جا بهجایی سه نیروی کومهله در کردستان عراق توسط حکومت اقلیم چرا؟
فراکسیون کردستان گرایش مارکسیستهای انقلابی ایران
همانگونه که طی چندهفته گذشته شاهد بودیم دولت اقلیم کردستان هجوم جدیدی را به نیروهای چپ کرد ایرانی، حتی در سطح چپهای سوسیالدموکرات، آغاز کرده است. دولت اقلیم کردستان در حال حاضر به سه جریان منشعب از کومهله: کومهله حزب کمونیست ایران، بهرهبری ابراهیم علیزاده؛ کومهله زحمتکشان کردستان ایران بهرهبری عبدالله مهتدی و کومهله سازمان زحمتکشان کردستان ایران بهرهبری جدید آن رضا کعبی دستور داده است که از قرارگاههای فعلی خود که نزدیک بهمرزهای ایران است بهمناطقی دورتر انتقال داده شوند.
بهتر است پیشاز پرداختن به این موضوع مشخص، اندکی به پیشینه تاریخی حکومت اقلیم کردستان بپردازیم. این حکومت پساز سقوط دولت صدام از ائتلاف بین دوجریان ناسیونالیست کرد ،یعنی حزب دمکرات کردستان عراق بهرهبری مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی کردستان عراق بهرهبری جلال طالبانی، شکل گرفت. تشکیل این حکومت درواقع، یک حرکت نمایشی برای اقناع کشورهای همپیمان امپریالیستی بهرهبری جرج بوش بود تا نشان دهند که گویا یک حکومت دمکراتیک و فدرال در کردستان عراق میتواند شکل بگیرد. اما زحمتکشان کردستان فراموش نکردهاند که هردوی این جریانات تا قبلاز شناسایی موجودیت حکومت اقلیم کردستان، بهدفعات متعدد و هربار تحت حمایت یکی از دولتهای مرتجع جمهوریاسلامی و یا صدامحسین نیروهای پیشمرگه خود را که فرزندان کارگران و زحمتکشان بوده و با آرزوی رهایی از جور و ستم دولتهای شووینیست و دیکتاتور ایران و یا عراق به صفوف نیروهای این دو جریان پیوسته بودند، و همچنین شهروندان کرد را که در جریان قیام، ادارات دولتی صدام را تسخیر کردند، در جنگ و ترور علیه یکدیگر به کشتن داده بودند و بهجای ایجاد یک حکومت واحد در اقلیم کردستان، هرکدام در یک منطقه حکومت و دمودستگاه اداری، نظامی و امنیتی خود را داشتند.
مردم کردستان بهخوبی بهیاد دارند که در سال ۱۹۹۱ زمانی که قطعنامه شورای امنیت، منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق را برای جلوگیری از حملات شیمیایی با هواپیماهای عراق اعمال کرده بود، کردهای منطقه با الهام از قیام شهر رانیه بپا خواستند، تمام ادارات دولتی را تصرف کردند و صدام عملا قدرت خود را در کردستان از دست داد. نتیجه این قیام قدرتگیری دو جریان ،حزب دمکراتکردستان عراق و اتحادیه میهنی شد که هرکدام قدرت در بخشهایی از این منطقه دردست گرفتند.
صفحات تاریخ شاهد است که چهگونه این دو جریان تازه به قدرترسیده دشمنی دیرینهای با یکدیگر داشتهاند که هنوز نیز ادامه دارد.
ما ابتدا به معرفی کوتاهی از جلال طالبانی میپردازیم. او عضو بخش دانشجویی حزب دمکراتکردستان بهرهبری مصطفی بارزانی بود که بعدها تبدیل به یکیاز رهبران این حزب شد. نظرات سیاسی وی متمایل به مائویسم بود و بههمین دلیل با سیاستهای حزب مسئله داشت. او در نهایت، در سال ۱۹۹۵ از حزب جدا شده و بههمراه گروهی دیگر از همفکران خود اتحادیه میهنی را بنیاد گذاشت؛ و پساز آن بر سر رهبری مبارزهای که در میان مردم کرد پیشینه دیرینهای داشت، این دو جریان به دشمنی و جنگ باهم پرداختند. اتحادیه میهنی در اوایل انقلاب ایران مدافع پیشمرگان کرد، مخصوصا جریان کومهله بود، اما تحت تاثیر تفکرات مائویستی – استالینیستی خود و دفاع از دولت بهاصطلاح انقلابی خمینی که در جنگ با امپریالیسم بود، اردوگاه عوض کرد و به همکاری با پاسداران خمینی پرداخت. اگرچه بعداز حمله امریکا به عراق و قدرتگیری جلال طالبانی، او رسما و بهزبان فصیح انگلیسی در رسانهها با مارکسیسم وداع گفت.
اینک معرفی کوتاهی از حزب دمکراتکردستان عراق: ناگفته نماند که این حزب از همان ابتدا، از زمان مصطفی بارزانی همکاریفعالانهای با ساواک آریامهری داشته و فعالان سیاسی و پیشمرگان حزب دمکراتکردستان ایران را در خارج از مرزها دستگیر و به نمایندگان ساواک در لب مرزها تحویل میدادند و یا اینکه بهدستور اربابان آریامهری خود آنان را ترور میکردند، که از جمله میتوان به ترور افرادی مانند اسماعیل شریفزاده و سلیمان معینی اشاره نمود.
در سال ۵۷ و در دوران حکمرانی پسران ملا مصطفی بارزانی ،که ادریس رهبریت موقت این حزب را داشت، این تشکیلات تحت نام “قیاده موقت” بهعنوان بازوی سپاه پاسدان تازه تاسیسشده خمینی در کردستان علیه حزب دمکراتکردستان ایران و دیگر پیشمرگان کرد دست به جنایتهای بیشماری زدند و تا قبلاز ایجاد حکومت اقلیم، همه سران این حزب در پایتخت ایران و تحت حمایت جمهوریاسلامی زندگی میکردند .البته در آنزمان نیز رهبران با خرج دولت در مناطق مرفه و اعیاننشین تهران بودند و اعضای ساده با کارگری و زندگی در حاشیه شهرها به حیات خود ادامه میدادند.
در سال ۱۹۹۴ اختلافات بین بارزانی و طالبانی برسر گرفتن حقگمرک مناطق مرزی بالا گرفت، حزب بارزانی منطقه ابراهیمخلیل در مرز بین کردستان عراق و ترکیه و همچنین دیگر مناطق مرزی کردستان با عراق را در اختیار داشت. این حزب در هنگام تحریم دولت صدام توسط آمریکا، در سازشی با دولت بعث وظیفه قاچاق نفت عراق را برعهده گرفت. این نفت از طریق مناطق ازپیش معین، خارج شده و بهصورت قاچاق فروخته میشد و درآمدهای میلیون دلاری از این معامله به خزانه حزب واریز میگردید.
اتحادیه میهنی نیز گمرک مناطق مرزی ایران و چند منطقه دیگر را در اختیار داشت. در سال ۱۹۹۴ جنگ سختی بین این دو نیرو درگرفت که در جریان آن سیصد نفر نظامی و غیرنظامی کشته شدند و دو شهر کوچک چمچمال و شقلاوه از کنترل بارزانی خارج گشت. این تشنجات تا سال ۱۹۹۶ ادامه داشت، تا اینکه در این سال حزب دمکراتکردستان عراق از دولت صدام دعوت کرد که در تصرف اربیل به آنان کمک کند. صدام با نیروی قابلتوجهی در کنار نیروهای بارزانی به اربیل حمله کرده و آن استان را تصرف نمودند. پساز این تصرف تعداد هفتصد نفر از پیشمرگان اتحادیه میهنی و کنگره ملی عراق ،متشکل از مخالفان صدام را که در سال ۱۹۹۲ و به کمک و هدایت دولت امریکا برای سرنگونی صدام بهوجود آمده بود، اعدام کردند. سه روز پساز آن ارتش امریکا نیروهای صدام در اربیل را درهم کوبید و شهر دوباره بهدست نیروهای بارزانی افتاد و آنها پیشروی مجددی به سمت مواضع اتحادیه میهنی را آغاز کردند.
در این مرحله بود که اتحادیه میهنی برای حفظ موازنه قوا دست بهدامان جمهوری اسلامی شد و توانست به کمک آنها نیروهای حزب دمکراتکردستان عراق را تا اربیل بهعقب براند. پیوند بین دولت ایران و طالبانی از این تاریخ بهبعد شکل جدیتر و محکمتری بهخود گرفت. کردستان عراق پساز سقوط کامل صدام و در طی سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ شاهد شکلگیری انجمنها، سازمانها و تشکلهای مردمی فراوان، از جمله زنان و ملیتها بوده است.
حزب کمونیست کارگری عراق خصوصا در سلیمانیه آغاز به فعالیت کرد. خانههای امن برای زنان و کودکان بیسرپناه بهوجود آمدند. فعالیتهای احزابی چون حزب کمونیست عراق (شیوعی) و حزب سوسیالیستدمکراتیک کردستان عراق که از همان سال ۱۹۹۱ مقرهایشان را مستقر کرده بودند، افزایش یافت؛ و همزمان با آن احزاب ارتجاعی اسلامی مانند اتحاداسلامی کردستان و کومهلهاسلامی کردستان و ….که همه در ایران تاسیس شده بودند، روانه کردستان عراق شده و بهموازات فعالیتهای دمکراتیک گروههای اجتماعی و حتی حزب کمونیست کارگری، اینان نیز دست به تبلیغات ارتجاعی خود زدند.
مماشات حزب دمکرات بارزانی و اتحادیه میهنی با این احزاب اسلامی، بهعلاوه کمکهای مالی دولت جمهوریاسلامی به آنها، موجبات رشد سریع آنان را در منطقه فراهم آورد و زمینههای قدرتگیری اندیشههای ارتجاعی و ضدکمونیستی را قوت بخشید، تا جاییکه اتحادیه میهنی کردستان عراق به فرماندهی نوشیروان مصطفی به مقر حزب کمونیست کارگری عراق حمله برد و در جریان این درگیریها چهار تن از اعضای آن حزب کشته شدند. نفر چهارم که موفق به فرار شده بود بعدا دستگیر و اعدام گردید.
در سال ۱۹۹۲ یک سال پساز کسب کنترل کردستان بهدست مردم، احزاب و جریانات مختلف؛ در واقع، حاکمیت در دست بارزانی و طالبانی بود. پارلمان کردستان تاسیس شد و جبهه وطنی کردستان شامل همه احزاب و جریانات بوجود آمد؛ اما در کردستانی تقسیمشده بین حاکمیت حزب دمکرات بارزانی و اتحادیه میهنی طالبانی.
در حالیکه جنگ داخلی بین ایندو جریان ادامه داشت و ارتجاع اسلامی روز بهروز رشد بیشتری میکرد ،دزدی و چپاول درآمدها و آماس آن در جیبهای نهتنها خود رهبران این دو حزب، بلکه در زراندوزی فرزندان، نزدیکان و اقوام آنان از همان ابتدا آغاز شده بود. در چنین شرایطی همه مفاهیم پارلمان ملی ،جبهه وطنی، ملی و غیره، عباراتی پوچ و بیمعنا بودند. این دونیرو حتی در زیر فشارهای امریکا هم نتوانسته بودند با هم کنار بیایند. بنا بهگفته یکیاز ماموران سازمان سیا “ما پساز حمله به نیروهای صدام در اربیل کردستان، به کردها پیشنهاد دویست ملیون دلار کمک مالی کردیم که در صورت کنارآمدن آنان با یکدیگر به ایشان پرداخت خواهد شد” اما این اتفاق نیفتاد و درنتیجه حکومت فدرال اقلیم کردستان که در ماه می سال ۲۰۰۲ تاسیس شد و در سال ۲۰۰۶ مورد شناسایی قرار گرفت، هرگز شروط لازم دولت امریکا و همپیمانانش برای ایجاد یک دولت فدرال مدرن را رعایت نکرد و حتی در پی فراهمکردن شرایط آنهم نبود. چرا که بنا به اعتقاد ما دولتهای سرمایهداری ویژهای که از پیشینه ساختار وجه تولید آسیایی میآیند و سرمایهداری آنان نه در روند طبیعی شکلگیری خود، بلکه با تحمیل و تزریق از بالا، ایجاد شده است، هرگز نمیتواند به وجوه دموکراسی غربی که ناشی از مبارزه توامان بورژوازی در دوران اولیه خود و کارگران و زحمتکشان در زیر پرچم آن بورژوازی بوده است، دست بیابد.
در آنزمان حزب کمونیست ایران که پساز جنگ خلیج دستخوش تشنجات و اختلافات درونی شده بود بهسمت انشعاب پیش میرفت. جناح منصور حکمت و هوادارانش که اکثریت حزب را تشکیل میدادند بهدلیل وجود نیروهای امریکایی و استقرار حاکمیت ارتجاعی اقلیم از منطقه کردستان خارج شدند، اما بهکمک هواداران خود در سلیمانیه حزب کمونیست کارگری عراق را که به “روند کمونیستی” شهرت داشت، تاسیس کردند که ماجرای حمله به مقر آنها توسط اتحادیه میهنی در پیش شرح داده شد. بهدنبال این حمله اختلافات درون حزب کمونیست ایران تشدید پیدا کرد و بهتدریج به چهار انشعاب دیگر منجر گردید .حزب کمونیست با شاخه کردستانی بنام کومهله و دو سازمان زحمتکشان که کمونیسم را نفی کرده و بر مفاهیم ناسیونالیستی و سوسیالدموکراسی و رفرم تکیه زده بودند.
همزمان با این جریانات، دولت جمهوریاسلامی با نفوذ در دولت نوپای عراق و صرف مبالغ سرسامآور دلاری در مناطق مختلف عراق، مخصوصا مناطق شیعهنشین و در کردستان، سرمایهگذاری عظیمی برای تطمیع و خرید سران احزاب و جریانات کوچک و بزرگ در اقلیم کردستان را آغاز کرده بود. در جریان انتخابات استقلال کردستان، حکومت اقلیم و احزاب کردی در تله حسابشدهای افتادند. اگرچه این انتخابات تحت نظارت خبرنگاران و مدیای جهانی انجام شد و نتیجه رای بالای نود درصد مردم به نفع استقلال کردستان بود؛ و علیرغم آنکه رهبر اقلیم کردستان مسعود بارزانی و رئیس جمهور عراق جلال طالبانی قول استقلال این منطقه را به ملت کرد داده بودند، اما بلافاصله پساز اعلام استقلال ،ارتش عراق و سپاه قدس بهفرماندهی قاسم سلیمانی و نیروهای مزدور بسیج شیعه حشدالشعبی وابسته به سپاه قدس به اقلیم کردستان حمله برده و ظرف چند روز نیمیاز سرزمین اقلیم، از جمله منطقه نفتخیز کرکوک که به تاجِ سر کردها مشهور بود بهتصرف خود درآوردند. احزاب کردستانایران به مناطق دورتر کوچ داده شدند و مقرهای حزب دمکراتکردستان ایران موشکباران شدند.
دولت ایران همزمان با سرکوب جنبش ژینا، فشارهای خود بر حکومت اقلیم کردستان را افزایش داده و درخواست نمود تا سه حزب منشعب، کومهله حزب کمونیست، کومهله زحمتکشان کردستان ایران و کومهله زحمتکشان را به چهل کیلومتر دورتر از محل فعلی اردوگاههایشان کوچ دهد .این درخواست مورد قبول بافل طالبانی رهبر اتحادیه میهنی و مسلما حزب دمکراتکردستان عراق واقع شد و بهموقع اجرا درآمد. رهبران این سه حزب اخراجی در تماسها و مصاحبههایی اعلام کردند که آنها نیز در جریان این اقدامات قرار داده شدهاند و علیرغم آنکه موافق مفاد مورد توافق دولت عراق و حکومت اقلیم نیستند و باوجود اینکه “اعتراض کردهایم و گفتهایم که این درخواست نمیبایست مورد توافق حکومت عراق قرار میگرفت، اما گردنگذاشتن به آنرا پذیرفتهایم”
این رهبران هریک بهزبان و شیوه خود گفتهاند که خلعسلاح ما مهم نیست، چون ما قبلاز اینهم از مبارزه مسلحانه دست کشیده و به مبارزه مدنی روی آورده بودیم. مکان هم مهم نیست، چون ما از ابتدا مرتب در حال تغییر مکان بودهایم. برای اطلاع دقیقتر از این ادعاها شما را رجوع میدهیم به اطلاعیه کومهله حزب کمونیست ایران که در آخر این مقاله درج شده است.
واقعیت این است که سرسپردگی و مماشاتجویی سران حکومت اقلیم کردستان که از ماهیت ناسیونالیستی آن ناشی میشود، پدیده غیرمنتظرهای نیست. اینها که تلاش میکنند با اتکا به مفاهیم ناسیونالیستی بین کارگران و زحمتکشان منطقه، کرد و غیرکرد، تفرقه ایجاد کنند؛ برای استقرار یک دولت کرد و حفظ و تداوم حاکمیت آن چارهای بهجز کمکطلبیدن و اتکا به نیروهای ارتجاعی بینالمللی و محلی در پیشِ روی خود ندارند.
همانگونه که دیدیم حکومت اقلیم، یعنی سلطه بارزانیها و طالبانیها، بهعنوان یک حکومت ناسیونالیستی خالص، تشکیلشده از یک اقلیت سرمایهدار کرد، چیزی بهجز یک حکومت سرمایهداری در محدوده جغرافیایی کردستان عراق نیست. حکومتی که در اتحاد با سرمایهداری حاکم بر جهان و در منطقه خاورمیانه، وظیفه ایجاد ارزش اضافی از دسترنج میلیونها نیروی کار کُرد و ربودن آن از اکثریت نوددرصدی مردم کردستان را برعهده دارد. آنها همزمان با این استثمار بهنام کُرد و کردستان، بهنام ملت کُرد، و با توجیه دفاع از منافع مردم کُرد به نیروهای مردمی و زحمتکش کُرد خیانت میکنند.
امروز با اینکه اخبار این جا بهجایی وسیعا در فضای مجازی انتشار یافته و فیلمها ویدیوهایی که از کامیونهای حامل نیروهای احزاب کومهله و خانوادههایشان توسط آکام نیوز، وابسته به جمهوریاسلامی، در قلب کردستان فیلمبرداری شده و در رسانههای جمهوریاسلامی پخش شده است؛ و با وجود اینکه سران سه جریان کومهله بهخوبی میدانند که محل انتخابشده برای اسکان آنها با توافق نیروهای سپاه تعیین شده، و میدانند دیگر حتی یک چاقو هم برای دفاع از خودشان ندارند؛ اما بازهم واقعیات را از مردم کُرد مخفی نگاه میدارند.
شکی نیست که تمام این اقدامات با توافق صددرصد حکومت اقلیم کردستان، چه بارزانی و چه بافل طالبانی، صورت گرفته است، اما اینها بازهم با تبعیت از احساسات ناسیونالیستی و قبول تبلیغات رسانههای دو جناح حکومتی جمهوریاسلامی و دولت نژادپرست ترکیه و خبرنگاران کرد و ترک و عرب صدای امریکا و بیبیسی، در فضای مجازی این جناح و یا آن جناح را مقصر معرفی میکنند. مثلا میگویند بارزانی مقصر نیست، طالبانی بوده؛ و یا طالبانی این توافق را امضا و اجرا کرده و بارزانی نکرده؛ و نمیگویند که درواقع بورژوازی کرد حکومت اقلیم است که آنان را در معاملات سیاسی بهحراج گذاشت. آیا بیشتر از این میشودخیانت کرد.
شکی نیست که حکومت اقلیم با تمام جناحهایش دست دردست هم، و برای ماندگاری خودشان تحت نام کرد و کردستان هر موجودی را قربانی میکنند. بورژوازی، کرد یا فارس و یا ترک وقعی بهجان انسانها نمیگذارند. اما در آستانه یک انتخابات باز هم برای ساقطکردن همدیگر دست به شایعهپراکنیهای مسخره میزنند و یکدیگر را متهم به همکاری با دولت ایران در توافق اخیر میکنند.
اما این خیانت که جریان جدیدی نیست، همکاری بارزانی پدر و پسر، با ساواک، با سپاه قدس و با ترکیه از آن جمله هستند.
اینان حتی نسلکشی ایزدیها را فراموش کردهاند .امروز اگر کسی جرات کند و در فضای مجازی بپرسدکه فایده حکومت اقلیم چیست؛ عدهای با افتخار میگویند: “دیگر کسی بهخاطر کردبودن کشته نمیشود؛ نسلکشی کردها اتفاق نمیافتد”. اینها فراموش میکنند و یا خودشان را گول میزنند که در زمان صدام و یا جمهوریاسلامی هم کسی تنها بهجرم کردبودن کشته نمیشد. میگفتند و میگویند: کرد باش، حتی با زبان خودت حرف بزن، اما کاری با حاکمیت ما نداشته باش. اگر به کُردی حرفزدن در ادارات ممنوع بود و یا آموزشوپرورش کردی نداشتیم این نه بهخاطر نفس زبان بود، بلکه بهعلت بهخطر افتادن اتوریته حاکمیت فارسزبانان بود.
همین امروز هم در اقلیم کردستان کُردبودن آزاد است. درواقع، حکومت کرد است؛ اما اگر کُردی علیه بارزانی یا طالبانی حرفی بزند مجازاتش مرگ است. کسانی مانند زردشت عثمان که خبرنگار بود و علیه مسعود بارزانی افشاگری کرد، ربوده شد و او را بهقتل رساندند؛ یا از آن هولناکتر ،فاجعه یزدیان کرد که با همیاری مسعود بارزانی توسط داعش قتلعام شدند و هزاران زن اسیر آنان به بردگی فروخته شد و هزاران تن دیگر سربه نیست شدند و کسی از سرنوشت آنان اطلاعی ندارد.
اگر این نسلکشی کُرد بهدست کُرد نیست، پس چیست؟ میگویند هرگز به کُردها اجازه داده نشد که یک ملت باشند و دولت خود را تشکیل دهند، حالا که ما در اقلیم کردستان دولت خود را داریم، که دارد مخالفان کُرد خود را سرکوب میکند ،بهزندان میاندازد و اعدام میکند؛و کردهای ایران را در معامله با دولت فارس ایران بهفروش میرساند. لابد این باز بهتر از سرکوبشدن توسط غیرکرد هاست.
نمونه این نوع تبلیغات را آشکارا از دهان رهبر حزب دمکرات کردستان خالد عزیزی بشنویم که در مصاحبهای میگوید حکومت کردی اگر سرکوب و اعدام کند باز هم بهتر از سرکوب و اعدام توسط حکومت غیر کرد است. این نوع تبلیغات ناشی از دوست داشتن سرزمین کردستان و کردها نیست؛ ناشی از تنفری نسبت به هرنوع شوینیسم، از جمله شوینیسم فارس نیست. این ضدیت آشکار با ملتهای دیگر است نه دولتهای سرکوبگر آنان که همین امروز دارند اکثریت ملت خویش را هم استثمار و سرکوب میکنند. اینها همزمان با این تبلیغات به تخریب کمونیستها میپردازند و بهمحض اینکه با درکی مارکسیستی و مستدل رهایی ملی را بهعنوان یکی از حقوق دمکراتیک در راه به قدرترسیدن حاکمیت کارگری در قالب شوراهای کارگری عنوان کنی، ناتوان از هرگونه نقد دست به سیاهبازی میزنند که کمونیسم یعنی کرهشمالی، کوبا، چین و.. یا کمونیست یعنی منصور حکمت که سنگر را خالی کرده و بهخاطر منافع فارسها به کردها خیانت کرد.
ما با سیاستهای حکمت کاری نداريم و امروز نمیخواهيم به تحلیل آنها بپردازيم، اما اینرا میدانيم که این جو و این تبلیغات گمراهکننده درواقع، سیاستی در ممانعت از اتحاد زحمتکشان منطقه است. مروجین این تبلیغات میدانند کمونیستها وطن ندارند و منافع کارگران چه کرد و چه فارس،یا ترک، عرب و بلوچ در همبستگی آنان با یکدیگر نهفته است آنچه آنان نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند این است که اگرچه کمونیستها وطن خاصی ندارند، اما تمامی زمین وطن آنهاست و کردستان بخشی از این میهن بزرگ است، و رهایی ساکنان ستمدیده زمین از یوغ تبعیض، نابرابری، ستمهای طبقاتی، جنسی و هر ستم دیگریست. درنتیجه، رهایی انسان از هر قیدوبندی بهمعنای نابودی همیشه حاکمیت این طبقه بر آن طبقه، این ملت بر آن ملت و این جنس بر آن جنس است. نجات ستمکشان ملتهایی چون ملت کرد نیز از همین مجرا میگذرد. رهایی واقعی و نهایی ستمکشان از هر نژاد و ملیتی، نه در دشمنی و جنگ با یکدیگر، بلکه در اتحاد آنان باهم بهمنظور نابودی نژادپرستی و شوینیسم و دولتهای نژادپرست و شوینیست.است.
سخنان خالد عزیزی ناسیونالیست تنها به او خلاصه نمیشود. این حرفها نهتنها توسط ناسیونالیستهای حزب دمکرات بلکه دو کومهله زحمتکشان نیز تکرار میشوند. جریانهایی که زمانی خود را کمونیست میپنداشتند و شاید امروز هم چنین تصویری از خود داشته باشند. اینها میگویند ورود نیروهای مترقی غیرکرد به کردستان نه باهدف دفاع از مردم کردستان، بلکه در حقیقت، ماهیگرفتن از آب گلآلود بود .شعار انحرافی حق تعیین سرنوشت تا سرحد جدایی نیز در واقع بازی با کلمات است “چون میگوید تا مرز و سرحد جدایی، یعنی بیشتر از این ،بهمعنای خودِ جدایی ممنوع است” این حرفها مرا بهیاد داستان نوشته مار توسط معلم و شکل مار توسط ملا که برای فریب روستائیان بهکار برده شده بود، میاندازد. میگویند طبق استدلال بالا حق تعیین سرنوشت فریب است و آننیز در چهارچوب منافع ایرانشهریها ، مرکزنشینها و دولت ایرانی گفته شده است.
حزب کمونیست ایران در حرف از سوسیالیسم حرف میزند، اما در عمل دیکتاتوری پرولتاریا را بهکناری گذاشته و آنرا با دولت نامشخص و غیرطبقاتی شورایی جانشین کرده است. عبدالله مهتدی که کمونیسم را نفی کرده فریاد میزند: فقط کردها هزینه دادهاند، کردها قربانی دادهاند، و شکنجه و اعدام شدهاند، و بعد برای نباختن قافیه اضافه میکند: اگر بقیه هم دادند قابل مقایسه با تعداد کردها نیست. ایشان فراموش میکنند که سرمایهداری دشمنان خود را بر اساس ملیت نمیکشد، بلکه براساس رشد جنبش و سطح مبارزه بهقتل میرساند، و فراموش میکنند که اگر کشتهشدگان کرد بسیار بیشتر بودند، این نتیجه غلیان جنبش انقلابی در منطقه بوده که پیشینهای طولانی دارد، و نه آن استدلال کودکانه که گویا بورژوازی فارس هوای کمونیستهای فارس را دارد اما کردها را نه.
چندی پیش فریبا محمدی از کومهله زحمتکشان کردستان بهرهبری جدید، رضا کعبی در کلاب هاوس میگوید جنبش کمونیستهای کرد فریب خورده است چرا که بهجای مبارزه برای مردم کردستان خود را درگیر “ماجرای هفتتپه و دوتپه و غیره کرده است”. چنین درک محدود و نازلی از مبارزه برعلیه سرمایهداری که جهانیست و بهشکلی بینالمللی عمل میکند عمق فاجعه را نشان میدهد.
از نظر ما کردستان بخش مهمی از جنبش انقلابی ایران و پتانسیل قدرتمندی برای پیشبرد امر انقلاب کارگری در ایران و در منطقه است اما متاسفانه امروز چنین کانون قدرتمندی با توجه به رشد بیرویه ناسیونالیسم کردی، حتی در درون نیروهای سابقا کمونیست، دارد تبدیل به یکی از کانونهای ارتجاعی بورژوازی، اینبار بهشکل و هیبت کرد میگردد که میتواند شدیدا وابسته به امپریالیسم شود.
نیروهای مذهبی در حال رشد هستند. ناسیونالیسم حتی در میان افراد و نیروهای مترقی نیز نفوذ کرده است. بسیاری از آنان از وحشت انگخوردن و متهمشدن به داشتن تمایلات “فارسگرایی، مرکزنشینی و خیانت بهکردها” خود را از نیروهای مترقی و متمایل به انقلاب پرولتری جدا میکنند و توجه ندارند که این تبلیغات نیز از هر طرف که مطرح شود، چه ناسیونالیست راست و چه بهظاهر چپ، درواقع، باهدف افتراق در نیروهای انقلاب صورت میگیرد.
گرایش مارکسیستهای انقلابی به انقلاب جهانی معتقد است، اما این اعتقاد نمیتواند در قابی مقدس برای ابد بر دیوار بماند تا روزی تحقق پیدا کند. انقلاب از حلقه ضعیف زنجیر آغاز میشود و امروز همه شرایط نشان میدهد که این حلقه ضعیف در ایران قرار گرفته است. منافع کارگران و زحمتکشان، جدای از تعلقات نژادی و یا ملیتی به یکدیگر پیوند خورده و مجزا از منافع بورژوازی کرد، عرب، فارس و غیره است .اما علیرغم همه اینها ،هر ملتی حق دارد که سرنوشت خود را آگاهانه رقم بزند و اگر ملتی تصمیم گرفت که راه خود را از بقیه ملل یک محدوده جغرافیایی مشخص جدا کند، مسلما مختار است و ما از آن حمایت میکنیم، اگرچه تشویق نمیکنیم و همیشه میگوئیم منافع کارگران نیز مانند منافع سرمایهداران که بههم پیوندخورده و جهانیست؛ خصلتی جهانی و بههم پیوسته دارد. اما حتی برای رسیدن بهمرحله پذیرش حق خودمختاری، زحمتکشان منطقه بهناچار باید از مرحله پیروزی انقلاب کارگری عبور کنند، چرا که تنها حکومت کارگران است که این حق را بهرسمیت میشناسد. اگر این اتفاق نیفتد ملل تحت ستم یا همچنان تحت سلطه شوونیسم دولت مرکزی باقی میمانند و یا در شرایط ویژهای مانند حکومت اقلیم، اینان خود به سرکوبکنندگان زحمتکشان کرد مبدل میشوند و در جهت منافع سرمایهداری جهانی که آنان را ساخته و پرداخته است از گرده کارگران و زحمتکشان بومی خود تسمه میکشند و مخالفان بومی خود را شکنجه داده و به قتل میرسانند. همانگونه که حکومت اقلیم کردستان امروز میکند. اینک در چهارچوب این تحلیل شاید بهتر بتوان علت معاملات دولت اقلیم با دولت جمهوریاسلامی بر سر سه کومهله را ارزیابی کرد و فهمید.
فراکسیون کردستان گرایش مارکسیستهای انقلابی ایران
۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴
—————————————————————————————————————
کومهله در اقلیم کردستان مردم مبارز کردستان!
با قریب گذشت نزدیک به دو سال از امضاء توافقنامه ننگین امنیتی دولتهای ایران و عراق، سرانجام پروسه اجرای مرحله اول یکی دیگر از مفاد احتمالی این توافقنامه به اجراء درآمد. در این مرحله جمعی از افراد و خانوادههای کومهله مستقر در اردوگاه زرگویز علیا بهعنوان شروع پروسه انتقال کامل، به سورداش، مکانی در40 کیلومتری زرگویز و در مجاورت شهر دوکان در اقلیم کردستان منتقل شدند. این جمع قرار است در محل جدید مستقر شوند، تا منازل و تاسیسات لازم در آن برای اسکان بقیه خانوادهها و افراد هم آماده شود. این رویداد از طریق رسانههای جمعی اقلیم کردستان و شبکههای اجتماعی انعکاس خبری وسیعی پیدا کرد و نگرانیهائی را در میان مردم کردستان ایران و بهویژه خانوادههای رفقای ما در داخل کشور دامن زده است.
برای روشنشدن جزئیات این رویداد توجه مردم مبارز کردستان را به نکات زیر جلب میکنیم:
یک: ما طی 30 سال گذشته، بارها و در هر فرصتی بر این واقعیت تاکید کرده ایم که اولا، به دلایل سیاسی ، مبارزاتی و اجتماعی روشن، اولویت ما نه مبارزه مسلحانه، بلکه گسترش مبارزات سیاسی و مدنی در کردستان ایران است. این سیاست از روی ارزیابی ما از تغییر شرایط اجتماعی، در ایران و کردستان ناشی شده است. اعتصاب عمومی تابستان سال ۱۳۸۴ در اعتراض به کشتهشدن جنایتکارانه “شوانه سید قادری” در شهر مهاباد بویژه از این لحاظ که فراخوان این اعتصاب صرفا به دعوت کومهله ( سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) صورت گرفت، در یک آزمون اجتماعی به ما این اطمینان خاطر را داد که راه درستی انتخاب کردهایم.
دوم: مکان استقرار تشکیلات علنی ما در اقلیم کردستان متاسفانه همواره منطقهای ناامن بوده است. تروریسم جمهوریاسلامی در این منطقه بهشدت فعال بوده و صدها نفر از اعضاء و هواداران احزاب سیاسی اپوزسیون کورد مستقر در کردستان عراق و از جمله شماری از رفقای ما قربانی این تروریسم شدهاند ، جانباختهاند و یا زخمی شدهاند. اگر زیاد به گذشته دور برنگردیم ،در همین دوره شاهد ظهور داعش و گروههای اسلامگرای تندرو کردی نظیر جندالاسلام و انصارالاسلام و داعش و غیره بودهایم که همه میدانند بهویژه به خون سر کمونیستها تشنه هستند. از آنجا که این ناامنی هنوز بر قرار است ، ما حق دفاع از خود را برای خود مفروض میدانیم. بهعلاوه داشتن سلاح در اقلیم کردستان و در عراق بهطور کلی در چهارچوب ضوابط تعیینشده ، پذیرفته شده است. در قضیه خلعسلاح که این روزها بسیار بر سر زبانها است، ما مقادیر نسبتا انبوهی از سلاحهای سنگین و نیمهسنگین خود را که سالها انبار کرده بودیم و برای ما کاربرد عملی نداشتند به امانت در اختیار اتحادیه میهنی کردستان قراردادهایم.
سوم: مفاد قرارداد امنیتی دولتهای ایران و عراق تا همین اکنون آشکار نشده است. تنها سخنگویان دو دولت در فرصتهای مختلف اشاراتی به محتوی آن داشتهاند. که بخشی از این اظهارات در چهارچوب تبلیغات و جنگ روانی و غیره قرار میگیرد. اما بهنظر میرسد که حداقل انتقال اردوگاههای اپوزسیون به مکان دومی، بخشی از این توافقنامه بوده باشد. طی گفتوگوهای مفصلی که در یکیدو سال گذشته با مسئولین اقلیم کردستان عراق داشتهایم، تلاش کردیم که آنها را متقاعد کنیم، موجبی برای انتقال این اردوگاهها وجود ندارد و تاکید کردیم که ما جدا از صرفنظر کردن انان ، مطابق سیاست عمومی خود اردوگاه را غیرنظامی کرده بودیم، در نشستی که اخیرا نمایندگان ما و دو سازمان دیگری که به نام کومهله فعالیت میکنند، با هیاتی از جانب دولت عراق در شهر سلیمانیه داشتیم، آنها تنها انعطاف ملموسی که از خود نشان دادند این بود که رفقای ما میتوانند بهعنوان شهروند در شهرهای اقلیم کردستان ساکن شوند، بدین ترتیب گفتوگو به بنبست رسید. به دنبال آن گفتوگو و دیالوگ را با نمایندگان اتحادیه میهنی ادامه دادیم تا بلکه به راهحلی میانی دست پیدا کنیم. در این آخرین مرحله گفتوگوها یادآور شدیم که اصرار جمهوریاسلامی بر گروههای اپوزسیون با ایندرجه از پیگیری ربطی به خطرات امنیتی که از اقلیم کردستان و از طریق ما متوجه جمهوری اسلامی باشد، ندارد، بلکه بخشی از یک جنگ روانی است که بر علیه مردم کردستان ایران و بیاعتبار کردن هرچه بیشتر حکومت اقلیم کردستان عراق در دو سوی مرز براه انداخته شده است. رژیم ایران میخواهد مناسبات عاطفی و همبستگی تاریخی و مبارزاتی بین دو بخش یک ملت را تخریب کند. بدون شک دود چنین سیاستی به چشم اتحادیه میهنی کردستان هم خواهد رفت. ما تاکید کردیم که بنا به مصالح درازمدت خودتان هم که شده است، نباید به ابزار اجرای این سیاست تبدیل شوید.
متاسفانه این گفتوگوها هم سرانجام به بنبست رسیدند و علیرغم مقاومت دو ساله ما تصمیم به انتقال مرحلهبندی شده کمپهای زرگویز، بانهگهوره و زرگویزله گرفته شد.
چهارم: علیرغم این رویداد اخیر، ما بر این باور هستیم که حکومت اقلیم کردستان میتواند، از این پس نیز خط قرمزهائی برای درخواستها و فشارهای جمهوریاسلامی و نمایندە آن، دولت عراق، تعیین کند. ما میدانیم که دولتهای ایران و عراق و ترکیه ، با اعمال این فشارها هدف مشترکی را تعقیب میکنند و در یک هماهنگی عملی با همدیگر کار میکنند، آنها نفس مبارزه مردم کردستان برای کسب حق تعیین سرنوشت را خطری برای حال و آینده سیاسی خود میدانند و از شکلگیری هرگونه همبستگی ملی و مبارزاتی که هدف جدائی هم نداشته باشند، بهشدت نگران هستند. آنها مشاهده کردهاند که چگونه در مقاطع مختلف این مردم در غم و شادی همدیگر شریک بودهاند و در قبال این همبستگی از جان گذشتهاند. با درک این واقعیت میتوان درعین اینکه لزومی به تحریک تخاصمات زودرس باشد، درعین اینکه مناسبات سیاسی، تجاری و بازرگانی خود را با جمهوریاسلامی ایران حفظ میکنند، اما درعین حال مرزهائی را هم برای دستاندازیهای این رژیم در امور داخلی خود تعیین نمایند. بدون شک چنین سیاستی خود آنها را تقویت خواهد کرد.
پنجم: واقعیت این است که ریشه ما و حتی بسیاری از جریانات دیگر در جامعه کردستان ایران است. استقرار تشکیلات علنی ما در مکانی بهنام زرگویز تنها یک نماد است. احزابی که این روزها این چنین مورد بیمهری مقامات اقلیم کردستان قرار میگیرند، همانهائی هستند که طی سالهای گذشته با فراخوانهای خود، آکسیونهای تودهای بزرگی را سازمان دادهاند. در جریان چندماهه نخست انقلاب ژینا چند بار ملیونها نفر به فراخوان جمعی این احزاب، دست به اعتصاب عمومی سیاسی زدند، همین نفوذ اجتماعیست که جمهوریاسلامی را این چنین هراسان کرده است و به انتقال ما از یک نقطه به 40 کیلومتر آن طرفتر دلخوش کرده است که گویا از این طریق اراده رزمندگان ما را در ادامه راه سرفرازانهای که درپیش گرفتهاند، تضعیف خواهد کرد، فعالیت کومهله در هر جغرافیایی، با پشتگرمی مردم مبارز کردستان و سیاستهای مسئولانه و اصولی پا بهپای پیشرفت مبارزات حقطلبانه مردم در ایران و کردستان ادامه مییابد.
ششم : به دومین سالگرد انقلاب “زن،زندگی ، آزادی ” که جرقه آن از کردستان انقلابی و شهر زادگاە “ژینا امینی” شهر سقز، زدە شد نزدیک میشویم. از هماکنون اقداماتی برای برگزاری این سالگرد در داخل کشور و بهویژە کردستان آغاز شده است.
جمهوریاسلامی برای ایجاد روحیه ناامیدی و خلل در اراده مشترک مردم کردستان در نمایش مجدد اتحاد و همبستگی مبارزاتی در سالگرد انقلاب “ژینا” آگاهانه و هدفمند ، انتقال بخشی از نیروهای کومهله و دو نیروی سیاسی دیگر را در دستور کار گذاشت و توسط اتحادیه میهنی آنرا عملی کرد. جواب سیاسی، مبارزاتی و درخور جنبش” ژینا” و تقابل با اهداف جمهوریاسلامی در اقدام مورد نظرش در تغییر مکان احزاب سیاسی، برگزاری هرچه شکوهمندتر سالگرد این انقلاب در اشکال مختلف ومتحدانه در داخل کشورو بویژه کردستان و تظاهرات و راهپیمانی گسترده و هماهنگ در خارج از کشور است. شکی نیست که این روزها هم با اتحاد، همبستگی و مبارزه هماهنگ مردم مبارز و تسلیمناپذیر کردستان و همکاری احزاب سیاسی سپری خواهد شد و روزهای پایانی عمر جمهوریاسلامی هم نزدیکتر خواهد شد.
کمیته مرکزی کومه له
(سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)
https://t.me/komala1
آخرین دیدگاه ها