
«شناخت تروتسکی، نه بازگشت به گذشته، که عبور از حاشیهی اندیشه به مرکز بحرانهای معاصر است؛ و هرکس رمزهای این اندیشه را دریابد، کلید ورود به افقی گسترده از آزادی، تضّاد و امکان را در دست دارد.» (امین ماسوری)
در حافظهی تاریخی بسیاری، نام «تروتسکی» با واژگانی چون خیانت، توطئه یا انشعاب گِره خورده است؛ تصویری که بیش از آنکه از دل واقعیت برآمده باشد، ساختهی دستگاه تبلیغاتی اتحّاد شوروی در دوران استالین است. اما اکنون، با فاصلهای تاریخی از آن دوران، و در جهانی که بار دیگر شاهد بحرانهای ژرف سرمایهداری و نابرابری اجتماعی است، بازخوانی اندیشهها و زندگی لئون تروتسکی ضرورتی بیش از پیش یافته است؛ چرا؟ زیرا دفاع از تروتسکی، دفاع از امکان یک سیاست رهاییبخش، انسانی و نقاد در برابر اقتدارگرایی و تحریف است.
تروتسکی، که روزی فرمانده ارتش سرخ و یکی از طراحان اصلی انقلاب اکتبر بود، پس از مرگ لنین بهتدریج از حلقهی قدرت کنار گذاشته شد. دلیل این حذف، نه فقدان نقش او در انقلاب، بلکه تقابل بنیادیناَش با روند تمرکز قدرت، بوروکراتیزهشدن حزب، و شکلگیری نوعی «نظم آهنین» بود که با آرمانهای اولیهی انقلاب در تضّاد قرار داشت.
استالین، در مسیر تثبیت قدرت، تروتسکی را نهفقط از حزب و کشور، بلکه از روایت رسمی تاریخ نیز حذف کرد. در اسناد رسمی، عکسها، کتابهای درسی و حتی فرهنگنامهها، نام و تصویر او حذف شد؛ چیزی که تروتسکی آنرا «قتل حافظه» مینامید (تروتسکی، ۱۹۳۷).
از دههی ۱۹۳۰، استالین با برگزاری دادگاههای نمایشی موسوم به «محاکمات مُسکو»، بسیاری از انقلابیون پیشین را به «خیانت به سوسیالایسم» متهم کرد. تروتسکی، که در آن زمان در تبعید بهسر میبرد، در مرکز این اتهامات قرار داشت: متهم به همکاری با امپریالایسم، جاسوسی، و تلاش برای براندازی رژیم شوروی (سرویس، ۲۰۰۹).
اما مورخان مستقل و بسیاری از مارکسیستهای منتقد، این اتهامات را بیپایه میدانند. هیچ مدرک معتبر و مستقلی برای اثبات این ادعاها ارائه نشد. تروتسکی نهتنها تا پایان عمر بر سوسیالایسم انقلابی و دموکراتیک تأکید داشت، بلکه در آثاری چون «انقلاب خیانتشده» نشان داد که اتحاد شوروی چگونه از مسیر انقلابی اولیه منحرف شده است.
یکی از مهمترین نظریات تروتسکی، مفهوم «انقلاب مداوم» بود. برخلاف باور استالین که بر «سوسیالایسم در یک کشور» تأکید میکرد، تروتسکی معتقد بود انقلاب باید پیوسته، فراملّی، و در پی رهایی کامل انسان باشد؛ نهفقط تغییر رژیم، بلکه دگرگونی بنیادهای تولید، قدرت و فرهنگ (تروتسکی، ۱۹۳۰).
در این دیدگاه، سوسیالایسم بدون دموکراسی کارگری ممکن نیست، و هر انقلابی اگر به مشارکت آزاد تودهها متکی نباشد، دیر یا زود به سرکوب و واپسگرایی منتهی خواهد شد.
دنیای امروز، از خاورمیانهی ملتهب تا غربِ سرمایهداری، با بحرانهایی ساختاری روبهروست: نابرابری گسترده، رشد اقتدارگرایی، بیاعتمادی سیاسی، و زوال امید. در این شرایط، اندیشههای تروتسکی دربارهی پیوند میان آزادی، آگاهی و عمل انقلابی، بار دیگر معنا پیدا میکنند. دفاع از تروتسکی، دفاع از نگاه انتقادی به قدرت و آرمانهای رهاییبخش در برابر تحریفهای ایدئولوژیک است. حتی اگر با همهی نظرات او موافق نباشیم، نمیتوان انکار کرد که او یکی از معدود صداهایی بود که علّیه بوروکراسیِ خشن و از میان رفتن روح دموکراتیک انقلاب ایستاد (وودز، ۲۰۱۰).
لئون تروتسکی در تبعید نوشت، تحلیل کرد و هشدار داد. او، در حالیکه خانوادهاَش یکی پس از دیگری قربانی ترور شدند، همچنان از آرمانهایش دفاع کرد. نهایتاً نیز، در مکزیک، بهدست یکی از عوامل استالین ترور شد.
اما شاید زمانه، آنگونه که والتر بنیامین میگوید، وظیفهی نجات تصویرهای سرکوبشدهی گذشته را داشته باشد. بازگشت به تروتسکی، بازگشت به امکان اندیشهی رهاییبخش در جهانی است که هنوز تشنهی عدالت است.
اگر انقلاب، صرفاً تغییر قدرت سیاسی نباشد، بلکه دگرگونی روابط انسانی، آگاهی، و شیوهی زیستن باشد، فرهنگ جایگاهی محوری در آن خواهد یافت. تروتسکی، برخلاف بسیاری از وارثان اقتدارگرای انقلاب اکتبر، نگاهی باز و عمیق به هنر و فرهنگ داشت.
او در کتاب «ادبیات و انقلاب» بهصراحت تأکید میکند که هنر نباید به ابزار تبلیغاتی بدل شود؛ بلکه باید در فضایی آزاد، زاینده و تجربی رشد کند. به باور او، هنر متعهد الزاماً هنر دولتی یا دستوری نیست، بلکه باید از دل زیست اجتماعی و مبارزهجویی هنرمندانه بجوشد.
تروتسکی از سانسور، دگماندیشی و هنر دولتی فاصله گرفت و بهویژه نسبت به خطر «رئالیسم سوسیالیستی» بهمثابه سبکی رسمی و تحمیلی هشدار داد. او در نامهنگاریهایی با نویسندگان، از جمله همکاری فکری با “آندره برتون” در «مانیفست برای یک هنر انقلابی آزاد» (۱۹۳۸)، کوشید پیوندی میان آزادی خلاقه و مبارزهی ضدسرمایهداری برقرار کند. در این مانیفست آمده است: «انقلاب نیاز به هنر دارد، همانطور که هنر نیاز به انقلاب دارد؛ اما نه بهمثابه یک فرمان، بلکه بهمثابه الهام.»
هنرمندانی چون دیهگو ریورا و فریدا کالو نیز در دوران حضور تروتسکی در مکزیک، او را نهفقط یک رهبر سیاسی، بلکه یک متفکر فرهنگی میدانستند.
از این منظر، دفاع از تروتسکی در حوزهی فرهنگ، دفاع از استقلالِ خلاقه در برابر تحمیل ایدئولوژیک، دفاع از نقش هنر در ساختن آینده، و دفاع از انسانیبودن سوسیالایسم است.
در جهانی که هنر یا به کالا بدل شده یا به ابزار اقتدار، بازخوانی نگاه تروتسکی به فرهنگ و آزادی، هنوز حیاتی و جسورانه است. دفاع از تروتسکی در عرصهی هنر، یعنی دفاع از یک سوسیالایسم شاعرانه، جسور، و انسانی؛ سوسیالایسمی که میداند بدون تخیل، آزادی معنایی ندارد.
آری، بدین جهت باید از تروتسکی دفاع کرد، زیرا در مسیر درست تاریخ ایستاد.
منابع کلّی:
• تروتسکی، لئون. (۱۹۳۷). انقلاب خیانتشده.
• تروتسکی، لئون. (۱۹۳۰). انقلاب مداوم.
• سرویس، رابرت. (۲۰۰۹). تروتسکی: یک زندگینامه. دانشگاه هاروارد.
• وودز، آلن. (۲۰۱۰). خرد در انقلاب: فلسفهی مارکسیستی و علم مدرن.
آخرین دیدگاه ها