نیک بیمز / برگردان: آرام نوبخت

 

اندوختۀ نقدی ۲۵۷ میلیارد دلاری اپل و انباشت انگلی

photo_2017-05-07_00-58-54

توضیح: مطالب ترجمه‌شده الزاماً مؤید و بیانگر تمامی دیدگاه‌های گرایش مارکسیست‌های انقلابی ایران نیستند.

نیک بیمز / برگردان: آرام نوبخت

حیرت‌آورترین قسمت گزارش مالی سه‌ماهۀ اول شرکت اپل که اوایل همین هفته منتشر شد، رشد دارایی‌های نقدی غول‌آسای آن بود.

اپل، به‌عنوان غول تکنولوژی امریکا، در حال حاضر بیش از ۲۵۷ میلیارد دلار ذخیرۀ نقدی در اختیار دارد، رقمی که طی چهار سال و نیم گذشته دو برابر شده‌است. اپل برای فرار از پرداخت مالیات بر شرکت‌ها، حدوداً ۹۳ درصدِ این ذخیرۀ نقدی را که به بیش از یک چهارم تریلیون دلار می‌رسد، در خارج از کشور و به شکل اوراق بهادار کوتاه‌مدت و بلندمدت نگهداری می‌کند.

تخمین زده می‌شود که شرکت اپل در سه‌ماهۀ آخر سال ۲۰۱۶ با آهنگ ۳.۶ میلیون دلار در ساعت مشغول انباشت نقدینگی بوده‌است.

این ذخیرۀ نقدی بدان معنی است که اپل هم‌اکنون بیش از ارزش بازاری «وال مارت» و «پروکتر اند گمبل» به‌عنوان دو غول خرده‌فروشی امریکا و بیش از مجموع ذخایر ارزی انگلستان و کانادا موجودی نقد در دست دارد.

شرکت اپل درآمد سهام‌داران خود را ۵۰ میلیارد دلار افزایش داد و گزارش کرد که درآمد هر سهم طی سه ماه امسال ۱۰ رشد داشته است.

این‌که شرکت اپل قصد دارد با این دارایی‌های هنگفت چه کار کند موضع حدس و گمان است. اما از همان ابتدا یک چیز را به‌قطع می‌توان گفت: این مبالغ نه وقف فعالیت‌های مولد، که در عوص صرف عملیات مالی با هدف افزایشِ بازهم بیش‌تر سود خواهند شد.

اپل اشاره کرده‌است که چنان‌چه حکومت ترامپ قوانینی را با هدف لغو یا دست‌کم کاهش قابل‌توجه مالیات‌ها بر وجوه برگشتی به خاک امریکا معرفی کند، در این‌صورت می‌تواند بخشی از پول خود را به کشور بازگرداند.

ترامپ احتمال معافیت‌های مالیاتی را برای موجودی‌های نقدی خارج از کشور افزایش داده و مدعی است که این کار باعث بازگشت مشاغل به امریکا خواهد شد.

اما حتی اگر اپل ذخیرۀ نقدی خود را هم به داخل بازگرداند، باز هم این مبالغ نه صرف افزایش سرمایه‌گذاری و ایجاد اشتغال، بلکه به سمت فعالیت‌های اساساً انگلی سرازیر خواهد شد. مثلاً خرید سایر شرکت‌ها و از جمله شرکت‌های تولید محتوا (نام کانال پخش زندۀ «نت‌فلیکس» به‌عنوان یک هدف احتمالی ذکر شده‌است) یا تأمین مالی بازخرید بیش‌تر سهام به منظور رونق‌بخشی به ارزش سهام شرکت.

بخشی از پول نیز می‌تواند صرف افزایش سود سهام شود که در این حالت منتفع اصلی آن شخص «وارن بافت»، یکی از ثروتمندترین‌های دنیا خواهد بود، چرا که شرکت او به نام «برکشایر هاتاوی» ژانویۀ سال پیش تصمیم گرفت که سهام خود را در اپل دو برابر کند.

این حرکت بافت به احتمال زیادی با پیش‌بینی تصمیم حکومت ترامپ به تغییر نظام مالیاتی برای تشویق اپل و سایر شرکت‌ها به بازگرداندن موجودی نقد به خاک امریکا صورت گرفته‌است.

به هر حال هر اقدامی که اپل تصمیم به انجامش بگیرد ماهیتی اساساً انگلی خواهد داشت.

این عملیات نه نوعی انحراف، که تجلی خصوصیات ماهوی فرایند انباشت سود اپل و سایر شرکت‌های تکنولوژی بالا است که همگی بیش‌تر با بنگاه‌های مالی وجه اشتراک دارند تا با شرکت‌های صنعتی قدیم.

اپل برخلاف شرکت‌هایی که زمانی بر اقتصاد امریکا حکمفرمایی داشتند، اساساً انباشت سود خود را نه از طریق استخراج ارزش اضافی از نیروی کار صنعتی بزرگ، که از طریق تصاحب ارزش اضافی کسب‌شده در سایر قسمت‌های اقتصاد انجام می‌دهد. به این اعتبار سودهای هنگفت اپل اساساً شکلی از رانت هستند.

مقولۀ اقتصادی رانت ابتدا در ارتباط با مالکیت زمین مطرح شد.

در شیوۀ تولید سرمایه‌داری رقابت میان بخش‌های مختلف سرمایه، منجر به شکل‌گیری یک نرخ سود عمومی یا متوسط می‌شود. همان‌طور که مارکس توضیح داد، مجموع کل ارزش اضافی کسب‌شده از طبقۀ کارگر در کلیت خود، متناسب با سهمی که هر یک از این بخش‌ها در کل سرمایۀ جامعه دارند در میان آنان توزیع می‌شود.

بنابراین در این تاراج عمومی آن‌ها به‌شکل سهام‌دار عمل می‌کنند. اما این توزیع، درست مانند هر چیز دیگری در نظام سود، نه از خلال یک طرح و نقشۀ آگاهانه، که از طریق رقابت در بازار که محرک حرکت سرمایه است صورت می‌گیرد.

اگر سود در یک بخش اقتصاد بالاتر از حدّ متوسط باشد، سرمایه‌گذاری به آن بخش جریان می‌یابد. بدین ترتیب عرضۀ کالاهای تولیدی آن بخش افزایش پیدا می‌کند و از این رو منجر به کاهش بهای کالا و متعاقباً کاهش سود می‌شود تا بالأخره سطح سود به مقدر متوسط برسد. همین نوسان به بالا و پایین متوسط سود است که حرکت دایمی سرمایه را به دنبال دارد.

با این حال در مورد کشاورزی مانعی به شکل مالکیت ارضی در برابر حرکت سرمایه قرار دارد.

این باعث می‌شود قیمت‌هایی بالاتر از آن‌چه در صورت حرکت آزاد سرمایه به آن بخش شکل می‌گرفت، ایجاد شود. نوسان قیمت منجر به سودهایی بالاتر خواهد شد که بخشی از آن در قالب رانت از سوی صاحب زمین تصاحب می‌شود.

این رانت نه نتیجۀ کسب ارزش اضافی مازاد، بلکه در عوض نتیجۀ تصاحب ارزش اضافی‌ ایجادشده در جایی دیگر به واسطۀ مالکیت انحصاری بر یک منبع اقتصادی (در این مثال زمین) است.

انباشت سود اپل و سایر چنین بنگاه‌هایی هرچند شکل بسیار متفاوتی می‌گیرد، اما اساساً یکسان است. در این مورد انحصار نه بر زمین، که بر دانش است و درست مانند زمین با یک رشته قوانین محافظت می‌شود (در این مثال، حقوق مالکیت معنوی). از آن‌جایی که این حقوق برای انباشت سود کلیدی هستند، در نتیجه با وسواس تمام محاظفت می‌شوند، کما این‌که پرونده‌های دادگاهی سریالی و نفس‌گیر به این گفته گواهی می‌دهند.

اپل عملیات تولید و ساخت آی‌فون و سایر محصولات خود را انجام نمی‌دهد. این محصولات در کنسرن‌های صنعتی غول‌پیکر با بکارگیری صدها هزار کارگر (مثل کارخانۀ فاکس‌کان چین) و تحت شرایط استثمار شدید از طریق مونتاژ اجزایِ ساخت دیگر نقاط تولید می‌شوند.

تخمین زده می‌شود که هزینۀ یک آی‌فون با قیمت خرده‌فروشیِ حدوداً ۶۵۰ تا ۷۰۰ دلار، متشکل از ۲۲۰ دلار بابت اجزای آن و ۵ دلار بابت کار مونتاژ می‌شود.

اما قیمتِ تقریباً سه برابرِ هزینۀ تولید، به آن معناست که اپل توانسته در ازای سرمایه‌ای که هزینه کرده‌است از نرخ بازده بالاتری نسبت به نرخ سود متوسط یا عمومی برخوردار شود.

آن‌چه مانع حرکت سرمایه به سوی پایین راندن قیمت می‌شود، انحصار است و این انحصار با حقوق مالکیت معنوی اپل بر نرم‌افزار صیانت می‌شود. البته سایر شرکت‌ها نیز سیستم‌های عامل رقیب را تکمیل می‌کنند و بیرون می‌دهند. اما شیوۀ انباشت آنان یکسان است، یعنی متکی بر انحصار دانش؛ در صورتی که دسترسی آزاد به دانش، می‌توانست منجر به سقوط چشم‌گیر و یکجای قیمت‌ها شود.

البته اپل و سایر غول‌های تکنولوژی بالا، درست مانند زمین‌داران قدیم، نسبت به این نرخ بازده بالاتر ادعای تملک دارند، چرا که بابت استخدام توسعه‌دهنده‌های برنامه‌های نرم‌افزاری جدید و سیستم‌های عامل سرمایه هزینه کرده‌اند.

اما این ادعاها موجه‌تر از ادعای زمین‌دارانی نیست که به واسطۀ مالکیت بر یک منبع طبیعی بخشی از ثروت را تصرف می‌کردند.

در مورد اپل و سایر غول‌های تکنولوژی بالا، از قدرت پول برای بهره‌برداری از یک منبع اجتماعی به شکل دانش و علم برای تصاحب سود خصوصی استفاده می‌شود.

اپل سالانه میلیون‌ها دلار صرف خرید بهترین مغزهای سراسر دنیا می‌کند تا برنامه‌ها و محصولات خود را توسعه بدهد. این یک نبرد مرگ و زندگی است که اگر نتوانید یک قدم جلوتر از دیگری باشید، این ریسک خواهد بود که به نوکیا یا بلک‌بِری بعدی تبدیل شوید، یعنی به شرکت‌هایی که در روند بی‌وقفۀ تغییر تکنولوژیک جا مانده‌اند.

یکی از دلایل این‌که بنگاه‌های تکنولوژی بالا با محدودیت‌های حکومت ترامپ مخالف کرده‌اند همین است، چرا که نگرانند در صورت برقراری موانع، افراد بااستعداد به کشور دیگری بروند.

با همۀ پولی که اپل و سایر شرکت‌ها خرج می‌کنند، اما باز هم از این خدمات تقریباً به رایگان استفاده می‌برند. چون هزینۀ استخدام ظرفیت‌ها و قابلیت‌های فارغ‌التحصیلان رشته‌های ریاضی و مهندسی و برنامه‌نویسی کامپیوتر، در قیاس با هزینه‌کردهای کل جامعه برای مدرسه و دانشگاه و سایر تسهیلات آموزشی‌ای که بدون آن‌ تمامی افراد مستعد بی‌تردید نمی‌توانسته‌اند تخصص خود را بالا ببرند، بسیار ناچیز است.

به طور خلاصه شیوۀ انباشت سود اپل که به واضح‌ترین شکل در کوهی از موجودی نقدی آن متجسم شده، این است که علم به‌عنوان یک مقولۀ اجتماعی به خدمت سرمایه و سود خصوصی واداشته می‌شود و این نیز باعث انباشت بیش‌تر ثروت در قله‌های جامعه و سرازیر شدنش به گاوصندوق چهره‌هایی نظیر وارن بافت به بهای کل مردم جامعه می‌شود.

۵ مه ۲۰۱۷

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

مشاهده این مطالب را به شما توصیه می کنیم...