در مورد ضرورت دفاع از کارگران زندانی

از میلیتانت شماره ۶۲

توضیح: شبکۀ تلویزیونی «روند سوسیالیستی کومله»، مصاحبه ای1 را حول ضرورت دفاع از کارگران زندانی با رفقا علیرضا بیانی و محمد اشرفی ترتیب داد که متن پیش رو، صحبت های رفیق علیرضا بیانی در این مصاحبه است.

رفیق علیرضا اخیراً فشار بر زندانیان سیاسی و به خصوض فعالین کارگری در ایران رو به به افزایش است؛ جریان از چه قرار است؟

من هم خدمت شما و همین طور شنونده ها سلام عرض می کنم و عرض تسلیت دارم بابت مرگ افشین اسانلو.

در واقع به نظر می رسد مه جمهوری اسلامی پس از انتخاب روحانی، درحال تسویه حساب و یا تعیین تکلیفی هست، چون که مثلاً شاید قرار است با ریاست جمهوری روحانی، مدیریت زندان ها تغییر بکند و یا یک سری مسائل جدیدی به وجود بیاید؛ بنابراین این حدس را می شود زد که این ها می خواهند یک تسویه حساب هایی بکنند و ضربات کاری ای را که به زعم خودشان لازم است وارد بکنند، پس از این مثلاً تغییراتی را ایجاد کنند و بعد هم این اتفاقات را بیاندازند به گردن دولت احمدی نژاد و عنوان کنند که این مسائل به دولت جدید مربوط نیست و از این دست صحبت ها.

ولی مسأله از این فراتر و کلان تر است، و آن هم عبارت است از این که رژیم برای جلوگیری از کسب اعتماد به نفس طبقۀ کارگر، به هر کاری دست می زند و مهم ترین کاری که تا حالا کرده، این بوده است که هیچ وقت نگذاشته طبقۀ کارگر تشکل یابی خود را به شکلی که می خواهد جلو ببرد؛ همیشه در هر حدی که کارگران خواستند به هرشکلی تشکلی را ایجاد کنند، به آن ها حمله کرده اند، ولی این برایشان کفایت نمی کند، چون طبقۀ کارگر بدون تشکیلات، جنبش خود را ادامه می دهد و این را به هیچ طریق نمی شود حذف کرد. یعنی اصل کشمکش طبقاتی، درحقیقت جنبش طبقۀ کارگر است، حالا یا با تشکیلات و یا بدون تشکیلات.

انواع تشکلات مخفی و کمیته های مخفی کارگری، جنبش را پیش می برد، بنابراین رژیم ناچار است برای مقابله با جنبش، کارهایی را بکند که درواقع باز از این طریق اعتماد به نفس طبقۀ کارگر را از او بگیرد. یکی از شناخته شده ترین کارهایی که به طور سیستماتیک انجام می دهد، حمله به فعالین کارگری است، حمله به پیشروان کارگری است. البته در یک وجه سیاسی، همیشه زندانی سیاسی فراوان در زندان ها هست که معلوم است بخشی از آن ها می توانند کارگر باشند. ولی زمانی که فعال کارگری، پیشرُوی کارگری را می گیرد، یعنی کسی را که در حین فعالیت کارگری بوده است دستگیر می کند، معنی اخص آن همین است که می خواهد به جنبش کارگری جوابی بدهد.

بنابراین با یک سری اتهامات واهی، کارگران فعال را دستگیر می کند، کارگرانی را که حتی در چارچوب خود قوانین این رژیم خواستند یک به اصطلاح تجمعی و حرکتی داشته باشند، دستگیر و به بدترین شکل با این ها برخورد می کند.

در این جا اتفاقی که می افتد این است که سایر کارگران نگران این بشوند که: اگر ما دستگیر شدیم چه می شود؟ و وضع زندگیمان چه می شود؟و یا خانواده مان چه می شود؟ و غیره. این یک حالت ترس و ارعاب را در سطح فعالین کارگری نفوذ می دهد و بخشاً یک سری محافظه کاری هایی ایجاد می شود و یا یک سری ناچار می شوند رجوع کنند به مواضعی مانند قانونی گرایی و غیره. بنابراین رژیم اهداف فراوانی از حمله به فعالین کارگری دارد و به طور اخص قصدش خسته کردن فعالین کارگری است، چه آن هایی که در زندان هستند و یا در کارخانه ها مشغول فعالیت هستند و چه آن هایی که از آنان حمایت می کنند.

و ضمناً این که در نهایت قصد دارد که اعتماد به نفس طبقۀ کارگر را در پایین ترین سطح ممکن نگه دارد و نگذارد هرگز جنبش کارگری به واسطۀ فعالیت های پیشروانش بتواند اعتماد به نفسی کسب کند و درواقع جمهوری اسلامی همیشه این هدف را دنبال کرده است.

سؤال: چگونه و از چه راه هایی می توان برای آزادی زندانیان سیاسی و یا کاهش فشار بر آنان مبارزه کرد؟ و در این رابطه اقدام فوری چیست؟

ببینید چند موضوع مشخص هست که می تواند در دستور کار قرار گیرد و یک سری موضوعات هم هست که بر اساس شرایط باید انجام شود؛ حالا که صحبت از انتخابات شد، مثلاً یک نمونه از بهترین وضعیت و بهترین موقعیتی که می شد طی مثلاً چهار سال اخیر برای حمایت از کارگران به دست آورد، همین اوضاع انتخاباتی بوده است. اگر مشاهده بکنید، می بینید که کل گروه های سیاسی و احزاب، در خارج و یا در داخل، به اضافۀ کل نهادهای کارگری و کمیته های کارگری که در خود ایران هستند (کمیته های مختلف)، در مورد انتخابات هیچ واکنشی نداشتند و اگر هم واکنشی نشان دادند، هیچ ربطی به جنبش کارگری نداشت. احزاب مختلف واکنش هایی نشان دادند که هیچ ربطی به جنبش کارگری و مسائل اخص کارگری نداشت، کمیته های کارگری هم این موضوع را موضوع جنبش کارگری نمی دانند و دخالت گری نمی کنند. بنابراین یک فرصت تاریخی از دست همه می رود و این درواقع ضعف فعالین کارگری را نشان می دهد.

من در این جا وارد جزئیات خود موضوع انتخابات نمی شوم که در چنین شرایطی توده ها نمی دانند چه کار باید بکنند، فریب می خورند و می روند رأی می دهند. ولی درواقع رژیم جمهوری اسلامی هر چهار سال یک بار برای انتخابات خود ناچار می شود فضای سیاسی معینی را باز بکند، برای این که بتواند تبلیغاتی انجام دهد و به قول خودش تنور انتخاباتی را گرم کند. این موضوع در کل جهان وجود دارد و ساختار بورژوازی این گونه است که جامعه را از فضای سیاسی خارج می کند، ولی در حواشی انتخابات یک فضای سیاسی ایجاد می کند. اگر یک گروه متشکل کارگری درواقع این تاکتیک ها را بشناسد و برای این ها نقشه داشته باشد، بهترین دخالت گری را می تواند در همین مقطع بکند. یعنی در مقطعی که رژیم درها را باز گذاشته و گروه های انتخاباتی دارند تبلیغات خودشان را می کنند، بدیهی است که در این جا باید شعار تحریم را مطرح کرد، شعار تحریم به طور کلی را تقریباً همه عنوان کرده اند، ولی هیچ کس نتوانسته در حد و قوارۀ شعاری که خودش مطرح می کند دخالتگری نماید. مثلاً گروه هایی می گویند: تحریم، ولی در خانه می مانند، قصدشان از تحریم این است که هیچ دخالتی نکنند، این یعنی پاسیفیسم؛ عده ای دیگر می گویند: نه تحریم و نه شرکت در انتخابات، سرنگونی جمهوری اسلامی؛ ولی در این رابطه هیچ اقدامی نمی کنند که جمهوری اسلامی سرنگون گردد. پس از این اگر انتخابات تحریم شود و یا انتخابات صورت بگیرد، درواقع یعنی این شعار عملی نگردیده و از بالای سر توده ها رد شده است و درواقع شعار دهنده با جنبش کارگری مرتبط نیست، نمی داند چه شعاری را باید مطرح کند که برود در توده ها و به یک شرط مادی تبدیل شود، یعنی توده ها آن را بردارند، این گروه ها این را درک نمی کنند و بنابراین یک کلی گویی بسیار بی ربطی می کند فقط برای این که یک چیز رادیکالی مطرح کرده باشد، ولی این رادیکالیزم خرده بورژوایی است و ربطی به دخالتگری انقلابی ندارد.

یکی دیگر می گوید تحریم انتخابات و به جای رأی دادن بروید صندوق ها را آتش بزنید، ولی خودش هیچ اقدامی نمی کند و حتی یک صندوق هم آتش نمی زند، بنابراین یعنی این شعار هم از بالای سر توده ها رد شده و این شعاری ذهنی است که از روی ذهنیت خودش گفته شده و نه از روی دخالتگری و تجربۀ دخالت کردن در جنبش و به این نتیجه رسیدن. فکر می کند هرچه درشت تر و گنده تر بگوید، چپ تر و رادیکال تر است!

در مقابل یک عده ای دخالتگری فعال، تحریم فعال را مطرح می کنند، تحریم فعال به این معنی که باید از سطح آگاهی توده ها شروع کرد؛ آن ها نقداً دارند فریب می خورند، و به پای صندوق های رأی می روند که مثلاً بین بد و بدتر، بد را انتخاب نمایند، یا هر تعریف دیگری که دارد. ما نمی توانیم از دور مانند کسانی که این شعارهای بی ربط را می دهند، شعار بدهیم و تحریم کنیم. برعکس ما می آییم از همان سطح شروع می کنیم و می گوییم که اگر قرار است انتخابات صورت بگیرد و این انتخاباتی آزاد است، ما نمایندگان خودمان را داریم. نمایندگان ما در زندان ها هستند. شاهرخ زمانی نمایندۀ ما است، رضا شهابی نمایندۀ ما است. تعدادی از این شخصیت های کارگری را برجسته می کنیم و می گوییم این ها نمایندگان ما هستند و ما می خواهیم این ها را به عنوان کاندید معرفی کنیم. البته قطعاً معلوم است که این ها ردّ صلاحیت می گردند و اصلاً به آن ها اجازۀ حرف زدن هم نمی دهند. ولی این موضوعی است که ما به وسیلۀ آن وارد دخالتگری در آن فضای باز سیاسی می شویم؛ و اگر این یا آن کمیته و یا تجمعات کارگری، یک آکسیون سازماندهی کنند، تجمعی شکل بدهند و در آن تجمع از کارگر زندانی به عنوان شاخص آزادی جامعهکه در آن می شود انتخابات آزاد داشتیاد کنند و حرف بزنند، در این جا به رژیم فشار می آید و رژیم نمی تواند آن حمله ای را که در شرایط عادی به آن ها می کرد، در این جا هم بکند؛ چون می خواهد فضای باز ایجاد کرده باشد. بنابراین اگر در روز اول ماه مه حمله می کند و یورش می برد به پارک لاله و همه را دستگیر و مضروب می کند، در این جا هرگز نمی تواند در یک شرایط باز سیاسی که خودش ایجاد کرده است، چنین کاری بکند. این جا دقیقاً فرصت بسیار خوبی است که بشود ارتباط مشخصی بین انتخابات و کارگر زندانی ایجاد کرد. بنابراین تحریم فعال یعنی این که ما بگوییم کارگران زندانی باید آزاد شوند تا بتوانند در این انتخابات شرکت کنند. رژیم این در استعدادش نیست که چنین کاری بکند، این جا با صدای بلند گفته می شود که در این صورت باید تحریم کرد، بنابراین چرا ما باید در انتخابت شرکت بکنیم و ما باید به چه چیزی رأی بدهیم.

این گونه دخالتگری از سطح آگاهی مردم است، مردم این را می فهمند و آن موقع دخالت می کنند؛ سپس عکس های زندانیان سیاسی پوستر شود و در تمام سطح شهر در لابلای تبلیغات دیگر به وسیلۀ فعالین کارگری که این حوزه را خالی می گذارند، اتفاقاً برعکس در همین موقع باید پخش شود، روی دیوارها چسبانده شود و درواقع به این شکل دخالتگری کنند. فقط در یک مورد دیده شده که فعالینی، عکس شاهرخ زمانی را به پوستر تبدیل کردند و درست در جاهایی برده و چسابنده اند که عکس های تبلیغاتی کاندیداهای انتخابات بوده است، و در شعارشان هم اشاره کرده اند که شاخص آزاد بودن یک انتخابات، آزادی زندانی سیاسی و کارگر زندانی است.

به جز این هم یک مورد مشاهده شده، و آن هم عکسی است در سایت دویچه وله از فردی با نوشته ای در دست که می گوید «از یاد نبریم: رضا شهابی و شاهرخ زمانی، شبنم مدد زاده، محمد جراحی، بهنام ابراهیم زاده» دیده شده است. ولی این به پس از انتخابات تعلق دارد، ولی همین هم خوب است که در یک چنین فضایی این مسأله مطرح می شود، در حالی که همه ریخته اند و دارند جشن می گیرند، این موضوعات را می توان بیان کرد.

منتها کسانی که انتخابات را تحریم می کنند، درست در همین جا نیستند، این جا هم کارشان تعطیل است، پس کِی باید جنبش را پیش ببرند.

بنابراین در پاسخ به این سؤال، یک بخش از فعالیت می تواند این باشد. ولی مسأله بر سر این است که یک کارگر زندانی وقتی در زندان است، هیچ ابزار دفاعی از خودش ندارد و درواقع توسط رژیم جمهوری اسلامی به گروکان گرفته شده تا رژیم هر وقت خواست جنبش کارگری را تحت فشار بگذارد، به زمین بزند و یا هر بلایی به سرش آورد با گروگان های او سروکار داشته باشد و گروگان ها را نشان دهد، بنابراین یک کارگر زندانی در داخل زندان، هیچ وسیلۀ دفاعی از خودش ندارد و از سر استیصال در شرایط خاص ناچار می شود دست به اعتصاب غذا بزند و این بیشتر به خودش آسیب می زند، ولی چاره ای ندارد برای این که بتواند صدایش را منتقل نماید. این مربوط به کسی است که در داخل زندان است، بماند که ما رادیکال ترین بیانیه ها را هم داریم می بینیم که از داخل زندان بیرون می آید که در خارج چنین چیزی هم نمی بینیم. در داخل زندان انتخابات تحریم می شود، ولی در خارج از زندان پیش می آید کسانی از گرایش های چپ می روند و از یک کاندید حمایت می کنند! ولی فعالین کارگری که در خارج هستند و یا احزاب و جریانات چپ، دیگر نیازی نیست در خارج از کشور همان کاری را انجام بدهند که فرد زندانی انجاک می دهد. این ها باید بروند یک سلسله حمایت هایی را جلب بکنند که این زندانی داخل زندان خودش نمی تواند این کار را انجام دهد.

بنابراین باید بروند کارهایی را صورت بدهند که بتواند فشار بیاورد به جمهوری اسلامی و کمکی باشد برای این که زندانی آزاد شود. این فعالیت ها هم بسیار ناقص، گنگ و ناروشن است برای این فعالین و احزاب چپ، این ها در بهترین حالت یا می روند شب همبستگی می گذارند و ابراز همدردی می کنند و یا یک اکسیون ترتیب می دهند. این کافی نیست، این هیچ فشاری به جمهوری اسلامی نمی آورد. اشکالی که وجود دارد این است که در درون خود این جریانات، یک اغتشاش فکری وجود دارد که نمی دانند باید چه کار کنند! مثلاً می گویند باید برویم از «آی ال او» حمایت بگیریم، درخواست بکنیم که به جمهوری اسلامی فشار بیاورد. بعد دوباره می گویند، این رفرمیستی است و ما نباید توهم به بورژوازی داشته باشیم و الی آخر.

بنابراین سردرگمی آن ها دوچندان می شود، این مسائل را باید روشن کرد، این مسائل را باید به بحث گذاشت که تکلیف چیست؟ و باید چگونه زندانی از زندان آزاد گردد؟ درواقع چند راه می توان ترسیم کرد، مگر راه دیگری از فضا پیدا شود! مثلاً یک تیغ اره بگذاریم لای یک ساندویچ و در زندان بفرستیم و زندانی آن را بخورد و تیغ اره را دربیاورد و میله را ببرد و بیرون بیاید! این شدنی نیست، یا این که تونل بکنیم در زیر زندان و کارگر را از زندان بیرون بیاوریم! این ها ممکن نیست، یا این که انقلاب کنیم و توده ها درِ زندان را باز کنند، ولی این هم فقط در یک شرایط انقلابی ممکن است، و با تصمیم ما شروع نمی شود و نمی شود فراخوان داد. بنابراین چه کار می توان کرد؟

راه این است که به خود جمهوری اسلامی، یعنی به خود زندانبان چنان فشار زیاد و قدرتمندی وارد شود که ناچار شود خودش درِ زندان را باز نماید. هیچ فشاری از طریق رفتن ما به یک اکسیون و شب همبستگی به زندانبان وارد نمی شود. ولی اگر ما برویم به این نهادهای بین المللی مانند اتحادیه های کارگری، آی ال او و غیره در خارج از کشور نشان بدهیم که کجا را باید سنگ بزنند، یعنی نقطۀ فشار را به آن ها نشان بدهیم، آن ها هستند که به رژیم فشار می آورند و رژیم چون دارد خودش را با سیستم جهانی منطبق می کند و باید یک سری قوانین آن ها را اجرا بکند، ناچار است به آن ها امتیاز بدهد؛ این نهادها هم تحت فشارند از سوی فعالین چپ و اتحادیه های کارگری درجاهایی که دارند این فشار را وارد می کنند، بنابراین مجبور می شوند که این تقاضاها را انجام دهند و در این صورت است که یک اتفاقی می افتد: رژیم متوجه می شود که این کارگران تنها نیستند و در سراسر دنیا حامی دارند، و تنها امکان عملی و زمینی که بتواند فشار بیاورد تا در زندان باز گردد، همین مورد است؛ این باید به بحث گذاشته شود و از این ندانم کاری ها خارج شویم و بر سر همین تاکتیک های کنکرت بحث بکنیم و به شکل یک اتحاد عمل آن را عملی کنیم.

سؤال؟ فعالین کارگری که هم اکنون در زندان ها به سر می برند با مشکل مالی مواجه شدند. در این مورد چه باید کرد؟

این دقیقاً یک موضوع بسیار با اهمیت است نه فقط برای کارگران زندانی که هم اکنون در زندان ها به سر می برند، بلکه باید به عنوان بخشی از مبارزه، به یک سنت تبدیل بشود که وقتی کارگری به زندان می رود خیالش از این بابت راحت باشد که خانواده اش گرسنگی نخواهد کشید و بنابراین آن کارگر می تواند مقاومت کند. الآن در اشارات رفیق محمد اشرفی بود که بخشی از انگیزۀ شاهرخ زمانی در مقاومتش، همین حمایت ها است.

به خصوص این مسألۀ مالی بسیار حیاتی است برای این که کارگر زندانی بتواند مقاومت کند و رژیم نتواند او را بشکند. بنابراین هر کسی با هر مقدار سمپاتی و یا علاقه ای به جنبش کارگری که خواهان حمایت از این جنبش است، باید به وضعیت معیشتی کارگری که زندانی است، فکر بکند؛ با توجه به این که همین کارگر حتی وقتی در زندان هم نیست نمی تواند با درآمد ناچیز خود مخارج زندگیش را تأمین کند، حالا که در زندان است همان مقدار ناچیز را هم ندارد. در نتیجه یک راهی برای این موضوع باید پیدا کرد.

یک سری افرادی هستند که کمک های مالی می کنند، ولی اشکالاتی اساسی در این جا به وجود می آید و آن هم به این شکل است که مثلاً شخصی، یک گروه و یا جریان سیاسی را می شناسد و به آن جریان سیاسی پولی را می دهد تا به ایراندر این جا به طور علی العموم می گویند «به جنبش کارگری»- منتقل کنند. در این وسط یک سری مسائل بوروکراتیکی درحال شکل گرفتن است، در واقع به وسیلۀ کمک های مالی بوروکراسی را رشد می دهند و این ها به جنبش کارگری تزریق نمی شود و به فلان فرد و گروه داده می شود و آن هم هیچ ربطی به جنبش ندارد، بلکه فقط آن فرد کارگر و یا آن گروه کارگری، صاحب یک مقدار کمک مالی می گردد. باید مابه ازای این کمک ها در جنبش دیده شود، مثلاً با این پول ها بروند کاغذ بخرند و اعلامیه چاپ کنند و…. این جور مسائل، مسألۀ کمک مالی است، ولی در مورد کارگر زندانی، همان خورد و خوراک داخل زندان او و خانواده اش وابسته است به این پول، بنابراین برای این که این اشکالات پیش نیاید بهترین روش، یک سنت شناخته شده در تمام جهان، این است که مانند تمام جاهای دیگر یک کمیسیون متشکل از فعالین باسابقه و شناخته شدۀ جنبش کارگری در داخل یا خارج ساخته شود و هرکسی و هر گروهی که می خواهد کمک مالی بکند، برای این کمیسیون بفرستد و از هر گرایشی می تواند باشد و هر اختلافی هم دارند ربطی به این کمیسیون ندارد.

به همین دلیل این کمیسیون تشخیص می دهد که به چه کسی کمک مالی بدهد و برای چه کاری این پول را جمع می کند و چگونه ارسال بکند، و چه تضمین های لازم دارد که به دست آن کارگر می رسد. این کمیسیون حتی می تواند در مورد اختلافات روزی که وجود دارد و این قدر باعث انشقاق شده است هم شکل بگیرد. چرا باید یکی کسی دیگر را حذف بکند، با این بهانه که تو این مبلغ را گرفته ای و خوردی و یا تو پول را برای خودت برداشتی! یک کمیسیون حل اختلاف برای این مسائل باید به وجود آید که بنشینند این مشکلات را حل بکنند، ولی این در یک سطح کلان تر است که بعداً اگر فرصتی شد این مسأله را باز خواهم کرد.

ولی به طور اخص در مورد زندانی کارگر بسیار ضروری است که چنین کمیسیونی ایجاد شود که هر فرد و هر گروهی در جهان هست، بداند به کجا باید کمک بکند که از آن طریق به زندانیان کارگر انتقال پیدا نماید.

با تشکر از شما.

31 خرداد 1392

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *