تناقضات حزب کمونیست کارگری: از میان بحث های فیس بوک

از میلیتانت شماره ۶۶

مجید آذری:

بدبختی این جریانات چپ سنتی این است که فکر می کنند یک حزب از روز اول باید 40 میلیون طرفدار داشته باشد. نمی داند که یک حزب باید نظرات وخواسته های طبقه کارگر را نمایندگی کند.و فقط در زمان انقلاب است که وضع عوض می شود و میلیون ها نفر به حزب می پیوندند…. وگرنه حزب لنین از سال 1900 در خارج کشور بود. و حتی قبل از انقلاب فوریه از حزب کمونیست کارگری خیلی ضعیف تر بود. فقط در مقطع انقلاب 1905 شوراها به آن پیوستند. وبعد رفتند پی کارشان وهمه کارگران شدند سربازان دولت تزار و میلیون میلیون رفتند در جنگ ناسیونالیستی امپریالیستی جهانی اول شرکت کردندبعد از انقلاب فوریه حزب کم کم قدرت گرفت.

علیرضا بیانی:

بدبختی چپ سنتی هرچه هست، از بدبختی تناقضات سیتماتیک شما بدتر نیست. اولاً این شما هستید که هرکسی نقدی به حزب میلیونی تان می کند در جواب می گویید شما حاشیه ای و گروه 4 نفره هستید و نظایر این. اما وقتی صحبت از ارائه کارنامه ای در قد و قواره ادعایتان پیش می آید می گویید، یک حزب از روز اول 4 میلیون نیست و …”. بسیار خوب؛ اما بفرمایید به این سؤال جواب دهید که چرا در به قول خودتان انقلاب 88″ حزب شما نتوانست به یک حزب چهل میلیونی تبدیل شود. شما که برخلاف دوره لنین، تلوزیون 24 ساعته و انواع سایر امکانات را داشته اید، پس چرا در آن چه نام انقلاببر آن گذاشتید نتوانستید به یک حزب میلیونی تبدیل شوید؟ برای پاسخ به این سؤالات نمی توان با گیج بازی طفره رفت. نمی توان در پاسخ گفت چون حزب ما مشکلات خانوادگی داشت و یا برایمان مهمان آمده بود و یا ترافیک شدید بود یا دوست ناباب باعث شد نتوانیم رهبری را به دست بگیریم. یا باید بگویید ما حزب انقلابی طبقه کارگر نبودیم و انقلاب88″ این را ثابت کرد و یا این که بگویید این حزب بودید و انقلاب هم رخ داده و شما هم رهبری آن را به دست گرفتید و حکومت انسانیهم مستقر کردید. بر سر این گونه موارد اساسی روش های شامورتی جواب نمی دهد، بالا بروید پایین بیایید باید جواب اساسی برایش پیدا کنید.

مجید آذری:

اینان دشمن شماره 1 حکک هستند.تمام هم وغمشان این است که این حزب را از بین ببرند…. کاری به اعدام رژیم ندارندکاری به سنگسار ندارند…. کاری به زندانیان در بند ندارند و فراخوانی برای آزادی آنان نمی دهند. در 3 ماه اخیر این رژیم صدها نفر را اعدام کرده…. اینان کنفرانس و پالتک می گذارند که ببینند مثلاً مارکس وتروتسکی در رابطه با مرحله انقلاب چه گفتند. وچرا حکک خوانایی با لنین یا ترتسکی ندارد! ترجمه متون مارکسیستی را می کنند و در دیباچه اش حزب را می کوبنداین حد و اندازه های این جریان بی ربط به جامعه و انقلاب و سیاست است. می گویند حکک، حزب نیست، چون 50 میلیون کارگر عضوش نیستند. پس حزب کارگران نیست. اینان حتی الفبای حزب را هم نمی دانند. مثلاً اگر یک حزب بورژوازی بخواهد تشکیل شود، چه می کند؛ چند نفر دور هم جمع می شوند، و می گویند مثلاً این برنامه ما است، این پلاتفرم ما است، .این جلسات ما است، وحزبی درست می کنند، تقسیم کار می کنند و تبلیغ می کنندمی شود حزب دمکرات، یا حزب جمهوریخواه و همه احزابممکن است اعضای اولیه اصلاً سرمایه دار هم نباشند. ممکن است معلم ویا کارگر باشنداما چون برنامه و خواست و هدف سرمایه داری را در نظر گرفته اند، می شوند حزب بورژوازی و بعد از چند سال تبلیغ وترویج میلیون ها سرمایه دار و مردم به آن حزب می پیوندنداما از نظر این آقایان برای حزب سرمایه داری، اول همه سرمایه دار ها باید باهم جمع شوند، کمیته سرمایه داران سراسر کشور باید این حزب را قبول کند، واصلاً هیچ معلم و کارگری حق ندارد در این حزب شرکت کند…. بعد تشکیل حزب می شود…..اگر بورژوازی حرف اینان را گوش می کرد هنوز حزبی تشکیل نداده بود و400 سال پیش کارگران شکستش داده بودنداما می بینیم که سرمایه داران مثل این جریان چپ سنتی عقب افتاده نیستند. می روند ده ها حزب بورژاوزی تشکیل می دهندوخودرا سازماندهی می کنند وحکومت را بدست می گیرند. اما اینان تشکیل حزب کمونیست را موکول به متصل شدن مستقیم 60 میلیون کارگر به حزب می دانند…..تا آن موقع فعلاً مبارزه اصلی شان فحاشی وضدیت و مبارزه با حکک استای کاش اینان حداقل به اندازه یک دهم بورژوازی عقل داشتندوضعشان خیلی بهتر از این بود.

مجید آذری:

ببینید عقلشان چقدر استمی گویند در سال 88 چرا ما میلیون ها نفر نشدیم وقدرت را نگرفتیم….خب شما اگر این حرف را از هر آدم معمولی بپرسید می گوید این حزب قدرت گرفتن را نداشتآماده نبودمردم میلیونی انتخابش نکردندبورژوازی سازماندهیش بهتر بودمردم گول موسوی را خوردندسرکوب رژیم خیلی زیاد بود و غیره…..قرار نیست در هر شورش وانقلابی کمونیست ها وحزبشان فوری قدرت را بگیرندواگر نگرفتند پس حزب کارگر وجود نداشتدر انقلاب 1905 هم لنین وحزب کمونیست ها هیچ غلطی نکردند….پس یکی مثل شما باید می آمد می گفت باید بلشویک ها ومنشویک ها واس آرها وغیره باید منحل شوند….اینان حزب نیستند….چون انقلاب شد….اما اینان به کارگر بی ربطی نداشتند.این منطق در هیچ جا پیدا نمی شودمگر در چپ سنتی وعقب افتاده که تمام هم وغمش این است که حکک را منحل کندای کاش این طور نبودحداقل اینان ضد رژیم اسلامی فعالیت می کردندو ما هم با آنان در این رابطه متحد می شدیمبرایشان خیلی متاسفم. برای عقب افتادگیشان .. برای بی ربطی شان به جامعه وسیاست وحتی مبارزه روزمره.

علیرضا بیانی:

نظر به این که سخت است فهماندن مفاهیم به کسی که برای نفهمیدن عضو حزب کمونیست کارگری می شود، از یکی از دوستانی که عضو این حزب نیست و می تواند موضوعی را که در ذیل می آید به سادگی درک کند، تقاضا می شود این را به زبانی که تشخیص می دهد دانشمند حزب شناسی « مجید آذری» بتواند بفهمد، به وی بفهماند.

بحث بر سر این نیست که چه اتفاقاتی می افتد که یک حزب در یک انقلاب به حزب چهل میلیونی تبدیل نمی شود. موضوع بر سر این است که چرا یک حزبی که هنوز نتوانسته میلیون ها کارگر را به زیر پرچم خود گرد آورد، مدعی می شود که حزب کارگران سراسر ایران است. یک نظاره گر بی طرف چگونه می تواند این را باور کند. چگونه می توان تشخیص داد که حزبی که مجید آذری یکی از کادرهای آن است، حزب طبقه کارگر ایران و رهبری کننده آن است. یا باید چنین حکمی به صورت وحی از آسمان نازل شود و یا در کشمکش طبقاتی میلیون ها کارگر به زیر پرچم این حزب گرد بیاید تا بتواند بگوید، بفرمایید نظاره کنید، ما گفته بودیم که حزب این کارگران در سراسر ایران هستیم و اکنون نگاه کنید که میلیون ها کارگر به فراخوان های ما توجه کرده و با فرمان ما وارد انقلاب شده و اما در رویدادهای انتخاباتی سال 88 که حزب کمونیست کارگری ایران آن را انقلاب نامید، میلیون ها کارگر به زیر پرچم آن جمع نشد، حتا همه اعضای خود این حزب هم به زیر پرچم آن جمع نشدند. ما کمترین اشکالی به این موضوع نمی گیریم، با خوشبینانه ترین حالت می گوییم این اتفاق می افتاد و طبیعی است. اما مسأله مهم این است که از آن پس چگونه باز هنوز بگوییم این حزب، حزب طبقه کارگر ایران است. چرا مجید آذری قادر به فهم این موضوع ساده نیست که یک حزب زمانی می تواند مدعی حزبی برای طبقه کارگر باشد که توانسته باشد آن ها را تحت رهبری خود قرار دهد و بهترین عرصه برای محک این موضوع، وقوع انقلاب است، حککا در به قول خودش انقلاب 88″ نتوانست نشان دهد که توده های عظیم کارگر تحت رهبری آن قرار گرفته است که این هیچ اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است. اما چگونه بپذیریم حزبی که نتوانسته کارگران را به زیر پرچم خود گرد آورد همان حزب کارگران است و نه اشباح آسمانی.

بر اساس ادعای حزب کمونیست کارگری ایران به طور اعم و ادعای مجید آذری که می گوید حکک حزب همه مردم آزاده است“. به طور اخص، هر حزبی که نام خود را بگذارد حزب طبقه کارگر ایران می تواند واقعاً چنین باشد، بسیار خوب، چرا ما نباید حزب توفان را حزب طبقه کارگر بشناسیم، چرا نباید دو حزب کمونیست کارگری دیگر را حزب طبقه کارگر ایران بشناسیم، چرا حزب رنجبران، حزب کمونیست ایران، حزب م ل م، حزب کار، و را حزب طبقه کارگر ایران نشناسیم. آن ها هم در انقلاب 88″ دقیقاً مانند حزب کمونیست کارگری ایران نتوانستند میلیون ها کارگر را به گرد پرچم خود متحد کنند و قدرت سیاسی بورژوازی را خلع کنند، پس چرا آن ها نباید حزب سراسری طبقه کارگر ایران باشند اما حزب حمید تقوایی چنین باشد! حال برای این که مجید آذری دوباره برنگردد بگوید حزب بلشویک چنان شد و چنین شد، به عرض ایشان می رسانم که این حزب مادام که نتوانسته بود کل طبقه کارگر روسیه را به زیر پرچم خود متحد کند ادعای حزب کمونیست سراسری کارگران را نکرده بود. این از اسم آن حزب پیدا است، آیا بلشویکیا قبل از آن سویسال دمکراسی روسبه معنی حزب کمونیست کارگران سراسر روسیه بود؟ چنین نبود. این اسم درست پس از به دست گرفتن رهبری بلشویک ها در انقلاب اکتبر بر این حزب برگزیده شد، چون در آن مقطع هیچ تشکل کارگری، حتا شوراهای سراسری روسیه به میزان حزب بلشویک اعضا و رهبران عملی کارگران را در خود عضو نداشت. در این جا بود که آن ها جرات کردند و گفتند ما حزب کمونیست روسیه هستیم.

دیدگاه وارونه و بورژوا پسند حزب کمونیست کارگری، همان طور که از توضیحات مجید آذری مشخص است، معتقد است که :”اما می بینیم که سرمایه داران مثل این جریان چپ سنتی عقب افتاده نیستند. می روند ده ها حزب بورژاوزی تشکیل می دهند“.

پیشرفتگی حزب کمونیست کارگری این است که معتقد است ریشه های حزبش درتفکر، فرهنگ و تمدن اروپای غربی قرار دارد، بدیهی است که چنین ریشه بورژوایی که همان تفکر روسو، هگل، جان لاک و امثالهم است حزب سیاسی را به مثابه یک ارگانیزاسیون یا کلوپ یا پارتی می شناسد و برای همین ده ها نمونه از آن می سازد و هر گرایشی از بورژوازی در یکی از آن ها قرار می گیرد. اما کارگران پراکنده که هنوز به طبقه تبدیل نشده اند، نمی توانند به دور برنامه ده ها حزب گرد آیند و به طبقه هم تبدیل شوند. فقط یک گرایش از درون طبقه کارگر، حزب کمونیستی می سازد (صرف نظر از میسر ساختن آن) و آن گرایش کمونیستی این طبقه است. تازه آن ها مدعی نمی شوند که حزب کمونیست کارگران در سراسر کشور هستند، این چیزی است که در آینده باید به اثبات برسد. آن ها مدعی می شوند حزب پیشتاز انقلابی، یا در زمان لنین «وَنگارد پارتی» هستند. آن ها معتقدند یک طبقهنیاز به یک گردان رهبریکننده دارد تا بتواند جنبش کارگران را به سوی هدف استراتژیک رهبری کند، در نتیجه مخالف روش بورژوایی ساختن تعداد بی شماری حزب هستند که کارگران ندانند به حول کدام برنامه از این احزاب تجمع کنند. انواع جریانات متشکل صرف نظر از نام و اسامی آن ها زمانی می توانند نام حزب سراسری کمونیستی کارگران را بر خودن نهند که توانسته باشند در درون خود نیز به یکپارچگی برسند و در درون یک حزب واحد انقلابی گرد آیند. به این ترتیب می بینیم که سراسر آموزش های ایدئولوژیک حزب کمونیست کارگری وارونه و منحرف کننده است و همین باعث می شود به جای رهبری طبقه کارگر در تقابل با این طبقه قرار بگیرد.

مجید آذری می گوید:

اینان دشمن شماره 1 حکک هستند.تمام هم وغمشان این است که این حزب را از بین ببرند…. کاری به اعدام رژیم ندارندکاری به سنگسار ندارند…. کاری به زندانیان در بند ندارند و فراخوانی برای آزادی آنان نمی دهند

ما اعلام می کنیم که ادعا نکردیم حزب کمونیست کارگران ایران هستیم، شما خود به ما می گویید یک جریان حاشیه ای و 4 نفره و نظایر این، با این حال در این جا از حزب کمونیست کارگری و مجید آذری می خواهم کارنامه فعالیت های اخیر خود در رابطه با موضوعات فوقدر ایرانرا منتشر کند و من هم در همین فضا چنین می کنم و قضاوت را به عهده مخاطبین می گذارم تا متوجه شوند ادعای حزب کمونیست کارگران ایرانرا داشتن، باید ملزومات خودش را داشته باشد که از این حزب بسیار دور است:

تهران و کرج: پخش پوستر و دیوارنویسی با شعار «اعدام ها را متوقف کنید

بیانیه: ماشین کشتار دولتی را متوقف سازید!

تهران: تداوم حمایت عملی از رضا شهابی و شاهرخ زمانی

تهران: اقدام مشترک در حمایت از بهنام ابراهیم زاده

تداوم حمایت از شاهرخ زمانی در قطب صنعتی یکی از استان های ایران

گزارش شبکۀ همبستگی کارگری از آکسیون 28 سپتامبر نروژ در حمایت از کارگران زندانی

گزارشی از آکسیون اعتراضی علیه فاشیسم و در حمایت از پناهندگان در شهر آخن

پیام همبستگی «انجمن همبستگی بین المللی کارگران» ترکیه به شاهرخ زمانی

پیام همبستگی کارگران ترکیه با بهنام ابراهیم زاده

حمایت متحدان «احیای مارکسیستی» در بریتانیا از شاهرخ زمانی

بیانۀ شبکۀ همبستگی در مورد شش ماه حبس بیشتر شاهرخ زمانی

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران