در باره تشکل مستقل کارگری

از برنامۀ صدای کارگر سوسیالیست، شمارۀ ۹ – ۴ مهر (دقیقه ۳۱)

کارگر میلیتانت شماره ۷۵

با سلام خدمت شما بینندگان عزیز «صدای کارگر سوسیالیست»

من علیرضا بیانی، از گرایش مارکسیست های انقلابی ایران، در این برنامه قصد ارائۀ بحثی را دارم که به احتمال قوی در این جا خاتمه نمی یابد و چنان چه نتوانیم همۀ بحث را پیش ببریم، به قسمت های بعدی در هفته های بعدی موکول خواهد شد.

این بحث در مورد تشکل یابی کارگری و انواع تشکلات کارگری در وضعیت کنونی هست و ما قصد داریم از مبحث تشکل مستقل کارگری شروع کنیم.

تشکل مستقل کارگری به این دلیل مطرح می شود، یعنی یک قیدِ «استقلال» برای آن مطرح می شود که طبقۀ کارگر ایران پس از تجربه ای که در دورۀ بعد از انقلاب کسب کرد، به هرحال ضربات زیادی خورد و از هر نوع تشکل یابی خود محروم شد، و این درحالی بود که حتی در حد تشکل یابی در سطح شوراها هم ارتقا پیدا کرده بود، و بعد از این دیگر حتی یک تشکل معمولی را هم نتوانست تجربه کند. دولت سرمایه داری آمد و به جای خود کارگران یک تشکل ساخت به اسم خانۀ کارگر، انجمن های اسلامی و نظایر آن، و بعد به کارگران گفت که «خوب بفرمایید؛ این تشکل شما و اگر می خواهید، در آن کار کنید». بماند که حتی آن را هم تحمل نمی کند و حتی فعالین کارگری که بخواهند در این نهادها کار بکنند، از صدجا کنترل می شوند و تحت نظارت هستند و اجازۀ کار به آن ها داده نمی شود؛ حتی پیش می آید که به خود این نهادها هم اجازۀ یک سری فعالیت ها، مثلاً برگزاری مراسمی مانند مراسم اول ماه داده نمی شود. چون خیلی روشن است که می دانند توده های کارگر وارد این مراسم می شوند و کنترل از دست رهبران خانۀ کارگر خارج می شود و می افتد به دست توده های کارگر. بنابراین این ها این سطح را هم تحمل نمی کنند. منتها این دیگر تنها چیزی است که می توانند ارائه کنند؛ یعنی بگویند که: تشکل کارگری عبارت از این تشکلی است که دولت سرمایه داری در ایران می سازد. بنابراین تشکلی که توده های کارگر برای ساختن در نظر می گیرند، باید مستقل از تشکلات دولتی باشد. این استقلال، استقلال تشکلات کارگری، از این جا نطفه گرفت. اما در هر حال یک مبارزۀ مستقل، در واقع مبارزۀ مستقل طبقاتی، باید در ابعاد مختلف استقلال خودش را نشان بدهد. اگر ما معتقدیم که طبقۀ کارگر، طبقۀ مستقلی هست، باید سیسات مستقل داشته باشد، تشکل مستقل داشته باشد، باید تاکتیک ها و استراتژی مستقل داشته باشد؛ وگرنه نمی تواند به عنوان یک طبقۀ مستقل عرض اندام کن د. در نتیجه استقلال تشکل کارگری بخشی جدایی ناپیذر از جنبش کارگری هست. اگر نتواند جنبش کارگری این مؤلفه را جا بیاندازد و اجرا کند، در واقع استقلالش را از دست داده و اگر استقلالش را از دست بدهد به نیروی دنباله روی خود بورژوازی تبدیل می شود. در نتیجه وقتی از مبارزۀ طبقاتی صحبت می شود، فقط به این معنی است که این مبارزه توانسته باشد در پیوند با سایر مبارزات کارگری و از طریق تشکل های کارگری ارتباط برقرار کند. اگر مبارزۀ کارگری نتواند ارتباطی در سطح وسیع در یک کشور پیدا کند، جنبۀ طبقاتی خود را از دست می دهد. یک جنبۀ ایزوله شده و در یک جا منزوی خواهد داشت. ما شاهد اعتراضات، اعتصابات و جاده بستن ها و اشغال کارخانه به طور فراوان هستیم. شاید جنبش کارگری ایران اکنون از سایر کشورهای حتی اروپایی هم جلوتر باشد از نظر خیزش های کارگری. یکی از مهم ترین جنبش های کارگری در سطح جهانی که می توانیم اسم ببریم، جنبش کارگری ایران است. ما کشوری می توانیم معرفی کنیم که اصلاً یک اعتصاب در تاریخش ثبت نشده باشد. ولی در ایران نگاه کنید نسبت به کشورهای صنعتی پیشرفته، یک روز نیست که یک اعتصاب وسیع و مهم، یک اعتراض اساسی شکل نگرفته باشد. منتها این اعتراضات در واقع جلوتر از تشکل یابی خود کارگران است. یعنی جنبش خودانگیختۀ کارگران پیش روی دارد نسبت به جنبش خودآگاهش، یعنی به این سطحی که بتواند از طریق یک تشکل مستقل این مبارزات را سازمان بدهد، هنوز به آن درجه از رشد نرسیده. ما می توانیم بگوییم که حتی جنبش کارگری نسبت به آن چه که باید از نظر تشکل یابی باشد، دورۀ جنینی را طی می کند و بنباراین تشکل مستقل یکی از وظایف فوری و مطالبات اساسی طبقۀ کارگر است. این تشکل مستقل کارگری در واقع اگر چه مطالبۀ خود کارگران است و خود کارگران در هر جایی که وارد مبارزه می شوند به دنبال این مطالبه تلاش و آن را تقاضا می کنند، ولی بخش های سوسیالیست جنبش کارگریکارگران سوسیالیستهم در واقع پیرو همین نوع تشکل یابی در صدد کمک به توده های کارگر برای ساختن تشکل مستقل کارگری هستند. که حالا به این می رسیم که این کار چه قدر صحیح هست یا نیست، تا چه حد موفق بوده یا نبوده. ولی قبل از این لازم است ادامه بدهیم که تشکل مستقل، اگرچه باید از دولت مستقل باشد، ولی این کافی نیست و باید مستقل از کارفرما و تشکلِ مخصوص به خود کارگران اشد. در برخی موارد دیده می شود که کارفرما هم می تواند در جایی، مثلاً مجمع عمومی شرکت کند. مجمع عمومی جایی هست که کارگران جمع شده و تجمعی می کند، کافرما هم می تواند باشد و هیچی کسی هم نه قانوناً و نه عرفاً مانع حضور او نیست. آن ها می خواهند با هم مبادله و تبادل نظر و بحث کنند، چه باید بکنند، چرا فلان مطالبه متحقق نشده، وکارفرما هم می تواند بیاید دخالت کند و کسی جلوی او را نمی گیرد. به این خواهیم رسید که آیا مجمع عمومی اصلاً یک تشکل هست یا خیر. ولی چنین ظرف هایی می تواند دربرگیرندۀ هر کس دیگری هم باشد. اما تشکل مستقل از کارفرما جایی نیست که کارفرما یا نمایندگانش بتوانند عضو آن باشند. ولی یک وجه دیگری در شرایط کنونی جنبش کارگری ایران وجود دارد در مورد تشکل مستقل، و آن استقلال از احزاب موجود است. استقلال از احزاب موجود به این دلیل هست که طبقۀ کارگر ایران تجربۀ وابسته یا دنبالچه و زائده شدن به احزاب در دورۀ پس از انقلاب را از سر گذرانده و تجربۀ تلخی هم برایش بوده است. در نتیجه بی اعتماد شد به مدعیانی که معتقدند حزب طبقۀ کارگر یا گردان پیشاهنگ طبقۀ کارگرند، برای این که این ها نه فقط نتوانستند توده های کارگری را سازمان داده یا رهبری کنند، بلکه خوشدان هم نتوانستند از آن بحران هایی که همیشه داشتند بیرون بیایند. بنباراین تشکل کارگری در شرایط موجود که حزب انقلابی وجود ندارد، لزوماً یک تشکل مستقل از احزاب موجود هم هست. منتها به این معنی نیست که اگر حزبی انقلابی شکل گرفت، تشکل مستقل در تقابل با حزب انقلابی خواهد گرفت. به هیچ وجه این طور نیست. به این دلیل واضح که تشکل حزب انقلابی در واقع تشکلی از درون خود توده های کارگری است و از درون خود جنبش کارگری بیرون آمده، هرچند البته از طرف گرایش سوسیالیست های طبقۀ کارگر ساخته می شود، ولی به هر حال از درون خود این جنبش بیرون می آید. بنابراین چون یک چیز انتزاعی، از فضا آمده و در بیرون از مدار مبارزۀ طبقاتی ساخته شده نیست، قابل درک و قابل لمس برای خود جنبش کارگری است و طی یک دوره ای توانسته اعتماد جنبش کارگری را به خود جلب کند، در این صورت حتی هنوز حزب انقلابی معقد هست که تشکل مستقل، باید مستقل از احزاب باشد. اگر قرار باشد مستقل نباشد، اصلاً چرا کارگر باید برود در یک تشکل جداگانه متشکل بشود. می تواند برود در حزب انقلابی متشکل بشود. اگر می رود در تشکل مستقل، چون از سطح آگاهی فعلی و سطح مبارزۀ کنونی شروع کرده که لزوماً یک آگاهی ضدّ سرمایه داری و سوسیالیستی نیست، بلکه یک آگاهی صنفی، اقتصادی و اکونومیستی و خودانگیخته هست. و از این سطح تشکل یابی خودش را هم پیدا می کند. منتها کار حزب انقلابی این می شود که خط رفرنسی باشد برای این تشکل ها به جهت مبارزۀ ضدّ سرمایه داری. این آن چزی است که از روی یک شعار یا دعوت از تشکلات عام کارگران حاصل نمی شود، بلکه باید در دخالتگری حزب انقلابی در میان تشکلات مستقل، سطحی از اعتماد جلب بشود و توده های کارگر و تشکل های مستقل توانسته باشند طی یک دورۀ مبارزاتی ببینند که این حزب بهترین تاکتیک ها و صحیح ترین مواضع ضد سرمایه داری را اتخاد کرده، دور خود نچرخیده، گیج نشده، در شرایط خیلی خاص بهترین مواضع را اتخاذ کرده و جنبش را نه فقط متوقف نکرده بلکه به جلو برده است. این چزی نیست که بتوان در احزاب موجود مشابهش را دید. احزاب موجود اغلب نشان داده اند و به محک آزمایش گذاشته اند که دنباله روی حوادث بوده و نتوانسته اند هیچ دخالتگری ای بکنند. درست به همین دلیل هم هست که تودۀ کارگر در خیزش های بزرگ، مثل اعتراضات 88، به مرکز تحولات وارد نمی شود. چرا که رهبر ندارد؛ تمام پتانسیل لازم را دارد، ولی فاقد رهبری است. ما به بحث حزب انقلابی و خصوصیات آن می رسیم. ولی این جا در مورد تشکل مستقل باید این را تأکید کنیم که ساختن چنین تشکلی در واقع وظیفۀ خود کارگران است. خودِ کارگری که از این سطح شروع کرده. یعنی کارگری که سوسیالیست و کمونیست نیست؛ یک کارگری است که سطح آگاهی معمولی دارد، شاید توهماتی به سرمایه داری داشته باشد و شاید به دولت سرمایه داری هم رأی بدهد، ولی در کف کارخانه برای مسائل روزمره اش مبارزه می کند و خواهان تشکل یابی می شود و این نتیجه هم رسیده که این تشکل نمی تواند دولتی باشد، باید مستقل باشد. این تشکل، وظیفۀ خود این کارگر است که باید برود آن را بسازد. ولی اتفاقی که این اواخر افتاده، جابجایی حوزه های فعالیت بوده. یعنی تودۀ کارگری که باید تشکل مستقل کارگری بسازد، در این جهت آن قدر فعال نبوده، یا اگر بوده چندان موفقیتی نداشته اند، نسبت به کارگران سوسیالیستی که تلاش کرده اند به جای توده های کارگرییا اگر نگوییم «به جای»، بلکه به «کمک» این توده های کارگرتشکل مستقل برای آن ها بسازند. و وظیفۀ اصلی این فراموش شده. در مقاطعی، در یک شراط خاصی که گشایش هایی بوده لازم بوده که مثلاً یک فعالیت ویژه ای برای تشکل یابی توده ای بشود، در مقطع خاصی و در زمان محدودی یک کارهایی باید می شد که شد، که سطحی از اعتماد به نفس به جنبش کارگری منتقل بشود. ولی متأسفانه آن وضعیت ثابت باقی ماند، یعنی در شرایط گشایش هایی که کارگر سوسیالیست باید می رفت حزب خود را می ساخت این حوزه را رها کرده و رفته کمیته هایی ساخته برای کمک کردن به توده های کارگر برای دسترس به تشکل مستقل خودشان. در صورتی که تودۀ کارگر از خودش می پرسد مگر خود شما توانسته اید متشکل بشوید؟ اگر به من می گویی تشکل مخفی درست کنم، چرا خودت یک هستۀ انقلابی مخفی درست نمی کنی؟ اگر به من می گویی که یک تشکل علنی بسازم، چون جنبش کارگری علنی است، چرا نمی روی به شکل علنی یک تشکیلات مخصوص به کارگر سوسیالیست بسازی و دفتری هم که بتواند آن را نمایندگی کند و بشود محل کانون آن تشکل دایر کنی و این بتواند به من اعتماد به نفس بدهد. چرا این کار را نمی کنی؟ بنابراین می بینیم که حوزه های کار مخدوش شده. کارگر سوسیالیستی که باید تا به حال حتماً اقلاً مقدمات تشکیلاتی را که باید بسازد، می ساخته، این حوزه را کاملاً رها کرده و هنوز هم نام سوسیالیست را روی دوش خود حمل می کند، ولی کارش شده است کمک کردن به تودۀ کارگر که بروند تشکل مستقل بسازند. ما اگر معتقدیم که رهایی طبقۀ کارگر امر خود طبقۀ کارگر است، دقیقاً باید معتقد باشیم که تشکل یابی توده های کارگر هم امر خود آن است. و هرچند که کارگران سوسیالیست در کنار آن ها ایده می دهند، کمک می کنند، همراهی می کننددر زمانی که از آن ها خواسته بشودولی حوزۀ اخص کارگر سوسالیست ساختن تشکیلات خودش هست؛ نه این که در این دومی حرکتی صورت نگیرد، و در اولی هم هر اقدامی که شد به دلایلی متوقف بشود. ولی این تشکل مستقل کارگری در هر صورت دیر یا زود ساخته خواهد شد. منتها بنا به ویژگی هایی که در جامعۀ ایران داریم، یعنی یک سطح ناموزون در نظام سرمایه داری ایران، هیچ نوع تشکل یابی امکان شکل گیری نداشته و چه بسا هیچ وقت هم شکل نگیرد (به آن صورت کلاسیکی که می توان از آن یاد کرد، مثلاً تشکل سراسری توده های کارگر). به این دلیل واضح که کم ترین مطالبات دمکراتیک، از جمله تشکل یابی کارگری، در وضعیتی قرار دارد که برای رسیدن به آن باید از چهارچوب نظام موجود خارج شد. در اروپا این طور نیست. می شود در چهارچوب نظام موجود به مطالبات دمکراتیک دسترسی پیدا کرد، از جمله تشکل کارگری.

ولی در ایران، هر نوع مطالبه ای، در ضعیف ترین حد خودش، مستلزم عبور از کل چهارچوب نظام سرمایه داری است؛ این در مورد خاص تشکل یابی هم می تواند مصداق داشته باشد. در نتیجه اصلاً بعید نیست که ما در یک شرایطی قرار بگیریم که توده های کارگر وارد قیام و شورش های عمومی بشوند، و در آن شورش ها به جای این تشکل سراسری کارگری، نهاد انقلاب یعنی شوراهای خود را یک ضرب سازند؛ اصلاً بعید نیست که چنین بشود. یعنی توده های کارگر قبل از این که تشکل مستقل خودشان را تجربه کنند، اصلاً بعید نیست که به یک باره وارد تشکل شورایی کارگری بشوند. در این جا وقت ما تمام می شود و در ادامۀ این بحث در جلسات بعدی در خدمت شما خواهیم بود در مورد سایر انواع تشکلات کارگری بحث خواهیم کرد.

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران