اقتصاد مارکسیستی (بخش دوّم و پایانی)

 از نشریه کارگر میلیتانت شماره ۷۴

بخش اول

صنایع خدماتی

بسیاری از مردم امروز دیگر در صنایع مانوفاکتور کار نمی کنند. «خدماتی» نظیر مالیه و مغازه داری رشد کرده اند. بسیاری از کارمندان در صنایع خدماتی برای کارفرمایان خود ارزش اضافی تولید می کنند. کارگران در مک دونالد، از طریق توانایی خود در پخت و پز همبرگر با نرخ های بسیار پایین دستمزد، سود ایجاد می کنند. برای ایجاد ارزش اضافی لازم نیست که مردم همیشه چیزی را «بسازند». مثلاً یک پرستار خصوصی در یک منزل درست مانند یک کارگر بخش مانوفاکتور برای کارفرمای خود سود تولید می کند.

بخش زیادی از صنایع خدماتی، درگیر فروش اجناس و خدمات هستند. مغازه ها اجناس خود را با جذاب ترین روش ها برای ترغیب کردن مردم به خرید آن ارائه می کنند. بسیاری از شرکت های مالی فقط زمان خود را صرف بازاریابی می کنند.

این خدمات اکثراً به زبان خود سرمایه داری «غیرمولد» هستند، چرا که مستقیماً ارزش اضافی تولید نمی کنند. کارفرمایان در این بخش، با گرفتن سهمی از ارزش اضافۀ تولید شده در شرکت هایی که آن ها برایشان خدمات انجام می دهند، پول به دست می آورند. البته این موضوع آن ها را به هیچ وجه نسبت به نیروی کارشان لطیف تر نمی کند!

«منطق» سود می گوید که یک بخش عمومی هم «غیرمولد» است. تأمین هزینه ها از طریق مالیات ها و درآمد دولتی به آن معناست که آن ها برای کارفرمایان ارزش اضافی تولید نمی کنند. ملی سازی و دولت رفاه در گذشته، بنا به فشار طبقۀ کارگر به حکومت و کارفرمایان به دست آمد. سرمایه داران آماده بودند تا شکلی از بخش عمومی را برای ایجاد نیروی کار برخوردار از بهداشت و آموزش پایه ای بپذیرند.

آن ها هم­چنین به حمل و نقل و نیرویی که دولت عرضه می کرد نیاز داشتند تا به سوددهی خود کمک کنند. هدف خصوصی سازی این است که مشاغل اجتماعاً سودمند را مستقیماً به نظام سود بکشانند. این موضوع به ثروتمندان یک پاداش مضاعف اعطا می کند: فرصتی برای کسب سود، همراه با برخورداری از کاهش مالیات های دولتی. این ریشۀ طرح های «تأمین مالی خصوصی» (PFI) حکومت است*. ارائۀ خدمات به مردم، در پایین فهرست اولویت ها قرار دارد (8).

آن ها با پول ما قمار می کنند

در روزهای نخستین سرمایه داری، وجود بنگاه های خانوادگی امری معمول بود. هنگامی که بنگاه های «کارا»تر دیگران را بلعیدند، انحصارات بزرگ­تر گرداندن دنیا را آغاز کردند. وقتی که ارزش اضافی بیش تر و بیش تر شد، پولی که از قِبل کار کارگران ایجاد گشته بود، از طریق شرکت های مالی مورد داد و ستد قرار گرفت. بانک ها بزرگ، به غول هایی تبدیل شدند.

شرکت های ساخت و ساز، شرکت های بیمه و صندوق های بازنشستگی، با پول مردم و برای سود خود سوداگری می کنند. سرمایه دار مدرن احتمالاً هرگز در شرکتی که در آن سرمایه گذاری می کند، نبوده است. بورس، سهام بنگاه های بزرگ و دولت را فهرست می کند. اوقات فراغت سرمایه داران، از طریق قماربازی با پول ما پر می شود، آن هم با انتخاب سهام ها و سرمایه گذاری هایی که فکر می کنند بهترین شرط بندی خواهند بود.

بزرگ­ترین قمار، بر سر بازارهای پول است. با خرید و فروش ارزهای جهان، تریلیون ها دلار روزانه در سطح جهانی معامله می شوند! و بعد به ما می گویند که برای خدمات یا منافع عمومی پول نیست.

بازار، کار نمی کند

اگر سرمایه داری هم­چنان سود به دست می آورد، پس چرا اقتصاد همیشه لنگ است؟ چرا بیکاری انبوه و توده ای وجود دارد؟ این «اقتصاد بازار» چه مشکلی دارد؟ یک دوره ای اقتصاددان های سرمایه داری تصور می کردند که بحران اقتصادی نتیجۀ مثلاً لکه های خورشیدی یا حرکت سیارۀ ونوس است. امروز آن ها گاهی کامپیوترها را مقصر سقوط بازارهای بورس معرفی می کنند. اما حقیقت در حرص و ولع خود سرمایه داری نهفته است.

تولید سرمایه داری، حد و مرز دارد. وقتی این حدود اشباع بشود، درِ مراکز کار بسته می شوند و مردم به حق بیمۀ بیکاری پناه می برند. این بحران ها به این جهت ایجاد می شوند که برای حفظ سودها، بیش از حد سرمایه وجود دارد (این حالت، «انباشت مازاد» نامیده می شود).

چه طور این «سرمایۀ بیش از اندازه» می تواند وجود داشته باشد؟ تحت یک برنامۀ سوسیالیستی، این «بیش از اندازه» هرگز نمی تواند وجود داشته باشد. سرمایه گذاری تنها برای رفع نیازهای مردم صورت می گیرد. اما سرمایه داری به سود و نرخ بازگشت وابسته است. اگر این دو به اندازۀ کافی بالا نباشند، تولید متوقف می شود.

«انباشت مازاد» به چندین شکل خود را نشان می دهد؛ در این جا به دو مورد اشاره می کنیم:

الف) گرایش به کاهش نرخ سود

سرمایه داران، مبالغ عظیمی را در ماشین آلات سرمایه گذاری می کنند تا ارزش اضافی را از هر کارگر بیرون بکشند. در همان حال که هر کارگر سودهای هنگفتی ایجاد می کند، این روند هم می تواند وجود داشته باشد که هزینه های ماشین آلات از نرخ بازگشت برای کارفرما پیشی بگیرد.

ب) مشکلات در بازار

کارگران هرگز برابر با کل روزکار خود دستمزد نمی گیرند. به همین دلیل نمی توانند تمامی اجناسی را که تولید می کنند، مجدداً بخرند. سرمایه داری تلاش می کند تا این مشکل را با فروش اجناس اضافی بین اعضای طبقۀ سرمایه دار، حل کند. همیشه احتمال «مازاد تولید»، یعنی تولید بیش از آن چه جامعه می تواند بخرد، وجود دارد. در بازار، هیچ گونه کنترل دمکراتیکی بر تولید وجود ندارد. هرج و مرج و بحران، می تواند نتیجۀ آن باشد (9).

رونق اقتصادی، که به دنبال آن رکود سر می رسد، همان قدر برای سرمایه داری طبیعی است که نفس کشیدن برای یک انسان. کارگران تولید را در دورۀ رونق سازمان می دهند تا بعد شاهد نابودی آن باشند.

در نقطۀ اوج رونق، سرمایه داری به موانعی می رسد که نمی تواند از آن ها عبور کند. سرمایه گذاری، هزینه های ماشین آلات را بالا برده و این احتمالاً به سقوط نرخ های سود منجر می شود. فقدان قدرت خرید، به فروش ضربه می زند. بانکداران و حکومت ها از آینده می هراسند و نرخ های بهره را بالا می برند. افزایش هزینۀ استقراض، هزینه را برای سرمایه دار صنعتی بالا می برد و سودها را به تدریج نابود می سازد. وقتی متخصصین مالی نگاهشان را از صنعت به سفته بازی در بازارهای پول و املاک برمی گردانند، تورم می تواند ناگهان صعود کند. در این جا یک «مازاد انباشت» وجود دارد و خانۀ کاغذی که ساخته اند، فرو می ریزد.

در اوج یک رکود، کارخانه ها یا موقتاً مشغول کار هستند یا تعطیل می شوند، بیکاری بالاست و مغازه ها فروش دائمی دارند. بانک ها طبیعتاً نرخ های بهره را پایین می آورند تا مردم را تشویق به استقراض کنند.

سرمایه داران تنها زمانی سرمایه گذاری خواهند کرد که بتوانند از آن پول دربیاورند. به محض آن که شرکت ها زیان ده می شوند یا سودشان کاهش می یابد، سرمایه داران پول خود را به جای دیگری منتقل خواهند کرداغلب از صنعت خارج و به بازارهای مالی منتقل خواهند کرد. تعطیلی شرکت و فرستادن مردم به دنبال مزایای بیکاری دولتی، نتایج آن هستند.

علاوه بر رکودها و رونق های «سیکل تجاری» کوتاه مدت، روندهای بلندمدتی نیز در سرمایه داری وجود دارند. 1950 تا 1973، سال های ترقی همراه با رشد و نرخ های سود بالا بود. سال 1974-75، شاهد تغییراتی از نظر افزایش شدید قیمت نقت و بروز مشکلاتی در مورد دلار امریکا بود.

دلایل پشت آن با این حال عمیق تر از این بودند. روش های تولید وسیع خطوط مونتاژ، افزایش سود و اشتغال کامل در برخی از کشورهای سرمایه داری اصلی را به همراه داشت. اما این روش ها قادر به حفظ افزایش نامحدود سود نبودند. تا پایان دهۀ 1960، نرخ های سود و بهبود بهره وری درحال محو شدن بودند. کنترل اقتصادی ایالات متحده بر جهان، کم کم از سوی ژاپن و آلمان به چالش کشیده می شد.

از سال 1974 به این سو، ما در یک دورۀ کسادی زندگی کرده ایم، دوره ای طولانی از مشکلات و بحران برای سرمایه داری. نرخ های رشد و سود در قیاس با دورۀ 1950-73 پایین هستند. تکنولوژی جدید در محیط های کار معرفی شده اند، اما این هم مشکلات را حل نکرده است.

سرمایه گذاری وسیع در ماشین آلات، هزینه ها را افزایش می دهد و بنابراین به سوددهی می تازد. تکنولوژی جدید تحت نظام سرمایه داری، به معنای چیزی مازاد بر نیاز است. حجم عظیمی از بیکاران در کشورهای سرمایه داری پیشرفته، به معنای پول کم­تر برای خرید اجناسی است که کارخانه های «مجهز» تولید می کنند (10).

سرمایه داری اقلیتی را به بهای اکثریتی ثروتمند می سازد. با وجود ابتکارات و نوآوری های حیرت آور، نمی تواند بزرگ ترین عوامل مرگ در جهان یعنی سوء تغذیه، مالاریا و جنگ را ریشه کن سازد. بازار، جواب نمی دهد. حتی خودش هم بیش از اندازه عمر کرده است. تنها یک برنامۀ دمکراتیک تولید است که می تواند استعدادهای نوع بشر را طور به هماهنگ با منابع و ذخایر زمین، به هم مرتبط سازد. به محض آن که یک اقتصاد برنامه ریزی شدۀ سوسیالیستی دمکراتیک مستقر شود، ندای پایان مصایب جهان به گوش خواهد رسید.

1) نگاه کنید به جزوۀ مارکس، «پیدایش سرمایه»

2) نگاه کنید به جزوۀ مارکس، «کار مزدی و سرمایه»، جلد 1.

3) نگاه کنید به جزوۀ مارکس، «مزد، قیمت وس ود»، فصل 6.

4) نگاه کنید به «کار مزدی و سرمایه»، فصل 3.

5) نگاه کنید به «مزد، قیمت و سود»، فصول 7 تا 11 و مقدمۀ انگلس بر «کار مزدی و سرمایه».

6) شما می توانید تعریف «زمان کار لازم» را در «سرمایه»، جلد 1، فصل 9، بخش اول، مشاهده کنید.

7) نگاه کنید به «سرمایه»، جلد 1، فصل 12.

8) رجوع کنید به «سرمایه»، جلد سوم، فصول 17 و 19، و برای اطلاع بیش تر از کار «مولد» و «غیرمولد» نگاه کنید به «تئوری های ارزش اضافی» مارکس، بخش اول، فصل 4.

9) برای درک بیش تر تئوری بحران، رجوع کنید به «بحران اقتصادی و تئوری بحران» اثر پل متیک، و «تئوری پایه ای سرمایه داری» اثر ماکوتو ایتو. برخی فصول مرتبط در «سرمایه» عبارتند از جلد سوم، فوصل 13،14،15، 25، 27، 30. برای اطلاع از نحوۀ کارکرد بازار، جلد دوم، فصول 20 و 21 را منطالعه کنید، ولی آگاه باشید که این فصول بسیار پیچیده هستند.

10) برای توضیح دقیق تر از آن چه که در اقتصاد جهانی از سال 1945 رخ داد و نقطۀ عطف اقتصادی در سال 1973، مطلب «اقتصاد جهانی: فرایندها و چشم اندازها» را در مجموعۀ «دنیایی در بحران» (1993) منتشر شده از سوی کمیتۀ انترناسیونال کارگران (سازمان سوسیالیستی بین المللی که حزب سوسیالیست نیز وابسته به آن است) و همچنین «آشفتگی جهانی» (1999) را مطالعه کنید.

*تأمین مالی خصوصی (PFI)، یکی از راه های «مشارکت عمومیخصوصی» از طریق تأمین مالی خدمات و پروژه های زیرساختی عمومی و دولتی به وسیلۀ سرمایۀ خصوصی (بخش خصوصی) است که ابتدا از طرف حکومت های استرالیا و بریتانیا به کار گرفته شد.

http://www.marxism.org.uk/pack/economics.html

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران