در مقابله با انحراف  فرقه گرایی در اپوزیسیون چپ/ مازیار رازی

نگاهی به چهرۀ  «فرقه گرایان» در اپوزیسیون چپ (پی دی اف)

توضیح: این مطلب در آبان ماه سال ۱۳۷۷ در دو بخش، یعنی نقد به مواضع فرصت طلبان و فرقه گرایان در اپوزیسیون چپ،  توسط رفیق مازیار رازی نوشته شد.  با توجه به مطرح شدن دوبارۀ بحث های آنارشیست ها، شبه آنارشیست ها، بوردگیست ها، و روشنفکرانی که خود را در درون اتاق های در بسته  محبوس کرده و صرفاً   هنرشان به نقد کشیدن سایرین است، پاسخ به ایرادات بی پایه فرقه گرایان به مواضع تاریخی مارکسیست های انقلابی را بازانتشار می دهیم. میلیتانت شهریور ۱۳۹۷

********

ایرادهای بی پایۀ فرقه گرایان

«پیک انترناسیونالیستی» بازتاب کنندۀ نظریات یک فرقۀ «شبه آنارشیستی» (۱). مقالۀ اصلی خود را به اصطلاح نقدِ «اتحادیۀ مستقل کارگران ایران» و نشریۀ «کارگر سوسیالیست» اختصاص داده است.

این فرقه، که در تخیلات خود رسالت «گروه بندی کمونیستی» را برعهده گرفته! و به زعم خود «اولین نشریۀ کمونیستی تاریخ معاصر»! (چه تواضعی!) را به شکل مرتب (سه شماره در ۳۰ ماه گذشته!)انتشار داده است، از تأسیس «اتحادیۀ مستقل کارگران ایران» به ویژه از اعلام موجودیت این «واقعه» در یک نشریۀ «تروتسکیستی»، «چپ بورژازی» و «ضدّ انقلاب» (!)، به خشم آمده و شمشیر زنگ زدۀ«شبه آنارشیستی» اواخر قرن نوزدهم خود را، پس از یک سال «تعمق» و «تفکر»، از غلاف بیرون کشیده و برجان «اتحادیۀ مستقل کارگران ایران» و نشریۀ «کارگر سوسیالیست» (و تروتسکیست ها) افتاده است.(۲)

چنین برخوردی جای تعجبی ندارد، زیرا که از دیدگاه گرایش های خرده بورژوای «شبه آنارشیستی»، دنیا همواره به «سفید» و «سیاه» تقسیم می گردد. هر آن چه به غیر از «خود» آن هاست، در دنیای«سیاه» جای دارد. این گونه تقسیم بندی البته برای کسانی که خواهان خلاص کردن خود از بار فعالیت روزمره و مشقت بار مبارزات کارگری علیه سرمایه داری هستند، ایده آل است. دنیای آن ها «تخیلی»و «خالص» است. سناریوی آن ها چنین خلاصه می گردد: کارگران (دوستان شان) از یک سو، و سرمایه داران (دشمنان شان، همراه با گروه های سیاسی چپ) از سوی دیگر، در مقابل یک دیگر قرار می گیرند. از نقطه نظر آن ها استراتژی کارگران تشکیل حکومت شوراهای کارگری و سرنگونی دولت سرمایه داری است، و تا تحقق کامل این خواست مرکزی کارگران، خود را آغشته به هیچ عملی که خارج از این محدوده است، نباید کنند. هر آن چه غیراز این اتفاق افتد، «اصلاح گرایی» و تمکین به بورژوازی است. به زعم آن ها «تاکتیک» پرولتری، وجود خارجی ندارد، و امری در حوزۀ فعالیت گرایش های «چپ بورژوازی» است. این ها تصور می کنند که کارگران همه یک پارچه مسلح به آگاهی سوسیالیستی هستند و تحت تأثیر و نفوذ عقاید بورژوازی و رفرمیستی قرار نمی گیرند. این ها فکر می کنند که کارگران برای دستیابی به هدف نهایی خود (دیکتاتوری پرولتری)، با حفظ اصول و برنامۀ خود، نباید مطالباتی طرح کنند که بتواند چارچوب دولت سرمایه داری را بلرزاند و آگاهی سوسیالیستی را برای کارگران گام به گام، در ارتباط با آگاهی کنونی شان، طرح کند. از دیدگاه آن ها کارگران یک روزه «سوسیالیست» می شوند و تمام عیوب سرمایه داران را کاملاً درک کرده و اقدام به انقلاب کارگری می کنند. سایر مسائل تنها در خدمت بورژوازی قرار دارد و بس! و هر آن کس مطلبی غیر از این سناریوی «خالص» و «زیبا» بر لب بیاورد، الزاماً «چپ دستگاه سیاسی سرمایه داری و ضدّ انقلاب» است! مواضع این فرقۀ «شبه آنارشیستی» ایرانی، که موضع «امتناع» از جنبش کارگری است، نیز از همین نوع است. به نکات اصلی «نقد» آن ها می پردازیم.

۱-  در مورد مجلس مؤسسان

فرقۀ «شبه آنارشیستی»، ایراد می گیرد که یکی از گناه های کبیرۀ «کارگر سوسیالیست» و تروتسکیست ها این است که خواهان «مجلس مؤسسان» بوده و هستند. بر این اساس، نشریۀ «کارگر سوسیالیست» یک گرایش «ضدّ انقلاب» و «چپ بورژوازی» ارزیابی می شود!(۳)

ما به کرّات در مقاله های نشریۀ «کارگر سوسیالیست» به توضیح مواضع خود در این مورد پرداخته ایم. اما به نظر می رسد که این فرقۀ «شبه آنارشیستی» مسلح به شیوه های استالینیستی، تنها به دنبال اتهام زنی است، تا یک نقد سازنده و یا ردّ تئوریک نظریات مندرج در «کارگر سوسیالیست». ما بار دیگر چکیدۀ مواضع خود را برای رفع هرگونه سوء تعبیر در این جا خواهیم آورد.(۴) در نقد بر موضع حکومتی «حزب کمونیست ایران» (کومله) چنین توضیح دادیم:

«…در ایران یک دولت بورژوا در قدرت است و تنها بدیل انقلابی همان دیکتاتوری پرولتاریا است.

شعار حکومتی کمونیست ها نیز تنها «حکومت شورایی» است. مرحله ای (دمکراتیک یا غیردمکراتیک) در میان نخواهد بود. هر مرحله ای به غیر از تشکیل حکومت شورایی متکی بر کارگران و دهقانان فقیر، حکومتی است از نوع بورژوایی آن.»

آیا این موضع به این مفهوم است که در صورت نبود امکان برقراری «حکومت شورایی» پس از سرنگونی، باید «فرقه گرایانه» چشم های خود را بر هر بدیلی بست. مسلماً خیر! در صورت عدم توفیق تشکیل«حکومت شورایی» و تحمیل یک حکومت غیرکارگری، مبارزه برای تشکیل «مجلس مؤسسان دمکراتیک و انقلابی» در دستور کار قرار می گیرد. البته باید تذکر داد که هدف کمونیست ها به تنهایی تشکیل مجلس مؤسسان نیست(۵). لنین زمانی مجلس مؤسسان را طرح کرد که حکومت ما قبل از سرمایه داری (تزار) بر قدرت بود و تشکیل مجلس مؤسسان می توانست حکومت موقت را، پس از سرنگونی، برای تشکیل دولت کارگری آماده کند. از آن جایی که تشکیل آن در برنامۀ بلشویک ها آمده بود، به تشکیل آن مبادرت کردند. اما در عمل این مجلس در مقابل شوراها قرار گرفت و منحل اعلام شد.

اما در ایران از آن جایی که بایستی حکومت شورایی تشکیل گردد، طرح چنین شعارهایی (مانند تشکیل مجلس مؤسسان و حکومت موقت انقلابی و غیره) کارایی خود را از دست می دهند(۶).

اما اگر کارگران و دهقانان فقیر قادر به تشکیل حکومت شورایی نشدند چه؟ اگر حکومت دیگری (بورژوایی، اما دمکراتیک!) تشکیل شد، آیا کمونیست ها می توانند در آن شرکت کنند؟ در آن زمان آیا طرح شعار تأسیس مجلس مؤسسان دمکراتیک و انقلابی اصولی است؟

به اعتقاد ما پس از سرنگونی رژیم، چنان چه حکومت شورایی (کارگران و دهقانان فقیر) به علت عدم آمادگی شوراهای کارگری و یا عدم وجود یک حزب پیشتاز انقلابی سراسری به مثابۀ سازمانده جنبش کارگری، شکل نگیرد، کمونیست ها در هیچ حکومتی دیگری (که محققاً بورژوایی خواهد بود– حتی دمکراتیک ترین آن) شرکت نباید کنند. اما، در عین حال در این مقطع (و تنها در این مقطع که حکومت شورایی توفیق حاصل نکرده است)، خواهان تشکیل «مجلس مؤسسان دمکراتیک و انقلابی» (نه مجلس مؤسسان به مفهوم پارلمان عادی بورژوایی) خواهند شد. کمونیست ها خواهان مجلس مؤسسانی که هیچ ارگان و سازمان و فردی را بالای سر خود نپذیرفته و توسط نیروهای مسلح توده ای نظارت شده و توسط نمایندگان واقعی مردم با رأی مستقیم، همگانی، مخفی و آزاد تشکیل می گردد، هستند.این مجلس کار خود را در راستای تدارک تشکیل یک حکومت انقلابی (کارگری و دهقانی) آغاز می کند. تا تشکیل حکومت کارگری، نمایندگان کارگران و دهقانان فقیر و حزب های وابسته به آن ها به طور مستقل در این مجلس شرکت خواهند کرد.

چنین مجلسی «حکومت» نیست، که تنها نهادی است برای تشکیل حکومت کارگری آتی. شرکت در چنین مجلسی با شرکت در حکومت بورژوایی متفاوت است.  کمونیست ها هرگز در حکومت بورژوایی شرکت نمی کنند(۷).

حال، باید از افراد بر غرض و با «عقل سلیم» سؤال کنیم که کجای این بحث، بیانگر مواضع «ضدّ انقلاب» است. تنها در مخیلۀ عده ای «خرده بورژوا» که قصد دخالت در جنبش کارگری را ندارند، مسائل به گونه ای دیگر طرح می گردد. سؤالی که ما از این عده داریم این است که چنان چه (به هر علت) حکومت مطلوب آن ها (و ما) یعنی حکومت شورایی شکل نگرفت، چه باید کرد؟ پاسخ این فرقه این است: «امتناع انقلابی»! (یعنی باید در خانه ها نشست و به بخت «بد» خود گریست)! این وجه تمایز بین یک موضع انقلابی و موضع فرقه ای «شبه آنارشیستی» است.

چنان چه گرایش های فرصت طلب جنبش کارگری، خواهان «حل» خود در مجلس مؤسسان باشند، فرقه گرایان خواهان «امتناع» از شرکت در آن مجلس، به هر بها، هستند (صرف نظر از ارزیابی و تحلیل از وضعیت مشخص آن روز). فرقه های شبه آنارشیست، «مارکسیزم» را به یک بُت و با فرمول های ابدی خشک تبدیل کرده و زیر لوای «انقلابی گری»، در بسیاری از کشورها جنبش های کارگری را به کجراه برده و خواهند برد.

از این رو در تحلیل نهایی، هم «فرصت طلبان» و هم «فرقه گرایان» پشتِ طبقه کارگر را خالی کرده و جنبش را دو دستی تحویل ضدّ انقلاب می دهند. البته اولی تحت عنوان «معقولیت انقلابی» و دومی تحت لوای «انقلابی گری»!

۲- در مورد اتحاد عمل

یکی دیگر از خیانت های نشریۀ «کارگر سوسیالیست» ظاهراً این است که خواهان ایجاد «اتحاد عمل» با سایر نیروهای «چپ» و غیرپرولتری است. این عمل «ضدّ انقلابی» به مشام فرقۀ «شبه آنارشیستی» خوشایند نیست. البته برای کسانی که در سر لوحۀ «مواضع» خود اعلام می کنند که: «کلیۀ احزاب و سازمان هایی که هم اکنون تحت عناوین کمونیست و کارگر فعالیت می کنند، چپ دستگاه سیاسی سرمایه داری و ضدّ انقلاب هستند»، جای تعجبی ندارد که چنین ایرادی به «کارگر سوسیالیست» بگیرند. این فرقه درک نمی کند که «انقلابی» و یا «ضدّ انقلابی» بودن در «حرف»، «آرزو» و«مُخ» انسان ها شکل نمی گیرد. سازمان های سیاسی کارگری، استراتژی و تاکتیک خود را «تدوین» و به جنبش ارائه می دهند. طبقۀ کارگر در روند انقلاب و بنا بر تجربۀ خود به صحت و سقم این نظریات پی می برد. بله، در میان کل اپوزیسیون فعلی «چپ»، «کمونیست» و «کارگری» فقط یک جریان «انقلابی» است و بقیه در «تحلیل نهایی» ضدّ انقلابی اند. اما، از اکنون تا «تحلیل نهایی» مسائل بسیاری رخ می دهند. اما از «هم اکنون» نمی توان «همه» را به نیابت از طرف طبقۀ کارگر و بر اساس «مطالعات» در اتاق های در بسته و به دور از مبارزات روزمرۀ طبقۀ کارگر در ایران، به ناگهان پس از «خواب» چندین ساله در سرزمین های سرد، «ضدّ انقلاب» خطاب کرد. صرفِ «تجارب» پیشین مبارزات کارگری برای چنین ارزیابی کافی نیست. اول، همان تجارب، تعبیرات و تفسیرهای مختلفی به دنبال دارد که «کل»اپوزیسیون کارگری سوسیالیستی و یا حداقل بخش قابل ملاحظه ای از آن (آن هم در ارتباط با جنبش زندۀ کارگری) پس از یک سلسلۀ بحث های جمعی (کتبی) باید به جمع بندی و نتیجه گیری مشترک برسد. دوم، همان تجارب نیز در جنبش کارگری باید «تجربه» شوند. فرمول های ابدی و ازلی را نمی توان به حلقوم طبقۀ کارگر فرو کرد، بدون آن که خود آن طبقه به  نتایج مطلوب رسیده باشد. اکنون یک فرقۀ بی تجربه و بی عمل پیدا شده که به قول خودش پس از چند سال «مطالعه» (که معلوم نیست چه بوده و چه کرده) و ترجمۀ چند مقاله از یکی از هزارها گروه کوچک «چپ» اروپایی (که خود نیز پس از سال ها هنوز بر روی پای خود استوار نبوده و نقش تعیین کننده ای حتی در یک کشور اروپایی ندارد)، به «کشف» بزرگی دست زده اند: «کلیۀ احزاب و سازمان هایی که هم اکنون تحت عناوین کمونیست و کارگر فعالیت می کنند، چپ دستگاه سیاسی سرمایه داری وضدّ انقلاب هستند»! بدیهی است که این موضع اشتباه، کودکانه و غیرقابل دفاع است.

برای نمونه، از دیدگاه این فرقه تفاوتی بین حزب های سوسیال دمکراتیک، محافظه کار دست راستی، فاشیست، استالینیست، تروتسکیست و غیره نیست، همه «ضد انقلاب»، «راست» و «چپ» دستگاه سیاسی بورژوازی هستند! بسیار خوب! حال ببنیم این فرقه به مسائل روز سیاسی چگونه پاسخ می دهد. امروزه در پایتخت بسیاری از کشورهای اروپایی، فاشیست ها به مهاجرین به طور سیستماتیک حملۀ فیزیکی کرده و در صدر مبارزۀ ضدّ فاشیستی، از قضا برخی از گروه های تروتسکیست قرار گرفته اند. نتیجۀ منطقی موضع این فرقۀ «شبه آنارشیستی» این باید باشد که این یک درگیری بین دو نیروی «ضد انقلاب»ی است و کارگران باید در این دعوا موضع «امتناع» را اتخاذ کنند! یا حملۀ نظامی آمریکا به ویتنام، جنگ بین دو «ضدّ انقلاب» بوده است! و یا حملۀ نظامی و شیمیایی صدام حسین بر مردم کردستان، جنگ بین دو «ضدّ انقلاب» است (زیرا که مردم کردستان تحت نفوذ ناسیونالیست های کرد قرار دارند)!

ما بارها در مقالات و نشریات خود ضرورت ایجاد «اتحاد عمل» بین نیروهای انقلابی و غیرپرولتری را به عنوان یک تاکتیک مؤثر در راه انقلاب آتی گوشزد کرده ایم. این تاکتیک به هیچ وجه یک عمل «ضدّ انقلابی» نیست. تنها در مخیلۀ عده ای خرده بورژوای «تخیل گرا»، که خود را «مرکز» انقلاب و سایرین را همکار «دستگاه سیاسی سرمایه داری» می دانند، این عمل یک کار «ضدّ انقلابی» ظاهر می گردد.

در دنیای واقعی نیروهای «انقلابی» و «ضدّ انقلابی» به دو قطب خالص «کارگر» و «سرمایه دار» مبدل نمی گردند. دولت های سرمایه داری از یک سو، ایدئولوژی و برنامۀ خود را به درون طبقۀ کارگر تحمیل کرده و می کنند. در واقع ریشۀ عقاید رفرمیستی و اصلاح گرایانه، نه تنها در گروه ها و سازمان های چپ، بلکه عمدتاً در درون اتحادیۀ کارگری به وجود آمده است.

امروز در مبارزۀ ضدّ سرمایه داری در بسیاری از مواقع قشرهای دیگر اجتماعی، مانند جوانان، زنان و ملیت های تحت ستم نیز در صف مقدم جبهۀ ضدّ سرمایه داری قرار می گیرند. اما، در «تحلیل نهایی»کارگران (آن هم کارگران پیشرو) مبارزۀ ضدّ سرمایه داری را تا انتها به پیش خواهند برد. از امروز تا زمان تسخیر قدرت، راه طولانی و پر مشقتی در مقابل کمونیست ها قرار دارد. تفاوت بین «انقلاب» و «ضدّ انقلاب» به این سادگی آشکار نمی گردد. ما باید تفاوتی بین «رهبران» رفرمیست و اصلاح گرا و «پایه» های کارگری آن ها قایل شویم. انسان ها تحت عنوان «انقلابی» و «ضدّ انقلابی» به دنیا نمی آیند و از جهان نمی روند. انسان ها قابل تغییرند. از یک سو برخی از قشرهای خرده بورژوا به صف انقلاب می پیوندند؛ و از سوی دیگر، برخی از «انقلابیون» دو آتشه تحت وضعیت خاصی و زیر فشار «پشتک و وارو»زده و به صف «ضدّ انقلاب» روی می آورند (مثلاً آقای «فیشر» یکی از اعضای کابینۀ نوین دولت آلمان تا چندی پیش یک آنارشیست دو آتشه بود). در درون یک سازمان رفرمیستی همۀ اعضا «ضدّ انقلاب»نیستند. با اعتلای انقلاب در یک جامعه، در درون بسیاری از حزب های رفرمیست و انحرافی، انشعاب صورت می گیرد و بخشی از آن ها، با تجربۀ مواضع انحرافی شان، می توانند به مواضع انقلابی روی بیاورند. «تمام» دنیای غیرخودی نمی تواند «ضدّ انقلاب» باشد!

کمونیست ها باید از تمام ابزار موجود، که نتیجۀ سال ها مقاومت و مبارزۀ کارگران بوده، برای رساندن صدای پرولتاریا استفاده کنند (این عمل فرصت طلبی نیست به شرطی که اصول زیرپا گذاشته نشود).فرقۀ «شبه آنارشیستی»، شرکت در انتخابات در جامعۀ سرمایه داری را (به هر عنوان) مردود اعلام می کند(۸). باید سؤال کرد که اگر نمایندگان کارگران با برنامۀ مشخص انقلابی خود فرصت ابراز نظریات خود (مانند طرح شوراهای کارگری و کنترل کارگری) برای میلیون ها نفر در جامعه پیدا کردند، چه ایرادی دارد که از رسانه های عمومی استفاده کنند؟ آیا خانه نشینی بهتر از تبلیغات ضدّ سرمایه داری است؟

مسألۀ امروزی کمونیست ها این است که ضمن حفظ «استقلال» نظری، برنامه ای و تئوریک خود، به وسیع تر کردن هر چه بیشتر جبهۀ ضدّ سرمایه داری مبادرت کنند (این یک تاکتیک است و نه یک استراتژی). درعین حال در مبارزۀ مشترک به افشای رهبران و سران رفرمیست و اصلاح گرای جنبش کارگری بپردازند و پایه های کارگری این سازمان های اصلاح گرا را به مواضع انقلابی متقاعد کنند. بدیهی است که خود را در خانه محبوس کردن و شعار «انقلابی» صادر کردن، که بسیار کار آسانی است، هیچ کس را متقاعد نخواهد کرد.

کمونیست ها باید در کنار کارگران و در مبارزۀ مشترک ضدّ سرمایه داری، آن ها را به مواضع انقلابی متقاعد کنند. کارگران تنها به کسانی اعتماد پیدا می کنند که در مسائل روزمرۀ آن ها سهیم بوده و با آن ها در جبهۀ ضدّ سرمایه داری مبارزه کنند (و حتی در اشتباهات آن ها سهیم باشند). «انقلابی»ترین افراد چنان چه از مبارزه بر سر مسائل جاری و واقعی کارگری از شرکت در فعالیت (به هر علت) امتناع کنند، جایی در درون طبقۀ کارگر پیدا نخواهند کرد. کمونیست ها باید روش هایی بیابند که آگاهی محدود «کنونی» کارگران را به آگاهی «نهایی» سوسیالیستی مبدل سازند. این کار با شعار دادن صرف، عملی نخواهد بود. کمونیست ها باید از آگاهی فعلی و همراه با کارگران (البته با حفظ اصول شان) گام به گام در تمام سطوح در کنار آن ها قرار گیرند. این الفبای کمونیزم است. اما فرقه های آنارشیستی قادر به درک این الفبا نیستند، زیرا مانند هر جریان خرده بورژوا قصد کار جدی سیاسی ندارند. از این رو همواره در تاریخ صدوپنجاه سال گذشته به شکل فرقه های بی تأثیر «خود– محوربین» و پرمدعا باقی مانده اند(۹)

۳- در مورد جنگ ایران و عراق

این عده به کذب مواضع توده ای ها و اکثریتی ها در مورد جنگ را به ما استناد می دهند و ما را متهم می کنند که در جنگ ایران و عراق، کارگران را «برای دفاع از میهن به سوی قتلگاه های بورژوازی ایران و عراق» به جبهه ها فرا خواندیم. بدیهی است که ما چنین موضعی اتخاذ نکردیم. در شمارۀ نخست نشریۀ «کارگران سوسیالیست»، ۱۰ مهر ۱۳۵۹، به هنگام آغاز جنگ، اعلام کردیم که از آن جایی که مسألۀ جنگ به مسألۀ کارگران تبدیل گشته، کارگران که دسته دسته داوطلبانه به جبهه روانه می شوند و آنان که به رهبران رژیم اعتقاد دارند، باید از آن ها بخواهند که آن ها را مسلح کنند و به آن ها آموزش نظامی دهند تا «بتوانیم از طریق شوراهای خود به دفاع از انقلاب برخیزیم!». این موضع، طبقۀ کارگر را برای مقابله با نه تنها حملۀ نظامی عراق (و آمریکا)، بلکه قیام مسلحانه علیه خود رژیم می توانست آماده کند. بدیهی بود که رژیم به چنین خواستی تن نمی داد و نداد. زیرا که واهمۀ رژیم و سپاه پاسداران از کارگران مسلح و تعلیم نظامی یافته، به مراتب بیشتر از ارتش عراق بود. همان طور که تاریخ نشان داد، رژیم با دولت عراق به سازش رسید، اما با کارگران مسلح هیچ گاه به توافق نمی توانست برسد، و قدرت را پس از جنگ برای همیشه از دست می داد. در مقابل این موضع مشخص، فرصت طلبان (اکثریتی ها و توده ای ها) از «میهن» دفاع کردند. و فرقه گرایان با موضع «امتناع انقلابی» یا در خانه هایشان نشستند و «شعار انقلابی» دادند، و یا «سَر» خود را بیهوده به باد فنا دادند.

فرقه گرایان شبه آنارشیست، با یک فرمول ابدی مانند «امتناع انقلابی» از هر مسأله ای که بر وفق مراد آن ها پیش نرود، خود را از معرکه بیرون رانده و با خیال راحت به «خودستایی» می پردازند. حتی در مقابل جنگ دو ارتش ارتجاعی، یک فرمول ابدی وجود ندارد. در ایران آن دوره، طبقۀ کارگر حملۀ نظامی را حمله به انقلاب و کارگران می دید. از این رو، فوج فوج از کارخانه ها، داوطلبانه، به جبهه می رفتند.این وضعیت با وضعیتی که بورژوازی به زور، اجبار و سربازگیری، افراد را وادار به  جنگ با برادران خود به جبهه اعزام می کند، متفاوت است. در وضعیت ایران آن دوره، موضع «شکست طلبی» صرف نمی توانست تبلیغ گردد. اگر کارگران به هر رو داوطلبانه، به سوی جبهه ها عازم بودند، حداقل باید شعاری طرح کرد که آن ها را برای قیام ضدّ سرمایه داری نیز آماده کرد. شعاری که توهم طبقۀ کارگر را از دولت سرمایه داری و «رهبر انقلاب» بکاهد. شعار نشریۀ «کارگران سوسیالیست» شعاری بود که از ابتدا ماهیت رژیم را برای آن ها روشن می کرد و از توهم کارگران نسبت به رژیم می کاست. زیرا که رژیم در عمل تحت هیچ شرایطی به مسلح کردن و تعلیم نظامی برای کارگران عادی تن نمی داد.

اما، این موضع برای فرقه های شبه آنارشیستی قابل درک نیست، زیرا دنیای آن ها یا «سیاه» است و یا «سفید»! برای آن ها شعارهای ماکسیمالیستی (حداکثری) مطرح است و بس! نام این را هم می گذارند «انقلابی گری»! در صورتی که مواضع آن ها «چپ روی» کودکانه است.

۴- در مورد «حزب کارگران»

به زعم این فرقه، یکی دیگر از مواضع «ضدّ انقلابی» ما، ظاهراً این است که به جای امتناع از مسأیل روز کارگران ایران، پس از انتخابات اخیر خاتمی و عوام فریبی شدید و عمیق بخشی از بورژوازی در مورد جامعۀ مدنی و «آزادی» احزاب، به آن ها گفته ایم که در مقابل عوام فریبی رژیم در تشکیل «حزب کارگران» موضع مشخص اتخاذ کنند.

ما در نشریۀ «کارگر سوسیالیست» در مورد دخالت کارگران در «حزب کارگران» چنین هشدار دادیم:

«در این امر تردیدی نیست که کارگران سوسیالیست نبایستی خود را از هیچ گونه “تجمع” کارگری منزوی کنند. شرکت در هر تجمع کارگری واقعی، به شرط این که “مستقل” از رژیم باشد و “حق بیان”رعایت شود، نه تنها بلا ایراد نیست، بلکه ضروری نیز هست. کارگران سوسیالیست بایستی از هر پلاتفرمی برای ارائۀ نظریات خود، مبنی بر دفاع از حقوق ابتدایی و پایه ای کارگران، استفاده کنند.»

اما، در مورد تشکیل «حزب کارگران ایران» چند نکته قابل ذکر است.

اول، باید برای شرکت کنندگان روشن باشد که تشکیل این حزب توسط چه کسانی و با چه اهدافی صورت می گیرد. واضح است که این حزب توسط کارگران تشکیل نگشته، بلکه توسط خود رژیم علم شده است. و بدیهی است که هدف اصلی تشکیل چنین حزبی، بر خلاف نامش، برای ایجاد یک تشکل کارگری و پیشبرد منافع طبقۀ کارگر نیست. اگر چنین بود، رژیم در ابتدا می بایستی تشکل های مستقل کارگری (اتحادیه ها و سندیکاها و کمیـته های کارخانه و غیره) و حزب های متفاوت و سیاسی و مخالفان نظام را آزاد اعلام می کرد. و مهم تر از این ها، حق اعتصاب، حق بیان، حق تجمع و حق نشر عقاید مخالف نظریات رژیم را نیز آزاد می گذاشت. اما، چنین اقداماتی صورت نپذیرفته است.

کارگران ایران نه تنها از هیچ حقی برخوردار نیستند، که هنوز برای انجام اعتراض های جزئی در مقابل اجحافات مدیران کارخانه و دولت، دستگیر، زندان و حتی اعدام می گردند.

بدیهی است که هدف اصلی تأسیس حزب مذکور جنبۀ تبلیغاتی دارد. رژیم سرمایه داری آخوندی که در بُن بست اقتصادی و سیاسی قرار گرفته، برای برون رفت از بحران خود، بیشتر از پیش متوسل به بانک های بین المللی و دولت های غربی شده و از آن ها وام های کلان دریافت کرده است. جلب رضایت دولت ها و بانک غربی، لازمه اش یک ظاهرسازی سیاسی است. رژیم باید به غرب اثبات کند که در درون ایران، حداقل در ظاهر، «دمکراسی» و «آزادی» وجود دارد. سیاست های اخیر خاتمی مبنی بر تشکیل «احزاب» متفاوت (حزب همبستگی ایران اسلامی، جمعیت مدافعین جامعۀ مدنی ایران و غیره)، نمودار چنین سیاستی است.

دوم، بورژوازی غرب سنتاً برای تحمیق کارگران و زحمتکشان، حزب های رفرمیست و بورژوا را با نام «کارگر»، «سوسیالیست» علم کرده است. برای نمونه می توان به حزب «کارگر» در بریتانیا و حزب«سوسیالیست» در فرانسه اشاره کرد. رهبران این حزب ها آقایان «تونی بلر» و «لئونل ژوسپن» که ظاهراً طرفدار منافع «کارگران» و «سوسیالیست»ها خود را معرفی می کنند، از خدمتکاران بورژوازی کشورهای خود هستند. مشی سیاسی، برنامه و عملکرد آن ها هیچ تفاوتی با «رقبای» انتخاباتی «راست رو»ی آن ها، حزب های «محافظه کار» بریتانیا و «جمهوری خواه» فرانسه، ندارد. در واقع در برخی از موارد حتی سیاست های آن ها راست تر از حزب های «راست سنتی» است.

رژیم ایران نیز که وارد مرحلۀ نوینی از حیات خود شده است، قصد دارد از «تاکتیک»های دولت های غربی برای تحمیق کارگران استفاده کند. با این تفاوت که در غرب حداقل «دمکراسی بورژوایی» (دمکراسی برای اقلیت جامعه) وجود داشته، در صورتی که در ایران حتی «دمکراسی» برای طرفداران رژیم نیز وجود ندارد– چه رسد به مخالفان! (طبرزدی ها، سروش ها، یزدی ها و غیره همه از طرفداران نظام جمهوری اسلامی اند و آن قدر بلا بر سرشان آمده است!)

سوم، سؤالی که برای کارگران سوسیالیست بایستی طرح شود این است که آیا در درون این حزب به اصطلاح کارگری، می توان به رژیم و سیاست های آن انتقاد کرد؟ و در مورد آن انتقادات اقداماتی انجام داد؟ آیا در چنین حزبی آزادی بیان وجود دارد؟ چنان چه کارگرانی با سیاست های هر دو باند حاکم (طرفداران جامعۀ دینی و مدنی) مخالف باشند، می توانند نظریات خود را در حزب و رسانه های جمعی منعکس کرده و پیرامون آن نظریات تبلیغ کنند؟ آیا این حزب کانونی برای جاسوسان و خبرچین های رژیم به منظور شناسایی مبارزان کارگری نیست؟ آیا چنین حزبی قادر است که از حقوق دمکراتیک کارگران(حق بیان، آزادی قلم، حق اعتصاب، حق تجمع، ایجاد تشکل های مستقل کارگری و غیره) دفاع کند؟ و یا اعضای آن بایستی گوش به فرمان رؤسای «خانۀ کارگر» باشند؟

چهارم، شرکت کارگران در حزب های ساخته شده توسط رژیم، در صورت ضرورت، بایستی با پشتوانۀ محکمی صورت گیرد. به سخن دیگر، کارگران پیشرو و سوسیالیست با حفظ هستۀ مستقل مخفی خود، رعایت اکید مسایل امنیتی و بدون داشتن کوچکترین توهمی به قول و قرارهای نهادهای رژیم، می توانند در چنین نهادی شرکت مشروط داشته باشند. شرایط «حداقل» شرکت از قرار زیرند:

۱- حزب مذکور باید نهادی «مستقل» از رژیم و نهادهای آن باشد. چنان چه قرار باشد که رؤسای «خانۀ کارگر»، «همه کاره» و کارگران پیشرو، «هیچ کاره» باشند، شرکت در این نهاد باید از ابتدا تحریم گردد.رژیم بنا بر ادعای خود یک رژیم سرمایه داری است و نمی تواند حافظ منافع کارگران باشد. «خانۀ کارگر» نیز نهادی است که در دست دولت است. بنابراین «حزب کارگران» برای حفظ منافع کارگران از هر نهادی که مستقیم یا غیرمستقیم مربوط به دولت سرمایه داران است، باید جدا و مستقل باشد.

۲- در عمل باید اثبات گردد که حداقل بخشی از کارگران مستقل از رژیم در چنین تجمعی شرکت فعال می کنند. چنان چه کارگران پیشرو از ابتدا به ماهیت این حزب پی برده و عملاً شرکت در آن را تحریم کنند، نیازی به شرکت کارگران سوسیالیست در چنین نهادی نیست. زیرا که هدف اصلی دخالت کارگران سوسیالیست تبلیغ و ترویج در درون کارگران پیشرو و آماده سازی خود و سایر کارگران برای سرنگونی رژیم و تشکیل حکومت کارگری است و نه همکاری با جاسوسان رژیم.

۳- این حزب باید از دمکراسی درونی برخوردار باشد. کارگران مخالف رژیم باید قادر باشند که نظریات خود را به هر شکلی که خود لازم تشخیص دهند، ابزار کنند. کلیۀ ابزار تبلیغاتی حزب باید در اختیار مستقیم نمایندگان کارگران باشد. اگر قرار باشد که عقاید و نظریات کارگران سانسور گردد، همان بهتر که این نهاد، از ابتدا به خاک سپرده شود.(۱۰).

حال ما از افرادی که ریگی در کفش ندارند، سؤال می کنیم که کجای این مواضع «ضدانقلابی» و شتافتن «به کمک برنامۀ اصلاحاتی دولت ایران» است. آیا در وضعیتی که میلیون ها کارگر (به حق و یا ناحق)به خاتمی رأی داده و توهماتی به وی یافته و تصور می کنند که او در قبال جناح دیگر هیئت حاکم، در شرف ایجاد تغییراتی به نفع کارگران است، چه پاسخ مشخصی باید دهیم؟ البته باید به همۀ کارگران هشدار دهیم که خاتمی تفاوتی با خامنه ای ندارد (که کارگر سوسیالیست در سر مقالات خود چنین کرده است). اما این موضع گیری کلی در مورد یک مسألۀ خاص مانند شرکت یا عدم شرکت در «حزب کارگران» کافی نیست. در مقابل چنین پیشنهادی چه باید گفت؟ نظر فرصت طلبان این است که بدون قید و شرط کارگران باید در آن نهاد شرکت کنند. نظر فرقه گرایان طبق معمول «امتناع»! به هر بها است.ما بر این باوریم که باید کارگران را مسلح به خط مشی مشخص در مقابل یک واقعۀ مشخص، کنیم. اگر قرار باشد که «حزب کارگران»، متشکل از کارگران «مستقل» باشد، «دمکراسی درونی» داشته باشد و کنترل امور به دست نمایندگان کارگران باشد، از دیدگاه کارگران چه تفاوتی دارد که چه کسانی با چه انگیزه ای آن را فراخوانده است. اگر رژیم چنین نهاد دمکراتیکی را ایجاد کند، به هرحال کسی اعتنایی به موضع «امتناع» فرقه های شبه آنارشیستی نخواهد کرد(۱۱). مسأله در این است که رژیم هرگز چنین شروطی را نخواهد پذیرفت (اگر چنین کند، حکم سرنگونی خود را صادر کرده است!) و از این طریق، کارگران «در عمل» به این آگاهی می رسند که این یک نهاد فرمایشی است. حتی اگر قرار است کارگران در آن حزب شرکت نکنند، باید استدلال های کافی و قانع کننده داشته باشند. کارگران باید مسلح به«خط مداخلاتی» باشند. موضع «امتناع»، هیچ جهت گیری و هیچ تجربه ای را به کارگران منتقل نمی کند. برخلاف موضع شبه آنارشیستی، انقلابیون با طرح شروط بالا و همگامی با کارگران، آن ها را در مقابل پیشنهاد دهندگان «حزب کارگران» مسلح می کنند. کارگران به این طریق، به جای بی اعتنایی، آگاهی انقلابی یافته و در عمل به شعارهای عالی تر ضدّ رژیمی خواهند رسید. آن ها بدین ترتیب نه تنها سران رژیم بلکه کارگران اصلاح گرا در میان خود را افشا کرده و با آن ها مرزبندی می کنند. درست برعکس، «امتناع» کارگران از مداخله، دست های رفرمیست ها و فرصت طلبان در درون جنبش کارگری را برای «مصالحه» با رژیم باز می گذارد. در واقع نقش کمونیست ها نیز در این است که در کنار کارگران، گام به گام در مقابل هر مسألۀ مشخص، آن ها را به اخذ آگاهی سوسیالیستی راهنمایی کنند(حتی اگر اشتباهی صورت پذیرد)(۱۲). نقش کمونیست ها این نیست که در خانه بنشینند و به هر واقعه ای پاسخ «نه» دهند! این کار ساده، نیازی به «کمونیست» بودن، ندارد. هر خرده بورژوای خودمحوربینی می تواند چنین مواضع غیرمسئولانه ای را بگیرد.

ادامه دازد (برای متن کامل به پی دی اف رجوع شود).

http://militaant.com/wp-content/uploads/2018/09/فرقه-گرایان-شبه-آنارشیست.pdf

 

 

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران