شعر: مشعل ها خورشید را روشن میکنند/ کوهیار
برقص ای مسیحا
در سرویس ۷ صبح
غروب که میشود
مشعل ها خورشید را خاموش میکنند
و جنازه های آویزان از داربست ها
به خوابراه برمیگردند
من از انتهای حنجره ام
شروه میشوم
و تزریق میشوم به چشمهای جنازه ها
افیون صدایم به جنازه ها که میدمد
من مسیحای عسلویهام
بیدار شو
دخترت را از کیف پول
دربیاور
و برایش لالایی بخوان
“لالا بخواب کودک آهن”*
بیدار شو
باید خودمان را از آهنپاره ها جدا کنیم
و یک سر کلاف سیم آرماتوربندی را برداریم
و تا دیر نشده راه بیفتیم
باید سر کلاف را به موهای مادرم
وصل کنم
و تار بزنم
سر کلاف را به سیم های برق وصل کنم
و گیتار بزنم
باید سیمچین را بردارم
و همینجا سر کلاف را بچینم
عسلویه
غروب که میشود
مشعل ها خورشید را روشن میکنند
کوهیار
آخرین دیدگاه ها