چشم اندازهای رو به رشد جنبش کارگری
جنبش کارگری وارد فازهای کیفیتاً نوینی شده است.
از ظهور و بالندگی چشماندازهای متکی بر نوع جدیدی از سازمانیابی و اداره جامعه و تولید در غالب شوراها و کمیته های کارخانه و تا حدودی عینیت یافتن بدوی آن در تجربهی مجمع نمایندگان در هفت تپه و علاقمندی فولاد اهواز به تعمیم چنین الگویی تا مخالفت صریح و بی قید و شرط پیشروترین بخشهای این طبقه با خصوصیسازیهای افسارگسیختهی سرمایهداری ایران و مطالبه بازگشت کارخانجات ورشکسته به دولت با تحقق اهرم تضمین کنندهی کنترل کارگران بر تولید و امور کارخانه، از خستگی ناپذیری و شهامت کارگران خوزستان در بیش از سه هفته اعتصاب و تکاملش به اعتراضات خیابانی با همراهی دیگر اقشار ستمدیدهی اجتماعی تا نمایان ساختن این قانون بنیادی که در جوامع پیرامونی حل کوچکترین خواستهای اقتصادی و حداقلی مانند دستمزد معوقه و تضمین امنیت شغلی و بیمهها و… در تصادم با بحران های ساختاری طبقه حاکم و نیروی قهر و سرکوب دولتی به سرعت سیاسی و رادیکال میشود.
ناکارآمدی هر نوع بدیل بورژوایی در حل بیکاری، تورم، کاهش فاصلهی طبقاتی و شکاف فقر و ثروت و جلوگیری از فساد و رانتخواری سیستماتیک دولتی به بهترین شکل در برنامههای اقتصادی و کلان تمامی جناحهای آن، چه آنها که سهم انحصاری و تعیین کننده از ارزش اضافی دارند و چه جا ماندههای پشت پنجرهی اپوزیسیون خارج کشوری فاش شده است.
درجا زدنهای سرگیجه آور و ساختاری بورژوازی ایران، فارغ از اختلافات روبنایی در پوستهی سیاسی دولت بورژوایی، در اشتراکات در هستهی اقتصادی و سازماندهی تولید و توزیع مبتنی بر کارمزدی و تولیدکالایی و گرایش بنیادی به سودآوری و تامین امنیت سرمایه و بهبود پروسه ی انباشت است.
تحت شرایطی که نه فقط جناحهای درون رژیم اسلامی بلکه نیروی راست مخالف، سلطنتطلب و فرشگردی و بورژوالیبرالها برنامهای جز تداوم سیاست های نئولیبرالی کالایی سازی روزافزون آموزش و بهداشت و رفاه اجتماعی، مقرراتزدایی نیروی کار و واگذاری غالبا شکست خوردهی صنایع تولیدی و موسسات مالی به بخش خصوصی، و هر آن چه در بستر عمل تولید اجتماعی و با اتکای به نیروی کار زحمتکشان، ثروت اجتماعی می باشد است به مالکیت و انحصار یک اقلیت مفت خور ندارد.
اما در پس فقدان پاسخگویی استراتژی سیاسی و اقتصادی بورژوایی به بحرانها و معضلات اجتماعی، جنبش مستقل طبقه کارگر قرار دارد.
طبقهای که علیرغم ناموزونیها و عدم یکپارچگی در سطح آگاهی و سازمانیافتگی، زیر زراد خانهی ایدئولوژیک و مناسبات شئی وارهی بورژوایی و آگاهی کاذب، و تحت سالها سرکوب و تحمیق و حتی در شرایط فقدان رهبری انقلابی کمونیستی و خلاصه در برابر هر نوع کمبود و نارسایی، متکی بر نقش کلیدی در تولید و ذات ارزش آفرین نیروی کار و سرشت جمعی کار و استثمارش، نطفههای اولیه( زوگذر و آسیپ پذیر و نه کامل و سوسیالیستی) درک طبقاتی را در فرایند اعتصابهای محلی و صنفی تجربه میکند.
اعتصابات کارگری و صفوف به هم فشردهی معترضین به عنوان مهم ترین تبلور عینی نارضایتی فرودستان در سطح جامعه تنها و تک افتاده نیست بلکه راهنمای عمل متحدین بالقوهاش، معلمین و رانندگان کامیون و کشاورزان و جنبش دانشجویی و… است.
هرقدر اعتراضات سراسری ۱۳۹۶ ، صحنهی سیاسی و طبقاتی ایران را به قبل و بعد خود تقسیم، و زوال پذیری دولت بورژوایی و رد دوگانهی سنتی اصلاحطلب/اصولگرا و تنها حضور عینی و عاملیت تودههای پایینی در هر تحول اجتماعی را برملا ساخت، به دلیل عدم پیوند با اعتصابات کارگری جهت فلج کردن شریانهای حیاتی حکومت فرسوده شد؛ اما در عین حال تلألو موج جدیدی از تحرکات اجتماعی، از اعتصاب چند مرحلهای کامیونداران و رانندگان کامیون با مطالباتی روشن و گویا، تحصن سراسری معلمان و فرهنگیان در اعتراض به پولی سازی مستمر آموزش، کافی نبودن حقوق فرهنگیان و کیفیت پایین محتوای آموزشی، تا قلب تپندهی جنبش کارگری و طبقاتی ایران، اعتصابات هفت تپه و فولاد اهواز، نشانگر پتانسیل بالقوه و بستر عینی پیوند خیابان با محل کار، تظاهرات سراسری تودهای با اعتصابات کارگری و حتی اعتصاب عمومی فراهم آمده است.
این فاز نوین جنبش کارگری که از پس اعتصابات خوزستان پیروز زده، دیگر نه فقط تحقق مطالبات حداقلی و مبارزه از موضع تدافعی بلکه متکی بر طرح مطالبات تشکل و ادارهی شورایی کارخانه و دورنمای تعمیم آن به سراسر جنبش کارگری را هدف قرار داده.
اما تناقض مهم موجود در شرایط فعلی، عدم پیوند میان آمادگی عینی و گرایش به بلوغ سیاسی طبقه کارگر برای دست یازدیدن به پراتیک منسجم و قدرتمندانه طبقاتی و ناتوانی حاکمین در کنترل وضعیت موجود، با فقدان عامل ذهنی رهبری کننده و همان حزب پیشتاز انقلابی است.
آمادگی عینی جنبش کارگری و متحدانش منتج از بحرانها و ناتوانی دولت سرمایهداری و طبقه بورژوازی ایران و اعتصابات متعدد و پرشمار کارگران و معلمان و اعتراضات لایههای تحتانی و ورشکسته ی خردهبورژوازی و نیز رادیکالیسم جنبش دانشجویی و… می باشد و مهمتر از همه، متاثر از انکشاف و پیشرَوی مبارزات هرچند محلی و غیر سراسری طبقه کارگر به مرحلهای است که چشمانداز روییدن کمیتههای کارخانه و شوراها حداقل در پیشروترین لایههای آن به منصه ظهور رسیده است. گرچه ماهیت وضعیت فعلی در توصیف آن به عنوان اعتلای انقلابی نمیگنجد زیرا مشخصهی اعتلای انقلابی بسط قدرت دوگانه و سراسری شدن شوراهای کارگری است، اما عروج فاز نوین جنبش که بیش از هرچیز پتانسیل و امکان جرقههای خودانگخیته(مانند اعتراضات دی ماه) و جهش به سوی اعتراضات سراسری خیابانی همراه با اعتصابهای طبقه کارگر را در خود دارد، نمایانگر بحران رهبری پرولتاریا نیز میباشد.
رسالت حزب پیشتاز انقلابی، اتصال حلقههای مفقود و منفصل جنبش کارگری، کمیتههای مخفی اعتصاب و رهبران عملی طبقه کارگر با هستههای سوسیالیستی است و تنها در بستر چنین پیوندی پایههای مادی و اجتماعی اعلام موجودیت چنین حزبی مهیا میشود.
در صورت تداوم این تناقض و عدم آمادگی تشکیلاتی و سیاسی رهبری پرولتاریا، احتمال شکست و انحراف جنبش کارگری و مبدل شدن به گوشت دم توپ جریانات و بدیلهای بورژوایی نه یک بدبینی روشنفکرانه و خیالی بلکه درسی است برحسب تاریخ صد و اندی سال مبارزه طبقاتی.
بابک اکبری
۱۰ آذر ۱۳۹۷
آخرین دیدگاه ها