همبستگی و ایجاد صندوقهای اعتصاب / مازیار رازی
سخنرانی مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
امروزه هرگونه فعالیت سیاسی و تشکیلاتی در ایران امری شاق و طاقتفرساست. یک رفیق مبارز که شیوه مبارزه مخفی را انتخاب میکند، شیوهای که تاریخا به آزمون گذاشته شده و سلامت آن تا حدود زیادی تضمین شده است، در راه ادامه این مبارزه با مشکلات خاص خود روبرو خواهد شد. او باید در چندین جبهه بجنگد، شاید دوری و جدایی از خانواده پیش بیاید، مشکلات مالی وجود دارد. شاید ناچار شود محل سکونت خود را تغییر دهد و برای احتراز از گزند دستگاههای اطلاعاتی رژیم، و اجبار به رعایت اکید تدابیرامنیتی در ارتباطات مبارزاتی او با کارگران در محیط کار مشکل ایجاد شده و یا حتی دچار وقفه شود. البته وقتی میگویم مبارزه مخفی، هدف مخفیشدن در یک خانه تیمیِ امن و جداشدن از زندگی روزمره کارگران نیست. یک مبارز مخفی مانند هرکارگر دیگری کار میکند، زندگی شخصی دارد و مراودات خانوادگی و دوستانه، اما جنبه ای از زندگی وی، یعنی مبارزه تشکیلاتی و سیاسی وی بر همگان پوشیده است؛ اما علی رغم همه اینها چنین شکلی از مبارزه ساده نیست. برای چنین مبارزی نیز امکان بروز مشکلاتی که ذکر کردم، وجود دارد.
متاسفانه کارگران ایران به روش کار علنی عادت کردهاند. فعالیتهای ایشان معمولا تحت مراقبت وفشار انجام گرفته، تحمیق شدهاند، با دستگیری مواجه بودند و یا کشته شدهاند. در نتیجه انقلابیبودن، پیشتاز و سوسیالیستبودن در ایران و کشورهای نظیر ایران کار سادهای نیست. یک انقلابی از تمام زوایا مورد تهاجم قرار دارد. در نتیجه اندیشیدن به شیوههای مقاومت، اتخاذ تدابیر لازم و داشتن رهنمود برای برخورد با مسائل پیچیدهای که در جامعه بهوجود میآید امری بسیار ضروریست.
در ترسیم مختصات کارگران پیشتاز باید گفت اینها دستهای از کارگران هستند که معمولا در خط اول مبارزه قرار دارند و نسبت به تودههای کارگری که از یکسو تحت تأثیر ایدئولوژی هیئت حاکم قرار دارند و از سویدیگر آماج قهر، دستگیری و شکنجه، دستگاههای سرکوب میباشند، از آگاهیهای بالاتری برخوردار هستند.
بخشی از این پیشتازان به شکل علنی مبارزه میکنند. نمونه آن یاسر احمدینژاد یکی از پیشتازان کارگران حفاری که اخیرا پساز انتشار یک اطلاعیه اخراج شد. اطلاعیهای ساده در توضیح اعتراضاتی که قرار بود در دوازدهم تیر ماه ۱۴۰۳، یعنی همین چند هفته پیش صورت بگیرد. اطلاعیهای که حتی در آن ذکر شده «ما حاضریم جان خود را فدای رهبر و نظام و مردم ایران بکنیم»! یاسر احمدی نژاد پس از این اطلاعیه خواسته که همان گلایه را در قالب یک کلیپ تصویری بهگوش مسئولان برساند، که حتی در چهارچوب قوانین متحجر این حاکمیت هم جرم بهشمار نمیآید. اما بهعلت همین عمل، اولا، آن اعتراض توسط دولت متوقف شد و ثانیا، ایشان هم از شغل خود تعلیق شدند. به این ترتیب بهوضوح میتوانیم نتیجه کار علنی را ببینیم که اگرچه سادهتر از کار مخفیست اما هنوز خطرات خاص خودش را دارد.
کار مخفی بسیار بسیار پیچیدهتر و دشوارتر است و به ازخودگذشتگی بیشتری نیازدارد بخصوص برای پیشتازان کارگری. این ازخودگذشتگی شاید برای کسانیکه در خارج از کشور، در کشورهای اروپایی کارهای سندیکایی کرده و یا از نزدیک مشاهده کردهاند چندان قابل فهم نباشد. کار مخفی نیازمند تعهد است و پیشتازان سوسیالیست، کارگرانی که عقاید وچشمانداز سوسیالیستی دارند، باید انسانهایی به بالاترین درجه متعهد و ازخودگذشته باشند، و چنین نیز هست.
اما همه این حرفها چیزی از ارج و اعتبار کارگران پیشتازی که هنوز بهضرورت کار مخفی پینبرده و علنی کار میکنند، نمیکاهد. آنان نیز از اتحاد و پشتیبانی کارگران برخوردار هستند. همین چند روز پیش تعدادی از کارگران حوضه حفاری یک صندوق کمک مالی برای حمایت از همکارشان یاسر احمدی نژاد که دو ماه است حقوق نگرفته بهراه انداختهاند. صندوقی کاملا مستقل، از طرف کارگران و برای کارگران. اطلاعیهای هم منتشر کردهاند و از همکاران درخواست نمودند که در صورت امکان هرچه قدر که میخواهند و میتوانند به این صندوق کمک کنند و از این درخواست حسن استقبال هم شد. جالبتر از همه در اطلاعیه آمده اگر آقای یاسر احمدی نژاد از گرفتن این پول خودداری کند این مبلغ صرف ادامه مبارزات کارگری خواهد شد. مفهمومی که بسیار نوین و ارزشمند است و ما از آن قویا حمایت میکنیم. ما نیز میگوئیم: پیش به سوی ایجاد صندوقهای مالی اعتصاب.
مطلب دیگری که میخواستم طرح کنم در رابطه با برخوردهای خصمانهایست که چندروز پیش در یکی از کانالهای کارگری شاهد آن بودم. تعدادی از کارگران پیشتاز مخفی که از حرکت اعتصابشکنانه برخی از کارگران ناراضی هستند اعتراض خود از این عمل آنان را در کانالهای مختلف کارگری اعلام کردند که به نظر من حرکت بسیار درست و برحقی بود. به هرحال کسانیکه در اعتصاب شرکت نمیکنند و بهمفهوم کلاسیک کلمه اعتصابشکن به حساب می آیند باعث ناراحتی و ضربهزدن به همه کارگران هستند. آنها درواقع با نپیوستن به اعتصابکنندگان از پشت به آنان خنجر زدهاند و این عمل در هر فرهنگ و مناسباتی که درنظر بگیریم عملی نارفیقانه و حتی خائنانه بهشمار میآید و محکوم است. اما در این میان شخصی که ظاهرا مخفی فعالیت میکند و ارتباطی با جریانات سوسیالیستی هم ندارد، بهزعم خودش لیستی از اعتصابشکنها را فراهم کرده و پساز افشای آنان با لحن و الفاظی کاملا نا شایست آنها را تحقیر کرده و تهدید میکند که چرا پشت ما کارگران را خالی کردهاید.
عمل این شخص مورد انتقاد کارگران پیشتاز و سوسیالیستها قرار گرفت. این لحن از محاوره ابدا مورد قبول نیست، بهویژه در میان کارگران. این فرهنگیست که ماموران رژیم، بهخصوص،اطلاعاتیها و امنیتیها برای تحقیر مخالفین از آن استفاده میکنند. آنها هم فحش رکیک میدهند. بهنظر من اولا هرگز نباید از اینگونه کلمات رکیک استفاده کرد، حتی علیه کارگرانی که در اعتصاب شرکت نکردهاند. انتقاد میشود کرد، میشود آنان را خائن خواند اما استفاده از الفاظ مستهجن، آنهم درباره زنان خانواده ایشان ابدا مورد قبول نیست. ثانیا باید توجه داشت که بسیاری از این اعتصابشکنان به دلایل اقتصادی دست به این عملزدهاند وحرکت آنان برنامهریزیشده وآگاهانه با هدف درهم شکستن اعتصاب و طرفداری از رژیم و خالیکردن پشت همکاران نبوده است، اگرچه این مطلب در نتیجه نهایی تغییری ایجاد نمیکند. اما مسلما در شیوه برخورد ما تاثیر می گذارد. درچنین شرایطی چه باید کرد؟ یکی از درسهای بسیار عمده کارگران در این زمینه در سطح بینالمللی که درایران نیز میتوان بهکار بست و در چند مورد نیز شاهدش بودیم، ایجاد «صندوقهای اعتصاب» است.البته در کشوری مانند ایران این عمل باید بهصورت غیرعلنی انجام شود. کارگران میتوانند بهطور منظم بخشی از دستمزدشان را محرمانه در یک صندوق پسانداز کنند تا اگر اعتصابی صورت گرفت با این پول دستمزد یا بخشی از دستمزد کارگران پرداخت شود تا آنان به اعتصاب پیوسته یا آنرا ادامه دهند. خب، این راه حلیست که ما را یکقدم بهجلو میبرد.
امروز هم در اطلاعیه راهاندازی صندوق نوشته شده که اگر میدانید کسی بیکار شده، اعتصاب کرده و یا به دلیل مبارزه اخراج شده آن شخص میتواند از این صندوق استفاده کنند صندوقی که توسط پسانداز خود کارگران ایجاد شده نه با کمکهای ارسالی خارج. کارگران در گذشته هم از گرفتن چنین کمکی خودداری کردهاند، در هفتتپه هم اعلام کردند ما با همت خودمان و امکان خودمان مبارزه میکنیم؛ در خوزستان هم این اقدامات در پیش مشاهده شده است، که از نظر منهم درست است. کارگران بخشی از دستمزد خود را در این صندوق میگذارند که وقتی اعتصاب شد، همه از این اعتصاب استقبال کنند و با خیال راحت در اعتصاب و مبارزه شرکت کنند و بتوانند به رژیم و کارفرماهایش لطمه بزنند.
اعتصاب به معنای دست ازکار کشیدن با هدف لطمه زدن به جریان تولید است و مفهوم دیگری بهجز این ندارد. اعتصاب، اعتراض نیست، کاری نیست که بگوئیم بکنیم یا نکنیم. اعتصاب با هدف ضرر زدن به تولید و متوقفکردن آن صورت میگیرد. اعتصاب در واقع آغاز مکتبی برای انقلاب است. ما در اعتصاب روش نوینی یاد میگیریم. روشهای سازماندهی و خودمدیریتی را یاد میگیریم. اعتصاب نمایش قدرت طبقه کارگر است، نشانهای از همبستگی است: جمع آوری وتقسیم پول، شرکت خانوادهها که غذا درست میکنند، همه اینها یعنی همبستگی. اعتصاب در منطقه همبستگی به وجود میآورد، نهتنها در میان کارگران، بلکه میان آنان و بقیه مردم زحمتکش مانند بازنشستگان و غیره. تشکیل صندوق اعتصاب خواستهایست که امروزه برخی از کارگران سوسیالیست مطرح میکنند. این حرکت بسیار مهمیست و به همبستگیها دامن میزند. این کارگران سوسیالیست در گذشته هم چنین کارهایی کردهاند در هنگام سیل، زلزله و در هنگام اعتصاب، و تاثیرات زیادی هم بههمراه داشته است. امروزه این مسائل در ایران مورد بحث و تبادل نظر قرار دارد.
به نظر من ما قدمبهقدم در حال آموختن تجارب پرباری هستیم. ایجاد شبکههای مخفی دستاورد بزرگی دیگریست که برای نخستین بارشاهد آن هستیم. مبارزان علنیکار انسانهای بسیار مبارز و شریفی هستند اما بهمحض اینکه اتفاقی میافتد رژیم بهسراغ آنها میرود. آنها را میکشند، زندانی میکنند. کسانی مانند رضا شهابی، تا خبری در جامعه میافتد، حتی قبل از اینکه اتفاقی بیفتد دستگیرش میکنند. بهاینترتیب، علنیکاری محکوم به شکست است. کسانی که تصور میکنند علنیکاری نشانه نترسی و بیباکیست یا ناآگاه هستند و رژیم سرمایهداری را نمیشناسند یا نمیخواهند مبارزه کنند. به هر حال بهنظر میرسد که اهمیت مخفیکاری از سوی فعالان کارگری حس شده و ما داریم کمکم وارد این مرحله میشویم. کار دشواریاست بسیار بسیار سخت است، منتها دستآوردهایی داشتهایم و باید این دستآوردها را حفظ کنیم، به آن اهمیت بدهیم و بهمدد آن ادامه بدهیم.
به نظر من ارتباطات خارج از کشور نیز بسیار ناهمگون، ناهنجار و ناکافیست. خارج از کشور منبعیست که میتواند از طبقه کارگر ایران حمایت کند. ما میتوانیم به درون اتحادیههای کارگری و سازمانهای مترقی برویم. درباره وضعیت کارگران ایران با آنان صحبت کنیم؛ برای ایجادهمبستگی تلاش کنیم. این مهمترین جنبه فعالیت کسانیست که در خارج از ایران زندگی میکنند. اگر برویم تظاهرات بگذاریم، شش نفر از هر سازمان بیایند و مقابل همدیگر شعار بدهند، جلو سفارت شعار بدهیم درست است که کاری کردهایم. اما به همین بسندهکردن کافی نیست، نتیجهای ندارد، ربطی به طبقه کارگر ایران ندارد. ما باید همبستگی بینالمللی میلیونی با کارگران ایران ایجاد کنیم. این همبستگی در وهله اول تاثیرات روانی مثبتی در میان طبقه کارگر ایران و مبارزین پیشتاز آن میگذارد. احساس میکنند پشتگرمی وجود دارد و در تداوم مبارزات خود استوارتر میشوند. این یک اصل مهم است که رفقای چپ و انقلابی خارج موظف بهاجرای آن هستند. سئوال این نیست که انجام این مهم خوب است یا بد است، ضروریست، وظیفه است!
ایجاد همبستگی یک اهرم فشار بر رژیم است، یک منبع الهامبخش برای کارگران است. علاوه بر اینها ما برای دوران پس از انقلاب نیز به این همبستگی نیاز داریم. سرمایهداری یک پدیده بینالمللیست. آنان در سراسر جهان مانند یک جبهه واحد درجهت استثمار کارگران عمل میکنند. درنتیجه، کارگران نیز باید در نبرد برعلیه این پدیده بهشکلی متحد و بینالمللی پاسخ دهند. بنابراین ما باید دوستان خود را در سطح کشورهای اروپایی، آمریکا، استرالیا و هر جا که هستیم .پیدا کنیم. این کار را باید بهعنوان وظیفه انجام دهیم. هنگامیکه بهدنبال یک واقعه در ایران حمایتهای بینالمللی سرازیر میشود اعتماد بهنفس بهوجود میآورد، احساسی که برای به ثمررساندن یک انقلاب ضرورت انکارناپذیری دارد.
آخرین دیدگاه ها