خطاب به کارگران ونزوئلا / نامه سرگشاده مازیار رازی ۱۳۸۸

نمایندگان پارلمان اروپا روز پنجشنبه ۱۱ بهمن (۳۱ ژانویه) با اکثریت آرا خوان گوایدو، رهبر مخالفان نیکلاس مادورو، رئیس جمهور فعلی ونزوئلا را به عنوان رئیس جمهور موقت این کشور به رسمیت شناختند. پارلمان اروپا هم‌زمان از فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، و تمام کشورهای عضو اتحادیه اروپا خواست از این تصمیم پیروی کنند. در رای‌گیری‌ای که امروز در بروکسل انجام شد، ۴۳۹ نماینده رای موافق، ۱۰۴ نماینده رای مخالف و ۸۸ نماینده رای ممتنع دادند.

در حاشیه این واقعه اسفبار، تاریخ بار دیگر نشان داد که رفرم های اجتماعی در جامعه سرمایه داری بدون از هم پاشاندن ماشین دولت سرمایه داری تنها می تواند راه را برای بازگشت به عقب هموار کند. از خود گذشتگی کارگران و زحمتکشان ونزوئلا تحت رهبری هوگو چاوز و جایگزین وی نیکلاس مادورو  تماماً پس از بیش از یکدهه به هدر رفتند. بوروکراسی حاکم در ونزوئلا تمام دستاوردهای اولیه را به نابودی کشاند. امروز یکی جریان راستگرا وابسته به امپریالیسم در حال جایگزینی دولت نیکلاس مادورو به عنوان «قهرمان ملی» است.

نامه سرگشاده زیر پس از سفر احمدی نژاد به ونزوئلا حدود یکدهه پیش  توسط مازیار رازی نوشته شد که به زبان اسپانیلوی میان کارگران ونزوئلا در آن دوره پخش گشت.

در حاشیه وقایع اخیر این نامه را باز انتشار می دهیم. میلیتانت

******************************************************

خطاب به کارگران ونزوئلا در مورد حمایت هوگو چاوز از احمدی نژاد

کارگران شریف ونزوئلا

مارکسیست های انقلابی ایران، از دستاوردهای شما در”جنبش بولیواری” مطلع بوده و همواره از این جنبش در مقابل دروغ پردازی های وسیع و دخالت های آشکار و پنهان امپریالیسم حمایت کرده اند. فعّالین کارگری و دانشجویی در ایران، برای حمایت از جنبش ارزشمند شما و مقابله با تهاجمات و مداخلات امپریالیسم آمریکا در ونزوئلا، کمپین “دست ها از ونزوئلا کوتاه” را ایجاد کرده و طی سال های گذشته، همراه با شما در صف مقابل تهاجمات امپریالیستی قرار داشته اند. بدیهی است که دستاوردهای شما تحت رهبری آقای هوگو چاوز به دست آمده و از این نظر نیز، شما برای او عمیقاً احترام قائلید.

امّا آقای هوگو چاوز در سیاست خارجی خود دچار لغزش بزرگی شده و با پشتیبانی خود از احمدی نژاد، همبستگی کارگران و دانشجویان ایران با انقلاب شما را نادیده گرفته و به عبارتی بی ارزش نشان داده است. حتماً مطلع هستید که دو هفتۀ پیش، احمدی نژاد با حمایت مستقیم خامنه ای بزرگترین تقلب را در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری ایران انجام داد و سپس تمام معترضان به این تقلب بزرگ را با سبعیّت تمام به خاک و خون کشید. تنها کافیست به گزارشات رسانه های بین المللی توجّه کنید تا عمق این فاجعه را دریابید. این حملات وحشیانه مورد اعتراض میلیون ها نفر از کارگران و دانشجویان و هم چنین گرایش های مارکسیستی و انقلابی در سراسر جهان (که عمدتاً از طرفداران انقلاب بولیواری نیز می باشند) قرار گرفته است.

با این اوصاف، آقای چاوز یکی از نخستین افرادی بود که از احمدی نژاد حمایت کرد. او در سخنرانی تلویزیونی هفتگی خود گفت: “پیروزی احمدی ‌نژاد یک پیروزی تمام عیار بود. آن ها می‌کوشند این پیروزی را لکه ‌دار کرده و از این طریق دولت و انقلاب اسلامی را تضعیف کنند. من می‌دانم که آن ها موفق نخواهند شد.” و این که “دنیا باید به ایران و پیروزی محمود احمدی‌نژاد احترام بگذارد”. این سخنان نسنجیده و بی اساس از سوی رئیس جمهور شما، اهانت بزرگ و مستقیم به میلیون ها جوانی است که در روزهای اخیر در خیابان های ایران ضدّ استبداد برخاسته و حتی تعدادی از آنان، جان خود را هم از دست داده اند. بسیاری از این جوانان به شکل خودجوش و بدون آلوده شدن در “دعواهای داخلی رژیم” و یا همسو شدن با خطّی که هم اکنون امپریالیسم آمریکا برای مصادرۀ جنبش دنبال می کند، به خیابان ها سرازیر شده بودند. به علاوه، سخنان رئیس جمهور شما توهینی بزرگ به میلیون ها کارگر ایران محسوب می شود. کارگرانی که بسیار از رهبرانشان امروز در زندان های قرون وسطی ای دولت احمدی نژاد زیر شکنجه قرار دارند و حتی برای برخی از آنان حکم “شلاق” صادر می شود! کارگرانی که برای برگزاری مراسم اوّل ماه مه امسال در تهران شدیداً از سوی مزدوران دولت احمدی نژاد سرکوب شده و هنوز در زندان به سر می برند.

آقای هوگو چاوز تا کنون هفت بار به ایران سفر کرده و هر بار یکی از منفور ترین افراد این کشور را به آغوش کشیده و از او به عنوان “برادر”ش نام برده است. او توجّه نمی کند که وضعیّت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ونزوئلا و ایران در دو مسیر کاملاً مخالف حرکت می کنند. اگر چه هر دو کشور شاهد افزایش قابل ملاحظه ای در درآمدهای حاصل از نفت (و گاز) بوده اند، امّا، مابین شیوه های استفاده از این درآمدهای مضاعف، تفاوت های فاحشی وجود دارد. در ونزوئلا، از این درآمد برای ساخت بیمارستان، مدارس و دانشگاه و سایر زیرساخت های اساسی کشور استفاده می شود، ولی در ایران برای پر کردن جیب عدّه معدودی سرمایه دار انگل صفت.

از یک سو در ونزوئلا، ما شاهد ملّی شدن هر چه بیشتر شرکت ها و کارخانجات، خدمات رایگان بهداشتی و درمانی، آموزش و پرورش و آزادی های مدنی و غیره بوده ایم ( به عکس در ایران، “خصوصی سازی” حتی به قیمت زیر پا گذاشتن اصل ۴۴ قانون اساسی این کشور و به بهانۀ عدم کارایی و بهره وری پایین بنگاه ها و کارخانجات دولتی، در دستورکار روز دولت قرار گرفته است) تمامی این پیشرفت ها برای کارگران و اقشار محروم ونزوئلا، به معنای در دست گرفتن زندگی و سرنوشتشان می باشد؛ مهم تر از همه، سلب مالکیّت از کارخانه ها و تشویق به کنترل و دخالت کارگری، ماهیّت جنبش کارگری ونزوئلا را دگرگون کرده و چند گام به پیش برده است. جنبش بولیواری و سیاست های حکومت آن تغییرات عظیمی را در توازن نیروهای طبقاتی ونزوئلا به نفع طبقۀ کارگر انجام داده است. حکومت ونزوئلا نه تنها کارگران را به ساختن “اتحادیۀ ملی کارگران”، به عنوان بدیلی در مقابل “کنفدراسیون کارگری ونزوئلا”، تشویق کرده ، بلکه کارگران را در اداره و مدیریت کارخانجات و سایر شرکت ها دخالت داده است. تمام جهان می داند که دولت شما  فهرست اسامی ۱۱۴۹ کارخانۀ تعطیل شده را بیرون داده و به صاحبان آن ها اخطار داده است که «آن ها را تحت کنترل کارگری قرار دهید و یا حکومت از شما سلب مالکیت خواهد کرد!»

امّا در ایران، علاوه بر نبود ابتدایی ترین حقوق دموکراتیک ، کارگران از داشتن حق تشکیل هرگونه اتحادیۀ مستقل کارگری محروم هستند. امروز، کارگران ایران حتی حق داشتن یک کنفدراسیون مانند “کنفدراسیون کارگری ونزوئلا” را هم ندارند! آن چه آن ها دارند در «خانۀ کارگر» و «شورای اسلامی کار» و نهادهای ضدّ کارگری وابسته به دولت خلاصه می شود؛ نهادهایی که اصولاً  در تقابل با کارگران و برای خفه کردن هرگونه جنبش کارگری شکل گرفته اند.

امّا در پیش چنین نبوده است: سرنگونی رژیم شاه، برای کارگران آزادی هایی را دربر داشت که در برخی موارد حتی شامل کنترل بر تولید و توزیع نیز شد. امّا هیئت حاکم اسلامی موفق شد با سرکوب، تمام دستاوردهای کارگران را از آن ها باز پس گیرد. این رهبرانی که شما در آغوش می کشید، با کشتن هزاران کارگر، جنبش را نابود کردند و چندین دهه به عقب کشاندند. در جامعۀ ایران، حتی اتحادیه های کارگری زرد طرفدار کارفرما- که در دوره  شاه قابل تحمل بود- غیرقانونی شده و هم چنان غیرقانونی باقی مانده است! حتی یک فدراسیون اتحادیه های کارگری، مانند “کنفدراسیون کارگری ونزوئلا” نیز در ایران غیرقانونی می باشد!

در ایران، میزان بیکاری رسمی (که پایین تر از میزان واقعی برآورد شده است) ۸۵/۱۰ بوده و بیکاری در میان جوانان (بین سنین ۱۵ تا ۲۴ سال) ۳۵/۲۲ است. حتی وقتی کارگران شاغل هستند، اغلب حقوقشان پرداخت نمی شود- در بسیاری از موارد بیش از یک سال. حتی آن هایی که دستمزد خود را دریافت می کنند به زحمت قادر به پرداخت هزینۀ نیازهای ابتدایی خود در زندگی هستند، زیرا که دستمزدشان کفاف یک زندگی معمول و شرافتمندانه را نمی دهد. برای نمونه، اجازه ی آپارتمان دو اتاق خوابه ۴۲۲ دلار در ماه است، در حالی که درآمد یک کارمند عادی ۱۲۰ دلار، درآمد یک معلم ۱۸۰ دلار و حتی درآمد یک پزشک ۶۰۰ دلار در ماه است. جای تعجبی نیست که ۹۰% جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی می کنند.

کارگران شریف ونزوئلا

دولت سرمایه داری ایران، هیچ اختلاف و تضادّ بنیادین با امپریالیسم آمریکا ندارد. آن ها در حالت جنگ سرد با آمریکا قرار دارند و با دریافت امتیازات کافی، به زودی وارد معاملات سیاسی با ایالات متحده خواهند شد و پشت شما را خالی خواهند کرد. در حقیقت دولت سرمایه داری ایران به آمریکا در تهاجم و اشغال نظامی افغانستان و عراق – و روی کار آوردن رژیم های دست نشانده ای مانند رژیم «کرزای» و «ملکی» به وسیلۀ تبادل تجاری امنیتی و معاملات دیگر- کمک کرده است. دولت سرمایه داری ایران هم اکنون مشغول مذاکره نزدیک با دولت اوباما در مورد حل مسایل افغانستان است. این دولت علی رغم شعارهای به ظاهر “ضدّ امپریالیستی” اش، به سوی بازسازی پیوندهای سابق خود با ایالات متحده آمریکا پیش می رود. گزینش احمدی نژاد، نشانگر چرخش نهایی رژیم برای حل اختلافاتش با امپریالیسم، و در رأس آن آمریکا است. بر خلاف تمام “دشمنی ها”، و ژست های “ضدّ امپریالیستی”، رژیم آمادۀ حلّ کلیۀ اختلافات موجود با آمریکا است. دولت ایران می خواهد از ایران، جامعه ای مثل کلمبیا بسازد (در کلمبیا هزاران کارگر اتحادیه ای کشته شده است تا شرکت های چند ملیتی بتوانند بدون هیچ گونه مانعی، کارگران را استثمار کرده و منابع طبیعی کشور را به یغما برند). بی جهت نیست که دولت ایران، سال هاست در جهت اجرای نسخه های نئولیبرالی ورشکستۀ بانک جهانی و صندوق بین المللی پول گام برداشته و برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی لحظه شماری می کند.

کارگران شریف ونزوئلا

پیوند نزدیک و مرتب رهبر شما آقای هوگو چاوز با سران این رژیم، موجب شده است که توده های مردم ایران به درس های بزرگ روند انقلابی در ونزوئلا پشت کنند. جای گرفتن در قلب و ذهن توده های مردم ایران و کشورهای نظیر آن، بهترین راه حل درازمدّت برای قطع کردن دست های واشنگتن از آمریکای لاتین است. نزدیکی رهبر شما با دولت سرمایه داری ایران، دولتی که دستهایش به خون هزارها کارگر و جوان آغشته است، نشان می دهد که سیاست بین المللی ضدّ امپریالیستی رهبر شما دچار انحرافی اساسی است. ایشان با نزدیکی به رژیم های ارتجاعی، هرگز نخواهد توانست مبارزۀ ضدّ امپریالیستی را به فرجام رساند. تنها اتحاد نمایندگان واقعی کارگران و زحمتکشان می تواند در مقابل امپریالیسم ایستادگی کند.

کارگران شریف ونزوئلا

در کنار کارگران ایران قرار بگیرید و سیاست خارجی رهبران خود را محکوم کنید. طرفداری از احمدی نژاد یعنی طرفداری از سرکوب کارگران و جوانان ایران. مواضع انحرافی آقای چاوز را به چالش کشیده و آن را طرد کنید. طرفداری از دولت احمدی نژاد، آن هم پس از وقایع اخیر، در بدترین حالت یک خیانت آشکار به زحمتکشان ایران و در بهترین حالت یک لغزش اساسی در سیاست خارجی است

با احترام

مازیار رازی

سخنگوی گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

سوم تیر ۱۳۸۸

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران