مارکسیسم یا سکتاریسم؟ / مازیار رازی (۱)

در دفاع از  مفهوم  مارکسیستی سازماندهی و  در  رد رجز خوانی های فرقه گرایان  و فرصت طلبان

پی دی اف PDF

«کسی که بخواهد برای کارگران نسخه ای از خود اختراع کند که برای کليه موارد زندگی تصميمات قبلاً حاضر و آماده ای را در بر داشته باشد يا تضمين دهد که در سياست پرولتاريای انقلابی هيچ گونه دشواری و وضع پيچيده ای پيش نيايد، وی را بايد صاف و ساده شارلاتان ناميد». لنین

در آستانهٔ سالگرد انقلاب پیروزمند اکتبر ۱۹۱۷ روسیه مروری بر تاکتیک هایی که منجر به پیروزی اولین و تنها انقلاب سوسیالیستی در جهان شد، برای نسل جوان در ایران ضروری  است. در محور تاکتیک هایی که منجر به پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه شد بکارگیری تاکتیک «اتحاد » نیروهای اپوزیسیون در مقابل دولت حاکم به مثابه دشمن واحد است.(۱)

مفهوم مارکسیستی از «اتحاد»(۲)

از منظر مارکسیست های انقلابی دو نوع اتحاد همواره  وجود دارد:

اول، اتحاد استراتژیک.

دوم، اتحاد (یا اتحادهای) تاکتیکی.

۱-اتحاد استراتژیکمارکسیست های انقلابی  تنها در درون حزب پیشتاز  کارگری(۳)بر محور یک برنامهٔ سوسیالیستی(۴) تجلی می یابد. این برنامه سوسیالیستی که نقشهٔ راهی است برای تدارک انقلاب تنها مورد پذیرش کسانی است که خواهان سرنگونی نظام سرمایه داری و استقرار دولت دمکراتیک کارگری اند. این یک اتحاد اخص به مثابه اتحاد اصولی مارکسیست های انقلابی شناخته می شود. از اینرو استراتژی امروز تمامی مارکسیست های انقلابی، ایجاد حزب پیشتاز کارگری بر محور اشتراک نظر برنامه ای برای تدارک انقلاب سوسیالیستی در  ایران است.

اما، این استراتژی یعنی ساختن حزب پیشتاز انقلابی نیاز به تاکتیک هایی نیز دارد. زیرا تحقق این استراتژی به شکل خطی و  یک جانبه صورت نمی گیرد. مبارزه طبقاتی در درون جامعه سرمایه داری همواره دارای پیچیده گی هاست که نمی توان برای آن از پیش نسخه های  خشک و ابدی نوشت. برای نمونه، نمی توان اعلام کرد  استراتژی مارکسیست ها ساختن حزب پیشتاز کارگری است و  شیوهٔ رسیدن به آن  به شکل خطی از طریق صرفاً جلب  یک به یک رهبران عملی کارگران عملی است و کارهای دیگر حاشیه ای و فرعی است. این روش از تفکر،  یک موضوع محوری را در نظر نمی گیرد و آن اینکه ایدئولوژی بورژوایی هیئت حاکم (و اپوزیسیون راست و میانه) نه تنها در میان طرفداران نظام سرمایه داری که در درون جنبش کارگری و خود پیشروان یا رهبران عملی طبقه کارگر تاثیر می گذارد. در آن تردیدی نیست که کارگران پیشرو از طریق مبارزه ضد سرمایه داری به آگاهی ضد سرمایه داری و حتی سوسیالیستی می رسند. اما، به علت نبود حزب پیشتاز کارگری سراسری که نظریات سوسیالیستی را  در خود محفوظ نگه داشته و ایدئولوژی بورژوایی را در خود خنثی کند، آگاهی کسب شده توسط پیشروان کارگری پس از دوره ای از بین می رود و نهایتا ایدئولوژی هیئت حاکم در اذهان  آنها مجدداً غالب می شود. به سخن دیگر ، پس از دوره ای از مبارزات ضد سرمایه داری رهبران عملی یا از طریق سرکوب  (توسط نیروهای  انتظامی رژیم) و یا ارعاب (توسط نیروهای امنیتی رژیم) و یا  فشارهای روانی و مالی بیش از حد، دلسردی و رخوت   غالب می شود و از صحنه سیاسی کنار می روند. نادر کارگرانی نیز که مقاومت پیگیر می کنند، نهایتاً به قتل می رسند (مانند رفیق شاهرخ زمانی). در نتیجه،  آگاهی کسب شده در مبارزهٔ ضد سرمایه داری  توسط کارگران پیشرو به همان سرعتی که کسب می شود  می تواند  از دست برود. تنها وجود یک حزب سراسری پیشتاز کارگری است که  می تواند این اقدامات  بورژوازی را خنثی کند.  از اینرو  ضمن تداوم کار یک به یک با کارگران پیشرو  برای جلب آنان به برنامه سوسیالیستی و همراه با آنها تشکیل حزب پیشتاز کارگری، باید تدابیری اندیشید که این آگاهی کاذب توسط هیئت حاکم و جریاناتی بورژوایی (اپوزیسیون راست و میانه)  به درجات تعیین کننده خنثی شود. از اینجاست که تاکتیک های مارکسیستی برجسته می شود و اهمیت پیدا می کند. سنتاً یکی از تاکتیک های مارکسیستی مؤثر ایجاد «اتحاد عمل ها »یا «جبهه های کارگری» با مخالفان سیاسی ضد رژیم استبدادی (مشخصاً اپوزیسیون چپ، میانه) علیه دشمن واحد است. به سخن دیگر، مارکسیست ها باید  از هر روزنه ای برای جلوگیری از نفوذ اعتقادات بورژوایی به درون جنبش کارگری جلوگیری کرده و این تهاجمات ایدئولوژیک را  یا کاملاً خنثی  و یا حداقل کم نفوذ کنند.

۲- اتحاد های تاکتیکیسنتاً از طریق اتحاد عمل ها   (مقطعی یا دائمی با هر تعداد از افراد بر محور عمل مشترک و متحد)،  یا اتحاد عمل های ویژه (کوتاه مدت یا دراز مدت توام با تبادل نظر سیاسی و برنامه ای)، و یا در موقعیت های پیشا و یا پسا انقلابی تشکیل «جبهه های کارگری و ضد سرمایه داری»، «جبهه های ضد امپریالیستی» و غیره  با سایر گرایشات اپوزیسیون ضد رژیمی (سندیکالیست، بورژوا، دمکرات، لیبرال دمکرات، سوسیال دمکرات ، جمهوری خواه و لائیک و سکولار و غیره)  صرفنظر از اختلافات عقیدتی، برنامه ای و سیاسی ، شکل  می گیرد.

هدف از  اتحاد عمل ها چیست؟(۵)

هدف اصلی از طرح  اتحاد عمل ها با سایر گرایشات اپوزیسیون (چپ و میانه) از وضعیت عینی جامعه ناشی می شود. از یکسو، ما شاهد صدها سازمان، احزاب ، دسته ها و گروه های اپوزیسیون هستیم که  همه خود را «انقلابی» و «دمکرات»، ‌«ضد استبدادی»و «سرنگون طلب» معرفی می کنند. از سوی دیگر، هیچیک دارای تاثیر  و نفوذ تعیین کننده  و نقش رهبری در جنبش های اجتماعی و کارگری ندارند. لذا در این وضعیت که بحران سیاسی اپوزیسیون وجود داشته و  تناسب قوا به نفع هیچک از سازمان های و احزاب  و دسته های موجود  و از جمله مارکسیست های انقلابی نیست، ما  مبلغ ضرورت اتحاد میان اپوزیسیون  مترقی و ضد رژیمی بوده  و در راستای تحقق آن اقدام می کنیم.

به دو علت اصلی:

اول، غلبه بر افتراق و چند دستگی ها میان اپوزیسیون و سازماندهی منسجم و متحد کلیه نیروهای اپوزیسیون  ضد رژیمی در مقابل دشمن واحد (یعنی رژیم حاکم در جامعه ایران). این اتحاد می تواند بر محور یک یا چند مطالبه دمکراتیک حداقل مورد توافق نیروها متشکل در اتحاد عمل،  شکل گیرد.

دوم، برای نقد و تبادل نظر علنی  و رو به جنبش با شرکت کنندگان در اتحاد عمل در راستای افشا نظریات انحرافی (رفرمیستی، فرصت طلبانه ، مماشات جو و بورژوا)  و تقویت نظریات انقلابی مارکسیستی در میان توده ها از طریق تشکیل و فعالیت مستمر  در اتحاد عمل ها  است.

بدین ترتیب «اتحاد عمل»  از منظر مارکسیست های انقلابی از دو عنصر پیوند خورده و غیر قابل تفکیک بوجود می آید: اتحاد در عمل جهت تقویت اپوزیسیون (چپ و میانه)  علیه رژیم حاکم، و مبارزه نظری و سیاسی در جهت نشان دادن ضعف های همان نیروهایی که با آنها اتحاد عمل صورت می گیرد. مارکسیست های انقلابی در اتحاد عمل ها از انتقادات خود  نسبت به متحدان  عملی خود صرفنظر نمی کنند . اتحاد عمل از منظر مارکسیست های انقلابی به مفهوم اتحاد و مبارزه نظری علیه مخالفان سیاسی است اتحاد عمل به مفهوم «وحدت در عمل با مخالفان سیاسی، آزادی مباحثات و نقد» نسبت به همان نیروهای درون اتحاد عمل است.

اتحاد عمل با چه بخشی از «اپوزیسیون» جایز است؟

اپوزیسیون  غیر مارکسیستی عموماً به دو دسته تقسیم می شوند.

اول، اپوزیسیونی که بالفعل در جبهه ضد انقلاب قرار گرفته است (اپوزیسیون راست). اپوزیسیونی که از طریق همکاری مستقیم یا غیر مستقیم با رژیم های استبدادی پیشین و کنونی همکاری داشته و  عملاًبه مردم خیانت کرده است.  این اپوزسیون  شامل جریانانی مانند حزب توده، اکثریت، سلطنت طلبان و اصلاح طلبان می شود که  بالفعل ضد انقلابی  اند. اتحاد عمل با این اپوزیسیون تا تعیین تکلیف در موردشان توسط دادگاه های صالحه مردمی پس از سرنگونی نظام سرمایه جایز نیست.

دوم، اپوزیسیونی که گرچه در پیش به مردم خیانت نکرده اما بلقوه می تواند به جبهه ضد انقلاب در دوره بعدی بپیوندد. این اپوزیسیون شامل بیشتر اپوزیسیون میانه (و برخی از  اپوزیسیون چپ) هست. اتحاد عمل با این اپوزیسیون جایز است. امتناع از  شرکت در اتحاد عمل با نیروهایی  که حامل برنامه های بورژوایی و لیبرال دمکراتیک ، سکولار و جمهوری خواه ، استالینیستی، سندیکالیستی وغیره هستند، فرقه گرایی را دامن می زند.

بدیهی است که پیش از  ورود به هر اتحاد عملی با این طیف، سابقه سیاسی و تعداد  فعالینش و فعال بودنشان مورد بررسی دقیق قرار خواهد گرفت و مورد به مورد به آنها برخورد خواهد شد. بدیهی است که مارکسیست های انقلابی در اتحاد عمل ها با پیش شرط ها و معیار های خود،  اما توافقات حداقلی، مورد توافق طرفین شرکت خواهند کرد.

پیش شرط مارکسیست های انقلابی برای ورود به اتحاد عمل با این طیف نا همگون و غیر مارکسیست، رعایت دمکراسی درونی و حق انتقاد و برخورد به نظریات آنها در رسانه ها عمومی و برنامه های تلویزیونی است. از اینرو مبارزه نظری با این اپوزیسیون در اتحاد عمل ها می تواند تاثیراتی در پایه ها و حتی رهبری این اپوزیسیون بگذارد.  چنانچه این اصل توسط رهبران این سازمان ها رعایت نگردد تداوم اتحاد عمل ها متوقف و یا صرفا مقطعی خواهد بود. برای تداوم اتحاد عمل درازمدت (اتحاد عمل ویژه )، محترم شمردن حق انتقاد و بحث سیاسی و نظری با رعایت احترام متقابل باید رعایت شود، در غیر اینصورت تداوم کار مشترک امکان پذیر نخواهد بود. (۶)

تفاوت اتحاد عمل  با «جبهه واحد کارگری» چیست؟

اتحاد عمل ها و جبهه ها ی کارگری و اجتماعی از جمله «جبهه واحد کارگری» در محتوا (مضمون) تفاوتی با هم ندارند. اما، در شکل با هم متفاوتند. همانطور که ما وسایل نقلیه متفاوتی مانند  دوچرخه، خودرو، و اتوبوس می توانیم داشته باشیم که هدف همه آنها انتقال  سرنشین ها از یک نقطه به نقطه دیگر است. اما اشکال آنها و سرنشین ها آنها متفاوت اند.

برای نمونه اتحاد عمل حتی می تواند بین دو نفر با عقاید مختلف حتی متضاد بر اساس یک عمل مشترک صورت گیرد. در صورتی که در جبهه های مختلف صدها هزار نفر با تعلقات مختلف سیاسی می توانند شرکت داشته باشند. برخی از جبهه ها صرفا متشکل از کارگران است مانند «جبهه واحد کارگری»، برخی جبهه های اجتماعی متشکل از  گرایشات مختلف نظری و گاه متضاد طبقاتی مانند «جبهه واحد ضد امپریالیستی» است.

منشأ  اتحاد عمل از کجا سر چشمه می گیرد؟

منشأ اتحاد عمل یا  «وحدت در عمل با مخالفان سیاسی، آزادی مباحثات و نقد به آنها»  در نظریات  کارل مارکس ۱۸۴۸  نهفته است. سپس در روند تدارک انقلاب اکتبر ۱۹۱۷  روسیه از سال ۱۹۰۳ تا ۱۹۱۷ در حوزه سازماندهی توسط  ولادیمیر لنین  طرح و اجرا شد. نهایتاً در سال ۱۹۲۰ توسط ولادیمیر لنین در کتاب «بیماری کودکی چپ روی در کمونیسم» در مقابل فرقه گرایان مارکسیست  زمان خود، به بهترین و قاطع ترین شکلی فرموله شد و انتشار یافت. لنین این کتاب را به عنوان مهمترین جنبۀ تئوری مارکسیستی در حوزه سازماندهی به کنگرهٔ دوم کمینترن (بین الملل سوم) ارائه داد .

کارل مارکس و ولادیمیر لنین  از زمرهٔ نظریه پردازانی در جنبش کارگری قرن ۱۹ و ۲۰ به شمار می روند  که همواره در جستجوی یافتن راه کارهای عملی و واقعی برای تحقق نظریات خود بودند.  آنها به مثابه انقلابیون کمونیست  برای یافتن راه های عملی تدارک انقلاب دست به بررسی های نظری زدند. آنها پیش از «تئوریسین» شدن، کمونیست های انقلابی جنبش کارگری بودند. از اینرو  همواره راه و روش  عملی برای رسیدن به نظریات مطروحه را  نشان می دادند.

«تئوری» مارکس و لنین  در دو بخش پیوند خورده با هم مشاهده می شد:

اول، تئوری به مثابه تحلیل وضعیت اقتصادی و نظری و فلسفی.

دوم،  تئوری در حوزه سازماندهی برای تحقق  عملی نظریات و تحلیل های اقتصادی و سیاسی شان.

از اینرو کارل مارکس و ولادیمیر لنین در دوران حیات سیاسی شان، چه بیرون و چه درون احزاب خود همواره با انحرافات چپ روانه و فرقه گرایانه که  نظریات آنها در حوزه سازماندهی را  درک نمی کردند، مبارزه سیاسی قاطع  و بی رحمانه ای در جهت خنثی سازی و نهایتاً  طرد  آنها از احزابشان داشته اند.

مقابله کارل مارکس با فرقه گرایان(۷)

مارکس در نخستین دخالت سیاسی خود در حوزه سازماندهی در مانیفست کمونیست ۱۸۴۸ پس از توضیحات در مورد ضرورت سرنگونی سیادت بورژوازی چنین نوشت:

«..در آلمان حزب کمونيست، تا زمانى که بورژوازى روش انقلابى دارد، همراه بورژوازىبر ضد سلطنت مستبده و مالکين فئودال و خرده بورژوازى ارتجاعى گام برميدارد.ولى حزب کمونيست حتى لحظه‌اى هم از اين غافل نيست که حتى‌المقدور، در مورد تضاد خصمانه بين بورژوازى و پرولتاريا، شعور و آگاهى روشنترى در کارگران ايجاد کند تا کارگران آلمانى بتوانند بلافاصله از آن شرايط اجتماعى و سياسى که سيادت بورژوازى بايستى ببار آورد مانند حربه‌اى بر ضد خود او استفاده کنند و فورا پس از برانداختن طبقات ارتجاعى در آلمان، مبارزه بر ضد خود بورژوازىرا شروع نمايند…» کارل مارکس ، بیانیهٔ کمونیست (۸)فصل چهارم، ۱۸۴۸

مارکس  این موضوع را  برای نخستین بار  در جنبش کارگری با شفافیت اعلام می کند که در مقابل  سلطنت مستبده و مالکین فئودال،   «کمونیست»ها  (البته منظور مارکس «نهضت کمونیستی» است. ضمناً در آن موقع «حزب کمونیست» وجود نداشت) با بورژوازی همراه و متحد خواهند بود ،  اما  حتی لحظه ای از نقد به  آنها غافل نمی مانند که پس از سرنگونی استبداد حاکمه  به مبارزه با خود بورژوازی ادامه دهند.

کارل مارکس تا آخر حیاتش این تاکتیک را برای یافتن راه حل عملی برای تحقق سرنگونی سیادت بورژوازی توسط پرولتا ریا، در دورانی که تناسب قوا به نفع پرولتاریا نیست و آمادگی  تسخیر قدرت سیاسی هنوز وجود ندارد، ادامه داد.

کارل مارکس در این نظریه به وضوح تفاوتی قایل می شود بین قدرت دولتی (استبداد بلفعلضد انقلابی) و  بورژوازی در اپوزیسیون (گرایش بلقوهضد انقلابی). به سخن دیگر، کارل مارکس به روشنی مشاهده می کرد که پرولتاریا  در شرایطی نیست که قدرت بالفعل  ضد انقلابی را سرنگون کند، از اینرو با نیرو بالقوهضد انقلابی وارد اتحاد مشترک می شود (اما با افشای سیاسی  آن جریانی که زمانی بلفعلضد انقلابی شد، تعیین تکلیف کند).

متکی بر این تحلیل علمی و  واقع بینانه، مارکس در بین الملل اول ۱۸۶۴- ۱۸۷۲ در اتحاد با همان سوسیالیست های تخیلی مانند رابرت اوون و سن سیمون و  آنارشیست ها و خرده بورژٰوا های چپ به اتحاد در عمل ادامه داد. لازم به ذکر است که بسیاری از سوسیالیست های تخیلی وقت مانند رابرت اوون  مخالف مبارزه طبقاتیِ، اعتصاب کارگری و حتی انقلاب بودند. رابرت اوون  خود یک سرمایه دار بزرگ در اسکاتلند بود.  اما کماکان کارل مارکس با او در صف متحد در درون یک حزب بین المللی در مقابل دشمن واحد باقی ماند،  و در عین حال به نقد بیرحمانه آنها در تمام سطوح  نظری بی وقفه ادامه داد.

کارل مارکس با این موضع گیری شفاف  و منطقی بود که تحقق انقلاب سوسیالیستی را به شکل واقعی در جامعهٔ پیچیدهٔ سرمایه داری به نمایش گذاشت.

با همین روش مارکس در ۱۸۸۰ در برنامه «حزب کارگران فرانسه» با طرح بخش «برنامه حداقل»  (تاکید بر مطالبات اتحادیه های کارگری و اتحاد با آنها در  مقابل دولت سرمایه داری)، به مثابه یک تاکتیک تأکید ورزید. این موضع گیری مورد سرزنش و تهاجم دو تن از رهبران  فرقه گرای حزب کارگران فرانسه  به نام  «ژول گید» و «پُل لافارگ» (داماد کارل مارکس) قرار گرفت (که گویا پرولتاریا خود به اتکا به نیروی خود  آماده قدرت گیری سیاسی است و نیازی به طرح مطالبات حداقل و عمل مشترک با اتحادیه های کارگری ندارد ). در مقابل این مواضع فرقه گرایانه کارل مارکس (بنا بر نامه انگلس به کنراد اشمیت ۱۸۹۰)  اعلام کرد که :«آنچه که میدانم این است که من مارکسیست نیستم»! به سخن دیگر کارل مارکس به طنز  با مشاهده این فرقه گرایان  به شکل وارونه گفت: اگر اینها خود را مارکسیست می دانند، «من مارکسیست نیستیم»! یعنی این رهبران حزب کارگران فرانسه با اتخاذ چنین مواضع چپ روانه ای دیگر  مارکسیست نیستند!

ادامه  در بخش دو

منن کامل همراه با زیر نویس ها در پی دی اف PDF

 

تلگرام: MarxLeninTrotsky@

سایت: militaant.com

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران