پوششی که اختیاری نیست، نقدی بر شعار “نان، کار ، آزادی، پوشش اختیاری” سازمان اقلیت

شماره ۸۳۰ نشریه سازمان اقلیت، در گزارشی به نقد عملکرد دولت سرمایه داری و اقدامات تبلیغی آنان که در هفته” عفاف و حجاب” صورت گرفته پرداخته است.در این گزارش شعاری رخ می نماید که شاید مرکز کانونی این گزارش نقادانه نیز باشد. مطلبی که گویی نه برای نشریه ای سازمانی و البته نشریه ای کمونیستی، بلکه برای یک ژورنال عامیانه نگاشته شده است. در یک سوی این مطلب،دژخیمان اسلامی نشسته اند که پاسدار حجاب اسلامی اند(جالب اینجاست که دژخیمان سرمایه در معادله سراسر مجهول اقلیت جایی ندارند) و در نقطه ای دیگر، زنان شجاعی ایستاده اند که پاسداران و کارگزاران حجاب اسلامی در تاثیر گذاری بر آنان ناکام مانده اند. زنان، در این مطلب با بورژوایی ترین عینک ممکن دیده شده اند. به صورت کلیتی یکپارچه. به عبارتی دیگر، برای زنان پرولتاریا جایی در این تحلیل نیست.

پیش از پرداختن به محور اصلی بحث الزامی است که وظیفه نشریه ای کمونیستی در خصوص اتخاذ موضع در باره مسئله زنان و همچنین صدور شعار انقلابی را روشن کنیم. شعار انقلابی، صرفا کلماتی بهم چسبیده نیست. بلکه در گام نخست، نمودی از درک تشکیلات انقلابی از وضعیت عینی، سنجش سطح آگاهی توده مردم و به خصوص پرولتاریا، آنالیز خطوط ایدئوالوژیک حاکم بر آگاهی آنان و در نهایت طرح پیام و شعاری است که پلی از آگاهی آنان به آگاهی سوسیالیستی  بزند و به آژیته نمودن درک طبقاتی بپردازد. شعار با اتخاذ رویکردی تعرضی و یا تدافعی، توجه صفوف گسترده کارگران را به وظایفی که در لحظه بر دوش آنان است جلب می کند. با رشد هر چه بیشتر بازو های هژمونیک بورژوازی، تبلیغات کمونیستی و به خصوص شعار که چکیده ای از اهداف و اصول در لحظه معین است اهمیت بیشتری می یابد. عمق و محتوای شعار و همچنین آگاهی ای که شعار با خود حمل می کند از اهمیت ویژه ای برخوردار می‌ شود. در غیر این صورت شعار در حد شعار های بورژوایی که کورکورانه و بدون درک انضامی از وضعیت صادر می شود، تنها عبارت پردازی صرف بوده و کما آنکه حتی در جهت تثبیت و خدمت به شعار های بورژوایی نیز عمل نماید.در حالیکه شعار و تبلیغ کمونیستی ماهیت خود را مدیون تخاصم نا تمام با جناح های متفاوت بورژوازی است. جناح هایی که هر کدام در تلاش اند تا با مبدل شدن به جریان اصلی در ضمیر طبقه کارگر شرایط استثمار و بهره وری را به نفع خود بیشتر کند. این سبک کار تفاوت فاحشی با تبلیغات و شعار های عوام گرا دارد.

اپوزیسیون انقلابی کمونیست می بایست با خود صادق باشد و واقعیت ها را بپذیرد. جریان غالب بر جنبش زنان ایران یک جریان امپریالیستی است. بد نیست اگر اشاره شود که حتی جریانات چپ نظیر شاخه نظامی (HDP) که از نبرد کوبانی به بعد به میانجی رسانه های گوناگون ناسیونالیستی و امپریالیستی در کارزار مبارزاتی زنان ایران بولد شدند نیز بر حول محور رابطه امپریالیسم می گردد. می توان آشکارا اعلام داشت که گیسو های بافته شده و آزاد در باد دختران کرد سوری با گیسو های آزاد و رنگ زده ی دختران سانتی مانتال تهرانی که ویدیو ی خود را از چهارشنبه ای شوم برای مسیح علی نژاد فرستاده اند برای جنبش زنان ایران به یک اندازه مهلک و به مثابه طناب داری است که می تواند نقشی واپس گرایانه در جنبش انقلابی زنان ایفا کند. به همین دلیل است که سویه های مترقی این جریان نباید طیف کمونیست انقلابی را دچار وسوسه همراه شدن با آنان کند. بلکه می بایست با افشای چنین جناح هایی انزوای آنان را در شرایط فعلی رقم زند تا در موقعیت های انقلابی جریاناتی از این دست توان اعمال اتوریته و مبدل شدن به جریان غالب را در جنبش زنان نداشته باشند.اگر زنان طبقه کارگر و مشخصا پیشتازان آنان توانایی اعمال رهبری و اجرایی نمودن برنامه ها و شعار های خود را نداشته باشند و سیاست طبقاتی را به سیاست های خرد جنسیتی واگذارند تنها به رفرم های مقطعی تن خواهند داد. چند و چون این امر را توانایی تفکیک مطالبات و اولیت بندی های مسائل زنان مشخص خواهد کرد. زنان طبقه کارگر در چنین شرایطی با اتخاذ  تاکتیک های سوسیالیستی و درکی انضمامی محور کار را به جایی می کشانند که درون جریانات بورژوایی و امپریالیستی حل نشوند بلکه بلوک مبارزه مستقل را تشکیل دهند.

باید گفت که مطلبی که تحت عنوان “ناکامی رژیم در بسیج زنان علیه زنان” در نشریه کار نوشته شده نه تنها بر چنین محوری حرکت نمی کند بلکه نشانی از عقب نشینی از مواضع کمونیستی بوده و با جریان های موجود جنبش زنان همراه می شود. امری که می تواند هم به تضعیف حزب انقلابی به صورت منفرد منجر شود و هم به تضعیف ادبیات انقلابی اپوزیسیون کمونیستی. چرا که زمانی که وظیفه تبلیغات کمونیستی نشان دادن بن بست های موجود جامعه بورژوایی در تمامی فرماسیون های آن است و نه ساکن نگه داشتن آگاهی طبقه کارگر با مفاهیمی چون “رژیم اسلامی”  و یا تاکید بر جنبه هایی از خصلت دولت سرمایه داری ایران نظیر “حجاب اجباری” که در چرخش های مشخص یعنی دورانی که دولت سرمایه داری در طوفان جنبش های اجتماعی در غلتیده می تواند به سادگی از آن دست بکشد. چنین عقبگرد احتمالی ای از مقتضیات حفظ ساختار سرمایه است و از دولت سرمایه داری ایران نیز بعید نیست. حال باید پرسید که آیا با تصور چنین امری شعار “پوشش اختیاری” چقدر می تواند رادیکال و انقلابی به احتساب آید؟ آن هم با آگاهی بر این امر بدیهی انقیاد زنان توسط حاکمیت نه امری الزاما ضروری که حاکمیت شالوده های خود را بر آن چیده بلکه تنها برآمده خصلت ایدئولوژیک حاکمیت است. دولت سرمایه داری موجدیت خود را از چرخش سرمایه و حفظ روابط استثمارگرانه می گیرد و نه پوشش های دستوری. خود پوشش نیز در این گردونه جای می گیرد یعنی در خدمت حفظ ساز و کار ها و مناسبات سرمایه داری. به همین دلیل است که نمی بایست ستم بر زن را در حجاب اجباری خلاصه کرد یا آنکه عامل ستم را “رژیم اسلامی” و نه مناسبات سرمایه در آن شناسایی کرد.

لنین در مکالمه ای با کلارا زتکین اعلام می دارد: “برای ما مسئله فقط این نیست که خواست هایمان چه چیز هایی است. بلکه مسئله این است که چگونه آن ها را می خواهیم.”[1] برای چندین دهه است که مارکسیسم_ لنینیسم از جانب طیف های بورژوایی، رفرمیستی و فمنیستی بر چسب فرو کاست گرایی طبقاتی را در خصوص جنبش زنان خورده است و به همین علت است که اپوزیسیون چپ در خصوص مسائل زنان یا رو به چپ روی افراطی نهاده و به واسطه فهم تا مغز استخوان بورژوایی از جایگاه زنان هم از نقطه نظرتاریخی و هم در دوران سوسیالیسم به غده ای سرطانی درون جنبش چپ مبدل می شوند و یا با همراه شدن با موج غالب جنبش زنان وظیقه انقلابی خود را حداقل در زمینه جنبش زنان وا می گذارند. هر دو نوع این موضع گیری ها سنخیتی با درک مارکسیستی از مسئله زنان ندارد و بلطبع نخواهد توانست تکانه ای به جنبش زنان ایران نیز وارد نماید. طبیعی است که آزادی پوشش یکی از ابتدایی ترین حقوق هر انسانی اعم از زن یا مرد است. و در کشور هایی نظیر ایران دفاع از لغو اجباری پوشش کاملا بر حق است اما نقد اساسی نه به خواست این حق، بلکه به چگونه شناساندن این ستم و هچنین چگونه خواستن آن است.آزادی پوشش بر خلاف آنچه اکونومیست های فرقه گرا اظهار می دارند یک خواست میان مایه و خرده بورژوایی نیست. بلکه شکل نشان دادن و فریاد اعتراض برای لغو آن در چهار چوب چنین ادبیاتی که مشخصا نگارند “نشریه کار” به کار برده است نشان دهنده خواست و درکی بورژوایی از این مسئله است.

حال به نقطه ای دیگر از نقد به درک “اقلیت” از اختیاری بودن پوشش می رسیم. ضرورت امپریالیسم ستیزی و روشن نمودن خطوط افتراق با جریان های آن امری است که از درک و تعهد طبقاتی بر می خیزد. نمود این درک می بایست در شعارها و برنامه های هر تشکل کمونیستی نمایان باشد.آیا با شناخت از بازو های هژمونیک گسترده ای که هر روزه در عرصه جهانی به وجود آمده اند تا ایدئولوژی و منطق بازار را بر توده مردم مسلط سازند می توان سخن از اختیار به میان آورد؟ آیا زمانی که تنها در طول یک هفته ساختار کلی مد توده مردم و به خصوص جوانان تغییر می باید و تمام لباس های پیش به قولی دمده می شوند میتوان حرف از اختیاری بودن پوشش زد؟ ایدئولوژی و منطق بازار با سرعتی وحشت آور به جلو می تازد تا به طور روزمزه هر آن قانونی را که اندکی پیش وضع کرده ریش خند کند و تمام این ها برای انباشت سود بیشتر است. رسانه های مختلف جهانی به میانجی فیلم ها، سریال ها و حتی تبلیغاتی که بر عهده سلبریتی ها می گذارند به طور مداوم در تلاش است که با دیکته نمودن قوانین خود بازار را در چنگ گیرد و ایدئولوژی بورژوایی و خرده بورژوایی را پراکنده سازد. زنان را می بایست در کانون این اهداف دید.اهدافی که در تلاش است تا معیار هایی از پوشش و زیبایی را به زنان و همچنین مردان القا کند تاروابط این دو جنس را بیش از پیش به ورطه هولناکی از تناقضات برساند و با حقنه معیار های زیبایی شناختی خود مناسبات طبقاتی را تثبیت بخشند.این معیار های زیبایی فر آورده و برآیند متغیر کار اجتماعی است و نمی تواند از نیرو های تولیدی و یا مبارزه طبقاتی برکنار باشد به همین خاطر روشن سازی ماهیت اصلی این موسسات تجاری برای طبقه کارگر الزامی است. زن کارگر مطلقا آنگونه که “اقلیت” شعار می دهد نمی تواند آزادانه پوشش را انتخاب کند چرا که در گام اول پوشش وی گره زده شده با اراده طبقاتی اش است. زن کارگر شاید در حسرت برند های معروفی که در تن صاحب کاران خود می بیند باشد و در اینجا نیز اطلاع ندارد که علاقه اش از چه عوامل تعین بخش پنهانی نشات می گیرد. زن کارگر قانع شده است که ملاک و معیار های زیبایی در انحصار ثروتمندان است و این امر به سرخوردگی اش می انجامد. سرخوردگی ای که راه را برای استثمار وی  آسان تر می کند. گستردگی این نوع ایدئولوژی در میان بخش های متفاوت طبقه کارگر واکنش های تا حدودی متغیر هم به دنیال دارد. واکنش هایی که همگی دال بر استیلای اقتصادی و فرهنگی دارد. استیلای فرهنگی به واسطه ایدئولوژی های رنگارنگ بورژوایی ابزار سلطه و همچنین نمایشگر پروسه سلطه و استثمار است و به همین دلیل می توان گفت که خصلتی دوگانه دارد. این خصلت دوگانه این درک نادرست را به طبقه کارگر و همچنین توده مردم می دهد که آنان در انتخاب تصمیمات خرد و کلانشان مختار و مستقل عمل می کنند.این امر تنها زمانی میسر است که طبقه کارگر از این پوسته ایدئولوژیک خارج شوند. پوسته ای که فرودستان در طول خودآگاهی طبقاتی و انقلابی از آن گسست می کنند تا شکل و صور های  آن را بر انداخته و شکل های نوینی را جایگزین کنند.

وظیفه تشکل های کمونیست روشن کردن این قبیل مسائل است و نه طرح صرف شعار هایی که ریسمان آن  از هر جایی آنقدر کشیده شده که در شرف از هم گسیختن است. زنان طبقه کارگر ایران می بایست مبانی ای را فرا گیرند که آنان را در ضدیت با مناسباتی قرار دهد که انقیاد آن ها را رقم زده.  زنان کارگر می بایست از رهگذر شعاری سیاسی ضرورت اتحاد طبقاتی با مردان پرولتریا را درک کند. آنچه باید در دستور کار قرار داد جلب توجه، اعتماد و اطمینان زنان کارگر به برنامه های سوسیالیستی و شناساندن روند انقیاد زنان در طول تاریخ است. که می تواند آنان را به درک درستی از خود در درون جامعه بورژوایی برساند. به میانجی چنین درکی است که زنان طبقه کارگر مفهوم جنگ طبقاتی و التزام آن را درمی یابند و فردای خود را در جامعه ای می سازند که رشد و شکوفایی در آن محدود به “اختیاری” بودن پوشش نیست.

احمد آزادی جو

۱ مهر ۱۳۹۸

[1] لنین و مسئله زنان/کلارا زتکین

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران