ماهیت ترامپ و وظایف کنونی پیشتازان کارگری/ مازیار رازی
گفتار مازیار رازی در کلاب هاوس https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
ما در این گفتار تلاش میکنیم تحلیلی درباره پدیده ترامپ و شرایط ایجاد شده و همچنین تاثیرات آن بر وضعیت طبقه کارگر و مبارزات کارگری ایران داشته باشیم. پس از انتخابات سلسله شایعات و گنده گوییهایی، مشخصا از طرف جریانات راست پخش شده که رضا پهلوی نامهای برای ترامپ نوشته و برای سرنگونی رژیم از او درخواست کمک کرده. به زبان ساده منظورش این است شما بیایید و به ما کمک کنید تا رژیم را سرنگون کنیم و به جای آن به قدرت برسیم، برخوردی کاملا بچگانه که فقط از طرف فردی مثل رضا پهلوی میتواند مطرح شود.
سلطنتطلبان جشن گرفتهاند و در تمام برنامههای تلویزیونیاشان اعلام میکنند: بله، کار تمام است ترامپ رژیم را سرنگون میکند و ما مجددا به قدرت میرسیم و شکوه عظیم شاهنشاهی گذشته را بازتولید میکنیم، خب، واضح است چنین حرفهایی میتواند تاثیرات عمومی وسیعی بر طبقه کارگرو دیگر تودههای زحمتکش جامعه بگذارد و به یک دلخوشی کاذب دامن بزند که ترامپ آمده تا دست در دست آقای نتانیاهو ما را نجات دهد. آنها در گذشته هم به نتانیاهو به خاطر بمبارانهایش تبریک گفته و درخواست کرده بودند این کافی نیست ادامه بدهید. بنابراین توهمی در میان تودههای وسیع و طبقه کارگر وجود دارد که بایست موشکافی شود و علل پیدایی آن مشخص شود. اگر تحلیل بر رخداد جنگ استوار است در این صورت طبقه کارگر باید از امروز چه تدارکاتی بریزد؟ بایست چه مواضع سیاسی در قبال گرایشهای منجمد شده سلطنتطلب و جریاناتی که رادیو تلویزیونهای بیشماری دارند و بیستوچهار ساعته در حال تبلیغ هستند، بگیرند؟و ما در شرایط کنونی چه وظایفی داریم؟
این را هم ذکر کنم که موضع رژیم در اینباره بسیار مسخره است. سخنگوی آقای پزشکیان گفته چه بایدن، چه کامیلا هریس و چه ترامپ برای ما هیچ فرقی نمیکند. اینها همه از یک قماش هستند. اما ما میدانیم که این اظهار نظر کاملا کاذب است. اینها در پاسخ به کشتن قاسم سلیمانی، ترامپ راتهدید کرده و دستور قتلش را صادر کردند. توطئه هفته پیش کشف شد. چند نفر از مزدوران رژیم قبل از انتخابات اخیر قتل ترامپ را سازمان داده بودند حالا میگویند هرکس به قدرت رسید به ما ربط ندارد، فرقی نمیکند. چهطور برایتان فرقی ندارد؟ به تمام شبکههای اجتماعی آنها حملات سایبری کردید تا کارزار انتخاباتی ترامپ را مختل کنید. اگر فرقی ندارد چرا این کارها رامیکنید؟ چرا میخواستید ترامپ را بکشید؟ چرا نرفتید بایدن یا اوبامارا بکشید؟ چرا ترور این شخص به خصوص را طراحی کردید؟ بنابراین اینها بحثهایی کاملا پوچ و بیاساسی هستند. مثل همیشه دروغ و تزویر و شکلی از رجزخوانی است. پزشکیان میگوید «مسئله مهمی نیست» ….یا عراقچی می گوید « ما پاسخ همه این حملات را میدهیم» و غیره …..اما با وجود همه این گنده گوییهای کاذب اینها بحثهایی دروغین است که از سوی هر دوطرف مطرح میشود و ما در ایران، بهخصوص جنبش کارگری و به ویژه پیشتازان کارگری باید کاملا هوشیار باشیم که چه اتفاقاتی رخ میدهد وانگیزههای پشت این بحثها چیست و ما چه کارهایی می توانیم بکنیم.
در ابتدا باید مسئله ترامپ روشن شود وببینیم این پدیده چیست. این شخص درواقع، یک شارلاتان و دزد سیاسی است، که پرونده اختلاس دارد و افتضاحات زیادی به بارآورده، زن ستیز است پناهجو ستیزاست و به شکلی نژادپرست است. حرفهایی که میزند و عملکردش در چهار سال در قدرت بود؛ همه دال بر این هستند که او در مجموع فردی فاسداست. بسیاری از شهروندان آمریکا شگفتزده ماندهاند چه گونه شخصی پس از ارتکاب چهل مورد جرم بسیار سنگین ودادگاهی شدن به خاطر آن جرایم توانسته دوباره رئیس جمهور آمریکا شود، بسیاری ازروشنفکران و عموما ساکنین شهرهای بزرگ آمریکا دچار دلزدگی از کل نظام سرمایهداری امپریالیستی شدهاند. آنها میپرسند چگونه فردی با پروندهای روشن که برای آن دادگاه هم تشکیل شده باز رئیس جمهور میشود، یعنی حتی اگر زندان هم برود بازمیتواند رئیس جمهور بشود! این مضحکه دمکراسی بورژوایی را نشان میدهد. یعنی کشور به اصطلاح «مهد آزادی»، قدرتمندترین دولت جهان که در همه امور دخالت میکند، کودتاها را سازمان داده، درایران هم کودتا کرده به چنین فرد فاسدی اجازه رئیس جمهور شدن داده است. این تناقضی است که خود آمریکاییها، مشخصا سوسیال دموکراتها، کسانی که طرفدار حفظ نظام سرمایهداری با یک سری اصلاحات و امتیازات هستند باید به آن پاسخ بدهند.
این انتخاب دقیقا نشان داد که چه گونه شارلاتانی مانند ترامپ در مهد آزادی با کمک ثروتمندترین مرد جهان میتواند با وارونه نشان دادن حقایق آرای تودهها را کسب کند و به قدرت برسد؛ آرای تودهها در شهرهای کوچک و مناطق دورافتاده و حاشیهنشینهای فقیر شهرها با سطح آگاهی نازل که تحت تاثیر ایدئولوژی هیئت حاکم قرار گرفتهاند. سناریویی که هیتلر را در آلمان، موسولینی را در ایتالیا و فرانکو در آلمان و جناحهای راست و مافوق راست متمایل به فاشیسم را در اروپای امروز به قدرت رسانده. چنین شرایطی است که ما را به مقوله زیر سوال بردن کل ماهیت نظام سرمایهداری و این دمکراسی کاذب میرساند. این دموکراسی نیست، زدوبند و شارلاتان بازی است. تنها هنر ترامپ این است که راه برونرفت از مخمصه را میداند. پول و حمایتکنندگان بسیار ثروتمند دارد و میداند چه گونه وکلا و سیاستمداران را خریداری کرده و خود را نجات دهد. در دموکراسی آمریکا راهها برای سرمایهداران بزرگ باز است تا هرغلطی دلشان میخواهد بکنند.
در کشورهای اروپایی هم چنین است، مثلا درانگلستان راههایی وجود دارد تا سرمایهدارهای بزرگ – پنجاه خانواده سرمایهدار – مالیات ندهند. چون اینثروتها به بانکهایی در کشورهای دیگر منتقل شده که اصولا سیستم مالیاتی ندارد، بانک کارمزد میگیرد. در حالیکه از مردم زحمتکش تا دینار آخر درآمدشان مالیات میگیرند. آقای سوناک نخستوزیر قبلی از جمله این افراد بود. همه انگلستان هم میداند همسر ایشان یک مولتی میلیونر و دختر یک مولتی میلیاردر هندی حتی یک پنی هم مالیات نداد و خبرش به همه روزنامهها هم درز کرد. دموکراسی انگلیس چه عکسالعملی نشان داد. هیچ!
هنر ترامپ و امثال او کشف این «راههای گریز» است. اگر جامعه واقعا دموکراتیک بود و مردم حق عزل و نصب داشتند و مطبوعات و رادیوتلویزیون توسط امپراطوری های مالی اداره نمیشد و مردم از حقیقتها آگاه میشدند دیگر هرشارلاتانی نمیتوانست هر غلطی دلش خواست بکند. به این میگویند «مهد آزادی»! و بسیاری از سلطنتطلبهاو حتی سوسیال دموکراتها مبهوت مدینه فاضله آزادی اروپایی و آمریکا شدهاند در حالی که همه این ظواهر نشان میدهد که این جوامع راه زوال میپیمایند، نشان میدهد هیچ چیز مترقی در این جوامع وجود ندارد.
ترامپ با تمام قوانینی ذکر شده آشناست؛ راههای فرار مالیاتی را میداند. میداند در چه زمانی و به چه کسانی کمک مالی کند تا آنها هنگام گرفتاری به کمکش بیایند. اینها هنرهای ترامپ به عنوان یک سرمایهدار است این ماهیت طبقاتی اوست. او از لحاظ سیاسی در رده گرایشهای راست و فاشیستی قرار میگیرد. در مورد فاشیسم هم باید توجه کنیم هیتلر با کودتا به قدرت نرسید. او هم در شرایطی دقیقا مشابه این شرایط سرِ کار آمد، از طریق انتخابات به اصطلاح دموکراتیک پارلمانی. اما همزمان سیاه جامهگان نازی در حال سرکوب کارگران بودند. هیتلر در سال ۱۹۳۳بااستفاده از بحران موجود بین سوسیال دموکراتها و کمونیستهای استالینیستی دوران خودش توانست از طریق انتخابات صدراعظم آلمان شود. همین سناریویی که کم و بیش در آمریکا هم اتفاق افتاده. کمونیستها قدرتی محسوب نمیشوند سوسیال دموکراتها متوهم هستند و فردی مانند هیتلر انتخاب شده که نقشههایی دارد که در آینده معلوم میشود. ما این قدر میدانیم ۴ سال پیش وقتی او انتخابات را باخت داشت کودتا سازمان میداد. جریانات فاشیستی مانند «پسران مغرور» یا «فرزندان مغرور» پشت این ماجرا بودند، اینها سازمانهای فاشیستی هوادار ترامپ هستند. اینها به پارلمان یورش بردند؛ رفته بودند تا پس از دستگیری سران مخالف آنان را اعدام کنند. این اتفاق نیفتاد ولی آدمها هنوز همانها هستند. بازهم ممکن است اگر در جایی بازنده شوند و یا اگر به خواستهای نرسند همان کار را دوباره تکرار کنند. ترامپ گفته در صورت پیروزی، دستگیرشدگان ماجرای آن حمله، یعنی همان فاشیستهای پسران مغرور و رهبراناشان را عفو میکنم. خودش را هم عفو خواهد کرد. این سیستم امکان نمو و پرورش چنین پدیدههایی را فراهم میکند. مشکل، ترامپ یا بایدن و یا آمریکا نیست ، مشکل سیستمیست که امکان ظهور امثال ترامپ را فراهم میکند. اشکال اساسی نظام سرمایهداری است، مشکلی است که بسیاری از جریانات اپوزیسیون، حتی اپوزیسیون چپ هم زیاد به آن واقف نیستند. مثلا سوسیالدموکراتهای ما میگویند در امریکا مشکلات هست ولی اروپا خوب است. در صورتیکه فرقی نمیکند، این نظام سرمایهداری امپریالیستی است میتواند در هر جایی چنین فجایعی به بار بیاورد. در چنین شرایط و مناسباتی این پدیدهها به وجود میآید.
مهمترین خصیصه چنین پدیدههایی عوام فریبی است. ترامپ یک عوام فریب است. هیتلر هم بود. خمینی هم بود. اینها حرف دل تودهها را میزنند تا اساس حاکمیت خودشان را تثبیت کنند و به همین جهت اکثریت آرا را بدست میآورد. بزرگترین رایدهندگان آنان ساکنان شهرهی کوچک یا حاشیهنشینهای ناآگاهی هستند که در شرایط وخیم اقتصادی زندگی میکنند و خواهان بهبود این شرایط هستند. البته ترامپ در دوره قبلی ریاست جمهوری خویش نتوانست به وعدههایش عمل کند شرایط اقتصادی سیاسی جهان بسیار وخیم بود. اما او این بار با تاکتیک جدیدی وارد انتخابات شد. او قول داده جنگ را خاتمه دهد و تمام نیروی خود را بر سر حل مشکلات آمریکا متمرکز کند. قولی که هیتلر در انتخابات خود داده بود. او هم وعده فعال شدن صنایع آلمان و بهبود وضعیت اقتصادی مردم آلمان را داد. ترامپ وعده داده من نمیخواهم جنگ کنم، «جنگ بیجنگ»، ما اصولا وارد جنگها نمیشویم، با همه صلح میکنیم، پوتین را راضی میکنم چندشبه لشکرکشی به اکراین را متوقف کند، مسئله خاورمیانه را درعرض یکهفته حل میکنم. این وعدهها باعث شد پایههای اجتماعی او که بحران سرمایهداری آمریکا را ناشی از حمایت از جنگ و جنگطلبی میبینند به او رای بدهند نه به کامیلا هریس که از تداوم جنگ اسرائیل حمایت کرد. ترامپ از مسئله جنگ بعنوان یک ترفند بهره برد تا پایههای اجتماعی بایدن و هریس را جذب خود کند و موفق هم شد.
او هفته پیش در رابطه با ایران هم چند بار گفته من خواهان جنگ نیستم، خواهان صلح هستم البته در صورتی که ایران یک قدرت هستهای نشود. با این حساب من فکر نمیکنم ترامپ دست به لشکرکشی و فرستادن پیاده نظام به ایران بزند؛ کاری که در عراق و لیبی و غیره کردند دوباره نخواهد کرد.
بنابراین نخستین مسئلهای که باید برای مردم روشن شود این است، با آمدن ترامپ جنگ قریب الوقوع نخواهد بود. این شایعهای است که سلطنتطلبان و جریانات راست به آن دامن میزنند: ترامپ به قدرت رسید و به ایران حمله میکند و رضا پهلوی هم آماده نشسته تا قدرت را تحویل بگیرد. چنین اتفاقی نخواهد افتاد، چون این آدم عوامفریب میداند چنین اقدامی پایههای اجتماعیش را متزلزل میکند و داخل آمریکا مشکلاتی ایجاد خواهد کرد. در نتیجه با توجه به ارزیابی پدیده ترامپ و موقعیت ویژه او مسئله امکان جنگ تمام عیار در حال حاضر منتفی است. خب، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد و تاثیر آن بر جنبش کارگری و پیشتازان چه خواهد بود؟
به نظر من اتفاق ممکن میتواند کمکهای غیرمستقیم ترامپ به اسرائیل باشد. اقداماتی در راستای فشار گذاشتن روی رژیم برای رسیدن به یک توافق. به نظر من حالا که نقشه ترور ترامپ هم افشا شده او فشارهای خود را مضاعف میکند و برای تحقق آن از ابزار اسرائیل استفاده خواهد کرد. رژیم هم خود را برای توافق آماده کرده. انتخاب پزشکیان توسط خامنهای دقیقا در همین راستا بود. البته با درنظر گرفتن تمایلات سپاه و اختلافات درونی بین جناحهای حاکمیت این روند به آسانی پیش نمیرود، اما به نظر میرسد مجموعه حکومت به این نتیجه رسیده که برای حفظ خود باید تن به مصالحه بدهد و برای بار سوم تسلیم امپریالیسم شود. تمام این رجزخوانیها هم بر سرِ گستره امتیازاتی است که دو طرف میخواهند یا حاضرند بدهند. بنا براین، ما میتوانیم با جرأت بگوییم بیشتر وارد مرحله توافق خواهیم شد تا جنگ. اسرائیل با چراغ سبز ترامپ دست به یک سری اقدامات تنبیهی که گستره آن را حملات نظامی ایران و متحدینش در منطقه تعیین میکند، خواهد زد؛ اما در حال حاضر جنگ با هدف سرنگونی در دستور کار هیچ کدام، آمریکا یا اسرائیل، قرار ندارد. همین پدیده پزشکیان یعنی صلح، یعنی تسلیم و «جام زهر» را نوشیدن. خمینی یک بار نوشید، خامنهای چند سال پیش «نرمش قهرمانانه» انجام داد، امروز هم توافق با ترامپ نرمش قهرمانانه و یا جام زهر دوباره خواهد بود. اینها اهل معامله هستند و برای حفظ نظام هر کاری لازم باشد میکنند. ما بایست از منظر طبقه کارگر و پیشتازان کارگری خود را برای این دوره آماده کنیم.
بایست در میان تودههای وسیع توهمزدایی در مورد ماهیت رژیم به ویژه پزشکیان و دارودستهاش صورت بگیرد. اینها در حاضر مشغول تبلیغات در میان کارگران هستند. ما شاهدیم بسیاری از کارگران در سایتها و کانالهای کارگری تمایلاتی نسبت به پزشکیان نشان داده و میدهند، البته غیر از چند هسته سوسیالیستی در خوزستان که متاسفانه پایههای وسیع اجتماعی توده ندارند اما به هر روی تاثیراتی گذاشتهاند.
ما بایست به کارگران بگوئیم پزشکیان یعنی،معامله با امپرالیسم برای نجات و حفظ رژیم. آنها بیشک سیاستهای شدیدتر ریاضت اقتصادی اتخاذ خواهند کرد تا طرف معامله راضی به رفع تحریمها و سرمایهگذاری شود. اگر هم تا به حال این کار را نکردند شرایط آن وجود نداشت اما حالا علائمی دیده میشود. به عنوان مثال همین سخنگوی آقای پزشکیان گفت ما حرفی نداریم، فرقی نمیکند می توانیم حتی یا آمریکا مصالحه کنیم البته به شرطی که به ما حمله نشود (همرا با یکسری رجز خوانی ها). این نشان میدهد مسئله قاسم سلیمانی که موجب رنجش بسیاری از رادیکالهای حزباللهی شده بود و میگفتند باید انتقاماش گرفته شود بایست کمرنگتر شود. مسئله اصلی سران رژیم که تا به حال به انحا مختلف گفتهاند، مسئله حفظ نظام است و بیشک برای حفظ نظام اگر لازم باشد آنها حاضرند حتی با خود شیطان هم معامله کنند.
در نتیجه، با چنین چشماندازی، برای پیشتازان کارگری و کل طبقه کارگر محتملتر از باقی احتمالات، تدارکات در راستای گسست کامل از گرایشهای رفرمیستی، سندیکالیستی، و مماشاتجو در میان کارگران بهویژه در شرایط فعلی در دستور کار قرار میگیرد،. این جریانات تحت کنترل و نظارت همین اصلاح طلبهای سابق هستند که به هرروی میخواهند طبقه کارگر را هر طور شده آماده این توافقها بکنند و به اصطلاح سروته ماجرارا به شکلی هم بیاورند. امروز گرایشهای رفرمیستی درون طبقه کارگر در خدمت این هدف قرار گرفته و تبدیل به سدی در مقابل پیشروی طبقه کارگر شده است. در مقابل هسته های سوسیالیستی کارگران پیشتاز در صف مقدم برای زدودن این توهمات و تدارک انقلاب کارگری با گشترش هسته های مخفی و مقابله با سندیکالیسم و مماشات جویی، خود را برای به حاکمیت رساندن طبقه کارگر با اتحاد با اردوی کار، آماده کند.
۲۱ آبان ۱۴۰۳
آخرین دیدگاه ها