بن بست صلح و راه حل انقلابی در افغانستان
چنانچه تمام زحمتکشان افغانستان بهخصوص کارگران شریف در جریان استند؛ امپریالیسم امریکا چند سال قبل گفتگوهایی را تحت نام «صلح» با گروه طالبان آغاز کرده بود و باهم توافق کردند که بالای همدیگر حملههای نظامی را متوقف میسازند. در پی این توافق، طالبان با امپریالیسم به تفاهم رسید که نیروهای اشغالگر امریکا در طی چند ماه سال جاری از افغانستان قسمن بیرون شوند.
دولت سرمایهداری اسلامی افغانستان که حمایت بیست سال امپریالیسم، بهخصوص امپریالیسم امریکا را دارد، بهنحوی در برابر صفآرایی تروریسم با امکاناتی که از امریکا دریافت میکند، ضعیفتر بهنظر میرسد. این ضعف دفاعی در برابر تروریسم، باعث تشدید کشتار عام زحمتکشان و تودههای تحت ستم شده است.
از آنجا که طرفهای جنگافروز نیت و تصمیم برای «آتش بس» و یا «صلح» ندارند، در روزهای اخیر از سوی طالبان حملات گستردهی تروریستی افزایش یافته است، که در نتیجهی درگیریهای شدید، بیشتر ولسوالیها (شهرستانها) در ولایات (استانها) مختلف سقوط کرده اند و یا هم در آستانهی سقوط استند.
دولت سرمایهداری هم برای اینکه کاری کرده باشد، در بهترین حالت وزرا و اراکین فاسد را از یک کرسی به کرسی دیگر دولتی برای فریبدادن تودهها نصب میکند. بحران عمیق امنیتیِ که این روز ها تشدید یافته است، به گونهیی، به مخالفهای سیاسی نظام و حتا شرکای نظامی این دولت بهنحوی مشروعیت داده است که حامیان خویش را مسلح سازند و برای باجگیریهای جدید، خودشان را آماده کنند. مسلحسازی حامیان فرماندههای جهادی و رهبرهای سنتی- قومی، زیر نام “دفاع از ارتش ملی و مبارزه در برابر پیشرویهای طالب” نام گرفته است.
تداوم این شرایط، که از ناکارایی دولت سرمایهداری و عمیقاً در بحرانمانده منشأ میگیرد، واضح است که در آیندهی نهچندان دور گریبانگیر زندگی و حیات و تهدید شدن و بیشتر قربانیشدن اکثریت مردم ستمدیده و بیدفاع افغانستان، بهخصوص تودههای زحمتکش کابل میشود.
این خیزشهای بیبرنامهی تودهها که معلولِ فریبخوردن توسط رهبران سنتی – قومی، و یا پسران این جلادان و خاینان، برای دفاع از خود و این دولت سرمایهداری است، بیشتر برای مستحکمکردن ریشه و بنیاد دولت سرمایهداریِ بحرانزده است.
اگر این دولت پوسیدهشده دوباره جان بگیرد، بیشتر از پیش به جانِ مردم مسلحشده و زحمتکشان میافتد، چون درک میکند که برای تداوم حیات سیاسی و اقتصادی و منافع مشخص اقلیت باید یکهتاز باشد و این خودخواهی و یکهتازی سبب میشود تا بیشتر تودهها را سرکوب کند؛ آنچه در بیست سال تمام انجام داد. تاریخ نشان داده است، که این شرایط باعث می شود که خود این نیرو ها در نهایت توسط دولت سرکوب شوند.
نظام سرمایهداری در افغانستان با آنکه از سوی امپریالیسم حمایت مالی و جنگی میشود، هیچ برنامهیی برای رفاه تودههای زحمتکش و کارگران افغانستان ندارد. در سالهای گذشته کمکهای مالیِ را که به مٶسسههای مالی این دولت انجام دادند، کلاً در دست اقلیت فاسد در دستگاه حکومت قرار گرفت و از این طریق توانستند دستگاههای استثماریشان را ایجاد کنند؛ بانکها و مٶسسات مالی خصوصی و کارخانههای خصوصی را ایجاد کردند که توسط آن بیشتر از کارگران و زحمتکشان سود بگیرند.
در نظام سرمایهداری دو طبقه وجود دارد؛ استثمار کننده و استثمار شونده، که اولی وابسته به دولت سرمایهداری حاکم است که در این روز ها برای حفظ منافع خود با استفاده از پول وثروت خود، دارد مردم بی برنامه و ناآگاه را بخاطر منافع خود، مسلح می سازد و طبقهی دومی، طبقه کارگر است. این طبقهی فقیر و بیچیز در دولت سرمایهداری آسیبپذیرترین طبقه است. ستم طبقاتیِ که روی شانههای طبقهی کارگر است، فقط با مبارزه از بین میرود. این طبقه، برای رهایی، د راهی بهجز مبارزه ندارد.
در افغانستان، که امروز در شرایط بد و سخت امنیتی بنابر ناکارایی این دولت سرمایهداری قرار گرفته، جریانات و احزاب و گروه های مختلف برای این بحران نسخهی راهحلهایی از بالا ارایه میدهند، که هیچ کدام آن تضمینکنندهی سرنوشت کارگران و زحمتکشان افغانستان نیست.
آنچه را که گرایش مارکسیستهای انقلابی افغانستان در برابر این نا-راهحلها ارایه میدهد؛ اتکا به طبقهی کارگر است. طبقهی کارگر در افغانستان از ناحیهی شرایط اجتماعی آن، یگانه نیرویی است که میتواند به جنگ دیرینهی امپریالیستی افغانستان خاتمه بدهد.
کارگران با مبارزه علیه سرمایه میتوانند تشکل مستقل خود را به رهبری خود تدارک و ایجاد کند، که با این رویکرد، طبقهی کارگر بیشتر به آگاهی سیاسی و ضد سرمایهداری میرسد و در یک آیندهی نزدیک، برای گسترشِ آگاهی ضد سرمایهداری نیازمند به ایجاد حزب پیشتاز انقلابی میشود. حزب سیاسی کارگرانِ سوسیالیست، که نهاد تمثیلکنندهی دیموکراسی کارگری است، حزبیاست که از پایین از درون طبقهی کارگر، با برنامهی عمل ضد سرمایهداری شکل گرفته باشد.
کارگران افغانستان چه امروز چه در آینده، مسٶولیت تحول در جامعه را دارند. چون نیروهای دیگری که اینجا هستند، در نبود یکچنین رهبری انقلابی طبقهی کارگر در دستگاه سرمایهداری، از هر جریان و سازمانی که باشند، منحل میشوند و اینرا تاریخ برای جنبش کارگری در سطح جهان به اثبات رسانده است که رفرمیسم و سوسیالدیموکراسی و لیبرالیسم، که بیشتر در میان جریانات با «شیپ» و «تیپ» نَوی که بهخود گرفتهاند، درحمایت از سرمایهداری و بورژوازی به جنبش کارگری خیانت کردند.
هر قدر که سرعت تشکلیابی و تسخیر آگاهی ضد سرمایهداری در طبقهی کارگر بطی باشد، به همان اندازه وقت تلف شده و طبقهی سرمایهدار در لایحهی دولت برای تداوم خود، برنامهریزیهای خاینانه را قطار میسازد.
بناءً، طبقهی کارگر و همپیمانان آن، از همین اکنون وظیفهی انقلابی دارند؛ که برای سرنگونی کل نظام سرمایهداری برنامهریزی کرده، برای تدارک و ایجاد حزب انقلابی اقدام کند.
گرایش مارکسیستهای انقلابی افغانستان برای این امر خود را آماده ساخته و برای این که بتواند گوشهیی از وظیفهی خود را اجرا سازد، از بدو تأسیس، وارد مبارزات ضد سرمایهداری شده است.
حالا زمان آن رسیده که در برابر نظام سرمایهداری با دار و دستهاش و تروریسم، خودِ کارگران و زحمتکشان و قربانیان جنگ اعم از زنان و جوانان، با هم متحد شده در دفاع از منافع خود قرار بگیرند. در غیر آن، تودههای بدون برنامه ابزاری در دست سرمایهداری و رهبران جلاد، برای رسیدن به منافع شخصیشان خواهند بود.
پس این وظیفهی فوری و فوتی طبقهی کارگر است که بهپا خیزند و زنجیرهایی که دور گلویشان حلقه شده را یکجا با متحدین زحمتکش خود خُرد کرده و خود و سایر انسانهای این جامعه را مبنی بر آنچه که کارل مارکس برای رهایی انسانها پیشگویی کرده، همانند انقلاب کتبر روسیه، به رهایی و آزادی برسانند.
پیش بهسوی ایجاد کمیتههای دفاعی مردم در برابر دولت سرمایهداری و تروریسم!
کارگران یگانه نیروی متوقفساز جنگ است!
پیش بهسوی ایجاد حزب پیشتاز انقلابی!
گرایش مارکسیستهای انقلابی افغانستان
سرطان ۱۴۰۰
آخرین دیدگاه ها