مروری بر «اخلاق آن ها و اخلاق ما»، اثر تروتسکی (۲)

از کارگر میلیتانت شماره ۷۴

بخش یکم

تروتسکی بر محتوای طبقاتی استدلال های مخالفین خود متمرکز می شود و تأکید را بر روی آن می گذارد. کسانی که سیاست انقلابی را ترک گفته بودند، علیه «غیر اخلاقی بودن» ایدۀ «هدف وسیله را توجیه می کند» استدلال می کردند و به نقد شخصیت خود تروتسکی کشیده شدند. رفرمیست ها ادعا کرده اند که همین به اصطلاح بی اخلاقی، ناگزیر منجر به یک جوّ وحشت، قتل و نیرنگ شد. مخالفت اصلی تروتسکی این است که حفظ و تداوم نابرابری طبقاتی، دقیقاً به پذیرش این هنجارهای اجتماعی بستگی دارد. او استدلال می کند که سرمایه داری هرگز نمی توانست بدون این «اخلاقیات» انتزاعی دوام بیاورد و در این جا برتری دیالکتیک را بر به صاطلاح «عقل سلیم» اثبات می کند.

استدلال اصلی تروتسکی این است که هیچ گونه سیاست یا ایده ای نیست که ابدی و ازلی باشد، یا خارج از بستر اجتماعی که خود از دل آن پدید آمده، وجود داشته باشد. مفاهیم «عقل سلیم» از اخلاقی و غیراخلاقی تماماً به وسیلۀ دولت و ساختار یک جامعۀ خاص، و به ویژه منافع طبقۀ حاکم تعریف می شود. به همین دلیل است که در برخی جوامع، کشتن مردم بی گناه یا سرکوب زنان، کودکان، و به حاشیه رانده شدگان جامعه، مورد پذیرش نیست، اما ممکن است درجایی دیگر قابل پذیرش باشد. هیچ قانون «جهانشمول» یا ایدۀ متناهی از بد و خوب وجود ندارد. هر آن چه هست یا توضیح داده نشده و یا صرفاً پذیرفته شده است.

نگاه به اخلاقیات به عنوان چیزی ثابت در طول زمان، یعنی به عنوان مفهومی لایتغیر و ازلی، این حقیقت را از نظر دور می دارد که جوامع مختلف، به اشکال مختلف اخلاقیات را تعریف کرده اند. به عنوان مثال، مذاهب اغلب قوانین خود را به نوعی تصویر می کنند که گویا از آغاز همیشه وجود داشته است؛ اما مذهب در عین حال مجبور هم بوده است تا خود را با شرایط متغیر اجتماعی منطبق کند. طی دروانی برخی فرقه های خاص مسیحیت، مهر تأیید بر برده داری زده و توجیهاتی هم در دفاع از آن در خود انجیل یافته بودند. امروز ولی برده داری مطلقاً شنیع و غیراخلاقی دیده می شود. تروتسکی نشان می دهد که چرا برای نهادهای طبقۀ حاکم به طور اخص سودمند است که اخلاقیات را به عنوان مفهومی جهانشمول و لایتغیر معرفی کنند. با این روش آن ها قادرند تا قدرت را از طریق کنترل ماهرانۀ مذاهب و یا عقاید اخلاقی خشک و سخت، حفظ کنند.

تروتسکی استدلال می کند که برای ارزیابی تعاریف اخلاقیات، یک روش ماتریالیستی تاریخی نیاز است. تلاش برای معرفی مفاهیم اخلاقی به عنوان مفاهیمی فراتاریخی، ریشه در نیاز به مبهم نمودن مناسبات اجتماعی یا طبقاتی خود جامعه دارد. اخلاقیات یک خصلت طبقاتی دارد و برای کسانی که در قدرت هستند، یک نقش ایدئولوژیک حیاتی ایفا می کند. طبقۀ حاکم نه تنها نیاز دارد تا رفتار خود (سرکوب، جنگ و استثمار طبقات کارگر) را به عنوان بازتاب هنجارهایی که نمی توان و نباید به زیر سؤال برد توجیه کند؛ بلکه باید همین هنجارهای شکل گرفته را هم برای متقاعد کردن توده های تحت ستم به عدم شورش به کار گیرد. تروتسکی ایالات متحدۀ امریکا را نمونه ای مهم از چنین رفتار ریاکارانه ای می داند:

«چسبیدن به هنجارهای انتزاعی، صرفاً یک خطای فلسفی غیرمغرضانه نیست، بلکه یک عنصر ضروری در مکانیزم فریب طبقاتی است».

در طی دهۀ 1930، اخلاقیات انقلابی تروتسکی و سیاست های بوروکراتیک استالینیزم، از سوی منتقدین انقلاب اکتبر، دو مورد یکسان و مشابه وانمود می شدند. تروتسکی با این حال توضیح داد که استالینیزم «یک ارتجاع به غایب بوروکراتیک علیه دیکتاتوری پرولتاریا در کشور منزوی و عقب مانده استاستالینیزم نفرت انگیزترین اشکال مزایا را دوباره برقرار کرد، به نابرابری ها سرشتی تحریک کننده داد، فعالیت مستقل توده ها را با استبداد پلیسی خفه نمود، ادارۀ امور را به انحصار الیگارشی کرملین درآورد، و قدرت پرستی را به نحوی زنده کرد که حتی سلطنت مطلقه هم جرأت خواب دیدنش را نداشت». تروتسکی صرفاً ادعا نمی کند که استالینیزم و بلشویزم تمام و کمال مقابل یک دیگر هستند، بلکه هم­چنین خود استالینیزم ریشه در شرایط مادی روسیه دارد. این شرایط به دلیل عقب مانندگی اقتصادی تاریخی روسیه و انزوای آن ایجاد گشته است. تروتسکی به نقد شدیدالحن «قانقاریای اخلاقی بوروکراسی شوروی» دست زد.

یکی از نقاط رایج حمله برای منتقدین مارکسیزم، این ایده است که مارکسیست ها معتقدند «هدف وسیله را توجیه می کند». مخالفین مارکسیزم استدلال می کنند که این مورد «اثبات» می کند که نیروی محرکۀ مارکسیست ها تنها جستجو برای قدرت است و به همین دلیل به همه نوع قساوت و سبعیت در این مسیر دست خواهند زد. در واقع، این طبقات حاکم هستند که با الزامات منفی این آموزه، که برای پیروزی سرمایه داری مطلقاً حیاتی است، زندگی می کنند.

تروتسکی استدلال می کند که هر کنشی باید در بستر کلی انضمامی، مادی و تاریخی وقوع خود، مورد قضاوت قرار بگیرد. دیالکتیک و صداقت انقلابی تروتسکی در پاراگراف مربوط به این موضوع و مفهوم عقل سلیم، به تمامی عیان است. از آن جا که اخلاقیات انقلابی مرتبط به جامعه و مبارزه برای تغییر آن است، تروتسکی نیز علیه برداشتِ «هرچه پیش آید خوش آید» از «هدف وسیله را توجیه می کند» و مسألۀ اخلاقیات استدلال می کند. او در مقام دفاع از اخلاقیات انقلابی قرار می گیرد.

وظیفۀ انقلابیون، درک شاخص ها و نشانه هایی است برای اتخاذ چنین تصمیم هایی. انقلابیون باید به سختی «اخلاقیات رسمی» را رد و درک پویا از تئوری هدف و وسیله را با شرایطی انضمامی که با آن رو به رو می گردند، ترکیب کنند. به بیان دیگر، هستۀ مرکزی مارکسیزمطبقۀ کارگر و خودرهایی آننقطۀ عزیمت برای اخلاقیات مارکسیستی است. تروتسکی انقلابیون را تشویق می کند که تعاریف خود را از اخلاقیات با اتکا به دیالکتیک، مستقل از تفکرات و آموزه های طبقات حاکم، بسازند.

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران