گسست از مماشات‌جویی، پیش به‌سوی اعتصاب عمومی/ مازیار رازی

سخنرانی مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیه‌وتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری

نخست باید ذکر شود که از نظر ما مارکسیست‌ها اعتصاب مفهوم دیگری به‌جز ایجاد اختلال در روند تولید ندارد. بدین‌ترتیب، هر گرد‌همایی، تجمع، شعاردهی و یا اعتراض به مفهوم اختلال در تولید نیست. اعتصاب، یعنی کارگران برای رسیدن به مطالبات و خواسته‌های خود درون کارخانه‌هایی که درحال تولید هستند، دست از کار می‌کشند و درنتیجه امر تولید در آن کارخانه متوقف می‌شود. به‌عبارت دیگر، اعتصاب، یعنی به ‌خطرانداختن منافع مالکین کارخانه، اعم از سرمایه‌داران خصوصی، صاحبان شرکت‌ها و یا راس آن دولت. این لطمه و خطرادامه آن، مالکان را وادار به دادن سلسله امتیازاتی به کارگران اعتصابی می‌کند. اما همان‌طور که بارها شنیده‌ایم، اعتصاب مکتب انقلاب است و نه خود انقلاب. درواقع برای این‌که اعتصاب‌ به فرجام سرنگونی یک دولت سرمایه‌داری برسد، احتیاج به سازماندهی گسترده وهمگانی، درعین‌حال برخورداری از یک برنامه عمل انقلابی دارد که قدم‌های بعدی آن‌را تعیین کند؛ و کمک در راه تحقق این امر، وظیفه‌ای‌ست که بردوش کارگران پیشتاز سوسیالیست گذاشته شده. وظیفه آنان انتقال تجربیات تاریخی در ایران و سطح بین المللی در این زمینه، و توضیح چگونگی دگردیسی اعتصاب به انقلاب، و تدارک سازماندهی این دگردیسی‌ست؛ درغیر این‌صورت، اعتصابات یا سرکوب می‌شوند و یا حتی پس‌از یک پیروزی کامل و یا نیمه‌تمام متوقف شده و هرگز به مراحل بعدی که منجر به انقلاب می‌شود، قدم نخواهند گذاشت. یا به تعبیر بهتر، همیشه در چهارچوب محدود و تنگ سندیکالیسم و مماشات جویی باقی مانده و به چرخه بی‌پایان مبارزات اقتصادی و چانه‌زنی‌های روزمره خود ادامه خواهند داد.
حال با این تعریف مشخص ببینیم آیا در وضعیت و شرایط کنونی اعتصاباتی جریان دارد؟ و در صورت پاسخ مثبت، چه‌کسانی فراخوان آن‌را داده‌اند؟ برای پاسخ‌گویی به این سئوال در ابتدا لازم است ارزیابی مختصری داشته باشیم از شرایط عینی فعلی و جمع‌بندی وضعیت تا سپس بتوانیم به مسئله اعتصاب بپردازیم.
درحال حاضر رژیم از نظر اقتصادی و سیاسی در شرایط وخیم و بحرانی عظیمی به‌سر می‌برد که درگیری‌ها و مداخلات نظامی در منطقه، که احتیاج به بحث‌های مفصلی دارد و در گنجایش این جلسه نیست (در پیش به آن به تفصیل پرداخته ایم)، بر وخامت آن افزوده است. در رژیم فعلی یک دیکتاتور به نام علی خامنه ای آن بالا نشسته ‌دستورها را صادر می‌کند و می‌تواند با دخالت خود مانع اوج‌گیری بحران‌های سیاسی حاکمیت ‌شود، اما بحران اقتصادی کماکان به‌قوت خود باقی‌ست. این دیکتاتوری از ویژگی‌های قرون وسطایی برخوردار است، عقب‌ا‌فتاده و واپس‌گراست و توانایی هم‌خوانی فرهنگی با سرمایه‌داری متعارف غربی را ندارد. این دیکتاتوری تنها با تکیه بر سرکوب شدید کلیت جامعه به حیات خود ادامه می‌دهد و به‌علت فشارهای اقتصادی ناشی از این عدم هماهنگی حتی نمی‌تواند قدمی در جهت بهبود اقتصادی جامعه بردارد تا حداقل طبقه متوسطی ایجاد شده و به اردوگاه او بپیوندد.
اما با همه این احوال، واقعیت فشارهای ناشی از تحریم‌های اقتصادی وی را ناچار می‌سازد که در برهه‌هایی دست به تلاش برای حل مسئله بزند. نمونه‌ این تلاش‌ها را می‌توان در راه‌ حل انتخاب خاتمی مشاهده کرد. خاتمی علم شده بود تا به‌عنوان آلترناتیو منعطف‌تر روابط با غرب را بهبود بخشد، اما تحت فشار اصول‌گراها به عقب رانده شده و به مذاکرات برجام نرسید. دومین تلاش به دوران روحانی برمی‌گردد که آن نیز به دلایل وضعیت بین‌المللی و نقشی که ترامپ بازی کرد به‌شکست منجر شد. اگرچه مقامات رژیم تلاش کردند وانمود کنند که این شکست نتیجه پافشاری‌های ایران برای کسب امتیازاتی ویژه بود، اما درواقع ‌علت آن‌را باید در چموشی‌های ترامپ، تعلق وی به جناح ماورای راست و فاشیست آمریکا و همچنین تضادهای درونی سرمایه‌داری آمریکا و اروپا جست‌وجو کرد.
امروز نیز رژیم ایران، به‌ویژه شخص خامنه‌ای در جست‌وجوی یافتن راه‌حلی برای برون‌رفت از مخمصه‌هایی هستند که خود در ایجاد آن نقش عمده‌ای داشته‌اند. محاصره اقتصادی آمریکا و فشار آنان بر دولت‌های دیگر در برقراری محدود روابط اقتصادی با ایران تاثیرات خود را گذاشته، و ‌علاوه برآن‌ جنگ‌افروزی‌هایی که ایران در منطقه به‌راه انداخته به بحران‌هایش دامن زده است. درنتیجه طبیعی‌ست که رژیم در فکر احیا برجام باشد. اما شرایط فعلی چندان آسان نیست: به احتمال فراوان ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا خواهد رسید. او آقای «جیمز دیوید وانس» را به‌عنوان معاون اول و دستیار خود انتخاب کرده است. ایشان شخصیتی به‌شدت راست و شبه‌فاشیست هستند که در سخنرانی‌های اخیر خود با لحن تندی رژیم ایران را تهدید کردند. البته بعدا کمی از داغی بحث‌ها کاستند و اظهار داشتند که هدفشان سرنگونی این رژیم یا جنگ‌افروزی در منطقه نیست. بدین معنی هدفش این است که تهدیدهای اقتصادی را به اوج جدیدی برساند، همان‌گونه که در دوره ریاست‌جمهوری قبل از بایدن صورت گرفت. درنتیجهِ چنین شرایطی، خامنه‌ای نیازمند شخصیت منعطفی‌ست که در عین پذیرش از سوی غرب، تحت کنترل و نظارت حساب‌شده وی عمل کرده بتواند روابط را از طریق احیای برجام احیا کند. او این مشخصات را در شخص مسعود پزشکیان یافته و به‌ همین دلیل نام او از صندوق‌های رای درآمد.
اولین قدم رئیس‌جمهور جدید ایراد یک سخنرانی و اعلام آمادگی برای از سرگیری روابط با اروپا و کشورهای عرب همسایه بود. در عین آن‌که از برخورد شتاب‌زده آمریکا در خروج از برجام نیز نقد دوستانه‌ای داشت. او به همه اطمینان خاطر داد که ایران هدف ساخت سلاح‌های هسته‌ای را دنبال نمی‌کند. این سخنرانی درواقع چراغ سبزی بود به اروپا و مشخصا آمریکا که ما حاضر به معامله هستیم، بیائید با هم سازش کنیم و غیره که ما در جلسه قبل بحثش را کردیم.
درباره وضعیت کارگری نیز آقای پزشکیان پس‌از صحبت‌های اولیه خطاب به اروپا و آمریکا، همین چند روز پیش به حل مسایل کارگری وارد شده. ایشان می‌خواهد وزارت کار را احیا و برای آن رهبر انتخاب کند. چند روز پیش، در روز ۲۵ تیرماه، ایشان در یک سخنرانی خطاب به کلیه کارگران و زحمت‌کشان وغیره،( مخاطبینی که می‌داند صحبت‌کردن با آنان برای اجرای ماموریتش بسیار مهم هستند) گفته «شما بیایید دور هم جمع شویم و با هم فردی لایق اما عالم ،آگاه و توانا را از طبقه کارگر انتخاب کنیم که وزیر کار شود و مشکلات شما را حل کند»، و نهایتا هم نصیحت کرده که «نباید کاری کنیم که با هم دعوایمان شود، بالاخره الان گرفتاریم، کارگران و بازنشستگان هم حق‌و‌حقوقی دارند که باید داده شود و از این طرف نیز مشکلاتی وجود دارد که باید برطرف شود»، که مفهومش این است: بیائید مصالحه کنیم و به یک سازش برسیم. وزیری هم که قراراست انتخاب بشود؛ مشخص است که نه کارگران انتخاب می‌کنند و نه خود این آقا، بلکه این رهبر است که باید وزیر کار یا وزرای دیگر را در ارتباط با وضعیت کنونی انتخاب یا تائید کند.
سیاستی که چند روز پیش آقای پزشکیان در قبال مسائل کارگری اتخاذ کرده است بی‌ارتباط به مسائل بین‌المللی نیست، منظور من احیای سیاست‌های ارتباط با اروپا و آمریکا و غیره است. اگر قرار است توافقی حاصل شود؛ یعنی تسلیمی صورت بگیرد، و یا همان‌طور که در دوره قبل گفتند نرمش قهرمانانه انجام شود، باید سرمسائلی کوتاه آمد تا بتوان برجام را احیا کرد؛ اقتصاد مجددا روی چرخ اصلیش بیفتد و کشور از وضعیت بحرانی کنونی نجات پیدا کند. یکی از مهم‌ترین این مسائل چگونگی برخورد با مسائل کارگری‌ست. مسلما سرمایه بین‌المللی برای ورود مجدد به بازار ایران محتاج امنیت سرمایه و مناسبات تعریف شده بین کارگر و کارفرماست که ترجمان سرمایه‌داری آن یعنی وجود سندیکاها و اتحادیه‌ها. در نتیجه باید متوجه بود که آن‌چه آقای پزشکیان در مورد حل مشکل کارگران و زحمتکشان مطرح می‌کند درواقع مرتبط به اجرای تاکتیک‌ها و سیاست‌های احیای برجام و توافقات و سازش‌های مربوطه است و هیچ ربطی به مسائل کارگری و پاسخ‌گویی به مطالبات آن‌ها ندارد، بلکه آماده‌سازی و ‌تنظیم وضعیت موجود است برای از سرگیری معاملات از بالا، مشخصا با آمریکا و کشورهای اروپایی برای دست‌یابی به منافعی‌ که در نظر دارند.
جالب این‌جاست که چهارروز پس‌از این سخنرانی پزشکیان و همزمان با آغاز زمینه‌سازی اجرای سیاست احیای برجام، دخالت‌های اصلاح‌طلبان در حیطه امور کارگری در سایت‌های ایشان به اوج خود رسیده است. به‌دنبال توصیه پزشکیان که گفته کارگری ماهر و فهمیده برای طرح حل مشکلات کارگران به نمایندگی انتخاب شود و غیره ( تو بخوان سازش با دولت) آقایی بنام گیلانی‌نژاد از سندیکای کارگران فلزکار مکانیک وارد میدان شده. به‌هرحال پزشکیانِ منتخب خامنه‌ای برای اجرای سیاست‌های او و انجام آن‌چه که در سخنرانی‌هایش گفته است به یک‌سری جاده صاف‌کن نیاز دارد و فراموش نکنیم برای نشان دادن این‌که مشکل حل شده ابتدا باید مشکل را ایجاد داد.
آقای گیلانی‌نژاد یکی از مماشات جویان بسیار ورزیده کارگر‌ی‌ست که به‌طور دائم با رژیم‌های مختلف در حال مصالحه و مذاکره بوده، منتها همیشه در جناح اصلاح‌طلب قرار داشته. هدف ایشان آماده‌سازی شرایط برای حرکت سرمایه‌داری در وضعیتی متناسب‌تر است. ایشان سلسله سخنرانی‌هایی را آغاز کرده‌اند که وسیعا در سایت‌های اصلاح‌طلبان منعکس شده، مثلا در سایت ندای ایرانیان متعلق به احزاب اصلاح‌طلب و یا سایت تحلیل خبری عصر ایران و همچنین سایت رویداد ۲۴ که باز هم مرتبط به اصلاح‌طلبان است. این سایت‌ها تبلیغات را آغاز کرده‌اند تا به سخنان پزشکیان در مورد دخالت کارگری فهمیده و دانا جامه عمل بپوشانند.
آقای گیلانی‌نژاد اعلام می‌کنند بیائید باهم دست به‌یک سلسله اقدامات بزنیم، بله بیائیم اعتصاب کنیم، مشکلی نیست، اعتصاب عمل بسیار درستی‌است. البته تا این‌جا ما هم با این نظرات مخالفتی نداریم. ما هم معتقدیم اعتصاب کار درستی‌ست و کارگران باید متحدانه دست به اعتصاب بزنند. اما از آن‌جایی که ایشان به‌شکلی اغراق‌آمیز اطلاعاتی می‌دهند که کاملا بی‌پایه و اساس است شاخک‌های حسی ما حساس می‌شوند. به‌راستی ایشان از این اغراق‌گویی‌ها چه هدفی را دنبال می‌کنند؟ آقای گیلانی‌نژاد در مصاحبه اخیرش می‌گوید «صدای صد هزار کارگر اعتصابی صنعت نفت را بشنوید. ببینید چه‌گونه کارگران پروژه‌ای پیمانی نفت‌و‌گاز برای گرفتن حقوق خود تلاش می‌کنند»
حالا بیائید کذب همین تبلیغات را تحلیل کنیم. ما در صنعت نفت‌وگاز عموما چهاردسته کارگر داریم. اول کارگرهای رسمی هستند که در دوره گذشته اصولا هیچ نوع مبارزه یا اعتصابی به آن‌شکل انجام ندادند. این‌ها عمدتا مرتبطین خود رژیم هستند، خانواده‌های شهید یا در ارتباط با مقامات که وضعیت مالی کاملا متفاوتی با سایر کارگران دارند. سپس کارگرهای قراردادی که در وضعیت بسیار وخیمی هستند. این‌ها هیچ‌گونه تامین شغلی ندارند، به شکل قراردادی کار می‌کنند و هرلحظه که صاحبان‌کار یا صاحبان‌سرمایه که امروزه عموما فرماندهان سپاه پاسداران و یا آقازاده‌ها هستند، تصمیم بگیرند می‌توانند این‌ها را اخراج کنند. پس‌از آن کارگرهای پیمانی قرار دارند که وضعشان از این‌ها هم بدتر است و سرانجام فلاکت‌بارتر از همه کارگران حجمی هستند که ابدا هیچ حق‌و‌حقوقی ندارند. هروقت لازم باشد آن‌ها را به‌سرِ کار می‌آورند و هروقت هم که بخواهند اخراج می‌کنند و با یک تیپا روانه لشکر فقرا. به این‌ترتیب، چنان‌چه بخواهیم تعداد جمع کارگران نفت‌وگاز و در مرکز آن‌ها، کارگران خوزستان از جمله ارکان ثالث و کارگران مختلفی که امروز درگیر بوده‌اند و دراعتراضات شرکت کردند در مجموع حساب کنیم، صد تا صد‌و‌پنجاه هزار نفر هستند که می‌تواند بالقوه معترض باشند؛ حالا این آقا در عرض چند روزآمده و صحبت از اعتصاب صد هزارکارگر در ایران می‌کند. کجای این رقم واقعیت دارد؟ واقعیت این است که کارگران معترض هستند و در گذشته هم بودند و یک سلسله اقدامات هم کردند، عمدتا کارگران قراردادی و پیمانی. یکی از رهبران اصلی آن‌ها به‌نام یاسر احمدی‌نژاد که سخنرانی می‌کرد و رهنمود می‌داد، بلافاصله توسط رژیم از خدمت تعلیق شد. در واقع بازجویان گفتند لازم نیست کار کنی، فعلا برو و در خانه بنشین. ایشان حدود یک ماه است که معلق شده‌اند. قرار بود دوازدهم تیرماه اولین جهش اعتراضی فقرای کارگری، یعنی کارگران پیمانی و قراردادی صورت بگیرد که رژیم رهبرشان را از کار معلق کرد. به‌این‌ترتیب، از حرکت کارگران جلوگیری شد و اعتراضات متوقف ماند یا این‌که بهتر است بگویم به یک گردهمایی دویست نفره در مقابل دفتر شرکت خاتمه پیدا کرد. رژیم رهبر آنان را از کار انداخت و ممکن است هر آن دستگیر شود، زیر شکنجه برود و یا اصلا سربه‌نیست شود. حالا کارگرانی که نتوانستند یک اعتراض سازمان بدهند و سخنگویشان از کار تعلیق شده می‌پرسند: این اعتصاباتی که شما صحبتش را می‌کنید کجاست، این اعتصابات بزرگی! که ما مشاهده نمی‌کنیم؟ یک سلسله سایت‌هایی هم راه افتاده که دقیقا تبلیغات این‌چنینی می‌کنند. اخبار سی روز اعتصاب صدها هزار کارگر را پخش می‌کنند که ابدا واقعیت ندارد و باعث ایجاد بی‌اعتمادی کارگران به رهبران احتمالی آتیه خواهد شد. همین امروز کارگرهای عادی در کانال‌های مخصوص خودشان معترضند، انواع ‌و ‌اقسام بحث‌ها می‌کنند که این اعتصاب کجاست؟ چرا ما درگیر نیستیم؟
حالا چرا پیاده نظام آقای پزشکیان چنین توهم پراکنی‌ها را دامن می‌زند؟ در واقع پزشکیان و دارودسته پیاده‌نظام او در حال سناریوسازی هستند. آن‌ها می‌خواهند در دور آتی مذاکرات، هنگام مذاکره با آمریکا و اروپا در مورد برجام، نشان بدهند که علی‌رغم باور آنان کارگران در ایران آزادانه اعتصاب می‌کنند و دولت نیز با آنان مذاکره کرده و مشکل حل می‌شود. مسلم است که یکی از خواسته‌های غرب بر سر میز مذاکرات تامین امنیت سرمایه است؛ باید بهبود وضعیتِ کار، وضعیتِ حقوق‌ها و دستمزد کارگران تضمین شود که سرمایه‌های آن‌ها لطمه نخورد. آن‌ها مسلما می‌گویند ما حاضر نیستیم سرمایه‌های‌ خود را در کشوری سرمایه‌گذاری کنیم که در آن هرروز اعتصاب باشد، هرروز شلوغی باشد و دموکراسی نباشد. به‌همین منظور و برای حل موانع پیش رو در مذاکرات، دارودسته پزشکیان از طریق مطرح‌کردن مبارزات تاحدود بسیار زیادی نمایشی، توسط عده‌ای از کارگران مرتبط به‌خودشان مشغول سناریو‌سازی هستند. این‌ها اگرچه از پتانسیل اعتراضی و مبارزات ازگذشته تاکنون کارگران مبارز پیمانی، قراردادی، حجمی و غیره مطلع هستند، اما نمی‌خواهند آن‌را مطرح کنند. درنتیجه این مبارزات را به‌پای اعتراضات کارگران رسمی می‌نویسند. اعتراضاتی که به‌هرحال وجود دارد و در هنگام خوردن نهار یا شام در حد یک گردهم‌آیی و دادن چند شعار و مطالبه برای اضافه‌حقوق خلاصه می‌شود. این‌ها که مفهوم اعتصاب ندارد. در واقع پادوهای رژیم با تبلیغ دخالتگری غیرواقعی حجم بزرگی از کارگران که اعتصاب کرده‌اند، اشاره به همین چند شعاردادن در هنگام نهار و شام است، در واقع می‌خواهند پای میز مذاکرات چند هفته یا چند ماه آینده که نتیجه ریاست‌جمهوری آمریکا روشن شد و رئیس‌جمهور جدید آغاز به‌کار کرد، به نمایندگان اروپا و امریکا نشان بدهند که ببینید ما «دموکراسی» داریم، همه حق صحبت‌کردن و حق اعتصاب‌کردن دارند؛ ببینید اعتصاب هم کردند و ما پاسخ دادیم. سروصداها خوابید. همه آن صدهزارنفر خوشحال سر کارهایشان برگشتند. پزشکیان، این رئیس‌جمهور جدید آمد و مسئله را حل کرد. ببینید چندروز پس‌از انتخاب‌شدنش چه سخنرانی جالبی کرده و چه‌گونه مسائل را حل می‌کند. پیشنهاد انتخاب نماینده کارگری مستقل و مطمئن را می‌دهد. نماینده هم انتخاب شد و مشکلات کارگری را به‌گوش مقامات رساند و مسئله حل شد. اعتصاب متوقف شده. در حالی‌که ابدا از ابتدا اعتصابی با این‌همه عظمت که مطرح می‌کنند وجود نداشته؛ البته ما منکر اعتصابات کوچک و بزرگ در گوشه‌وکنار نیستیم اما آن اعتصاب یک‌پارچه صدهزارنفری؟ اگر چنین اعتصابی آن‌هم بالغ بر یک‌ماه واقعیت داشت که دولت فعلی باید لبه پرتگاه سقوط می‌بود.
به این ترتیب پزشکیان و پیاده‌نظام او درحال آماده‌سازی اجرای یک نمایش هستند، در حالی‌که کارگران مبارز، کارگران اصلی که خواهان به ‌دست‌آوردن مطالبات اساسی بوده و هستند به این حرف‌ها، ادعاها و رفتارهای پیاده‌نظام رژیم شدیدا معترضند، که این آمارهای پشت سر‌هم را از کجا در می‌آورند. اگر صد، صدو‌پنجاه هزار کارگر اعتصاب کرده بودند که کل وضعیت رژیم مختل شده بود و رژیم تا به‌حال ساقط بود. اعتراض دوساعته سر میز نهار که اعتصاب به‌ حساب نمی‌آید. اعتصاب یعنی مختل‌کردن تولید. آن‌ها می‌پرسند: آقای گیلانی‌نژاد این صدهزار نفر کجای وضعیت تولید را مختل کرده‌اند؟
در نتیجه این‌ها سناریوهایی هستند که توسط رژیم و با صحنه‌گردانی آقای پزشکیان، اصول‌گرای اصلاح‌طلب! (به گفته خودش)، ساخته و پرداخته می‌شود تا سر میز پذیرایی از نمایندگان کشورهای امریکا و اروپا عرضه شود و به پیش‌برد نقشه‌های ماندگاریشان کمک کند؛ هیچ ربطی به حل مشکلات زندگی کارگران و زحمتکشان ندارد. رژیم پس‌از اجرای این نمایش‌ها و رفع مشکلات با سرمایه‌داران خارجی و سرداران داخلی، هرزمان که پایش بیفتد سرکوب‌ها را ادامه خواهد داد. البته به احتمال فراوان با بازشدن پای «آی.ال.او» (سازمان بین المللی کار) به ایران، در جنبش کارگری نیز مطمئنا فترت‌هایی به نفع سندیکالیست‌ها و تسلیم‌طلب‌ها ایجاد می‌شود، درعین آن‌که بالاجبار روزنه‌هایی برای ادامه‌ مخفی‌کاری کارگران پیشتاز نیز باز خواهد شد.
امروزه ما در ایران با چنین وضعیتی مواجه هستیم که موجب شده است نامه‌ها و گفتارهای اعتراض‌آمیز بسیاری از طرف خود کارگران مبارز نوشته و مطرح شوند که: این چه وضعیتی‌ست؟ چرا در عرض چندروز پس‌از سخنرانی آقای پزشکیان این همه وضعیت شلوغ شده؟ پادوهایش چه می‌‌گویند؟ هرچه این‌ها گفته و می‌گویند هیچ ارتباطی با واقعیت زندگی روزمره ما ندارند. می‌گویند اعتصابات بزرگی صورت گرفته، کجاست این اعتصابات؟ کجا تولید مختل شده؟ در کجا کار متوقف شده است؟ چرا ما که در متن مراکز صنعتی کار می‌کنیم این اعتصابات را نمی‌بینیم؟ این بحث‌های بی‌ربط چه‌طور پخش می‌شوند؟
متاسفانه این وضعیت حجم گیج‌کننده عظیمی پیدا کرده. به همین دلیل کارگران عادی، یعنی کارگرانی که با کار‌و‌زحمت زندگی خود و خانواده‌هایشان را اداره می‌کنند و فرصت پیدا‌کردن پاسخ به این همه سوال را ندارند، آن‌چیزی را می‌پذیرند که به‌عینه مشاهده می‌کنند. در نتیجه سناریو‌سازی‌های اخیر پزشکیان و عواملش را باور نکرده و می‌خواهند به‌شیوه علنی‌کاری با آن مقابله و مبارزه کنند؛ در حالی‌که راه رسیدن به نتیجه، سازمان‌دهی مخفی و مبارزه مخفی است. اما کارگران در چهل‌وپنج‌ سال گذشته به شیوه علنی‌کاری تشویق شده و عادت کرده‌اند که نتیجه‌اش را نیز دیدیم. رهبرانشان دستگیر شدند؛ از جمله یاسر احمدی‌نژاد که اخیرا از کار تعلیق شد. این اشتباهات گذشته باید به‌صورت یک درس برای کارگران در بیاید. این ها بخشی از پاسخ به سوالاتی هستند که این روزها می پرسند.
چه‌گونه می‌شود یک اعتصاب موثر، نه یک اعتصاب قلابی که براساس معاملات از بالا دارد صورت می‌گیرد، سازماندهی کرد؟
در وضعیت کنونی اولین نکته مهم، اولین قدم برای راه‌اندازی یک اعتصاب موثر ساختن هسته‌های مخفی برای سازماندهی مخفی در راستای تحقق مطالبات طبقه کارگر در ایران است. کارگران با ورود به این هسته‌ها و با برقراری ارتباطات مخفی و سازماندهی مخفی، مبارزه جمعی علنی می‌کنند تا به‌عنوان سازمانده، سخنگو یا رهبر اخراج، معلق ازکار یا دستگیر نشوند و کل حرکت فلج نگردد. خوشبختانه در خوزستان تعداد زیادی از این هسته‌ها ساخته شده‌اند. البته همگی اعلام نکرده‌اند سوسیالیست هستند؛ شاید هم نباشند. اما شیوه ارتباط‌گیری و سازماندهی مخفی را رعایت می‌کنند و از این طریق در حال مبارزه هستند. تکثیر این هسته‌ها اولین قدم در راستای آغاز سراسری‌شدن اعتصابات در ایران است.
نکته دوم براساس تجارب چهاردهه گذشته این است که انقلاب برای تحقق خود نیازمند به تعداد هرچه بیش‌تری از کارگران آگاه به نظرات ضد سرمایه‌داری و متمایل به سرنگونی دولت سرمایه‌داری‌ست. به همین جهت ارتقا آگاهی کارگران عادی به این درجه از رشد نه‌تنها مفید بلکه ضروری‌ست. در نتیجه یکی از اصلی‌ترین و اساسی‌ترین کار هسته‌ها ارتقا این آگاهی از طریق طرح سلسله شعارها و مطالباتی‌ست که از آگاهی فعلی آنان شروع شده و قدم‌به‌قدم به سمت آگاهی ضد سرمایه‌داری می‌رود. درحال حاضر جزوه‌ای تحت عنوان «برنامه اقدام کارگری» در داخل ایران هم انتشار پیدا کرده که طرح دقیق پیشنهادات و مطالبات انتقالی در شرایط خاص ایران را می‌دهد. البته کارگران پیشتاز با توجه به تجربیات کف کارخانه‌ها می‌توانند پیش‌نهادات جدیدی مطرح کنند، اما نظرات مندرج در این جزوه خود نتیجه و عصاره سال‌ها مبارزه است که اینک مدون شده. مثلا امروز یکی از مطالبات انتقالی مهمی که می‌تواند مطرح شود این است که شرکت‌های پیمانی که به‌هر‌حال ایجاد شده و پیمانکاران آن‌ها را اداره می‌کنند و دولت هم از ادامه کار آنان حمایت می‌کند باید دفترهای دخل‌و‌خرج خود را عرضه کنند تا ما ببینیم که چه اتفاقی دارد می‌افتد. چرا حقوق ما به‌موقع پرداخت نمی‌شود؟ چرا اضافه حقوق نادیده گرفته می‌شود و قس‌الاهذا.
بسیار خوب، این یکی از همان شعارهای انتقالی‌ست. شعاری که می تواند آگاهی کارگران را از مرحله کنونی یک‌قدم به‌سمت آگاهی ضد سرمایه‌داری ارتقا دهد. چه‌طور؟ به این ترتیب که: مسلما این اتفاق نخواهد افتاد. آن‌ها دفتری نشان نمی‌دهند؛ چون‌که در حال حاضر تمام سرمایه‌داران بزرگ یا فرماندهان سپاه پاسداران هستند، یا افراد وابسته به بیت رهبری، و یا روحانیون عمده و نهاد های مذهبی مانند آستان قدس رضوی و یا فرزندان وزرا و وکلا. معلوم است که چنین افرادی دفتر باز نمی‌کنند. اگر این اتفاق بیفتد آبروی تمام‌شان ریخته خواهد شد. معلوم می‌شود که چه‌ معاملاتی و با چه کسانی در سطح بین‌المللی انجام داده و یا می‌دهند؟ در این مدت کوتاه چه‌قدر ثروت اندوخته‌اند؟ چه‌گونه نقدینگی‌هایشان را به حساب برادر و خواهر و مادر و فرزند در اروپا و آمریکا، واریز می‌کنند، همین آمریکایی که می‌گویند شیطان بزرگ است، تا آن‎ها در نازونعمت زندگی و تحصیل کنند. معلوم می‌شود چه پول‌های گزافی حیف‌ومیل شده و می‌شود؛ پولی که درواقع نتیجه عرق‌ریختن در گرمای بالای ۵۰ درجه و کار و زحمت کارگران خوزستان بوده است. معلوم می‌شود چه‌قدر از این درآمدها هزینه گروه‌های نیابتی برای جنگ‌افروزی شده است.
این‌ها دفتری رو نمی‌کنند. ما هم این‌را می‌دانیم. ولی چرا طرح می‌کنیم؟ برای این‌که طرح این مطالبه تخم سئوال در ذهن کارگران می‌کارد. سئوال این‌که اگر ریگی به کفش این‌ها نیست چرا دفترها را باز نمی‌کنند؟ چرا دولت ظاهرا بی‌طرف به‌جای حمایت از کارگران ما را به‌خاطر طرح این سئوال مورد مواخذه قرا می‌دهد؟ و به این ترتیب آگاهی بخش عمده‌ای از کارگرانی که تحت تاثیر عقاید مماشات‌جویانه، رفرمیستی و یا اصلاح‌طلبانه قرار گرفته‌اند، یک درجه بالا می‌رود و دیگر حرف‌های پوچ وبی‌اساس افرادی مثل گیلانی‌نژاد را باور نمی‌کنند.
این‌ها امروز توانسته‌اند با این حرف‌ها تاثیراتی روی کارگران بگذارند، البته نه بر روی کارگرهای پیشتاز؛ اما در میان کارگران عادی که می‌خواهند وضعیت یک‌ذره بهتر بشود. این نوع سربازان آقای پزشکیان می‌توانند تاثیر بگذارند، ولی اگر ما مقدماتی ایجاد کنیم، یعنی هسته‌ها تشکیل شوند، هماهنگی‌ها انجام شود و نهایتا ستاد رهبری انقلابی کارگری در داخل ایران شکل بگیرد؛ آن‌گاه در دورانی که بحران‌ها به اوج خودشان می‌رسند، در دورانی که هزاران، صدها هزار و میلیون‌ها نفر به خیابان‌ها می‌آیند. دورانی که وضعیت به‌گونه‌ای خواهد بود که در صفوف رهبران جمهوری اسلامی شکاف، انشقاق و انشعاب ایجاد شده، آن‌وقت دیگر نیروی دیگری مانند سال ۵۷ نمی‌تواند قدرت را از دست کارگران برباید. آ‌ن‌زمان، زمان رفتن به سمت‌وسوی حاکمیت کارگری خواهد بود. یعنی شوراها تشکیل می‌شود و کارگران برای پیشبرد مقاصد خود قدرت را به دست خواهند گرفت. این رویاپردازی نیست، شدنی‌ست. امکان‌پذیر است. تجربه تاریخی داریم. فقط باید ازهمین امروز قدم‌های مقدماتی را برداریم و به دام این گرایش‌های کاملا منحط که از درون طبقه کارگر هم بیرون آمده‌اند، نیفتیم. البته چنین علف‌های هرزی در هر باغی پیدا می‌شود. یعنی هرکارگر صنعتی که الزاما تا ابد در چهارچوب طبقه خودش باقی نمی‌نماند. بعضی‌ها تغییر طبقه می‌دهند. و به طبقه متخاصم می‌پیوندند. بعضی‌ها خریداری می‌شوند، مانند همین جناب گیلانی‌نژاد که امروز در میان اصلاح‌طلب‌ها هستند و در راس کارگران سخنرانی می‌کنند. بنابراین اگر این شیوه اشتباه مبارزات کارگری به سمت‌و‌سوی انقلابی تغییر پیدا نکند؛ اگر ما نتوانیم سازماندهی را به‌نحو احسن و مرتبط به تجارب تاریخی انجام بدهیم؛ در آن‌صورت تحولی نیز در ایران صورت نخواهد گرفت وچهل‌و‌پنج سال دیگر هم ماجرا همین‌گونه خواهد بود و تاریخ همه ما را در این کم‌کاری مسئول خواهد شناخت.
مازیار رازی
۶ مرداد ۱۴۰۳

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران