آتش بس و موضع مارکسیست های انقلابی افغانستان

دولت سرمایه داری افغانستان از ۲۷ رمضان الی ۳ روز «عید فطر» با گروه طالبان آتش بس اعلام کرد، همچنین طالبان مسلح این آتش بس را در سه روز عید تایید و پذیرفتند. در این میان از تاریخ ۲۷ رمضان الی اول عید شدیدترین حملات گروه طالبان علیه سنگرهای نظامیان وابسته به رژیم در ولایات مختلف صورت گرفت و تلفات سنگین را نیز در پی داشت. از جمله از شدت جنگ می توان در ولایت غزنی مثال زد.
اول، اینکه دولت سرمایه داری اسلامی حاکم تحت نام «وحدت ملی» یک دولت دست نشانده مستقیم توسط امپریالیسم امریکا است، گروه طالبان یکی دیگر از مجموعه نیروهای ساخته شده به دست همین کشورهای امپریالیستی است که برای اعمال سیاست و نفوذ خود در این منطقه آسیا دخیل هستند. امریکا به عنوان یک غول امپریالیستی که دارای بیشترین پایگاه های نظامی در بسیاری از نقاط جهان هست با اشغال افغانستان در ۲۰۰۱ بزرگترین پایگاه ها، حتی می توان گفت پایگاه های که بصورت دایمی همانند کوریای جنوبی یا جاپان ایجاد کرده است. حضور اشغالی امریکا امپریالیسم امریکا در افغانستان برای رسیدن به برنامه های محور منافع سرمایه و داشتن بازار برای تولید و فروش کالاها و تسخیر منابع مواد خام کشورهای جنوب آسیا و آسیای میانه، توجیه جنگ برای دیموکراسی و شکست تروریسم است. پس اگر تروریسمی در کار نباشد امریکا نمی تواند حضور خود را توجیه کند. از این جهت گروه های تروریستی گوناگون مانند طالبان، داعش و القاعده و امثال آنها را در افغانستان به اشکال مختلف همانند نیروی های نظامی ارتش رژیم حاکم حمایت میکند. امریکا و متحدین آن در این اواخر مدعی هستند که طالبان از سوی ایران و روسیه برای سرکوب و صدمه زدن به منافع امریکا تمویل میگردد، ادعایی که روسیه آنرا کلاً رد نمی کند.
در این میان آتش بس چند روزه بین رژیم و نیروی مسلح طالبان صورت گرفت که زمینه گشت و گذار و نماز گذاری، بصورت علنی بین یک دیگر، در نقاط مختلف افغانستان میان نظامیان رژیم و گروه طالبان بدون کدام مشکل صورت گرفت و در بسا نقاط گروه طالبان مثلاَ شهر کابل پرچم سفید را بلند کردند.
آنچه مارکسیست های انقلابی بدان می پردازد بصورت دقیق برای رهایی طبقه کارگر از ستمی که از سوی دولت سرمایه داری حاکم و امپریالیسم امریکا اعمال می شود کار برد دارد.
طبقه کارگر بعنوان یگانه نیروی پیشرو انقلابی در افغانستان در شرایط کنونی می تواند جبهه سوم را در برابر دولت سرمایه داری وابسته به امپریالیسم و گروه ارتجاعی و تروریست طالبان و حامیان آن تشکیل دهد. بحران سرمایه داری در جنگ دوم جهانی باعث رشد فاشیسم در جهان شد و امروز باز هم طبق قول از لنین که گفت: « اگر سرمایه داری از این بحران جان به سلامت ببرد شاهد جنگ های دوم، سوم و چهارم خواهیم بود»؛ این گفته که از ۱۹۱۴ زمان جنگ اول جهانی است توانسته اصالت خود را در عصر کنونی بحران سرمایه داری جهانی و رشد تروریسم بین المللی، بخصوص در افغانستان برحسته تر از همیشه کند. ما در صفوف مختلف از جنگ تحت هر نام که در افغانستان جریان دارد آنرا یک جنگ با سیاست های امپریالیستی و به نفع سرمایه داری حاکم و امپریالیسم میدانیم که از مردم زحمتکش و تحت ستم افغانستان قربانی میگیرد. این قربانیان که اول کارگران و زحمتکشان هستند و توده های میلیونی و جوانان که در درون این صفوف گوناگون نظامی مربوط به رژیم یا گروه های تروریستی روی آورده می باشند.
کارگران، زحمتکشان، جوانان و خانواده های که عزیزان شان را در قتل عام ها از سوی گروه های تروریستی رژیم و نظامیان اشغال گر کشورهای امپریالیستی صورت گرفته از دست داده اند بدانند که دیگر تحت هیچ شرعیت مانند شرعیت طالبی، دیموکراسی امریکایی، مجاهدت گروه ارتجاع حاکم بر دولت سرمایه داری فعلی نمی توانند این قشر عظیم بلا کشیده جامعه و اکثریت جامعه در افغانستان به رفاه و آسوده گی دایمی برسند، جز اینکه این توده های میلیون تحت ستم به رهبری طبقه کارگر بدین آگاهی برسند که خود باید همین اکنون برای تسخیر قدرت از دست بورژوازی حاکم مبارزه کنند، و کل این نظام سرمایه داری که ریشه اصلی تمام بحران ها در افغانستان است را خرد و یک دولت تحت کنترل کارگری و شوراهای کارگری شکل دهند که تمام جامعه برای تصمیم گرفتن بر سرنوشت خود حاکم باشند، بتوانند بصورت دیموکراتیک مجالس تصمیم گیری دایر کنند و کاملاَ در قدرت سهم بگیرند.
واضح است اگر جوانانی که به گروه های تروریستی در این کشور پیوستند، یا سربازان که در ارتش وجود دارند و در نیروی نظامی رژیم حضور دارند مربوط به همین جامعه افغانستان و از همین کشور هستند، بنابر شرایطی که سرمایه داری و امپریالیسم بخصوص امریکا ایجاد کرده در هر گوشه باید توده ها، پسرها و دخترهای افغان قتل عام شوند. بنابراین مارکسیست های انقلابی، بعنوان پیشروترین و انقلابی ترین نیرو و معتقد به دیموکراسی شورایی کارگری، اول صلح را یک امر ضروری و یکی از مولفه های مارکسیستی برای تحقق و رسیدن به یک جامعه سوسیالیستی می پندارد. «صلح دائم» هرگز همانند «دیموکراسی» از آن بورژوازی و جامعه طبقاتی نیست، این نوع صلح همیشه مربوط به سوسیالیسم بوده، چون سوسیالیسم بدون صلح دایمی و بدون دیموکراسی ساخته نمی شود. اگر بورژوازی قرار است صلح کند، چرا باید ارتش دایمی، دولت پولیسی، کارخانه ها و زراد خانه های اسلاحه کشتار جمعی همانند بم هسته ایی و هایدروژنی بسازند. اگر بورژوازی قرار است صلح دوست و بشر دوست باشد چرا همه ساله کشورهای سرمایه داری جهانی بیشترین بودیجه و منابع ثروت کارگران جهان را در اختیار پیشرفته ساختن نیرو گاه های نظامی و تسهیلات و تسلیحات نظامی میزنند.
از این جهت گرایش مارکسیست های انقلابی، کارگران و در حمایت کارگران سربازان نیروهای درگیر جنگ امپریالیستی جاری در افغانستان را در یک همبستگی تنگاتنگ با سایر اقشار تحت ستم این جامعه، برای یک سازماندهی انقلابی اجتماعی، برای یک دولت کارگری که صلح و ثبات را در زیر پرچم پرولتاریا و زیر یک دولت شورایی کارگری که حامل دیموکراسی واقعی هستند فرا میخواند. این دیموکراسی کارگری دیموکراسی خواهد بود نظیر دیموکراسی که کارگران روسیه در چند سال نخست انقلاب اکتبر و پیش از منحط شدن یگانه دولت کارگری توسط باند منفور استالین به نمایش گذاشته بود که در هیچ نظام سرمایه داری نظیر آن وجود نداشت.
• مفهوم صلح مارکسیستی، صرف توسط طبقه کارگر افغانستان با حمایت مستقیم توده های تحت ستم حتی سربازان تحت ستم ارتش و جوانان در صفوف گروه های تروریستی که از فرط ستم طبقاتی و فقر و بحران حاکم روی آوردند، در یک دولت کارگری با دیموکراسی کارگری تحقق پذیر است.
• در غیر آن سرمایه داری و امپریالیسم منافع مالی و منافع یک اقلیت نخبه که در حاکمیت کشورها سهیم هستند را در نظر دارند و کشتار عام جزو رسیدن برای سود همیشگی شان حساب میایید.
• صلح بدون وجود دولت کارگری و کنترل کارگری بر تمامی ابعاد جامعه امر منافع بورژوازی و امپریالیسم است، در این قالب دولت سرمایه داری حاکم و گروه های تروریستی اسلام گرای افراطی که از جناح های درگیر جنگ هستند، از صلح پروژه ایی سود می برند. جوانان زحمتکش و کارگران از قربانیان اصلی این صلح بورژوازی و امپریالیستی و این جنگ امپریالیستی بوده و خواهند بود.
• کل جناح های درگیر ناشی از بحران سرمایه داری جهانی و امپریالیسم که در حوزه افغانستان وارد جنگ امپریالیستی شده اند، با هر جریان و هر اسمی که برخود میگذارند نمی توانند به صلح دایمی و دیموکراسی دایمی برسند. اما این تحت یک دولت دیموکراتیک کارگری است که آزادی بیان، آزادی عقاید، آزادی مذهب و دین، آزادی مبارزه سیاسی، و کل آن آزادی های که کارگران در زیر پرچم دولت های ارتجاعی سرمایه داری حاکم و پیشا این دولت در زمان طالب نداشتند و از آنها سلب شده بود را به دست آورده و به رسمیت می شناسند، در صورتیکه دست به اقدام مسلحانه علیه چنین دولتی زده نشود.
پیش بسوی یک دولت کارگری و صلح آور برای آحاد جامعه!
گرایش مارکسیست های انقلابی افغانستان
۱۶ جون ۲۰۱۸

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران